Digmovie 11 Flashcards
چرا آیا ارزش دارد به گذشته چسبید؟
هل يستحق ها التشبث بالماضي?
او پسربچهای نیست که نظرش بر اساس هوسهای لحظهای تغییر کند،
ليس صبيًا صغيرًا حتى يتغير رأيه طبقًا للنزوات اللحظية
و برخی از آنها صحبت میکردند و چرت و پرت میزدند
و كان بعضهم يتحدثون و يثرثرون.
و برخی دیگر - مردان میانسال - به شدت غریدن میکردند و عصبانیبودند
- وكان بعضهم الآخر - الرجال في منتصف العمر - يزمجرون غاضبين
بلکه باید ایستاده باشد در بالکنی و گلی بین لبانش گذاشته و روبانی سیاه دور سرش پیچیده باش
بل كان يجب أن تكون واقفة في شرفة واضعة زهرة بين شفتيها وقد وضعت شريطًا أسود حول رأس
باید در مکانی شگفتانگیز باشد، نه اینکه در یکی از واگنهای درجه سه گیر افتاده باشد
. يجب أن تكون في مكان رائع، لا أن تتواجد محشورة في إحدى عربات الدرجة الثالثة
او مردی تیزبین بود، و از فرسودگی پالتوی سیاه، دامن سیاه، دستکشهای پارچهای بیکیفیت و کفشهای کهنه و کیف سرخرنگش غافل نشد.
- كان رجلًا قوي الملاحظة، ولم يفته اهتراء معطفها الأسود وتنورتها السوداء، وقفازيها القماشيين الرديئين، وحذاؤها الرديء وحقيبتها ذات اللون الأحمر القاني.
او زیبا، لطیف و فریبنده بود…
. لقد كانت رائعة ورقيقة وفاتنة…
و این فکر همان تأثیری بود که او از انگلستان گرفته بود - بوی متفاوت
وكانت هذه الفكرة هي الانطباع الذي أخذته عن إنجلترا - الرائحة المختلفة
-
و حالا، واگن پر شده بود از بوی خفهکننده - بوی گوگرد که در قطارها پخش میشود
والآن، طغت على هذه العربة رائحة خانقة - رائحة الكبريت التي تنتشر في القطارات
بوی بد از یقهی خز زن چاقی که کنار او نشسته بود، بیرون میآمد.
كانت الرائحة صادرة من ياقة الفراء للمرأة البدينة الجالسة بجوارها
قلبش شروع به تند تپیدن کرد، آیا همهچیز خوب پیش خواهد رفت؟ آیا او قادر خواهد بود چیزی که در تلاش برای رسیدن به آن است را محقق کند؟
بدأ قلبها يدق بسرعة، هل سيكون الأمر على خير ما يرام؟ هل ستكون قادرة على تحقيق ما تحاول تحقيقه؟
.
بیلار لبهای سرخ خود را به سمت بالا جمع کرد و ناگهان لبهایش سفت و تیز شدند، مثل لبهای یک کودک - یا یک بچه گربه - که دقیقاً نمیداند چه میخواهد؛ اما هیچ چیزی از ترحم نمیداند.
- زمت بيلار شفتيها الحمراوين نحو الأعلى، وفجأة أصبحت شفتاها قاسيتين وحادتين، مثل شفتي طفل - أو قطة صغيرة - لا يعرف جيدًا ما يريد؛ ولكنه لا يعرف شيئًا عن الشفقة.
زیرا او از کشوری آمده بود که در آن مردان به زنان بدون پرده یا تلاش برای زینت دادن این حقیقت، نگاه میکنند،
فقد أتت من بلد ينظر فيه الرجال للنساء دون مواربة أو محاولة تجميل تلك الحقيقة بطريقة أخرى،
او بهطور سلیس انگلیسی صحبت میکرد، اما در کلماتش لهجهای عجیب وجود داشت.
كانت تتحدث الإنجليزية بطلاقة، ولكن كانت هناك لكنة غريبة في كلماتها
بیلار فکر کرد: “صدایش را دوست دارم، قوی و رسا است. او مرد جذابی است - بله، او جذاب است.”
فكرت بيلار: “أحب صوته، إنه جهوري وقوي. إنه رجل جذاب - نعم، إنه جذاب”.
علاقه در چهره استیون ظاهر شد و از او پرسید: “تو اهل اسپانیا هستی؟ آیا اسپانیایی هستی؟”
ظهر الاهتمام على وجه ستيفن، وسألها: “هل أنت من إسبانيا؟ هل أنت إسبانية
علاقه در چهره استیون نمایان شد و پرسید: “تو اهل اسپانیا هستی؟ آیا اسپانیایی هستی؟”
ظهر الاهتمام على وجه ستيفن، وسألها: “هل أنت من إسبانيا؟ هل أنت إسبانية
؟”.
لبخند عجیبی بر لبان استیون فار نقش بست و گفت: “پس اینگونه به نظر تو آمده، درست است
ابتسم ستيفن فار ابتسامة غريبة وقال: “إذاً، يبدو أنك تفكرین بهذا الشكل، أليس كذلك؟
استیون فار خندید و گفت: “من فکر نمیکنم تو از حامیان صلح باشی
ضحك ستيفن فار وقال: “لا أعتقد أنك من مناصري السلام
: گیجی بر چهره بیلار از آن اصطلاحی که هرگز نشنیده بود، نمایان شد: “تو فکر میکنی من چه کسی هستم؟”
بدت الحيرة على وجه بيلار من ذلك المصطلح الذي لم تسمعه من قبل: “لا تعتقد أنني ماذ
او زنی لاغر و جذاب با ویژگیهای تیز و چشمان تیره بود که شخصیت جدی و سختگیرانهاش را منعکس میکرد.
نحيلة وجذابة ذات ملامح حادة وعيون داكنة، تعكس شخصيتها الجادة و الصارمة.
او لباسی شیک به تن داشت که سلیقهٔ بالای او را نشان میداد و رفتارش حاکی از آن بود که زنی با قدرت درونی است که با قاطعیت و آرامش اوضاع را در دست دارد.
كانت ترتدي فستانًا أنيقًا يعكس ذوقها الرفيع، وكانت تصرفاتها تدل على كونها امرأة ذات قوة داخلية، تتحكم في زمام الأمور بحزم وهدوء.
آنها در کنار هم در اتاق پذیرایی که با رنگهای روشن آراسته شده بود، نشستند و با احتیاط و دقت در مورد جشن سال نو آینده بحث کردند، زیرا تصمیمات زیادی باید گرفته میشد و جزئیاتی که باید بر آن نظارت میکردند.
Persian:
آلفرد غرق در فکر به نظر میرسید، در حالی که لیدیا گفتگو را با لحنی قاطع هدایت میکرد، که نشان میداد با وجود ظاهر آرام آلفرد، او رهبر واقعی در این صحنه بود.
:
بدا ألفريد مستغرقًا في التفكير، بينما كانت ليديا تدير الحوار بنبرة قاطعة، مما أوحى بأنه رغم مظهر ألفريد الهادئ، كانت هي القائدة الحقيقية في هذا المشهد.
Persian: “با بازگشایی قریبالوقوع کانال سوئز، روابط بهتر با عدن میتوانست برای منافع ایالات متحده در اقیانوس هند مهم باشد.”
Arabic: “مع اقتراب إعادة فتح قناة السويس، قد تكون العلاقات الأفضل مع عدن مهمة لمصالح الولايات المتحدة في المحيط الهند
.”“او به آلفرد میخندد و او را پسر کند و مطمئن به نفس خود مینامد.”
: “يسخر من ألفريد ويطلق عليه الفتى البطيء الواثق بنفسه
این مشاهده به او اجازه داد بگوید: «داستان خرگوش و لاکپشت، لاکپشت در مسابقه پیروز شد
Arabic: ومكنتها هذه الملاحظة من أن تقول: “قصة الأرنب والسلحفاة، لقد فازت السلحفاة بالسباق.”
،
Persian: تریسیلیان در حالی که سرش را پایین انداخته بود ساکت ماند، اما حالت خشک پشتش نشان از مخالفت داشت.
ظل تريسيليان صامتًا مطأطئًا رأسه، إلا أن شكل ظهره المتيبس كان يدل على الاعتراض
كل
در انتظار من، جلوی من راه بیفت تا مستقیم مرا به قلب ماجرا ببری
في انتظاري، تقدم امامي لتقودني الى قلب المعمعة مباشرة
تریسیلیان او را به سالن پذیرایی برد و پیرمرد زیر لب گفت: “میروم ببینم آیا میتوانم آقای آلفرد و خانم را پیدا کنم”، سپس سریعاً از اتاق خارج شد.
Arabic: تبع تريسيليان إلى داخل غرفة الاستقبال، فغمغم الرجل العجوز قائلًا: “سأرى إن كنت قادرًا على العثور على السيد والسيدة ألفريد”، ثم غادر الغرفة مسرعًا.
،
Persian: هری گفت: “چطوری لیدیا؟” و در حالی که دستش را میفشرد، بهسرعت به چهرهاش که نشان از هوش داشت، نگاهی انداخت.
: قال هاري: “كيف حالك يا ليديا؟”، مصافحًا يدها ومتفحصًا وجهها الذي يحمل سيماء الذكاء بنظرة سريعة،
رب