درس شانزدهم Flashcards

(75 cards)

1
Q

تنها همان رتبه‌های بالا را وعده بگیر و مابقی را نقداً خط بکش و بگذار سماق بمکند

A

معنی: فقط همان همکاران رده بالا را دعوت کن و بقیه را فعلا نادیده بگیر و بگذار در انتظار بمانند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

این بدبخت‌ها سال آزگار یک‌بار برایشان چنین پایی می‌افتد و شکم‌ها را مدتی است صابون زده‌اند که کباب غاز بخورند

A

معنی: این بیچاره‌ها در یک سال طولانی، فقط یکبار برایشان چنین فرصتی پیش می‌آید و مدتی است انتظار کشیده‌اند (به خود وعده داده‌ان) که کباب غاز بخورند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

الحمدالله که سالی یک مرتبه بیشتر از زیارت جمالش مسرور و مشوعوف نمی‌شدم

A

معنی: خدا را شکر می‌کنم که سالی بیشتر از یک‌بار از دیدن روی زیبای او خوشحال و شادمان نمی‌شدم.(طنز)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

گفت:” به من دخلی ندارد! ماشاءالله هفت قرآن به میان، پسر عموی خودت است. هر گلی هست به سر خودت بزن”

A

معنی: گفت:” به من ربطی ندارد! بلا به دور باشد پسر عموی خود توست. هر افتخاری هست نصیب خودت کن.(تصمیم با خودت)
مفهوم: پرهیز از دخالت در مشکل دیگران

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

دیدم ماشاءالله، بلا به دور باشد، آقا واترقیده‌اند، قدش درازتر و تک و پوزش کریه‌تر شده است.

A

معنی: دیدم ماشاءالله، بلا به دو باشد، اقا پس‌روی و تنزل کرده‌اند، قدش درازتر و سر و صورتش زشت‌تر شده است.(طنز)
مفهوم: ترقی معکوس
●جمله آقا واترقیده‌اند بار معنایی منفی دارد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

ولی همین‌قدر می‌دانم که سر زانوهای شلوارش که از بس شسته بودند، به قدر یک وجب خورد رفته بود.

A

معنی: اما همين‌قدر می‌دانم که سر زانوهای شلوارش را از بس شسته بودند، به اندازه یک وجب ساییده شده و از بین رفته بود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

مشغول تماشا و ورانداز این مخلوق کمیاب و شی عجاب بودم که عیالم هراسان وارد شد

A

معنی: سرگرم نگاه کردن و بررسی این آفریده نادر و موجود شگفت‌انگیز(مصطفی) بودم که همسرم با ترس و وحشت و سراسیمه وارد اتاق شد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

دیدم حرف حسابی است و بدغفلتی شده

A

معنی: دیدم حرف‌های او کاملا درست و منطقی است و فراموشی بدی رخ داده است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

تمام حسن کباب غاز به این است که دست‌نخورده و سر به مهر روی میز بیاید

A

معنی: همه خوبی کباب غاز در این است که کامل و دست‌نخورده روی میز بیاید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

پس از مدتی اندیشه و استشاره چاره منحصر به فرد را در این دیدم که هر طور شده یک غاز دیگر دست و پا کنیم

A

معنی: پس از مدتی فکر کردن و مشورت نمودن، تنها چاره ویژه را در این دیدم که به هر شکلی که شده، یک غاز دیگر تهیه و آماده کنیم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

می‌خواهم امروز نشان بدهی که چند مرده حلاجی و از زیر سنگ هم شده یک عدد غاز خوب و تازه به هر قیمتی شده، برای ما پیدا کنی

A

معنی: می‌خواهم امروز نشان بدهی که چقدر توانایی و لیاقت داری و با هر سختی و زحمتی که شده، یک غاز خوب برای ما پیدا کنی.
مفهوم: فرصت دادن به افراد برای نشان دادن لیاقت و توانایی خود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

مصطفی به عادت معهود ابتدا مبلغی سرخ و سیاه شد و بالأخره صدایش بریده بریده از نی‌پیچ حلقوم بیرون آمد

A

معنی: مصطفی طبق معمول، ابتدا کمی خجالت کشید و در نهایت صدایش منقطع و با لکنت زبان از گلوی نی‌پیچ مانندش بیرون آمد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

در این روز عید، قید غاز را باید به کلی زد

A

معنی: در یان روز عید، باید از خرید غاز صرف نظر کرد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

با حال استیصال پرسیدم:” پس چه خاکی به سرم بریزم؟”

A

معنی: با حالت پریشانی و درماندگی پرسیدم: پس چه چاره‌ای بیندیشم؟ (چه کار کنم؟)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

خوب بود مهمانی را پس می‌خواندید

A

معنی: بهتر بود دعوت را پس می‌گرفتید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

خودتان را بزنید به ناخوشی و بگویید طبیب قدغن کرده؛ از تخت خواب پایین نیایید.

A

معنی: وانمود کنید که بیمار هستید و بگویید پزشک ممنوع کرده است که از رخت خواب بیرون بیایید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

هزار سال به این سال‌ها برسید

A

معنی: عمرتان طولانی باشد و وضع و حال و روزگارتان بهتر از گذشته شود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

گفت: “ اگر ممکن باشد شیوه‌ای سپار کرد که امروز مهمان‌ها دست به غاز نزنند

A

معنی: اگر امکانش باشد نقشه‌ای بکشیم که امروز مهمانان غاز را نخورند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

این حرف که در بادی امر زیاد بی‌پا و بی‌معنی به نظر می‌آمد، کم کم وقتی درست ان را در زوایا و خفایای خاطر و مخیله نشخوار کردم معلوم شد آن‌قدرها هم نامعقول نیست و نباید زیاد سرسری گرفت

A

معنی: این سخن که در ابتدا بسیار بی‌اساس و بی‌معنی به نظر می‌رسید، کم کم وقتی درست آن را در جاهای پنهان ذهن و خیال خود تحلیل و بررسی کردم، معلوم شد که خیلی هم برخلاف عقل نیست و نباید آن را سطحی و بی‌اهمیت دانست

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

و ستاره ضعیفی در شبستان تیره و تار درونم درخشیدن گرفت

A

معنی: کم کم امیدوار شدم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

رفته رفته سر دماغ آمدم

A

آرام آرام سرحال و شادمان شدم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

به نظرم این گره فقط به دست خودت گشوده خواهد شد

A

معنی: به نظر من این مشکل فقط به دست تو حل می‌شود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

باید خودت مهارتی به خرج بدهی که احدی از مهمانان درصدد دست زدن به این غاز بر نیاید

A

معنی: باید خودت چاره‌ای بیندیشی که هیچ‌یک از مهمانان اقدام به خوردن غاز نکنند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

مصطفی هم جانی گرفت و گرچه هنوز درست دستگیرش نشده بود که مهار شتر را به کدام جانب می‌خواهم بکشم، آثار شادی در وجناتش نمودار گردید

A

معنی: مصطفی نیز روحیه گرفت و اگرچه هنوز درست و حسابی متوجه نشده بود که هدف و مقصودم چیست، آثار شادی در چهره‌اش نمایان شد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
و خواست جویده جویده از این بروز محبت و دل‌بستگی غیرمترقبه هرگز ندیده و نشنیده سپاسگزاری کند
معنی: و خواست بریده بریده و با لکنت زبان از این محبت و علاقه‌ای که هرگز در عمر خود ندیده و نشنیده بود، تشکر کند
26
کاه از خودمان نیست، کاهدان که از خودمان است
مفهوم: ۱.رعایت اعتدال در خوردن ۲.پرهیز از پرخوری
27
مصطفی پوزخند نمکینی زد و گفت:" خوب دستگیرم شد؛ خاطر جمع باشید که از عهده برخواهم آمد"
معنی: مصطفی لبخند بانمک و شیطنت‌آمیزی زد و گفت: خوب متوجه شدم، مطمئن باشید که این مسئولیت را به خوبی انجام خواهم داد
28
مهمان‌ها بدون تخلف، تمام و کمال دور میز حلقه زده، در صرف کردن صیغه "بلّعت" اهتمام تامّی داشتند
مهمانان به موقع، همگی دور میز غذاخوری نشسته و با تمام توان در خوردن تلاش می‌کردند (پرخوری می‌کردند)
29
گویی جامه‌ای بود که درزی ازل به قامت زیبای جناب ایشان دوخته است
معنی: انگار لباسی بود که خیاط ازل(خداوند) فقط برای اندام زیبای او دوخته است
30
محتاج به تذکار نیست که ایشان در خوراک هم سرسوزنی قصور را جایز نمی‌شمردند
نیاز به یادآوری نیست که ایشان(مصطفی) در خوردن نیز حتی یک ذره هم کوتاهی را شایسته و جایز نمی‌دانست
31
حالا دیگر چانه‌اش هم گرم شده و در خوش‌زبانی و حرّافی و شوخی و بذله‌ و لطیفه، نوک جمع را چیده و متکلم وحده و مجلس ارای بلامعارض شده است
معنی: حالا دیگر حسابی پرحرفی می‌کرد و در شیرین‌زبانی و خوش صحبتی و شوخی کردن و گفتن سخنان نغز از همه پیش افتاده و به کسی اجازه سخن گفتن نمی‌داد و به تنهایی سخن می‌گفت و بزم‌آرای بی‌رقیبی شده بود
32
چیزی نمانده بود خود من هم بر منکرش لعنت بفرستم
معنی: نزدیک بود من هم سخنانش را باور کنم
33
همه گوش شده بودند و ایشان زبان
همه خاموش و با دقت گوش می‌دادند و فقط او سخن می‌گفت
34
گویی حمجره‌اش دو تنبوشه داشت؛ یکی برای بلعیدن و دیگری برای بیرون دادن حرف‌های قلنبه
معنی: انگار گلویش دو تا لوله داشت؛ یکی برای فرو دادن و خوردن غذا و دیگری برای گفتن سخنان پیچیده و درشت
35
یکی از حضار که کبّاده شعر و ادب می‌کشید، چنان محظوظ گردیده بود که جلو رفته جبهه شاعر را بوسیده
معنی: یکی از حاضران که ادعای شعر و ادب داشت آن‌چنان بهره‌ور شده بود (لذت برده بود) که جلو رفت و پیشانی شاعر را بوسید
36
من تخلص را از زواید و از جمله رسوم و عاداتی می‌دانم که باید متروک گردد
من به کار بردن نام شعری را از چیزهای اضافی و از جمله آداب و رسومی می‌دانم که باید آن را ترک کرد
37
در آن اثنا صدای زنگ تلفن از سرسرای عمارت بلند شد
معنی: در آن میان‌، صدای زنگ تلفن از راهروی (هال) خانه بلند شد
38
معلوم شد نمره غلطی بوده است
معنی: مشخص شده اشتباهی شماره گرفته‌اند
39
اگر چشمم احیانا تو چشمش می‌افتاد، با همان زبان بی‌زبانی نگاه، حقش را کف دستش می‌‌گذاشتم
معنی: اگر در آن هنگام نگاهم به نگاهش می‌افتاد، با همان نگاه( با اشره چشم و ابرو) تنبیهش می‌کردم
40
ولی شستش خبردار شده بود و چشمش مثل مرغ سربریده مدام روی میز از این بشقاب به آن بشقاب می‌دوید و به کاینات اعتنا نداشت
معنی: ولی انگار فهمیده بود و چشمش مانند مرغی بی‌قرار و ناآرام روی میز به دنبال غذا بود و به کسی توجه نداشت
41
شش‌دانگ حواسم پیش مصطفی است که نکند بوی غاز چنان مستش کند که دامنش از دست برود
معنی: تمام توجه و حواسم به مصطفی است که مبادا بوی غاز او را چنان از خود بی خود کند که اختیارش را از دست بدهد
42
الحمدالله هنوز عقلش به جا و سرش توی حساب است
معنی: خدا را شکر که هنوز حواسش جمع و متوجه همه چیز است (درست و عاقلانه عمل می‌کند)
43
آقایان تصدیق بفرمایید که میزبان عزیز ما این یک دم را دیگر خوش نخواند
معنی: آقایان، تأیید بفرمایید که میزبان عزیز ما کار خوبی نکرد
44
مهمان‌ها سخت در محظور گیر کرده و تکلیف خود را نمی‌دانند
معنی: مهمانان حسابی در رودربایستی گیر کرده بودند و نمی‌دانستند چه کار کنند
45
ولی در مقابل تظاهرات شخص شخیصی چون آقای استاد، دودل مانده بودند
معنی: اما در برابر ظاهرسازی‌های شخص بزرگی چون آقای استاد (مصطفی)، تردید داشتند که چه کار کنند
46
دیدم توطئه ما دارد می‌ماسد
معنی: دیدم که نقشه ما دارد به انجام می‌رسد ● بار معنایی منفی ندارد
47
دلم می‌خواست از آن تاریخ به بعد زیر بغلش را بگیرم و برایش کار مناسبی دست و پا کنم
معنی: دلم می‌خواست از آن تاریخ به بعد کمکش کنم و شغل مناسبی برایش فراهم کنم
48
ضمناً یک ریز تعارف و اصرار بود که به شکم آقای استاد می‌بستم که محض خاطر من هم شده فقط یک لقمه میل بفرمایید که لااقل زحمت آشپز از میان نرود و دماغش نسوزد
معنی: در ضمن، پی‌در‌پی تعارف و اصرار دروغين بود که به آقای استاد نسبت می‌دادم که به خاطر من هم که شده، فقط یک لقمه میل بفرمایید تا حداقل زحمت آشپز از بین نرود و ناراحت نشود
49
مصطفی مثل اینکه غفلتاً فنرش در رفته باشد، بی‌اختیار دست دراز کرد و یک کتف غاز را کنده، به نیش کشید
معنی: مصطفی ناگهان بی‌اختیار دست دراز کرد و یک کتف غاز را کند و به دندان کشید (خورد)
50
روا نیست بیش از این روی میزبان محترم را زمین انداخت
معنی: شایسته نیست بیشتر از این درخواست میزبان محترم را نپذیرفت
51
در یک چشم به هم زدن گوشت و استخوان غاز مادرمرده مانند گوشت و استخوان شتر قربانی در کمرکش دوازده حلقوم و کتل و گردنه یک دوجین شکم و روده مراحل مضغ و بلع و هضم و تحلیل را پیموده
معنی: در یک لحظه، گوشت و استخوان غاز بیچاره مانند گوشت و استخوان شتر قربانی، در دامنه دوازده حلق و گلو و پشته شکم و روده دوازده نفر مراحل جویدن، بلعیدن و حل شدن [غذا] را پیمود
52
یعنی به زبان خودمانی رندان چنان کلکش را کندند که گویی هرگز غازی قدم به عالم وجود ننهاده بود!
معنی: به زبان صمیمانه و خودمانی، این رندان چنان غاز را نیست و نابود کردند که انگار هرگز چنین غازی خلق نشده بود!
53
به چشم خودم دیدم که غاز گلگونم لَخت لَخت و قطعهً بعد اُخری، طعمه این جماعت کرکس‌صفت شده و کان لم یکن شیئاً مذکوراً در گورستان شکم آقایان ناپدید گردید
معنی: با چشمان خود دیدم که غاز سرخ‌رنگم (برشته شده) تکه‌تکه و قطعه‌ای بعد از قطعه دیگر خوراک این گروه لاشخور‌صفت شده و تمام خوراکی‌ها سر به نیست شد و در شکم آقايان ناپدید گردید
54
مرا می‌گویی از تماشای این منظره هولناک آب به دهانم خشک شده و به جز تحویل دادن خنده‌های زورکی و خوش‌آمدگویی‌های ساختگی کاری از دستم ساخته بود
من از دیدن این صحنه هراسناک حیرت‌زده و متعجب شده بودم و به جز ابراز خنده‌های الکی و خوش‌آمدگویی‌های مصنوعی و ظاهری، نمی‌توانستم کاری انجام دهم
55
در همان بحبوحه بخور بخور که منظره فنا و زوال غاز خدابیامرز، مرا به یاد بی‌ثباتی فلک بوقلمون و شقاوت مردم دون و مکر و فریب جهان پتیاره و وقاحت این مصطفای بدقواره انداخته بود
معنی: در همان میانه غذا خوردن، منظره نابودی غاز خدا بیامرز، مرا به یاد ناپایداری روزگار ریاکار و بدبختی این مردم پست و مکر و حیله زشت و بی‌شرمی این مصطفای بدترکیب انداخته بود
56
یارو حساب کار خود را کرده، بدون آنکه سر سوزنی خود را از تک‌و‌تا بیندازد، دل به دریا زده و به دنبال من از اتاق بیرون آمد
معنی: مصطفی که متوجه کار خود (خراب‌کاری خود) شده بود، بدون آنکه اندکی غیرعادی رفتار کند، با آرامش و بدون ترس و هراس به دنبال من از اتاق بیرون آمد
57
به مجرّد اینکه از اتاق بیرون آمدیم، صدای کشیده آب نکشیده‌ای، طنین‌انداز گردید و پنج انگشت دعاگو به معیّت مچ و کف و ما یتعلّقُ بِه بر روی صورت گل‌انداخته آقای استادی نقش بست
به محض اینکه از اتاق بیرون آمدیم، صدای کشیده محکمی در فضا پیچید و جای هر پنج انگشت دست به همراه مچ و کف آن با همه متعلقات بر صورت سرخ شده مصطفی باقی ماند
58
گفتم:" خانه خراب، تا حلقوم بلعیده بودی، باز تا چشمت به غاز افتاد، دین و ایمان را باختی و به منی که چون تویی را صندوقچه سر خود قرار داده بودم، خیانت ورزیدی و نارو زدی؟ د بگیر که این ناز شستت باشد"
معنی: گفتم:" بیچاره، تا خرخره خورده بودی، باز تا چشمت به غاز کباب شده افتاد، عهد و پیمانت را فراموش کردی و به شخصی چون من که تو را محرم اسرار خود کرده بودم، خیانت کردی و مرا فریب دادی؟ این سیلی هم نوش جانت (پاداش هنرنمایی تو)!
59
از این بهانه‌تراشی‌هایش داشتم شاخ در می‌آوردم
از این بهانه‌جویی‌های نابجایش بسیار متعجب و حیرت‌زده شدم
60
قدری برای به جا آمدن احوال و تسکین غلیان درونی در حیاط قدم زده، آنگاه با صورتی که گویی قشری از خنده تصنعی روی آن کشیده باشند، وارد اتاق مهمان ها شدم
معنی: برای برگشتن حال طبیعی و آرام کردن خشم درونی (شدت هیجان عاطفی) مقداری در حیاط قدم زدم، سپس با صورتی که بر آن خنده‌ای ساختگی و ظاهری نقش بسته بود، وارد اتاق مهمان‌ها شدم
61
من هم از شما چه پنهان، بدون آنکه خم به ابرو بیاورم، همه را به غلط دادم
از شما چه پنهان (راستش را بگویم)، من هم بدون آنکه اصلا ناراحت شوم، همه شماره‌تلفن‌ها را به اشتباه به مهمانان دادم
62
به خاطرم آمد که دیروز یک دست از بهترین لباس‌های نودوز خود را با کلیه متفرعات به انضمام ما یحتوی، یعنی آقای استادی مصطفی‌خان، به دست چلاق شده خودم از خانه بیرون انداختم
معنی: یادم آمد که دیروز یکی از بهترین لباس‌های نو و جدید خود را با همه متعلقات به همراه آنچه که درونش بود، یعنی مصطفی، به دست علیل شده خود از خانه بیرون انداخته‌ام.
63
تیری که از شست رفته باز نمی‌گردد
مفهوم: کاری که از اختیار انسان خارج شود، قابل جبران نیست.
64
65
از ماست که بر ماست
مفهوم: مقصر اصلی بیشتر اتفاقاتی که برای هر کس پیش می‌آید، خود اوست
66
پشت دستم را داغ کردم که تا من باشم دیگر پیزامون ترفیع رتبه نگردم
معنی: از این کار پشیمان شدم و عبرت گرفتم که دیگر به فکر ارتقای رتبه نباشم
67
گله ما را گله از گرگ نیست کاین همه بیداد شبان می‌کند
معنی: گله ما شکایتی از گرگ ندارد؛ زیرا همه این ظلم‌ها به خاطر خیانت چوپان است مفهوم: ۱. گله از دشمن خانگی ۲.مصداق ضرب‌المثل از ماست که بر ماست
68
سخن گفته دگر باز نیاید به دهن اول اندیشه کند مرد که عاقل باشد
معنی: سخنی که گفته شود، دیگر به دهان برنمی‌گردد؛ انسان عاقل ابتدا فکر می‌کند (سخن را می‌سنجد) سوس سخن می‌گوید (اول اندیشه وانگهی گفتار) مفهوم: ۱.پشیمانی از کار انجام شده، دیگر فایده‌ای ندارد ۲.مصداق ضرب‌المثل تیری که از شست رفته باز نمی‌گردد
69
مرده فیل صد تومن است، زنده‌اش هم صد تومن
مفهوم: ارزش ذاتی بعضی چیزها در هر شرایط
70
دود هنوز از کنده بلند می‌شود
مفهوم: ارزشمند بودن افراد باتجربه
71
هرازگاهی صدای تیر یا انفجاری او را به خود می‌آورد
معنی: گاهی اوقات، صدای تیر یا انفجاری او را متوجه خطر می‌کرد
72
اگرچه نمی‌ترسید اما او را وهم گرفته بود
هر چند نمی‌ترسید اما دچار توهم شده بود
73
دو سه بار سکندری خورد و به زمین افتاد
دو سه بار بر اثر برخورد با مانع، کنترل خود را از دست داد و به زمین افتاد
74
یک طرف صورت گوشت‌آلودش گم شده بود
یک طرف صورتش بر اثر برخورد گلوله متلاشی شده بود
75
ز یزدان دان، نه از ارکان، که کوته‌دیدگی باشد که خطی کز خیزد، تو آن را از بنان بینی
انجام امور جهان (آفرینش هستی) را از خداوند بدان نه از عناصر اربعه (آب، خاک، باد و آتش) و نه از اعضای بدن؛ زیرا سطحی‌نگری است که آفرینش نقش یا نوشته زیبایی را از انگشت بدانی و عقل و خرد را نادیده بگیری! مفهوم: ۱.هیچ امری بدون خواست و اراده خداوند ممکن نیست ۲.مصداق آیه شریفه و ما رمیت اذا رمیت ولکن الله رمی