درس ششم Flashcards

(32 cards)

1
Q

بشنو این نی چون شکایت می‌کند
از جدایی‌ها حکایت می‌کند

A

معنی: به نوای نی گوش جان بسپار که چگونه شکایت می‌کند. شکایت او در واقع حکایت جدایی است.(این “نی” همان مولاناست که به عنوان یک انسان آگاه و آشنا به حقایق عالم معنا، خود را اسیر این جهان مادی می‌بیند و شکایت می‌کند که چرا روح آزاده او از نیستان “عالم معنا” بریده است؟ “نی” را به طور کلی می‌توان نمونه هر انسان کامل و آشنا به حقایق عالم معنا نیز دانست
مفهوم: شکایت مولانا (انسان آگاه) به دلیل دور افتادن از عالم معنا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند

A

معنی: از همان زمانی که مرا از نیستان عالم معنا بریده‌ و جدا کرده‌اند، از فریاد‌های جان‌خراش من همه آفریده‌های هستی به فغان درآمده و ناله سر میدهند
مفهوم: همدردی همه مخلوقات با مولانا به واسطه جدایی از عالم معنا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

A

معنی: برای بیان درد اشتیاق و ادراک حقیقت هستی، شنونده‌ای دردمند و سینه‌ای پاره‌پاره از درد جدایی می‌خواهم. (کسی که دوری از حق را درک کرده و دلش از درد و داغ فراق سوخته باشد)
مفهوم: ۱.حال عاشق را تنها عاشق درک می‌کند
۲.شرح و بیان اشتیاق، دردآشنا می‌خواهد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش

A

معنی: هرکسی که از اصل و رشه خود جدا شده و دور افتاده باشد، می‌خواهد به اصل و مبدأ خود بازگردد.(مولوی هم می‌خواهد به سوی خدای خود و جهان معنا بازگردد. اشاره به این سخن مشهور”کل شیء یرجع الی اصله= هرچیزی سرانجام، به اصل و ریشه خود بازمی‌گردد. اصل خویش در اینجا بازگشت به سوی خداست)
مفهوم: ۱.بازگشت به اصل(خداوند)
۲.مصداق”انا لله و انا الیه راجعون”

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

من به هر جمعیّتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش حالان شدم

A

معنی: من در بین هر گروه و جمعیتی ناله عشق به حق را سر داده‌ام و با همه هم‌نشین و همدم شده‌ام، چه آنان که سیر و سلوکشان در راه حق کند و نازل است چه رهروان راه حق که از سیر به سوی حق شادمان‌اند
مفهوم: انعطاف‌پذیری نی (عاشق الهی)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

هر کسی از ظنّ خود شد یار من
از درون من نجُست اسرار من

A

معنی: هرکسی در حد فهم خود با من یار و همراه و گمان کرد که حال مرا دریافته است؛ ولی حقیقت حال و اسرار درونی مرا درنیافت
مفهوم: شناخت هرکسی از حقیقت به اندازه فهم و درک اوست

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

سِرّ من از ناله من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست

A

معنی: اسرار من در ناله‌های من نهفته است؛ اما چشم و گوش ظاهری نمیتواند راز و حقیقت آن ناله را دریابد، بلکه تنها با چشم و گوش دل می‌توان ان را ادراک کرد
مفهوم: ۱.حقیقت هر کسی درون کلام او پنهان است
۲.ظاهر نشانگر باطن است
۳.ناتوانی حواس ظاهری از درک حقیقت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

A

معنی: جسم و جان از یکدیگر پوشیده نیستند و به هم پیوسته‌اند؛ اما به هیچکس اجازه دیدن جان داده نشده است( برای شناخت رازی که در ناله نی نهفته است، به حسی غیر از حس ظاهری نیازمندیم؛ چرا که سر نی جزئی از جان و از جمله امور نادیدنی است)
مفهوم: ۱.اتحاد ظاهر و باطن
۲.هرکسی لیاقت و ظرفیت درک حقیقت(عشق) را ندارد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد، نیست باد

A

معنی: نوای نی باد هوا نیست بلکه آتشی است که به سبب عشق از جان برمی‌خیزد. کسی که آتش عشق حق جان او را شعله‌ور نساخته باشد و حقیقت عشق را درنیافته باشد، الهی نیست و نابود شود
مفهوم:۱.عشق آتشی سوزان است
۲.آرزوی نابودی برای هرکسی که از عشق بی‌بهره است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می ‌‌فتاد

A

معنی: آتش عشق الهی است که به جان نی افتاده و او را به ناله و فغان وامی‌دارد. حتی جوشش و غلیانی که در شراب افتاده، جوشش عشق الهی است
مفهوم: ۱.عشق مایه حرکت، پویایی، شور و هیجان و کمال در پدیده‌هاست.
۲.فراگیری عشق

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

نی، حریف هر که از یاری برید
پرده‌هایش پرده‌های ما درید

A

معنی: هرکسی که از یار و معشوق خود جدا شده به نی پناه می‌برد(نغمه‌های نی، یار و همدم هر عاشق هجران دیده است) نغمه های نی حجاب‌ها را از میان برمی‌دارد و اسرار درونی عاشقان را فاش می‌کند
مفهوم: ۱.همدلی و همراهی نی با عاشق هجران کشیده
۲.افشاگری نی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

همچو نی زهری و تریاقی که دید؟
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟

A

معنی: به راستی که نی هم زهر است و هم پادزهر. در عین دردآفرینی، درمان‌بخش نیز هست. نی هم‌صحبت و مونس خوبی است که به دردهای انسان گوش می‌دهد و با نوایش او را برای رسیدن به حق مشتاق تر می‌کند(به ظرفیت وجودی افراد بستگی دارد)
مفهوم: ۱.دوگانگی نی
۲.نقش ظرفیت وجودی در تأثیرپذیری از عشق

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

نی، حدیث راه پر خون می‌کند
قصه‌های عشق مجنون می‌کند

A

معنی: نی داستان فنا شدن عاشقان را بیان می‌کند و از قصه‌های سراسر درد و رنج عاشقانی مثل مجنون، سخن به میان می‌آورد
مفهوم: دشوار و پرخطر بودن راه عشق

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

محرم این هوش جز بی هوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست

A

معنی: حقیقت عشق را هر کسی درک نمی‌کند و تنها عاشق واقعی (بی‌هوش) محرم عشق است؛ همان‌گونه که گوش برای ادراک سخنان زبان ابزاری مناسب است.
مفهوم: فقط عاشق حقیقی است که عشق را می‌فهمد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد

A

معنی: عمر و زندگی عاشق در غم عشق و همراه با سختی و سوز گداز سپری شد.(غم: عشق و سوز و گداز/ بی‌گاه شد: به غروب رسیدن روز)
مفهوم: سپری شدن عمر عاشق با رنج و سختی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

روزها گر رفت، گو رو، باک نیست
تو بمان، ای آن که جز تو پاک نیست

A

معنی: اگر عمر و زندگی‌ام سپری شود، مهم نیست.(عاشق از گذر زمان هیچ ترسی ندارد و برایش بی‌اهمیت است) ای عشق، تو جاودانه باش که پاک‌تر از تو در عالم چیزی نیست(توجه عاشق به معشوق است و بس و فقط به وصال او می‌اندیشد)
مفهوم: استغنا و بی‌توجهی عارف به گذر عمر و رضای عارفانه او از ماندگاری عشق

17
Q

هر که جز ماهی، ز آبش سیر شد
هر که بی روزی است، روزش دیر شد

A

تنها ماهی دریای حق(عاشق) است که از غوطه‌ خوردن در آب عشق و معرفت سیر نمی‌شود. آن کسی که از عشق بی‌بهره است، زندگی‌اش تباه و ملال‌آور خواهد بود
مفهوم: ۱.اشتیاق پایان‌ناپذیر عاشق
۲.ملال‌آور بودن زندگی بدون عشق

18
Q

درنیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید، والسّلام

A

معنی: آن کسی که راه عشق را طی نکرده است، از حال عارف واصل(عاشق واقعی) بی‌خبر است؛ پس باید سخن را کوتاه کرد و به پایان رساند
مفهوم: بی‌بهره از عشق، حال عاشق را درک نمی‌کند

19
Q

چه نیکو گفت با جمشید دستور
که با نادان نه شیون باد و نه سور

A

معنی: وزیر چه سخن زیبایی به جمشيد گفت؛ اینکه با افراد نادان، نه در ناله و ماتم و نه در جشن نباید همراه و هم‌نشین شد
مفهوم: پرهیز از هم‌نشینی با افراد نادان

20
Q

گر ایدونک دستور باشد کنون
بگوید سخن پیش تو رهنمون

A

معنی: اگر این‌چنین که اکنون اجازه باشد، راهنما نزد تو سخن می‌گوید
مفهوم: درخواست اجازه برای سخن گفتن

21
Q

مکر او معکوس و او سرزیر شد
روزگارش برد و روزش دیر شد

A

معنی: مکر و فریب او به خودش بازگشت و رسوا و خجالت زده شد. روزگارش تباه شد و عمرش بیهوده گذشت
مفهوم: وارونه شدن فریب فریبنده و بازگشت حیله و رسوایی به صاحب آن

22
Q

بی‌گاه شد بی‌گاه شد، خورشید اندر چاه شد
خورشیدِ جان عاشقان در خلوت الله شد

A

معنی: روز به پایان رسید و خورشید غروب کرد و عاشقان در خلوت، مشغول راز و نیاز با خداوند شدند
مفهوم: نیایش و خلوت عاشق با معشوق حقیقی

23
Q

مستمع، صاحب سخن را بر سر کار آورد
غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد

A

شنونده شایسته و ساکت، موجب تشویق سخنور و افزایش انگیزه او در بیان سخن می‌شود؛ همان‌طور که غنچه ساکت، بلبل را به گفتار و آوازخوانی وامی‌دارد
مفهوم: ۱.مخاطب شایسته، برانگیزنده اشتیاق سخنگوست
۲.شنونده برای بهره بردن از سخنان گوینده باید سکوت اختیار کند

24
Q

عشق چون آید، برد هوش دل فرزانه را
دزد دانا می‌کشد اوّل چراغ خانه را

A

معنی: وقتی عشق به دل خردمند راه می‌یابد، عقل و هوش او را از بین می‌برد؛ همان‌طور که دزد دانا، ابتدا چراغ خانه را خاموش می‌کند
مفهوم: ۱.تقابل عقل و عشق
۲.غلبه عشق بر عقل

25
شانه می‌آید به کار زلف در آشفتگی آشنایان را در ایّام پریشانی بپرس
معنی: همان‌طور که شانه به هنگام آشفتگی زلف به کار می‌آید، تو نیز در زمان گرفتاری و پریشان‌حالی، جویای حال و فریادرس آشنايان و دوستان باش مفهوم: ضرورت مهربانی و دلجویی از آشنایان به هنگام پریشانی و گرفتاری
26
عشق بر یک فرش بنشاند گدا و شاه را سیل، یکسان می‌کند پست و بلند راه را
عشق، همه انسان‌ها را در یک ردیف و جایگاه قرار می‌دهد چه گدا و فقیر باشند، چه شاه و ثروتمند؛ همان‌طور که سیل، پستی و بلندی راه را صاف و یکسان می‌کند مفهوم: ۱.برابری جایگاه افراد در وادی عشق ۲.نبود تبعیض در عالم عشق
27
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
معنی: یقینا هيچ‌کس، در راه عشق، محرم اسرار نخواهد شد‌ هر کسی مطابق فهم و ظرفیت وجودی‌اش، دریافتی از اسرار عشق دارد مفهوم: ۱.هرکسی محرم اسرار عشق نیست ۲.شناخت هر کسی از عشق به اندازه درک و فهم اوست
28
زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر بگو بسوز که بر من برگ کاهی نیست
معنی: اگر زمانه بخواهد عمر و زندگی من را تباه و نابود کند، بگو بسوزاند؛ زیرا این زندگی مادی برای من به اندازه برگ کاهی مهم نیست(ارزش ندارد) مفهوم: استغنا و بی‌توجهی عارف به گذر عمر و تباه شدن زندگی مادی
29
پادشاهی به درویشی گفت که مرا آن لحظه که تورا به درگاه حق، تجلّی و قرب باشد، یاد کن.
مفهوم: طلب شفاعت از مردان حق
30
گفت که: «چون من در آن حضرت رسم و تابِ آفتاب آن جمال بر من زند، مرا از خود یاد نیاید؛ از تو چون یاد کنم؟!
مفهوم: بی‌خبری و از خودبی‌خود شدن عارف واصل
31
امّا چون حق تعالی بنده‌ای را گُزید و مستغرق خود گردانید، هر که دامن او را بگیرد و از او حاجت طلبد، بی آنک آن بزرگ، حق یاد کند و عرضه دهد، حق، آن را برآرد.»
مفهوم: ۱.توسل به مردان خدا ۲.والامقامی عارفان واصل در پیشگاه حق ۳.حاجت‌روا شدن بندگان خاص بدون درخواست آن‌ها
32