دستگاه بینایی Flashcards
ادراک دیداری
چشم انسان به خودی خود تصویر معناداری به مغز ارسال نمی کند بلکه فقط جریان عصبی است که منتقل می شود. این تجربیات فرد است
که به این اشیا معنا و مفهوم می دهد (به همین دلیل است کسی که در ابتدای زندگی نابینا بوده و بعدا بینا می شود در تفسیر آنچه می
بیند مشکل دارد چون تجربه قبلی از آنها ندارد)
اهمیت تفسیر و معنادهی فرد درباره اشیا در اصول ادراک گشتالتی دیده می شود:
(1) = وقتی فرد از شی فاصله می گیرد، تصویر روی شبکیه چشم کوچکتر می شود اما فرد همیشه شی را به همان اندازه که هست می بیند
(2)= فرد اشخاص و اشیا را صرف نظر از موقعیتی که در آن قرار دارند به همان شکل می بیند که دیده است. ثبات شکل به شدت، رنگ، فاصله و زاویه دید بستگی ندارد. ثبات شکل و ثبات اندازه وابسته به تجارب قبلی فرد است.
(3) = وقتی دستگاه بینایی تفسیر روشنی از آنچه دیده به دست نیاورد یا در مقابل تفسیرهای متناقض قرار گیرد (3) رخ می دهد.
1- ثبات اندازه
2- ثبات شکل
3- خطای ادراکی
دید رنگی:
نور خورشید یا نور سفید ترکیبی از تمام رنگ هاست. نوری که تنها از یک طول موج تشکیل شده باشد نور (1) نامیده می شود. اما در زندگی روزمره بیشتر نورها ترکیبی از چند طول موج هستند.
با استفاده از سه رنگ اصلی، تمام رنگ ها تولید می شوند. رنگ های اصلی شامل قرمز، سبز و آبی هستند.
وقتی طول موج های مختلف با هم وارد شبکیه می شوند می توانند یک رنگ جدید ارایه دهد. این رنگ ها را (2) می نامند (مثل رنگ زرد حاصل از ترکیب سبز و قرمز).
وقتی طول موج هایی از رنگ سفید را فیلتر می کنیم رنگ (3) به دست می آید (مثلا با فیلتر کردن آبی و سپس زرد از رنگ سفید، رنگ سبز به دست می آید). دو رنگی که از ترکیب آنها رنگ سفید ایجاد می شود، رنگ های (4) نامیده می شوند.
1- تک فامی
2- جمع پذیر
3- تفاضلی
4- مکمل
- نظریه های رنگ بینی:
1) نظریه سه فام بینی/ سه رنگ بینی (یانگ و هلمهولتز) :
سه نوع رنگ اصلی وجود دارد که از ترکیب آنها تمام رنگ ها تولید می شوند (3) بر این اساس، سه نوع سلول گیرنده ((1)) در شبکیه چشم وجود دارد که هر یک به طول موج معینی حساسیت دارد. (2) باعث ایجاد انواع رنگ ها می شود.
1- گیرنده مخروطی
2- تحریک همزمان انواع مخروط ها
3- قرمز، سبز و آبی
نظریه فرایند متضاد یا چهارفام بینی (هرینگ):
چهار رنگ اصلی وجود دارد که شامل (1) هستند.
اثر رنگ های قرمز- سبز، آبی- زرد، سفید-سیاه (2) هم هستند. برای دیدن رنگ، بعضی گیرنده ها تحریک و گیرنده های متضاد بازداری می شوند (برای مثال در پردازش رنگ قرمز، رنگ سبز بازداری می شود).
1- قرمز، سبز، آبی و زرد
2- متضاد
3) نظریه تعاملی:
طبق تحقیقات رنگ بینی یک فرایند (1) است که بر اساس هر دو نظریه سه فام بینی و چهارفام بینی پدید می آید. سلول های (2) براساس نظریه سه فام بینی عمل می کنند ، و سلول های عصبی (3) بر اساس نظریه چهارفام بینی عمل می کنند.
1- مرکب
2- شبکیه
3- دوقطبی و گانگلیون
آناتومی چشم:
حفره چشم به ترتیب از خارج به داخل دارای سه لایه صلبیه، مشیمیه و شبکیه است (1) کدر است و مانع عبور نور می شود. قسمت جلویی (1) برای ورود نور شفاف شده است و (2) نام دارد.
(3)بخشی از مشیمیه است که در پشت قرنیه قرار داد و رنگ چشم به آن مربوط است.سوراخ ورود نور در وسط عنبیه را مردمک می نامند.
عنبیه یک دیافراگم خودکار با قطر تغییرپذیر است. میزان ورود نور به چشم با تغییر قطر مردمک تغییر می کند. در نور کم قطر مردمک افزایش می یابد. تحریک اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک به ترتیب باعث (4) قطر مردمک می شود.
عدسی پشت عنبیه است که با تارهای مژگانی به ماهیچه مژگانی متصل شده است. انقباض این ماهیچه ها باعث کشیده شدن عدسی و تغییرانحنای آن می شوند تا تشکیل دقیق تصاویر فواصل مختلف را ممکن کنند. این مکانیزم (5) نامیده می شود.
1- صلبیه 2- قرنیه 3- عنبیه 4- افزایش و کاهش 5-تطابق
چشم در حالت آرامش فقط از محرک های دور خوب تصویربرداری می کند. برای دیدن محرک های نزدیک (1) منقبض می شوند و تحدب عدسی افزایش می یابد تا قدرت همگرایی آن بیشتر شود.
شبکیه: حساس ترین لایه به نور است که در قسمت عقبی چشم قرار دارد و تصویر محیط بیرونی روی آن فرافکنی می شود. سطح شبکیه دارای دو گیرنده نوری به نام (2) است.
لکه زرد (ماکولا): محور دستگاه بینایی بر روی شبکیه به لکه زرد ختم می شود که به بهترین مکان (3) معروف است و بیشترین تعداد (4) را دارد.
(5) (دیسک بینایی): بخشی است که عصب بینایی از آن خارج می شود و هیچ گیرنده ای در آن وجود ندارد.
فضای بین قرنیه و عنبیه را (6) می گویند که با (7) پر شده است. فضای داخل کره چشم با مایع (8) پر شده است.
1- ماهیچه های مژگانی 2- استوانه ای (میله ای) و مخروطی 3- تیزبینی 4- مخروط ها 5- نقطه کور 6- فضای قدامی 7- مایع زلالیه 8- زجاجیه
گیرنده های بینایی
هر سلول گیرنده شبکیه سه بخش دارد: قسمت خارجی، قسمت داخلی، پایانه سیناپسی قسمت داخلی شامل هسته و جسم سلولی است. درون جسم سلولی یک هسته و تعداد زیادی میتوکندری وجود دارد.
قسمت داخلی توسط رشته هنله به پایانه سیناپسی وصل شده است. پایانه سیناپسی میله ها را (1) و پایانه سیناپسی مخروط ها را (2) می نامند.
قسمت داخلی توسط یک مژک به قسمت خارجی وصل می شود. قسمت خارجی روی خودش پیچ خورده که این پیچ خوردگی ها را دیسک می نامند.
سلول های گیرنده نور قابلیت تکثیر ندارند ولی قسمت خارجی آنها مرتبا توسط عمل فاگوسیتوز تعویض می شود. عدم فاگوسیتوز می تواند علت بیماری (3) باشد.
1- اسفرول
2- پدیکل
3- رتینت پیگامتر
جدار دیسک ها پر از رنگدانه هایی است که در میله ها، (1) و در مخروطها، (2) نامیده می شود. این مواد در اثر نور تجزیه می شوند و باعث تغییر پتانسیل غشای گیرنده ها می شوند.
. هرچقدر رودوپسین بیشتر باشد میزان جذب نور بیشتر است. رودوپسین در اثر نور به اپسین و ویتامین Aتجزیه می شود و این عناصر بعدا با صرف انرژی مجددا به رودوپسین تبدیل می شوند. کمبود ویتامین A از ساخت رودوپسین جلوگیری می کند و باعث (3) می شود.
حساسیت رودوپسین موجود در میله ها به طیف سبز و آبی بیشتر است.
سه نوع مخروط با رنگدانه های اپسین مختلف وجود دارد که اساس نظریه (4) را تشکیل می دهند : گیرنده امواج کوتاه، امواج متوسط و امواج بلند )به ترتیب آبی، سبز و قرمز هم نامیده می شوند( فقط گیرنده امواج متوسط و بلند در لکه زرد وجود دارند و به عبارتی دید لکه زرد دورنگی است )سبز وقرمز(. گیرنده امواج کوتاه )آبی( در لکه زرد وجود ندارند چون وجود همزمان آنها با گیرنده امواج بلند باعث کاهش دقت تصویر می شود.
1- رودوپسین
2- اپسین
3- شب کوری
4- سه فامی
در (1) فقط مخروط ها وجود دارند و میله ها وجود ندارد. در اطراف (2) فقط میله ها وجود دارند. در (3) هیچ کدام از گیرنده ها وجود ندارد.
میله ها بسیار حساس هستند و در شب و نور کم فعال می شوند. این گیرنده ها در روز از نور اشباع می شوند و دیگر تحریک نمی شوند. حساسیت (4) کمتر از (5) است، آستانه تحریک بالایی دارند، و فقط در نور شدید اشباع می شوند. بنابراین مخروط ها در نور شدید فعال می شوند.
دید حاصل از میله ها دقیق نیست چون نتیجه تحریک تعداد زیادی از این سلول ها یکی می شوند )همگرایی( و این امر دقت تصویر را کم می کند. همگرایی مخروط ها کمتر است بنابراین دقت و دید رنگی به عهده مخروط هاست.
1- لکه زرد 2- شبکیه 3- نقطه کور 4- مخروط ها 5- میله ها
چشم انسان بیشترین حساسیت را به رنگ (1) دارد ولی در شرایط نوری کم که میله ها فعال هستند، حساسیت به رنگ (2) بیشتر است.
وقتی از محیط روشن به تاریک می رویم ابتدا قادر به تشخیص محیط نیستیم چون گیرندگان شبکیه حساسیت خود را از دست می دهند. به تدریج دستگاه بینایی با تاریکی سازش می کند و با افزایش (3) در چشم، حساسیت گیرنده ها مجددا افزایش می یابد. چون ساخت رودوپسین زمان بر است سازش با تاریکی حدود 30 دقیقه طول می کشد. )رودوپسین در نور زیاد بی رنگ می شود و در تاریکی به حداکثر غلظت می رسد و قرمزرنگ می شود(
چشمی که با تاریکی سازش می کند به طیف آبی و سبز حساسیت خوبی دارد و در مقابل طیف (4) غیرحساس است. بنابراین هنگام ورود به محل تاریک تر تشخیص رنگ (4) دشوارتر است.
وقتی فرد از محیط تاریک به روشن می رود رودوپسین (5) می یابد و باعث سازش با روشنایی می شود. سازش با روشنایی سریع تر و حداکثر یک دقیقه است، چون در نتیجه برخورد نور به رودوپسین سریعا تجزیه صورت می گیرد.
1- زرد 2- سبز 3- رودوپسین 4- قرمز 5- کاهش
چگونگی ایجاد و انتقال جریان عصبی دیداری:
نور پس از عبور از عدسی، مایع زجاجیه و لایه های سلول هایی به اسم گانگلیون (عقده ای)، به (1) می رسد. نور رنگدانه های میله ها و مخروط ها (رودوپسین و اپسین) را تجزیه می کند. این فرایند تجزیه اولین مرحله انتقال است و باعث (2) در غشای گیرنده نوری می شود و پتانسیل غشا را تغییر می دهد.
(دامنه و شدت پتانسیل با شدت محرک و مدت آن با مدت زمان محرک رابطه دارد. می توان مدت و شدت پتانسیل را بر اساس قانون وبر- فخنر تعیین کرد)
پتانسیل فعالیت ایجاد شده در گیرنده ها باید به آکسون سلول هایی به نام (3) برسد و از این طریق وارد مغز شود. بین گیرنده ها و سلول های گانگلیون سه نوع سلول وجود دارد که انتقال جریان عصبی را میسر می کنند که سلول های (4) نام دارند
1- گیرنده های شبکیه
2- تغییر نفوذپذیری
3- گانگلیون
4- دوقطبی، افقی و آماکرین
جریان عصبی در دو جهت مرکزگرا ((1)) وافقی ((2)) به سمت سلول های گانگلیون می رود. آکسون سلول های گانگلیون عصب بینایی را ایجاد می کند که از نقطه کور خارج می شود و به مغز می رود.
گیرنده ها< سلول های دوقطبی، افقی و آماکرین < آکسون سلول های گانگلیون < عصب بینایی < خروج از نقطه کور < مرکز بینایی مغز
بنابراین گیرندگان نوری (3) و سلول های گانگلیون که آکسون آنها عصب بینایی را می سازد، (4) هستند.
1- با عبور از سلول های دوقطبی
2- با عبور از سلول های افقی و آماکرین
3- درونشد
4- برونشد
ساختار و عملکرد سلول های گانگلیون:
سلول های گانگلیون دو بخش مرکزی و پیرامونی دارند که عملکرد متقابل دارند. به این نوع سلول ها متحدالمرکز گفته می شود. انواع این سلول ها عبارتند از:
سلول های مرکز روشن: سلول هایی که تابش نور به بخش مرکزی آنها باعث (1) و ایجاد (2) می شود، و تابش نور به بخش پیرامونی آنها باعث هیپرپولاریزاسیون و وقفه فعالیت می شود.
سلول های مرکز خاموش: تابش نور به بخش (3) آنها باعث فعالیت و تابش نور به بخش (4) آنها باعث وقفه فعالیت می شود.
سلول های روشن- خاموش : به تغییرات تابش نور حساس هستند. در تابش نور متحرک خیلی خوب تحریک می شوند و در درک حرکات سریع به فرد کمک می کنند.
در صورت تابش همزمان نور به بخش مرکزی و پیرامونی، همیشه بخش (5) نقش برتری دارد.
1- دپلاریزاسیون غشا 2- پتانسیل فعالیت 3- پیرامونی 4- مرکزی 5- مرکزی
اندازه مرکز گیرنده گانگلیون با (1) ارتباط دارد. در لکه زرد مرکز گیرنده کوچک و در اطراف لکه، بزرگ است.
هنگام سازش با نور مرکز میدان گیرنده کوچک و پیرامون آن بزرگ می شود. در سازش با تاریکی برعکس است. این عمل را (2) می گویند که سلول های افقی و آماکرین در آن شرکت دارند.
پس پردازش نور سفید در سلول های گانگلیون به شکل (3) انجام می شود (مرکز و پیرامون).این فرایند (3) برای پردازش نورهای
رنگی نیز وجود دارد :
دو نظام سلولی برای رنگ های متضاد قرمز- سبز و آبی – زرد وجود دارد. برای دیدن یک رنگ باید رنگ متضاد آن بازداری شود. این همان نظریه فرایند متضاد یا (4) است ( مثال: وقتی طول موج قرمز به مرکز سلول مرکز روشن می تابد، پردازش می شود و نور سبز که در پیرامون قرار دارد بازداری می شود).
1- دقت بینایی
2- فرایند وقفه
3- متضاد
4- چهار فامی