Phrase List Card 04 Flashcards
to answer,جواب دادن
I answered.,من جواب داده ام.
I answered all the questions.,من به تمامی سوالات پاسخ داده ام.
I know that – I knew that.,من آنرا می دانم – من آنرا می دانسته ام.
I write that – I wrote that.,من آنرا می نویسم – من آنرا نوشته ام.
I hear that – I heard that.,من آنرا می شنوم – من آنرا شنیده ام.
I’ll get it – I got it.,من آن را می آورم – من آن را آورده ام.
I’ll bring that – I brought that.,من آن را می آورم – من آن را آورده ام.
I’ll buy that – I bought that.,من آن را می خرم – من آن را خریده ام.
I expect that – I expected that.,من منتظر آن هستم – من منتظر آن بوده ام.
I’ll explain that – I explained that.,من آن را توضیح می دهم – من آن را توضیح داده ام.
I know that – I knew that.,من آن را می شناسم – من آن را می شناخته ام.
How much did you drink?,شما چقدر نوشیده اید؟
How much did you work?,شما چقدر کار کرده اید؟
How much did you write?,شما چقدر نوشته اید؟
How did you sleep?,شما چطور خوابیدید؟
How did you pass the exam?,شما چگونه در امتحان قبول شده اید؟
How did you find the way?,شما چگونه راه را پیدا کرده اید؟
Who did you speak to?,شما با چه کسی صحبت کرده اید؟
With whom did you make an appointment?,شما با چه کسی قرار ملاقات گذاشته اید؟
With whom did you celebrate your birthday?,شما با کی جشن تولد گرفته اید؟
Where were you?,شما کجا بوده اید؟
Where did you live?,شما کجا زندگی می کرده اید؟
Where did you work?,شما کجا کار می کرده اید؟
What did you suggest?,شما چه توصیه ای کرده اید؟
What did you eat?,شما چی خورده اید؟
What did you experience?,شما چه اطلاعاتی (تجربه ای) کسب کرده اید؟
How fast did you drive?,شما با چه سرعتی رانندگی می کرده اید؟
How long did you fly?,شما چه مدت پرواز کرده اید؟
How high did you jump?,شما تا چه ارتفاعی پریده اید؟
Which tie did you wear?,تو کدام کراوات را زده بوده ای؟
Which car did you buy?,تو کدام خودرو را خریده بوده ای؟
Which newspaper did you subscribe to?,تو اشتراک کدام روزنامه را گرفته ای؟
Who did you see?,شما چه کسی را دیده اید؟
Who did you meet?,شما با چه کسی ملاقات کرده اید؟
Who did you recognize?,شما چه کسی را شناخته اید؟
When did you get up?,شما چه موقع از خواب بلند شده اید؟
When did you start?,شما چه موقع شروع کرده اید؟
When did you finish?,شما چه موقع کار را متوقف کرده اید؟
Why did you wake up?,شما چرا بیدار شده اید؟
Why did you become a teacher?,چرا شما معلم شده اید؟
Why did you take a taxi?,چرا شما سوار تاکسی شده اید؟
Where did you come from?,شما از کجا آمده اید؟
Where did you go?,شما به کجا رفته اید؟
Where were you?,شما کجا بوده اید؟
Who did you help?,تو به چه کسی کمک کرده ای؟
Who did you write to?,تو به چه کسی نامه نوشته ای؟
Who did you reply to?,تو به چه کسی جواب داده ای؟
We had to water the flowers.,ما بایستی به گلها آب می دادیم.
We had to clean the apartment.,ما بایستی آپارتمان را مرتب می کردیم.
We had to wash the dishes.,ما بایستی ظروف غذا را می شستیم.
Did you have to pay the bill?,آیا شما مجبور به پرداخت صورت حساب بودید؟
Did you have to pay an entrance fee?,آیا شما مجبور به پرداخت ورودی بودید؟
Did you have to pay a fine?,آیا شما مجبور به پرداخت جریمه بودید؟
Who had to say goodbye?,چه کسی باید خداحافظی می کرد؟
Who had to go home early?,چه کسی باید زود به خانه می رفت؟
Who had to take the train?,چه کسی باید با قطار می رفت؟
We did not want to stay long.,ما نمی خواستیم مدت زیادی بمانیم.
We did not want to drink anything.,ما هیچ چیزی نمی خواستیم بنوشیم.
We did not want to disturb you.,ما نمی خواستیم مزاحم بشویم.
I just wanted to make a call.,من می خواستم الان تلفن کنم.
I just wanted to call a taxi.,من می خواستم تاکسی سفارش بدهم.
Actually I wanted to drive home.,چون می خواستم به خانه بروم.
I thought you wanted to call your wife.,من فکر کردم تو می خواستی به همسرت تلفن کنی.
I thought you wanted to call information.,من فکر کردم تو می خواستی به اطلاعات تلفن کنی.
I thought you wanted to order a pizza.,من فکر کردم تو می خواستی یک پیتزا سفارش دهی.
My son did not want to play with the doll.,پسرم نمی خواست با عروسک بازی کند.
My daughter did not want to play football / soccer (am.).,دخترم نمی خواست فوتبال بازی کند.
My wife did not want to play chess with me.,همسرم نمی خواست با من شطرنج بازی کند.
My children did not want to go for a walk.,فرزندانم نمی خواستند به پیاده روی بروند.
They did not want to tidy the room.,آنها نمی خواستند اتاق را مرتب کنند.
They did not want to go to bed.,آنها نمی خواستند به رختخواب بروند.
He was not allowed to eat ice cream.,او(مذکر) اجازه نداشت بستنی بخورد.
He was not allowed to eat chocolate.,او (مرد) اجازه نداشت شکلات بخورد.
He was not allowed to eat sweets.,او (مرد) اجازه نداشت آب نبات بخورد.
I was allowed to make a wish.,من اجازه داشتم برای خودم آرزویی بکنم.
I was allowed to buy myself a dress.,من اجازه داشتم برای خودم لباس بخرم.
I was allowed to take a chocolate.,من اجازه داشتم یک شکلات مغزدار بردارم.
Were you allowed to smoke in the airplane?,اجازه داشتی در هواپیما سیگار بکشی؟
Were you allowed to drink beer in the hospital?,اجازه داشتی در بیمارستان آبجو بنوشی؟
Were you allowed to take the dog into the hotel?,اجازه داشتی سگ را با خودت به هتل ببری؟
During the holidays the children were allowed to remain outside late.,بچه ها در تعطیلات اجازه داشتند مدت زیادی بیرون باشند.
They were allowed to play in the yard for a long time.,آنها اجازه داشتند مدت زیادی در حیاط بازی کنند.
They were allowed to stay up late.,آنها اجازه داشتند مدت زیادی (تا دیروقت) بیدار باشند.
You are so lazy – don’t be so lazy!,تو خیلی تنبلی – اینقدر تنبل نباش!
You sleep for so long – don’t sleep so late!,تو خیلی می خوابی – اینقدر نخواب!
You come home so late – don’t come home so late!,تو دیر می آیی – اینقدر دیر نیا!
You laugh so loudly – don’t laugh so loudly!,تو با صدای بلند می خندی – اینقدر بلند نخند!
You speak so softly – don’t speak so softly!,تو آهسته حرف میزنی – اینقدر آهسته حرف نزن!
You drink too much – don’t drink so much!,تو خیلی (مشروب) می نوشی – اینقدر ننوش!
You smoke too much – don’t smoke so much!,تو خیلی سیگار می کشی – اینقدر سیگار نکش!
You work too much – don’t work so much!,تو خیلی کار می کنی – اینقدر کار نکن!
You drive too fast – don’t drive so fast!,تو خیلی سریع رانندگی می کنی – اینقدر سریع نران!
“Get up, Mr. Miller!”,آقای مولر، بلند شوید!
“Sit down, Mr. Miller!”,آقای مولر، بنشینید!
“Remain seated, Mr. Miller!”,آقای مولر، درجای خود بشینید!
Be patient!,صبر داشته باشید!
Take your time!,آرام باشید (عجله نکنید)!
Wait a moment!,یک لحظه صبر کنید!
Be careful!,مواظب باشید!
Be punctual!,وقت شناس باشید!
Don’t be stupid!,احمق نباشید!
Shave!,صورتت را بتراش (ریشت را بزن)!
Wash yourself!,خودت را بشوی (تمیز کن)!
Comb your hair!,موهایت را شانه بزن!
Call!,تلفن کن! شما تلفن کنید!
Begin!,شروع کن! شما شروع کنید!
Stop!,بس کن! شما بس کنید!
Leave it!,بس کن! شما بس کنید!
Say it!,بگو! شما بگویید!
Buy it!,بخرش! شما بخریدش!
Never be dishonest!,هرگز بدون صداقت (دروغگو) نباش!
Never be naughty!,هرگز گستاخ نباش!
Never be impolite!,هیچ وقت بی ادب نباش!
Always be honest!,همیشه راستگو باش!
Always be nice!,همیشه مهربان باش!
Always be polite!,همیشه مؤدب باش!
Hope you arrive home safely!,به سلامت به خانه برسید!
Take care of yourself!,خوب مواظب خودتان باشید!
Do visit us again soon!,به زودی باز به ملاقات ما بیایید!
Perhaps the weather will get better tomorrow.,فردا احتمالاً هوا بهتر می شود.
How do you know that?,از کجا این موضوع را می دانید؟
I hope that it gets better.,امیدوارم که هوا بهتر بشود.
He will definitely come.,او(مذکر) یقیناً می آید.
Are you sure?,آیا این مسلم است؟
I know that he’ll come.,من می دانم که او (مرد) می آید.
He’ll definitely call.,او (مرد) مطمئناً تلفن می کند.
Really?,واقعاً؟
I believe that he’ll call.,من فکر می کنم که او (مرد) تلفن می کند.
The wine is definitely old.,این شراب یقیناً قدیمی است.
Do you know that for sure?,این را شما دقیقاً می دانید؟
I think that it is old.,من احتمال می دهم که شراب قدیمی است.
Our boss is good-looking.,رییس ما خوش تیپ می باشد.
Do you think so?,نظر شما این است؟
I find him very handsome.,به نظر من که او حتی بسیار خوش تیپ است.
The boss definitely has a girlfriend.,رئیس حتماً یک دوست دختر دارد.
Do you really think so?,واقعاً چنین فکری می کنید؟
It is very possible that he has a girlfriend.,خیلی احتمال دارد که او یک دوست دختر داشته باشد.
I’m angry that you snore.,باعث عذاب من است که تو خروپف می کنی.
I’m angry that you drink so much beer.,باعث عذاب من است که تو اینقدر آبجو می نوشی.
I’m angry that you come so late.,باعث عذاب من است که تو اینقدر دیر می آیی.
I think he needs a doctor.,من فکر می کنم که او به یک پزشک احتیاج دارد.
I think he is ill.,من فکر می کنم که او مریض است.
I think he is sleeping now.,من فکر می کنم که او الان خوابیده است.
We hope that he marries our daughter.,ما امیدواریم که او (مرد) با دختر ما ازدواج کند.
We hope that he has a lot of money.,ما امیدواریم که او (مرد) پول زیادی داشته باشد.
We hope that he is a millionaire.,ما امیدواریم که او (مرد) میلیونر باشد.
I heard that your wife had an accident.,من شنیده ام که همسرت تصادف کرده است.
I heard that she is in the hospital.,من شنیده ام که او در بیمارستان بستری است.
I heard that your car is completely wrecked.,من شنیده ام که خودروی تو بطور کامل خراب شده است.
I’m happy that you came.,خوشحالم که شما آمده اید.
I’m happy that you are interested.,خوشحالم که شما علاقمند هستید.
I’m happy that you want to buy the house.,خوشحالم که شما می خواهید خانه را بخرید.
I’m afraid the last bus has already gone.,من احتمال می دهم که آخرین اتوبوس رفته باشد.
I’m afraid we will have to take a taxi.,من احتمال می دهم که مجبور شویم با تاکسی برویم.
I’m afraid I have no more money.,من احتمال می دهم که پول همراه نداشته باشم.
I don’t know if he loves me.,من نمی دانم آیا او (مذکر) مرا دوست دارد.
I don’t know if he’ll come back.,من نمی دانم آیا او (مذکر) بر می گردد.
I don’t know if he’ll call me.,من نمی دانم آیا او (مذکر) به من تلفن می کند.
Maybe he doesn’t love me?,آیا او (مذکر) مرا دوست دارد؟
Maybe he won’t come back?,آیا او (مذکر) برمی گردد؟
Maybe he won’t call me?,آیا او (مذکر) به من زنگ خواهد زد؟
I wonder if he thinks about me.,من از خودم سئوال می کنم آیا او (مذکر) به من فکر می کند.
I wonder if he has someone else.,من از خودم سئوال می کنم آیا او (مذکر) کس دیگری را دارد.
I wonder if he lies.,من از خودم سئوال می کنم آیا او (مذکر) دروغ می گوید.
Maybe he thinks of me?,آیا او (مذکر) به من فکر می کند؟
Maybe he has someone else?,آیا او (مذکر) فرد (مؤنث) دیگری را دارد؟
Maybe he tells me the truth?,آیا او (مذکر) واقعیت را می گوید؟
I doubt whether he really likes me.,من تردید دارم که آیا او (مذکر) مرا واقعاً دوست دارد.
I doubt whether he’ll write to me.,من تردید دارم که آیا او (مذکر) برایم نامه بنویسد.
I doubt whether he’ll marry me.,من تردید دارم که آیا او (مذکر) با من ازدواج می کند.
Does he really like me?,آیا او (مذکر) واقعاً از من خوشش می آید؟
Will he write to me?,آیا او (مذکر) برایم نامه می نویسد؟
Will he marry me?,آیا او (مذکر) با من ازدواج می کند؟
Wait until the rain stops.,صبر کن تا باران متوقف شود.
Wait until I’m finished.,صبر کن تا من کارم تمام شود.
Wait until he comes back.,صبر کن تا او برگردد.
I’ll wait until my hair is dry.,من صبر می کنم تا موهایم خشک شوند.
I’ll wait until the film is over.,من صبر می کنم تا فیلم تمام شود.
I’ll wait until the traffic light is green.,من صبر می کنم تا چراغ راهنما سبز شود.
When do you go on holiday?,تو کی به مسافرت می روی؟
Before the summer holidays?,پیش از تعطیلات تابستانی؟
“Yes, before the summer holidays begin.”,بله، پیش از آنکه تعطیلات تابستانی شروع شوند.
Repair the roof before the winter begins.,پیش از آنکه زمستان شروع شود، سقف را تعمیر کن.
Wash your hands before you sit at the table.,پیش از آنکه سر میز بنشینی، دست هایت را بشوی.
Close the window before you go out.,پیش از آنکه خارج شوی، پنجره را ببند.
When will you come home?,کی به خانه می آیی؟
After class?,بعد از کلاس درس؟
“Yes, after the class is over.”,بله، بعد از اینکه کلاس درس تمام شد.
“After he had an accident, he could not work anymore.”,بعد ازاینکه او (مذکر) تصادف کرد دیگر نتوانست کار کند.
“After he had lost his job, he went to America.”,بعد از اینکه او (مرد) کارش را از دست داد به آمریکا رفت.
“After he went to America, he became rich.”,بعد از اینکه او (مرد) به آمریکا رفت ثروتمند شد.
Since when is she no longer working?,او (زن) از چه موقع دیگه کار نمی کند؟
Since her marriage?,از زمان ازدواجش؟
“Yes, she is no longer working since she got married.”,بله، او از وقتی که ازدواج کرده است، دیگر کار نمی کند.
“Since she got married, she’s no longer working.”,او (مؤنث) از زمانی که ازدواج کرده است دیگر کار نمی کند.
“Since they have met each other, they are happy.”,از زمانی که آنها با هم آشنا شدند خوشبخت هستند.
“Since they have had children, they rarely go out.”,از وقتی بچه دار شده اند بندرت بیرون می آیند .
When does she call?,او (مونث) چه موقع تلفن می کند؟
When driving?,در حین رانندگی؟
“Yes, when she is driving.”,بله، هنگامی که رانندگی می کند.
She calls while she drives.,او (زن) هنگام رانندگی تلفن می زند.
She watches TV while she irons.,او همزمان با اتو کردن تلویزیون تماشا می کند.
She listens to music while she does her work.,او (مؤنث) ضمن انجام تکالیف مدرسه موسیقی گوش میدهد.
I can’t see anything when I don’t have glasses.,من موقعی که عینک نمی زنم هیچ چیز نمی بینم.
I can’t understand anything when the music is so loud.,من موقعی که موسیقی بلند است هیچ چیز نمی فهمم.
I can’t smell anything when I have a cold.,من موقعی که سرما خورده ام هیچ بویی را احساس نمی کنم.
We’ll take a taxi if it rains.,موقعی که باران می بارد ما تاکسی سوار می شویم.
We’ll travel around the world if we win the lottery.,اگر در بخت آزمایی ببریم، به دور دنیا سفر می کنیم.
We’ll start eating if he doesn’t come soon.,اگر او به زودی نیاید ما غذا را شروع می کنیم.
I get up as soon as the alarm rings.,من به محض اینکه ساعت زنگ بزند، بیدار می شوم.
I become tired as soon as I have to study.,من به محض اینکه شروع به درس خواندن می کنم خسته میشوم.
I will stop working as soon as I am 60.,به سن 60 سالگی که برسم دیگر کار نمی کنم.
When will you call?,چه موقع تلفن می کنید؟
As soon as I have a moment.,به محض اینکه چند لحظه فرصت پیدا کنم.
“He’ll call, as soon as he has a little time.”,او (مرد) به محض اینکه فرصت پیدا کند تلفن می کند.
How long will you work?,چه مدت شما کار خواهید کرد؟
I’ll work as long as I can.,تا زمانی که بتوانم، کار خواهم کرد.
I’ll work as long as I am healthy.,من تا زمانی که سالم باشم کار خواهم کرد.
He lies in bed instead of working.,او (مرد) به جای اینکه کار کند در رختخواب لم داده است.
She reads the newspaper instead of cooking.,او (مؤنث) به جای اینکه غذا بپزد روزنامه می خواند.
He is at the bar instead of going home.,او (مذکر) به جای اینکه به خانه برود در میکده می نشیند.
“As far as I know, he lives here.”,تا آنجا که من اطلاع دارم او (مرد) اینجا زندگی می کند.
“As far as I know, his wife is ill.”,تا آنجا که من اطلاع دارم همسرش مریض است.
“As far as I know, he is unemployed.”,تا آنجا که من اطلاع دارم او (مرد) بیکار است.
I overslept; otherwise I’d have been on time.,من خواب ماندم، وگرنه به موقع می رسیدم.
I missed the bus; otherwise I’d have been on time.,من به اتوبوس نرسیدم وگرنه به موقع می رسیدم.
I didn’t find the way / I got lost; otherwise I’d have been on time.,من راه را پیدا نکردم وگرنه به موقع می رسیدم.
He fell asleep although the TV was on.,با وجود اینکه تلویزیون روشن بود، او (مرد) خوابش برد.
He stayed a while although it was late.,با وجود اینکه دیروقت بود، او (مرد) ماند.
He didn’t come although we had made an appointment.,با وجود اینکه قرار داشتیم، او (مرد) نیامد.
“The TV was on. Nevertheless, he fell asleep.”,تلویزیون روشن بود. با وجود این او (مرد) خوابش برد.
“It was already late. Nevertheless, he stayed a while.”,دیر وقت بود. با وجود این او (مرد) ماند.
“We had made an appointment. Nevertheless, he didn’t come.”,ما با هم قرار ملاقات داشتیم. با وجود این او (مرد) نیامد.
“Although he has no license, he drives the car.”,با وجود اینکه گواهینامه ی رانندگی ندارد، او (مرد) رانندگی می کند.
“Although the road is slippery, he drives so fast.”,با وجود اینکه خیابان لغزنده بود، او (مرد) با سرعت رانندگی می کند.
“Although he is drunk, he rides his bicycle.”,با وجود اینکه مست است، او (مرد) با دوچرخه می رود.
“Despite having no licence / license (am.), he drives the car.”,او (مرد) گواهینامه ندارد. با وجود این او (مرد) رانندگی می کند.
“Despite the road being slippery, he drives fast.”,خیابان لغزنده هستند. باوجود این او (مرد) تند می راند.
“Despite being drunk, he rides the bike.”,او (مرد) مست است. با وجود این او (مرد) با دوچرخه می رود.
“Although she went to college, she can’t find a job.”,با اینکه تحصیل کرده است، او (زن) کار پیدا نمی کند.
“Although she is in pain, she doesn’t go to the doctor.”,با اینکه او (زن) درد دارد، به دکتر نمی رود.
“Although she has no money, she buys a car.”,با اینکه او (زن) پول ندارد، ماشین می خرد.
“She went to college. Nevertheless, she can’t find a job.”,او تحصیل کرده است. با وجود این او (زن) کار پیدا نمی کند.
“She is in pain. Nevertheless, she doesn’t go to the doctor.”,او (زن) درد دارد. با وجود این او (زن) به دکتر مراجعه نمی کند.
“She has no money. Nevertheless, she buys a car.”,او (زن) پول ندارد. با وجود این او (زن) یک خودرو می خرد.
“The journey was beautiful, but too tiring.”,اگرچه مسافرت خوب بود، اما خیلی خسته کننده بود.
“The train was on time, but too full.”,اگرچه قطار سر وقت آمد، اما خیلی پر بود.
“The hotel was comfortable, but too expensive.”,اگرچه هتل خوب و راحت بود، اما خیلی گران بود.
He’ll take either the bus or the train.,او (مرد) یا با اتوبوس می رود یا با قطار.
He’ll come either this evening or tomorrow morning.,او (مرد) یا امشب می آید یا فردا صبح زود.
He’s going to stay either with us or in the hotel.,او (مرد) یا پیش ما می ماند یا در هتل.
She speaks Spanish as well as English.,او هم اسپانیایی و هم انگلیسی صحبت می کند.
She has lived in Madrid as well as in London.,او هم در مادرید و هم در لندن زندگی کرده است.
She knows Spain as well as England.,او هم اسپانیا را می شناسد و هم انگلیس را.
“He is not only stupid, but also lazy.”,او نه تنها احمق است، بلکه تنبل هم است.
“She is not only pretty, but also intelligent.”,او (مؤنث) نه تنها زیباست بلکه باهوش هم است.
“She speaks not only German, but also French.”,او (مؤنث) نه تنها آلمانی، بلکه فرانسوی هم صحبت می کند.
I can neither play the piano nor the guitar.,من نه می توانم پیانو بنوازم و نه گیتار.
I can neither waltz nor do the samba.,من نه می توانم والس برقصم و نه زامبا.
I like neither opera nor ballet.,من نه از آواز اپرا خوشم می آید و نه از رقص باله.
“The faster you work, the earlier you will be finished.”,هر چه سریعتر کار کنی، زودتر کارت تمام می شود.
“The earlier you come, the earlier you can go.”,هرچه زودتر بیایی، زودتر هم می توانی بروی.
“The older one gets, the more complacent one gets.”,هر چه سن بالا می رود، احساس راحت طلبی بیشتر می شود.
my girlfriend’s cat,گربه دوست دخترم
my boyfriend’s dog,سگ دوست پسرم
my children’s toys,اسباب بازی بچه هایم
This is my colleague’s overcoat.,این پالتو همکار من است.
That is my colleague’s car.,این خودرو همکار (مؤنث) من است.
That is my colleagues’ work.,این کار همکاران من است.
The button from the shirt is gone.,دکمه پیراهن افتاده است (گم شده است).
The garage key is gone.,کلید گاراژ گم شده است.
The boss’ computer is not working.,کامپیوتر رئیس خراب است.
Who are the girl’s parents?,والدین دختر چه کسانی هستند؟
How do I get to her parents’ house?,چگونه به خانه والدین او برویم (آدرس آن کجاست)؟
The house is at the end of the road.,خانه در انتهای خیابان قرار دارد.
What is the name of the capital city of Switzerland?,پایتخت سوئیس چه نام دارد؟
What is the title of the book?,عنوان کتاب چیست؟
What are the names of the neighbour’s / neighbor’s (am.) children?,نام بچه های همسایه چیست؟
When are the children’s holidays?,تعطیلات مدرسه بچه ها چه موقع است؟
What are the doctor’s consultation times?,اوقات ویزیت دکتر کی هاست؟
What time is the museum open?,ساعات کاری موزه چه زمان هایی است؟
already – not yet,یک بار تاکنون – هرگز (هیچوقت)
Have you already been to Berlin?,آیا تا به حال در برلین بوده اید؟
“No, not yet.”,نه، هرگز.
someone – no one,کسی – هیچکس
Do you know someone here?,شما اینجا کسی را می شناسید؟
“No, I don’t know anyone here.”,نه، من اینجا کسی را نمی شناسم.
a little longer – not much longer,هنوز هم – دیگر نه
Will you stay here a little longer?,شما مدت بیشتری اینجا می مانید؟
“No, I won’t stay here much longer.”,نه، من دیگر زیاد اینجا نمی مانم.
something else – nothing else,مقداری دیگر – بیشتر از این نه
Would you like to drink something else?,می خواهید مقداری دیگر بنوشید؟
“No, I don’t want anything else.”,نه، بیش از این نمی خواهم.
something already – nothing yet,تا حالا مقداری – هنوز هیچ
Have you already eaten something?,شما چیزی خورده اید؟
“No, I haven’t eaten anything yet.”,نه، هنوز هیچ چیز نخورده ام.
someone else – no one else,کس دیگر – هیچ کس دیگر
Does anyone else want a coffee?,کس دیگری قهوه می خواهد؟
“No, no one else.”,نه، دیگر کسی نمی خواهد.
Phrase List Card 04