درس چهاردهم Flashcards

1
Q

مجمعی کردند مرغان جهان
آنچه بودند آشکارا و نهان

A

معنی: همه پرندگان جهان، چه شماخته و چه ناشناخته، مجلسی تشکیل دادند و دور هم جمع شدند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

جمله گفتند این زمان در روزگار
نیست خالی هیچ شهر از شهریار

A

معنی: همه پرندگان گفتند: در این دوره، هیچ سرزمینی بدون پادشاه نیست
مفهوم: اهمیت داشتن پادشاه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

چون بود کاقلیم ما را شاه نیست
بیش از این بی شاه بودن راه نیست

A

معنی: چگونه است که سرزمین ما شاه ندارد؟ بیشتر از این، بدون شاه بودن درست نیست
مفهوم: ضرورت داشتن پادشاه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

ما پرندگان را نیز پیشوا و شهریاری است
در خرد و بینش، او را همتایی نیست
این همه نقش و نگار که در جهان هست، هر یک پرتوی از آن پر است!

A

معنی: برای ما، پرندگان، نیز رهبر و پادشاهی وجود دارد. در دانایی و درک و بصیرت برای او همانندی وجود ندارد. این همه زیبایی که در جهان وجود دارد، جلوه‌ای از ‌پر سیمرغ است
مفهوم: جهان و زیبایی‌های آن، جلوه‌ای از جمال و زیبایی خداوند است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

شیرمردی باید این ره را شگرف
زان که ره دور است و دریا ژَرف ژرف

A

معنی: برای پیمودن این راه (عشق/ سیر و سلوک عارفانه) فردی شجاع و نیرومند لازم است. زیرا این راه، طولانی و پر از سختی و دشواری است.
مفهوم: ۱.بیان دشواری‌های راه عشق
۲.ضرورت شجاعت و نیرومندی برای قدم گذاشتن در راه عشق

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

آن که او را شناسد، دوری از او را تحمّل نتواند کرد و آنکه بدو رو آرد، بدو نتواند رسید.چگونه می توانم این سفر پر خطر را بر خود هموار کنم؟

A

کسی که سیمرغ (خداوند) را بشناسد، نمی‌تواند دوری او را تحمل کند و کسی که به سوی او حرکت کند، نمی‌تواند به او دست یابد،.(برسد) نمی‌توانم این سفر پرخطر و دشوار را تحمل کنم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

گل اگر چه هست بس صاحب جمال
حُسن او در هفته ای گیرد زوال

A

معنی: گل اگرچه بسیار زیباست، اما زیبایی او خیلی زود (در مدت کوتاهی) از بین می‌رود
مفهوم: ناپایداری و زودگذر بودن زیبایی‌های ظاهری و عشق‌های مجازی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

مرا از این سفر معذور دارید که مرا با سیمرغ کاری نیست.بهشت در برابر سیمرغ چون ذرّه در برابر خورشید است.

A

عذر مرا از نیامدن به این سفر بپذیرید؛ زیرا من با سيمرغ کاری ندارم. بهشت در برابر خداوند (سیمرغ) حقیر و کوچک است : مانند ذره در برابر خورشید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

هر که داند گفت با خورشید راز
کی تواند ماند از یک ذرّه باز

A

معنی: هر کس بتواند با خورشید (سیمرغ، حق) هم‌سخن شود، هرگز دل‌بسته یک ذره ناچیز (عشق مادی) نمی‌شود تا از راه باز بماند (مصداق ضرب‌المثل “چون که صد آمد، نود هم پیش ماست”
مفهوم: بی‌ارزش بودن عشق‌های مجازی در برابر عشق حقیقی (خداوند)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

من بسیار کوشیده ام تا روی دست شاهان جا گرفته ام. چه جای آن است که من دست شاهان بگذارم؟

A

معنی: من بسیار تلاش کرده‌ام تا به این جاه و مقام رسیده‌ام. سزاوار نیست که من این مقام و جایگاه را رها کنم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

بعد از آن مرغان دیگر سر به سر
عذرها گفتند مشتی بی خبر

A

معنی: بعد از ان، گروهی دیگر از پرندگان بی‌خبر از عشق، یکی‌یکی بهانه آوردند و عذرخواهی کردند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

مرغان جملگی شیدا و دلباخته گشتند؛ بهانه ها یکسو نهادند. قضا را قرعه به نام هدهد افتاد

A

معنی: همه پرندگان عاشق و دلداده سیمرغ شدند و عذر و بهانه‌ها را کنار گذاشتند. از قضا (اتفاقا) قرعه به نام هدهد افتاد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی، درگه است

A

معنی: هدهد گفت: هفت بیابان (مرحله) در راه وجود دارد. وقتی‌که از این هفت وادی بگذریم، به درگاه سیمرغ (حق) می‌رسیم
مفهوم: ضرورت تحمل سختی‌های راه برای رسیدن به قرب الهی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

وانیامد در جهان زین راه کس
نیست از فرسنگ آن آگاه کس

A

هیچ‌کس در جهان از این راه بازنگشته است؛ به همین دلیل کسی از مسافت آن، آگاهی ندارد
مفهوم: بیان سختی‌های راه عشق و برگشت‌ناپذیری از این راه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

چون فروآیی به وادی طلب
پیشت آید هر زمانی صد تعب

A

معنی: وقتی که به سرزمین طلب وارد شوی، هرلحظه صدها رنج و سختی به تو روی می‌آورد
مفهوم: توصیف وادی طلب و رنج و سختی‌های آن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

مال اینجا بایدت انداختن
مِلک اینجا بایدت درباختن

A

معنی: در اینجا (وادی طلب) باید مال و ثروت را کنار بگذاری و از جاه و مقام خود چشم بپوشی.
مفهوم: ۱.توصیف وادی طلب
۲.ضرورت ترک همه تعلقات و دلبستگی‌های مادی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

بعد از این وادی عشق آید پدید
غرق آتش شد کسی کانجا رسید

A

معنی: بعد از وادی طلب، وادی عشق پدیدار می‌گردد و کسی که به وادی عشق می‌رسد، سراسر وجودش را آتش عشق در بر میگیرد و عاشق می‌شود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

عاشق آن باشد که چون آتش بود
گرم رو سوزنده و سرکش بود

A

معنی: عاشق واقعی کسی است که مثل آتش مشتاق، سوزنده و سرکش است
مفهوم: توصیف وادی عشق و عاشق واقعی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

بعد از آن بنمایدت پیش نظر
معرفت را وادی ای بی پا و سر

A

معنی: بعد از وادی عشق، بیابان بی حد و مرز و بی‌انتهای معرفت در برابر دیدگانت آشکار می‌شود
مفهوم: توصیف وادی معرفت و بی‌کرانگی ان

20
Q

چون بتابد آفتاب معرفت
از سپهر این ره عالی صفت

A

معنی: زمانی‌که معرفت و شناخت خداوند از اسمان این مسیر ارزشمند (راه سیر و سلوک) مانند خورشیدی بتابد…

21
Q

هر یکی بینا شود بر قدر خویش
باز یابد در حقیقت صدر خویش

A

معنی: با تابش خورشید معرفت الهی، هرکسی از ارزش و منزلت خود آگاه می‌شود و ارزش و اعتبار حقیقی خویش را در عرفان باز می‌یابد
مفهوم: ۱.توصیف وادی معرفت
۲.معرفت سالک از مقام و منزلت خود

22
Q

بعد از این وادی استغنا بود
نه درو دعویّ و نه معنا بود

A

معنی: بعد از وادی معرفت، وادی استغنا و بی‌نیازی است که در ان نه ادعایی وجود دارد و نه معنا و حقیقتی
مفهوم: توصیف وادی استغنا
۲.بی‌نیازی سالک از هر چیزی جز معشوق

23
Q

هشت جنّت نیز این جا مرده ای است
هفت دوزخ همچو یخ افسرده ای است

A

معنی: طبقات هشت‌گانه بهشت و درکات هفت‌گانه دوزخ در وادی استغنا هیچ ارزش و جلوه‌ای ندارد و مرده و منجمد است.(عارف، نه علاقه‌ای به بهشت و نه ترسی از جهنم دارد)
مفهوم: ۱.توصیف وادی استغنا
۲.بی‌ارزش بودن هر چیزی در نزد سالک جز معشوق

24
Q

بعد از این وادی توحید آیدت
منزل تفرید و تجرید آیدت

A

معنی: بعد از وادی استغنا، وادی توحید، همان جایگاه یکی شدن با معشوق (خداوند) و گم شدن عارف در معروف و خالی شدن قلب سالک از غیرخدا پیش روی تو اشکار می‌شود
مفهوم: ۱.توصیف وادی توحید
۲.خالی شدن قلب سالک از هر چیزی جز خدا و یکی شدن با او

25
روی ها چون زین بیابان در کنند جمله سر از یک گریبان بر کنند
معنی: اگر عاشقان حق از بیابان توحید بگذرند، همه به وحدت و یگانگی می‌رسند مفهوم: ۱.توصیف وادی توحید ۲.رسیدن به وحدت وجود و یکی شدن با خداوند
26
بعد از این وادی حیرت آیدت کار دائم درد و حسرت آیدت
معنی: بعد از وادی توحید، وادی حیرت و سرگشتگی پیش روی توست. کار تو در این مرحله‌، همواره درد و حسرت کشیدن (درد عشق) می‌شود مفهوم: ۱.توصیف وادی حیرت ۲.درد و حسرت سالک در وادی حیرت
27
مرد حیران چون رسد این جایگاه در تحیّر مانده و گم کرده راه
معنی: انسان حیرت‌زده وقتی به این وادی(حیرت) می‌رسد، در سرگردانی می‌ماند و راه را گم می‌کند مفهوم: سرگشتگی سالک و خطر گمراهی او در وادی حیرت
28
بعد از این وادی فقر است و فنا کی بود اینجا سخن گفتن روا؟
معنی: بعد از وادی حیرت، وادی فقر و فناست. در این وادی حتی سخن گفتن نیز شایسته نیست مفهوم: ضرورت سکوت و خاموشی در وادی فنا
29
صد هزاران سایه جاوید، تو گم شده بینی ز یک خورشید، تو
معنی: (در وادی هفتم) هزاران موجود پایدار و جاودانه را در خورشید وجود خداوند، نیست و نابود شده می‌بینی(می‌پنداری) مفهوم: ۱.توصیف وادی فقر و فنا ۲.فنا شدن سالک در وجود خق
30
چون نگه کردند آن سی مرغ زود بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود
معنی: وقتی‌که آن سی پرنده با دقت به خود نگاه کردند، فورا دریافتند که بی‌تردید، این سی پرنده، همان سیمرغ است مفهوم: ۱.خودشناسی لازمه خداشناسی است ۲‌.اتحاد عاشق و معشوق
31
خویش را دیدند سیمرغ تمام بود خود سیمرغ سی مرغ تمام
معنی: پرندگان خود را معادل سیمرغ کامل پنداشتند؛ چرا که آن سیمرغ نیز همان سی مرغ کامل بود مفهوم: وحدت در عین کثرت
32
محو او گشتند آخر بر دوام سایه در خورشید گم شد والسّلام
معنی: سرانجام آن سی پرنده برای همیشه در وجود سیمرغ (خداوند) محو شدند و مانند سایه‌ای در درون خورشید حق گم و ناپديد گشتند مفهوم: ۱.فنا شدن عاشق در وجود معشوق ۲.یکی شدن عاشق و معشوق
33
سرو و مَهت نخوانم، خوانم، چرا نخوانم؟ هم ماه با کلاهی، هم سرو با قبایی
معنی: چرا تو را سرو و ماه صدا نزنم؟ حتما صدا می‌زنم؛ زیرا که تو همچون ماهی هستی که کلاه بر سر داری و همچون سری هستی که لباسی بلند و سبزرنگ پوشیده‌ای مفهوم: توصیف اغراق‌آمیز زیبایی محبوب
34
در این مقام، طرب بی تَعَب نخواهد دید که جای نیک و بد است این سرای پاک و پلید
معنی: هیچ‌کس در این دنیا، شادی بدون رنج نخواهد دید؛ زیرا در این دنیای مادی، نیکی و بدی، پاکی و پلیدی با هم اند. مفهوم: تحمل رنج و غم لازمه رسیدن به شادی است
35
اوّلاً تجرید شو از هرچه هست وانگهی از خود بشو یکبار دست
معنی: ابتدا وجودت را از تعلقات دنیوی و دل‌بستگی‌های مادی پاک کن، سپس یکباره وجود مادی خود را ترک کن مفهوم: ۱.بیان وادی طلب ۲.ترک دلبستگی‌های دنیوی و نفی وجود مادی لازمه وصال است
36
ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی دلت خُلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش
ای خاقانی! دلت همانند بهشت است. آن را از نیرنگ هوا و هوس و فریب حرص و طمع که همچون طاووس و شیطان‌اند، پاک کن. مفهوم: ۱.ارزشمندی دل ۲.توصیه به خالی کردن دل از وسوسه‌های نفسانی
37
وصلت آن کس یافت کز خود شد فنا هر که فانی شد ز خود، مردانه‌ای است
معنی: آن کسی به وصال رسید که از وجود مادی خود و تمام تعلقات رها شد. هر کسی که وجود مادی خود را در وجود معشوق فنا کند، عاشق حقیقی است مفهوم: ۱.توصیف وادی فقر و فنا ۲.فنا شدن در عشق (نفی وجود مادب) لازمه وصال
38
دل چه بندی در این سرای مجاز؟ همّت پست کی رسد به فراز؟
معنی: [ای انسان] چرا به این دنیای مادی و مجازی علاقه‌مند و وابسته‌ای؟ کسي که سست‌اراده و دون‌همت است، هرگز به کمال نمی‌رسد. مفهوم: ۱.توصیف وادی طلب ۲.دعوت به بلندهمتی و ترک دنیای مادی
39
چشم بگشا به گلستان و ببین جلوهٔ آبِ صاف در گل و خار
معنی: چشم حقیقت‌بین خود را باز کن و در گلستان (دنیا)، تجلی آب زلال (خداوند) را در گل و خار (پدیده‌های خلقت) مشاهده کن مفهوم: ۱.بیان وادی توحید ۲.تجلی وحدت در کثرت
40
وَ فِي الْأَرضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ وَ فِي أَنْفُسِکُمْ اَفَلٰا تُبْصِرُونَ
معنی: و در روی زمین برای اهل یقین، نشانه‌‌هایی است و در وجود شما [نیز] نشانه‌‌هایی است. پس چرا نمی‌بینید؟ مفهوم: دعوت به تفکر در نشانه‌های آفرینش (بیرونی و درونی) برای درک حقیقت
41
ای نسخهٔ نامهٔ الهی، که تویی وی آینهٔ جمال شاهی، که تویی بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست در خود بطلب هر آن‌چه خواهی، که تویی
معنی: ای انسان، تو نسخه‌ای از ذات و وجود پروردگار هستی. تو همچون آیینه‌ای هستی که زیبایی خداوند را نشان می‌دهی. ای انسان هر انچه در عالم هستی وجود دارد، در درون تو نیز هست. پس اگر به دنبال حقیقت هستی، آن را در وجود خود جست‌وجو کن. مفهوم: ۱.انسان جلوه‌ای از صفات خداوند است ۲.جست‌وجوی حقیقت در وجود خود
42
اشتری و گرگی و روباهی از روی مصاحبت مسافرت کردند و با ایشان از وجهِ و توشه، گِرده‌ای بیش نبود.
معنی: یک شتر و گرگ و روباه به خاطر دوستی و هم‌نشینی با هم سفر رفتند و فقط یک قرص نان به عنوان توشه و آذوقه راه همراه داشتند
43
چون زمانی برفتند و رنج راه در ایشان اثر کرد، بر لب آبی نشستند و میان ایشان از برای گِرده مخاصمت رفت.
بعد از مدتی که راه را پیمودند و سختی سفر آن‌ها را خسته کرد، در کنار آبی (رودخانه‌ای) نشستند و میان آن‌ها برای خوردن نان اختلاف و دشمنی درگرفت
44
تا آخر‌الأمر بر آن قرار گرفت هر کدام از ایشان به زاد بیشتر، بدین گِرده خوردن اولیٰ‌تر.
معنی: سرانجام قرار گذاشتند که هر کدام از آن‌ها، سن و سالش بیشتر است، برای خوردن نان شایسته‌تر است
45
گرگ گفت: «پیش از آنکه خدای – تعالی – این جهان بیافریند، مرا به هفت روز پیش‌تر مادرم بزاد!» روباه گفت: «راست می‌گویی؛ من آن شب در آن موضع حاضر بودم و شما را چراغ فرا می‌داشتم و مادرت را اعانت می‌کردم!»
معنی: گرگ گفت:" قبل از آنکه خداوند بلندمرتبه این جهان را بیافریند، مادرم من را هفت روز جلوتر از خلقت جهان زاییده بود!" روباه گفت: درست می‌گویی؛ آشن‌شب در آن مکان حضور داشتم و برای شما چراغ می‌گرفتم و به مادرت کمک می‌کردم
46
اشتر چون مقالات گرگ و روباه بر آن گونه شنید، گردن دراز کرد و گِرده بر گرفت و بخورد و گفت: «هر که مرا ببیند، به حقیقت داند که از شما بسیار کلان‌ترم و جهان از شما زیادت دیده‌ام و بار بیشتر کشیده‌ام!»
معنی: شتر وقتی سخنان گرگ و روباه را به آن شکل [دروغین و غیرواقعی] شنید، گردنش را دراز کرد و نان را برداشت و خورد و گفت:" هر کسی ظاهر مرا ببیند، به واقع می‌فهمد که از شما بسیار بزرگ‌تر و باتجربه‌ترم و بیشتر سختی کشیده‌ام" مفهوم: نکوهش دروغ‌گویی
47