درس شانزدهم Flashcards
(75 cards)
تنها همان رتبههای بالا را وعده بگیر و مابقی را نقداً خط بکش و بگذار سماق بمکند
معنی: فقط همان همکاران رده بالا را دعوت کن و بقیه را فعلا نادیده بگیر و بگذار در انتظار بمانند
این بدبختها سال آزگار یکبار برایشان چنین پایی میافتد و شکمها را مدتی است صابون زدهاند که کباب غاز بخورند
معنی: این بیچارهها در یک سال طولانی، فقط یکبار برایشان چنین فرصتی پیش میآید و مدتی است انتظار کشیدهاند (به خود وعده دادهان) که کباب غاز بخورند
الحمدالله که سالی یک مرتبه بیشتر از زیارت جمالش مسرور و مشوعوف نمیشدم
معنی: خدا را شکر میکنم که سالی بیشتر از یکبار از دیدن روی زیبای او خوشحال و شادمان نمیشدم.(طنز)
گفت:” به من دخلی ندارد! ماشاءالله هفت قرآن به میان، پسر عموی خودت است. هر گلی هست به سر خودت بزن”
معنی: گفت:” به من ربطی ندارد! بلا به دور باشد پسر عموی خود توست. هر افتخاری هست نصیب خودت کن.(تصمیم با خودت)
مفهوم: پرهیز از دخالت در مشکل دیگران
دیدم ماشاءالله، بلا به دور باشد، آقا واترقیدهاند، قدش درازتر و تک و پوزش کریهتر شده است.
معنی: دیدم ماشاءالله، بلا به دو باشد، اقا پسروی و تنزل کردهاند، قدش درازتر و سر و صورتش زشتتر شده است.(طنز)
مفهوم: ترقی معکوس
●جمله آقا واترقیدهاند بار معنایی منفی دارد
ولی همینقدر میدانم که سر زانوهای شلوارش که از بس شسته بودند، به قدر یک وجب خورد رفته بود.
معنی: اما همينقدر میدانم که سر زانوهای شلوارش را از بس شسته بودند، به اندازه یک وجب ساییده شده و از بین رفته بود
مشغول تماشا و ورانداز این مخلوق کمیاب و شی عجاب بودم که عیالم هراسان وارد شد
معنی: سرگرم نگاه کردن و بررسی این آفریده نادر و موجود شگفتانگیز(مصطفی) بودم که همسرم با ترس و وحشت و سراسیمه وارد اتاق شد
دیدم حرف حسابی است و بدغفلتی شده
معنی: دیدم حرفهای او کاملا درست و منطقی است و فراموشی بدی رخ داده است
تمام حسن کباب غاز به این است که دستنخورده و سر به مهر روی میز بیاید
معنی: همه خوبی کباب غاز در این است که کامل و دستنخورده روی میز بیاید
پس از مدتی اندیشه و استشاره چاره منحصر به فرد را در این دیدم که هر طور شده یک غاز دیگر دست و پا کنیم
معنی: پس از مدتی فکر کردن و مشورت نمودن، تنها چاره ویژه را در این دیدم که به هر شکلی که شده، یک غاز دیگر تهیه و آماده کنیم
میخواهم امروز نشان بدهی که چند مرده حلاجی و از زیر سنگ هم شده یک عدد غاز خوب و تازه به هر قیمتی شده، برای ما پیدا کنی
معنی: میخواهم امروز نشان بدهی که چقدر توانایی و لیاقت داری و با هر سختی و زحمتی که شده، یک غاز خوب برای ما پیدا کنی.
مفهوم: فرصت دادن به افراد برای نشان دادن لیاقت و توانایی خود
مصطفی به عادت معهود ابتدا مبلغی سرخ و سیاه شد و بالأخره صدایش بریده بریده از نیپیچ حلقوم بیرون آمد
معنی: مصطفی طبق معمول، ابتدا کمی خجالت کشید و در نهایت صدایش منقطع و با لکنت زبان از گلوی نیپیچ مانندش بیرون آمد
در این روز عید، قید غاز را باید به کلی زد
معنی: در یان روز عید، باید از خرید غاز صرف نظر کرد
با حال استیصال پرسیدم:” پس چه خاکی به سرم بریزم؟”
معنی: با حالت پریشانی و درماندگی پرسیدم: پس چه چارهای بیندیشم؟ (چه کار کنم؟)
خوب بود مهمانی را پس میخواندید
معنی: بهتر بود دعوت را پس میگرفتید
خودتان را بزنید به ناخوشی و بگویید طبیب قدغن کرده؛ از تخت خواب پایین نیایید.
معنی: وانمود کنید که بیمار هستید و بگویید پزشک ممنوع کرده است که از رخت خواب بیرون بیایید
هزار سال به این سالها برسید
معنی: عمرتان طولانی باشد و وضع و حال و روزگارتان بهتر از گذشته شود
گفت: “ اگر ممکن باشد شیوهای سپار کرد که امروز مهمانها دست به غاز نزنند
معنی: اگر امکانش باشد نقشهای بکشیم که امروز مهمانان غاز را نخورند
این حرف که در بادی امر زیاد بیپا و بیمعنی به نظر میآمد، کم کم وقتی درست ان را در زوایا و خفایای خاطر و مخیله نشخوار کردم معلوم شد آنقدرها هم نامعقول نیست و نباید زیاد سرسری گرفت
معنی: این سخن که در ابتدا بسیار بیاساس و بیمعنی به نظر میرسید، کم کم وقتی درست آن را در جاهای پنهان ذهن و خیال خود تحلیل و بررسی کردم، معلوم شد که خیلی هم برخلاف عقل نیست و نباید آن را سطحی و بیاهمیت دانست
و ستاره ضعیفی در شبستان تیره و تار درونم درخشیدن گرفت
معنی: کم کم امیدوار شدم
رفته رفته سر دماغ آمدم
آرام آرام سرحال و شادمان شدم
به نظرم این گره فقط به دست خودت گشوده خواهد شد
معنی: به نظر من این مشکل فقط به دست تو حل میشود
باید خودت مهارتی به خرج بدهی که احدی از مهمانان درصدد دست زدن به این غاز بر نیاید
معنی: باید خودت چارهای بیندیشی که هیچیک از مهمانان اقدام به خوردن غاز نکنند
مصطفی هم جانی گرفت و گرچه هنوز درست دستگیرش نشده بود که مهار شتر را به کدام جانب میخواهم بکشم، آثار شادی در وجناتش نمودار گردید
معنی: مصطفی نیز روحیه گرفت و اگرچه هنوز درست و حسابی متوجه نشده بود که هدف و مقصودم چیست، آثار شادی در چهرهاش نمایان شد