درس هفدهم Flashcards
نان را از من بگیر، اگر میخواهی/هوا را از من بگیر، اما/خندهات را نه./گل سرخ را از من مگیر/سوسنی را که میکاری…
معنی: [ای معشوق من] اگر میخواهی غذا خوردن و نفس کشیدن را از من بگیر؛ اما خنده امیدبخشت را از من نگیر. خندهات را که به زیبایی گل سرخ است، از من نگیر. لبخندی که مانند گل سوسن میکاری
مفهوم: برتری عشق و امید بر ضروریات زندگی مادی
۲.ارزشمندی عشق و لبخند
از پس نبردی سخت باز میگردم/با چشمانی خسته/که دنیا را دیده است/بی هیچ دگرگونی،/اما خندهات که رها میشود/و پرواز کنان در آسمان مرا میجوید/تمامی درهای زندگی را/به رویم میگشاید.
معنی: پس از نبردی دشوار برمیگردم، با وجودی خسته که دنیا را بدون هیچ تغییری دیده و تجربه کرده است. اما همین که لبخند میزنی و خندهات همانند پرندهای مرا در آسمان میجوید، همه سختیها را فراموش میکنم و به ادامه زندگی امیدوار میشوم
معنی: حیاتبخشی و امیدبخشی عشق و شادی
عشق من، خنده تو/در تاریکترین لحظهها میشکفد/و اگر دیدی، به ناگاه/خون من بر سنگفرش خیابان جاریست،/بخند؛ زیرا خنده تو/برای دستان من،/شمشیری است آخته.
معشوق من، لبخند تو در سختترین لحظهها همچون غنچهای شکوفا میشود و اگر دیدی که ناگهان، خون من بر سنگفرش خیابان ریخته است، تو بخند و شاد باش؛ زیرا لبخند تو برای من همانند شمشیری برکشیده است که به من قدرت میبخشد
مفهوم: شادی و عشق کلید پیروزی بر غمها و سختیهاست
خنده تو در پاییز،/در کناره دریا/موج کف آلودهاش را/باید برفرازد/و در بهاران، عشق من/خندهات را میخواهم/چون گلی که در انتظارش بودم،/گل آبی، گل سرخ کشورم که مرا میخواند.
معنی: خنده تو در فصل پاییز، در کنار دریا باید امواج آن را به جوش و خروش وا دارد. و به هنگام بهار، به خنده تو نیاز دارم؛ همانند گلی که انتظار آن را میکشیدم. خندهای که مانند گل آبی و گل سرخ پرچم کشورم (شیلی) مرا به سوی خود دعوت میکند
مفهوم: ۱.ضرورت بروز عشق و شادی در سختیها و ناامیدیها
۲.ملیگرایی شاعر
بخند بر شب/بر روز، بر ماه،/بخند بر پیچاپیچ خیابانهای جزیره،/اما آنگاه که چشم میگشایم و میبندم،/آنگاه که پاهایم میروند و باز میگردند،/نان را، هوا را،/روشنی را، بهار را،/از من بگیر/اما خندهات را هرگز/تا چشم از دنیا نبندم.
معنی: [عشق من] بر شب، روز، ماه و خیابانهای پر پیچ و خم جزیره (کشورم) لبخند بزن، تا هنگامی که من زندهام و در تلاش و تکاپو هستم، غذا، هوا، روشنایی و بهار را از من بگیر، اما خنده و شادیات را هرگز از من دریغ نکن تا زنده بمانم
مفهوم: حیاتبخشی عشق، امید و شادی
چه خوش فرمود آن پیر خردمند
وزین خوشتر نباشد در جهان پند
معنی: آن پیر دانا (حافظ) چه زیبا گفته است و در جهان پندی بهتر از این سخن وجود ندارد
اگر خونیندلی از جور ایّام
«لب خندان بیاور چون لبجام»
معنی: اگر از ستم روزگار رنجیدهخاطر و اندوهگین هستی، مانند لب جام، لبانی خندان داشته باش و همواره بخند
مفهوم: توصیه به شادی در ایام سختی و غم
به پیش اهل دل، گنجیست شادی
که دستاورد بیرنجیست شادی
معنی: به عقیده صاحبدلان و عارفان، شادی مانند گنجی ارزشمند است؛ زیرا شادی نتیجه و ثمرهای است که بدون رنج و تلاش به دست میآید
مفهوم: ارزشمندی شادی
به آن کس میرسد زین گنج بسیار
که باشد شادمانی را سزاوار
معنی: گنج شادی به کسی بیشتر میرسد که شایسته شادمانی است
مفهوم: هر کسی شایستگی شادی را ندارد
چو گل هر جا که لبخند آفرینی
به هر سو رو کنی لبخند بینی
معنی: اگر مانند گل لبخند بزنی و نیز باعث شادی دیگران بشوی، به هر طرف که نگاه کنی، لبخند و شادی خواهی دید
مفهوم: توصیه به شادی آفرینی
مشو در پیچ و تاب رنج و غم، گم
به هر حالت تبسّم کن، تبسّم
معنی: در گرفتاری رنج و غم، درمانده و عاجز نشو و در همه حال لبخند بزن و شاد باش
مفهوم: دعوت به لبخند و شادی و گریز از رنج و غم
دلم میخواهد بر بالهای باد بنشینم و آنچه را که پروردگار جهان پدید آورده، زیر پا گذارم تا مگر روزی به پایان این دریای بیکران رسم و بدان سرزمین که خداوند ! سرحدّ جهان خلقتش قرار داده است، فرود آیم.
معنی: آرزو دارم که همراه با باد پرواز کنم و از تمامی آفریدههای خلقت، دیدن کنم تا شاید روزی به پایان این جهان بیانتهای هستی برسم و به سرزمینی فرود آیم که خداوند آن را مرز جهان آفرینش قرار داده است.
مفهوم: ۱.کمالگرایی انسان
۲.علاقه به کشف ناشناختههای خلقت و غلبه بر محدودیتها
از هم اکنون، در این سفر دور و دراز، ستارگان را با درخشندگی جاودانی خود میبینم که راه هزاران ساله را در دل افلاک میپیمایند تا به سرمنزل غایی سفر خود برسند امّا بدین حد اکتفا نمیکنم و همچنان بالاتر میروم. بدانجا میروم که دیگر ستارگان افلاک را در آن راهی نیست.
معنی: از الان در این سفر طولانی، ستارگان را با درخشندگی همیشگی خود میبینم که راه هزاران ساله را در آسمانها طی میکنند تا به مقصد نهایی خود برسند؛ اما من به این حد قانع نمیشوم و همچنان بالاتر میروم. به جایی میروم که حتی ستارگان آسمان نیز نمیتوانند به آنجا وارد شوند
مفهوم: ۱.کمال طلبی همه مخلوقات
۲.برتری طلبی انسان در شناخت اسرار آفرینش
میگویم: «دارم به سوی آخر دنیا سفر میکنم. میخواهم بدانجا روم که خداوند آن را سرحدّ دنیای خلقت قرار داده است و دیگر در آن ذیحیاتی نفس نمیکشد.»
معنی: میگویم: دارم بع سوی انتهای دنیا سفر میکنم. میخواهم به جایی بروم که خداوند ان را مرز جهان خلقت قرار داده است، و هیچ جانداری در ان وجود نداد!
مفهوم: علاقهمندی انسان به کشف ناشناختههای آفرینش و غلبه بر محدودیتها
ای فکر دور پرواز من، بالهای عقاب آسایت را از پرواز بازدار و تو ای کشتی تندر و خیال من، همین جا لنگر انداز؛ زیرا برای تو بیش از این اجازهٔ سفر نیست.
معنی: ای فکر بلندپرواز من، بالهای عقاب مانند خود را برای پرواز باز نکن (از پرواز کردن دست بردار) و تو ای خیال تندرو من، همین جا توقف کن؛ زیرا بیشتر از این اجازه سفر نداری
مفهوم: ظرفیت محدود فکر و خیال انسان در مقایسه با بیکرانگی جهان خلقت