یادگیری و حافظه Flashcards
یادگیری کسب دانش و اطلاعات جدید است که بخشی از آن پردازش و نگهداری می شود. (1) حافظه نامیده می شود.
بین تحول مغز و یادگیری ارتباط تنگاتنگی برقرار است. در خردسالی وجود تجربیات دیداری برای تحول ناحیه دیداری اهمیت دارد و همین امر امکان تشخیص چهره مادر از دیگران را ایجاد می کند. به عبارتی یادگیری و حافظه سازش مداوم ارتباطات مغز با محیط است که به ما امکان می دهد در موقعیت های مختلف به طور مناسب رفتار کنیم.
اطلاعات یادگرفته شده در ارتباطات نورونی مغز ذخیره می شوند. یادگیری به ساختار معین مغزی یا نورون های خاصی بستگی ندارد و نحوه ذخیره سازی در طول زمان قابل تغییر است.
مراحل تشکیل حافظه
تشکیل حافظه اکتسابی شامل سه مرحله است:
(2) : رسیدن اطلاعات به قشر حسی حرکتی مغز
(3) : گذشتن از دستگاه ضبط مغزی )مدار پاپز(
(4): حفظ اطلاعات در قشر ارتباطی
1-توانایی نگهداری مطالب یادگرفته شده
2-دریافت
3-ضبط
4-ذخیره
- دریافت:
اطلاعات به قشر اولیه مخصوص خود در (1) فرستاده می شوند.
اطلاعات برای چند ثانیه نگهداری می شوند که به آن حافظه (2) گفته می شود.
ذخیره سازی در حافظه کاری ظرفیت محدودی دارد و به (3) بستگی دارد )مثل وقتی شماره تلفنی را تکرار میکنیم تا برای زمان محدودی به یاد داشته باشیم و بعد آن را جایی یادداشت کنیم(
فراخنای حافظه کاری بین 2 تا 5 عنصر است )مثلا شماره ای که طولانی باشد نگهداری آن سخت خواهد بود(
فراخنای حافظه برای انواع حس ها متفاوت است و مناطق مختلف ذخیره سازی در مغز وجود دارد.
1-قشر مخ
2-بلافاصله/ اولیه / کاری
3-تکرار مداوم
- ضبط:
اطلاعات باید از دستگاه ضبط مغزی عبور کنند. این همان (1) است که جزیی از (2) محسوب می شود. دستگاه ضبط
مغزی غیر از ضبط، عمل یادآوری را نیز انجام می دهد
مرحله ضبط اطلاعات را (3) می گوییم. این حافظه برای ثانیه ها و ساعت ها ذخیره می شود و به سادگی از بین می رود.
از نظر بدلی، دو نوع حافظه کوتاه مدت وجود دارد: (4) که شکل و موقعیت فضایی اشیا را ذخیره می کند، (5) که اطلاعات کلامی را ذخیره می کند.
1-مدار پاپز 2-دستگاه لیمبیک 3- حافظه نزدیک / کوتاه مدت 4-حافظه دیداری فضایی 5-حافظه واجی
- ذخیره:
اطلاعات در قشر ارتباطی منطقه مربوطه با اطلاعات قبلی مقایسه، طبقه بندی و ذخیره می شوند.
قشر ارتباطی (1) را تشکیل می دهد.
همه اطلاعات ذخیره می شوند اما همه آنها به راحتی یادآوری نمی شوند.
محتوای حافظه کوتاه مدت می تواند پس از آسیب مغزی یا شوک الکتریکی پاک شود اما این اتفاق برای (2) رخ نمی دهد.
1-حافظه دور / بلندمدت / ثانویه
2-حافظه بلندمدت
علت پاک نشدن مطالب حافظه بلندمدت (1) است. در (1) محتوا انتخاب و برای درازمدت نگهداری می شود. تحکیم همیشه به حافظه کوتاه مدت نیاز ندارد. در واقع دو شکل برای تحکیم داریم:
پیام حسی:
تحکیم در حافظه دراز مدت
حافظه کوتاه مدت
پیام حسی—> حافظه کوتاه مدت—-> تحکیم در حافظه دراز مدت
1-فرایند تحکیم
انواع حافظه
1- حافظه آشکار (اخباری):
حافظه (1): آنچه در طول زندگی یاد می گیریم (پایتخت ایران کجاست؟)
حافظه (2): ذخیره سازی رویدادهای زندگی (ناهار دیروز چی بود؟)
2- حافظه ناآشکار (غیراخباری):
حافظه (3) : حافظه مهارت ها، عادات و نحوه رفتار (توانایی گیتار زدن)
(4) : تداعی هیجان ترس با یک رویداد
1-معنایی
2-ضمنی
3-فرایندی (روندی)
4-تداعی های هیجانی
حافظه ناآشکار یعنی مهارت ها، بازتاب ها و تداعی هیجانی معمولا (1) صورت می گیرد.
حافظه ناآشکار از فرایند (2) ناشی می شود اما حافظه آشکار از فرایند (3) نشات می گیرد که با دقت، توجه و آگاهی همراه است.
بادامه در ترس آموخته شده نقش دارد.
حافظه ناآشکار از ارتباط (4) ایجاد می شود و شامل دو نوع (5) است.
1-بدون یادآوری آگاهانه 2-حسی حرکتی 3-یادگیری 4-محرک – پاسخ 5-یادگیری ارتباطی و غیرارتباطی
- یادگیری غیرارتباطی:
در یادگیری غیرارتباطی، رفتار در نتیجه (1) موقعیت محرک – پاسخ، نه در اثر (2) محرک – پاسخ، تغییر می کند.
دو نمونه یادگیری غیرارتباطی شامل (3) هستند. در (4) فرد می آموزد که محرک بی اهمیت را نادیده بگیرد. در (5) یک محرک شدید حسی باعث ایجاد حساسیت در ما می شود و از آن پس به آن محرک واکنش شدید نشان می دهیم. - یادگیری ارتباطی:
یادگیری ارتباطی در اثر(6) ایجاد می شود.
شرطی سازی کلاسیک و عامل )وسیله ای یا کنشی( دو نوع (7) هستند.
1-تکرار 2-مجاورت زمانی و مکانی 3-عادت و حساسیت 4-عادت 5-حساسیت 6- مجاورت زمانی و مکانی محرک و پاسخ 7-یادگیری ارتباطی
شرطی سازی کلاسیک :
محرک (1) (غذا) در حالت معمول باعث پاسخ (2) (ترشح بزاق) می شود. وقتی یک محرک (3)(نور) با یک محرک
(4) ارایه شود، پس از مجاورت مکرر این محرک ها، محرک خنثی به محرک (5) تبدیل می شود که بدون حضور (6) باعث بروز (7) (ترشح بزاق) خواهد شد.
ترتیب ارایه محرک ها مهم است. وقتی (8) پیش از (9) ظاهر شود، فرایند شرطی سازی پدید نمی آید. به این حالت (10) گفته می شود.
پاسخ شرطی ضعیف تر از پاسخ غیرشرطی است.
تکرار ارایه محرک شرطی به تنهایی بدون دستیابی به پاسخ شرطی، باعث تضعیف شرطی سازی می شود که به آن (11) می گوییم.
1-غیرشرطی 2-غیرشرطی 3-خنثی 4-غیرشرطی 5-شرطی 6-محرک غیرشرطی 7-پاسخ شرطی 8-محرک غیرشرطی 9-محرک شرطی 10-شرطی سازی وارونه 11-خاموشی
- شرطی سازی کنشی:
اگر به دنبال یک رفتار (فشار دادن یک اهرم) بلافاصله یک (1) داده شود )غذا( و این فرایند تکرار شود، بین رفتار و تقویت یک رابطه ایجاد می شود که منجر به افزایش آن رفتار خواهد شد.
این فرایند شرطی سازی کنشی نامیده شده چرا که موجود برای دستیابی به نتیجه باید کاری انجام بدهد و از ابزاری استفاده کند.
اگر نتیجه در فاصله کوتاهی پس از رفتار حاصل نشود شرطی سازی رخ نمی دهد.
در شرطی سازی عامل (2) نقش مهمی دارد (موجود باید گرسنه باشد تا اهرم را فشار دهد(، بنابراین فرایند نورونی در آن پیچیده تر است.
1-تقویت
2-انگیزش
نقش مناطق مغزی در حافظه
لشلی نشان داد که اختلال یادگیری و یادآوری با میزان آسیب رابطه دارد اما با مکان آسیب رابطه ندارد. بنابراین نتیجه گرفت که تمام مناطق قشر مخ در فرایند یادگیری و حافظه نقش دارند. اما سایر پژوهش ها نشان داد که تمام مناطق نقش مساوی ندارند.
لب گیجگاهی و هیپوکامپ
بخش میانی لب گیجگاهی و ساخت های موجود در آن مثل هیپوکامپ در تحکیم حافظه درازمدت به خصوص (1) نقش دارند.
در ادامه به چند مورد از شواهد مهم اشاره می شود :
(2) پس از قطعه برداری لوب گیجگاهی در میمون مشاهده کردند که حیوان اشیای خوراکی و غیرخوراکی را می بیند اما تشخیص نمی دهد کدام قابل خوردن است. این مشکل کوری روانی نامیده می شود. مشکل تشخیص اشیا به دلیل نقص در حافظه است.
در بیماری به نام اچ. ام برای کاهش حملات صرعی بخش (9)، بخشی از هیپوکامپ و بادامه برداشته شد. بیمار دچار فراموشی پس گستر خفیف و فراموشی پیش گستر شدید شد. خاطرات کودکی را به یاد می آورد اما حوادث پس از جراحی را به یاد نمی
آورد. در این بیمار (3) بهنجار است اما در (4) و (5) اختلال ایجاد می شود.
تحریک لب گیجگاهی باعث (6) و (7) می شود که نشانه نقش آن در (8) حافظه است.
در آسیب منطقه میانی گیجگاهی حیوان نمی تواند بین محرک مقایسه و محرک الگو ارتباط برقرار کند و در واقع حافظه (10) دچار اشکال می شود.
شکنج پایینی گیجگاهی یک منطقه دیداری است که در ذخیره سازی پیام های دیداری مشارکت دارد. وقتی چهره آشنا نشان داده می شود
این منطقه فعالیت بیشتری نسبت به چهره ناآشنا نشان می دهد.
هیپوکامپ با دیگر ساخت های لب گیجگاهی میانی در (11) نقش دارد ) اینکه موش یاد بگیرد از یک بوی خاص اجتناب کند نمونه ای از (11) است(
نورون های هیپوکامپ به محرک های آشنا پاسخ شدیدتری نسبت به محرک های ناآشنا می دهند.
1-حافظه اخباری 2-کلوور و بوسی 3-حافظه کاری 4-حافظه اخباری 5-یادگیری 6-توهم 7-تجدید خاطرات گذشته 8-ذخیره سازی 9-میانی لب گیجگاهی 10-بازشناسی 11-حافظه ربطی یا relational
چگونگی گردش پیام ها در بخش میانی لوب گیجگاهی :
هیپوکامپ با سه منطقه قشری به نام قشر (1)، قشر (2) و قشر (3) در ارتباط است. قشر (4) را قشر بویایی می نامند. پیام های پردازش شده از همه حواس از قشر ارتباطی به (5) می آیند و با عبور از قشر بویایی و پاراهیپوکامپ به هیپوکامپ می روند. (قشر ارتباطی < قشر بویایی و پاراهیپوکامپ < هیپوکامپ (
1-درون بویایی 2-پیش بویایی 3-پاراهیپوکامپ 4-درون بویایی و پیش بویایی 5-قسمت میانی لوب گیجگاهی
دیانسفال )مغز میانی):
دیانسفال از نواحی مهم مغز است که در حافظه نقش دارد. اجزای آن همان هاست که قبلا در دستگاه ضبط مغز یا مدار پاپز با آنها آشنا شدیم که مهم ترین آنها به این شکل است :
هیپوکامپ < فورنیکس < اجسام پستانی هیپوتالاموس < هسته های جلویی تالاموس < شکنج سینگولیت < هیپوکامپ
هسته های پشتی میانی و جلویی تالاموس و اجسام پستانی هیپوتالاموس سه منطقه مهم در (1) هستند.
هسته های پشتی میانی تالاموس داده هایی از لب گیجگاهی مثل بادامه و قشرگیجگاهی پایینی دریافت میکند و به قشر پیشانی می فرستد.
در بیماری به نام ان. آ (2) آسیب دید و یادزدودگی پیش گستر دیده شد. این آسیب با مورد بیمار (3) که بخش میانی گیجگاهی آسیب دیده بود شباهت دارد.
1-حافظه بازشناسی
2-هسته های پشتی میانی تالاموس
3- اچ. ام
اجسام مخطط (استریاتوم):
اجسام مخطط (هسته دم دار و هسته پوتامن) در (1) اهمیت دارند اما نقشی در (2) ندارند.
در بیماری کره هانتینگتون که گره های پایه آسیب دیده است، بیمار نمی تواند (3) را یاد بگیرد و در یادگیری (4) مشکل دارد. در بیماری پارکینسون نیز بیمار (5) را یاد نمی گیرد.
1-حافظه ناآشکار (حافظه روندی و تداعی محرک-پاسخ) 2-حافظه اخباری 3-ارتباط بین محرک و پاسخ 4-تکالیف حرکتی 5-تداعی محرک پاسخ
قشر جدید مخ
حافظه کاری مربوط به ذخیره پیام هایی است که فرد نیاز فوری به آن دارد. حافظه کاری یکی از کارکردهای (1) است اما بخش هایی از قشر مخ هم در آن نقش دارد :
بخش قشری پیش حرکتی در لوب پیشانی در یادگیری نقش دارد و با لب گیجگاهی و مغز میانی رابطه دارد. آسیب این بخش باعث می شود فرد نتواند برای مهار، تغییر و تنظیم رفتار خودش از اطلاعات محیطی استفاده کند )خاطرتان هست که قشر پیش حرکتی در ذخیره مهارت های حرکتی، برنامه ریزی پیچیده حرکتی، خودآگاهی و حل مساله نقش دارد(
بخشی از قشر پیش حرکتی در حافظه کاری نقش دارد ) شش منطقه در لوب پیشانی برای حافظه کاری مشخص شده اند: سه منطقه برای مشابهت چهره ها، یک منطقه برای حافظه مکانی، و دو منطقه برای هر دو تکلیف (
در شیار درون آهیانه ای (منطقه 6 برودمن) و لب گیجگاهی نورون هایی برای ذخیره حافظه کاری فعال می شوند. شیار آهیانه ای برای راه اندازی حرکات چشم نقش مهمی دارد.
بازنمایی جسمانی و مکان یابی اطلاعات ذخیره شده در مغز را (2) می نامند (یعنی مکان فیزیکی که اطلاعات ذخیره می شوند) به راستی اطلاعات ذخیره شده در کجا قرار دارند؟
1-هیپوکامپ
2-رد عصبی