درس هشتم Flashcards
صبح، هنگام چریغ آفتاب کنار قنات حسنی در شهر سیرجان اتراق میکردیم
معنی: صبح، هنگام “طلوع آفتاب” کنار “قنات حسنی” در شهر سیرجان اقامت میکرديم
امّا چه استبعادی دارد که عمری باشد و روزی خاطراتی از سفر ماه هم بنویسم! آرزوها پایان ندارد. آدمی به هرجا میرود، گمان میکند به غایت القصوای مقصود خود رسیده است؛ در صورتی که دنیا بیپایان است.
معنی: هیچ بعید نیست که اگر زنده باشم، حتی روزی خاطراتی از سفر ماه هم بنویسم! آرزوهای انسان پایان ندارد. انسان به هر جا برود، گمان میکند به نهایت خواسته خود (کمال مطلوب خود) رسیده است؛ در صورتی که جهان و عجایب آن نهایتی ندارد
مفهوم: ۱.محدودیت ظرفیت فکری انسان
۲.بیانتها بودن آرزوهای انسان
در این دو شهر یک «سرپری» زدیم
معنی: در این دو شهر، فقط توقف کوتاهی داشتیم
از بیم عقرب جرّارۀ دموکراسی قرن بیستم، ناچار شده به مار غاشیۀ حکومت سرهنگها پناه ببرد.
معنی: از ترس دموکراسی قرن بیستم که همچون عقرب سمی و خطرناکی بود، ناچار شده به حکومت استبدادی نظاميان کودتاچی که مانند ماری خطرناک بود، پناه ببرد
مفهوم: ۱.پناه بردن از بد به بدتر
۲.مصداق ضربالمثل از چاله به چاه افتادن
کرانههای فرات، خط از کرانۀ رود تیبر میخواندند
معنی: کشورهای عراق و سوریه (دورترین کشورها) از فرمان روم(ایتالیا) اطاعت میکردند
امّا دنیا همیشه به یک رو نمیماند. آخرین چراغ امپراتوری روم را موسولینی روشن کرد که چند صباحی تا حبشه و قلب افریقا پیش راند؛ امّا همه میدانیم که «دولت مستعجل» بود.
معنی: اما دنیا همیشه در حال تغییر است. موسولینی آخرین کسی بود که به دنبال احیای حکومت مقتدر ایتالیا (روم) بود، حتی در زمان کوتاهی توانست حکومتش را تا حبشه (اتیوپی) و آفریقا نیز گسترش دهد، اما همه میدانیم که حکومتش زودگذر و ناپایدار بود
مفهوم: ۱.بیثباتی روزگار
۲.ناپایداری قدرتهای بزرگ دنیا
چه خوش گفته اند که امپراتوری های بزرگ هم مانند آدمهای ثروتمند، معمولاً از سوء هاضمه میمیرند
معنی: چه زیبا گفتهاند:” همانطور که ثروتمندان معمولا بر اثر بدگواری (دیرهضمی) میمیرند، امپراتوریهای بزرگ هم به دلیل کشورگشایی و زیادهخواهی از بین میروند
مفهوم: حرص و طمع و زیادهخواهی موجب نابودی است
یک روز دنیایی به روم چشم داشت و از آن چشم میزد
معنی: روزگاری مردم جهان به امپراتوری روم توجه و امید داشتند و از آن میترسیدند
مفهوم: ناپایداری دنیا و قدرت دنیوی
کاووس کیانی که کی اش نام نهادند
کی بود و کجا بود و کی اش نام نهادند؟
معنی: کاووس کیانی که نامش را کی (پادشاه) نهادند، در چه زمانی و در کجا زندگی میکرد و این نام را چه زمانی به او دادند؟
مفهوم:ناپایداری قدرت دنیوی
خاکی است که رنگین شده از خون ضعیفان
این ملک که بغداد و ری اش نام نهادند
معنی: این سرزمینهایی که نامشان را بغداد و ری گذاشتهاند، خاکشان از خون مظلومان و ستمدیدگان رنگین شده است.
مفهوم: ۱.نکوهش ظلم و ستمگری
۲.دیرینگی ظلم و بیداد
صد تیغ جفا بر سر و تن دید یکی چوب
تا شد تهی از خویش و نی اش نام نهادند
معنی: یک تکه چوب، ستم و رنجهای بسیاری را از شمشیر بر سر و تن خود تحمل کرده و تراشیده شده و از درون خالی شده تا به شکل نی درآمده است
مفهوم: تحمل رنج و سختی مایه کمال است
۲.مصداق ضربالمثل نابرده رنج گنج میسر نمیشود
دل گرمی و دم سردی ما بود که گاهی
مرداد مه و گاه دی اش نام نهادند
معنی: این امید و یأس ما وبد که سرد و گرم روزگار را گاهی مرداد و گاهی نام نهاد.
مفهوم: زشتی و زیبایی جهان وابسته به نوع نگرش ما انسانهاست
آیین طریق از نفس پیر مغان یافت
آن خضر که فرخنده پی اش نام نهادند
معنی: آن خضر پيامبر که به مبارک قدمی شهرت دارد، آیین طریقت و سیر و سلوک عارفانه را از نفس و همت مرشد و پیر عرفانی دریافته است
مفهوم: ضرورت پیروی از پیر طریقت در سیر و سلوک عارفانه (ضرورت توسل به مرشد و مراد)
قدرت قلم این نویسنده تا چه حد بوده است که فرهنگ و تمدّن فرانسوی را حتّی در دل دهات دورافتادۀ ایران مثل پاریز، هم فرا برده است. کاری که نه سپاه ناپلئون میتوانست بکند و نه نیروی شارلمانی و نه سخنرانیهای دوگل
معنی: قدرت نویسندگی این نویسنده به حدی بوده است که فرهنگ و تمدن فرانسوی را تا دورترین دهات ایران، مثل پاریز، برده است. تأثیری که نه سپاه ناپلئون، نه نیروهای شارلمانی و نه سخنرانیهای دوگل میتوانست داشته باشد.
مفهوم: برتری قدرت قلم از قدرت سلاح و سپاه
طاق پذیر است عشق، جفت نخواهد حریف
بر نَمَط عشق اگر پای نهی طاق نه
معنی: عشق یگانهطلب است و همتا و جفتی را نمیپذیرد. اگر میخواهی در راه عشق که همچون بساط شطرنج است قدم بگذاری، باید یکتا و یگانه باشی؛ زیرا عشق خواهان کسی است که با خویش و جهان بیگانه است.
مفهوم: ۱.لزوم پاکبازی و ترک تعلقات در راه عشق
۲.راه عشق را باید تنها بپیمود
نهاده به طاق اندرون تختِ زر
نشانده به هر پایهای در گهر
معنی: در ایوان قصر، تخت طلایی گذاشته و بر هر پایه آن جواهرات گرانبهایی نصب کرده بود
مفهوم: توصیف تخت پادشاهی
چون ابروی معشوقان با طاق و رواق است
چون روی پری رویان با رنگ و نگار است
معنی: [کاخ پادشاهی] همانند ابروی زیبارویان گنبد و خمیدگی دارد و همچون چهره زیبارویان پر از نقش و نگار است
مفهوم: توصیف زیبایی عمارت (کاخ پادشاهی)
راستی خاتم فیروزهٔ بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
معنی: به راستی که حکومت شیخ ابواسحاق اینجو، درخشش و اقتدار خوبی داشت اما [افسوس] ناپایدار و زودگذر بود
مفهوم: ناپایداری قدرت
چون نعمتی پدید آید، بر مَرکب شُکر نشینیم و پیش او باز شوم
معنی: وقتی نعمتی حاصل میشود، بر اسب شکر سوار میشوم و به سوی او حرکت میکنم (شکرگزاری میکنم)
چون بلایی پدید آید، بر مَرکب صبر نشیننم و پیش باز روم
معنی: اگر به بلا و مصیبتی گرفتار شوم، بر مرکب صبر سوار میشوم و به سوی او میروم (صبر پیشه میکنم)
مفهوم: ضرورت صبر و شکیبایی به هنگام نزول بلا
و چون طاعتی پیدا گردد، بر مَرکب اخلاص نشینم و پیش روم
معنی: و اگر فرصتی برای اطاعت و عبادت فراهم شود، بر مرکب اخلاص سوار میشوم و پیش میروم (خلوص نیت به کار میروم)
مفهوم: ضرورت اخلاص در عبادت