درس دوازدهم Flashcards

1
Q

چنین گفت موبد به شاه جهان
که دردِ سپهبد نماند نهان

A

معنی: پیشوای زرتشتی، (مشاور روحانی در امور سلطنت) به پادشاه کشور (کی‌کاووس) چنین گفت که ای سپهدار، غم و اندوه درونی تو پنهان گردنی نیست (نگرانی تو از چهره‌ات پیداست)
مفهوم: ۱.پنهان‌ناپذیری غم و اندوه
۲.آشکار شدن حقیقت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

چو خواهی که پیدا کنی گفت و گوی
بباید زدن سنگ را بر سبوی

A

معنی: اگر می‌خواهی حقیقت ماجرا آشکار شود، باید سنگ را بر کوزه بزنی. (باید این دو یعنی سودابه و سیاوش را آزمایش کنی)
مفهوم: ضرورت آزمایش برای رهایی از بدگمانی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

که هر چند فرزند هست ارجمند
دل شاه از اندیشه یابد گزند

A

معنی: اگرچه فرزند عزیز و ارجمند است اما نگرانی (اضطراب) به پادشاه آسیب می‌زند (سلامتی پادشاه مهم‌تر است)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

وزین دخترِ شاه هاماوران
پراندیشه گشتی به دیگر کران

A

معنی: از طرف دیگر، به خاطر سودابه، دختر پادشاه هاماوران، نگران و مضطرب شده‌ای

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

ز هر در سخن چون بدین گونه گشت
بر آتش یکی را بباید گذشت

A

معنی: وقتی‌که از هر دو طرف کار به اینجا رسیده است، مطابق آیین زرتشت، یکی از دو طرف باید از میان آتش عبور کند [زمینه ملی حماسه]

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

چنین است سوگندِ چرخ بلند
که بر بی گناهان نیاید گزند

A

معنی: رسم و آیین روزگار این است که آتش به بی‌گناهان آسیب نمی‌رساند [زمینه ملی حماسه]
مفهوم: باور به آسیب نرساندن آتش به بی‌گناهان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

جهاندار، سودابه را پیش خواند
همی با سیاوش به گفتن نشاند

A

معنی: پادشاه سودابه را فراخواند و او را با سیاوش روبه‌رو کرد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

سرانجام گفت ایمن از هر دوان
نگردد مرا دل، نه روشن روان

A

معنی: در پایان، پادشاه گفت: نه دل من از شما دو تن آسوده و روشن می‌گردد و نه روح و روانم. (من به هیچ یک از شما دو تن اطمینان ندارم و بی‌گناهی هیچ یک ازشما دو تن برای من ثابت نشد)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

مگر کآتش تیز پیدا کند
گنه کرده را زود رسوا کند

A

معنی: امید است که آتش سوژان، حقیقت را روشن سازد و به زودی، گناهکار را رسوا کند [زمینه ملی حماسه]
مفهوم: ضرورت آزمایش برای مشخص کردن حقیقت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

چنین پاسخ آورد سودابه پیش
که من راست گویم به گفتار خویش

A

معنی: سودابه این گونه پاسخ داد که من در گفتار و سخن خود صادق و راستگو هستم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

به پورِ جوان گفت شاه زمین
که رایت چه بیند کنون اندرین؟

A

معنی: پادشاه به فرزند جوانش گفت: اکنون نظر تو در این‌باره چیست؟

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

سیاوش چنین گفت کای شهریار
که دوزخ مرا زین سخن گشت خوار

A

معنی: سیاوش این‌ گونه پاسخ داد که: ای پادشاه، تحمل آتش دوزخ برایم آسان‌تر از شنیدن این تهمت‌هاست
مفهوم: ۱.سنگینی تهمت ناروا
۲.ترجیح مرگ بر ننگ و رسوایی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

اگر کوه آتش بود بسپَرم
ازین تنگ خوار است اگر بگذرم

A

معنی: (برای اثبات بی‌گناهی) حتی حاضرم از میان کوهی از آتش عبور کنم، اگر باعث شود از تهمتی که به من زده شده عبور کنم، برایم آسان است [زمینه قهرمانی حماسه]
مفهوم: تحمل رنج و سختی برای اثبات بی‌گناهی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

پراندیشه شد جان کاووس کی
ز فرزند و سودابه نیک پی

A

معنی: روح و روان (وجود) کی‌کاووس به خاطر فرزند و همسر با اصالتش (خوش‌قدمش) مضطرب و نگران شد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

کزین دو یکی گر شود نابکار
از آن پس که خواند مرا شهریار؟

A

معنی: اگر از این دو (فرزند و همسر) یکی گناهکار شناخته شود، دیگر هیچ‌کس مرا پادشاه نخواهد دانست. (اعتبار حکومت من از بین خواهد رفت)
مفهوم: ترس از بی‌اعتباری و بی‌آبرویی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

همان به کزین زشت کردار دل
بشویم کنم چاره دل گسل

A

معنی: همان بهتر است که فکر و خیال خود را از این بدگمانی برهانم و برای حل این مشکل چاره اساسی و قطعی بیندیشم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

به دستور فرمود تا ساروان
هیون آرد از دشت، صد کاروان

A

معنی: پادشاه از وزیر خواست تا به شتربان کاخ فرمان دهد که از دشت و صحرا، صد کاروان شتر بزرگ و قوی هیکل بیاورد [زمینه ملی حماسه]

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

نهادند بر دشت هیزم دو کوه
جهانی نظاره شده هم گروه

A

معنی: در دشت هیزم‌ها را مانند دو کوه بزرگ بر روی هم انباشتند. جمعیت بسیاری نیز برای تماشا با هم، همراه شدند. [زمینه ملی حماسه]

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

بدان گاه سوگندِ پرمایه شاه
چنین بود آیین و این بود راه

A

معنی: در آن زمان (پادشاهی کی‌کاووس)، رسم و آیین پادشاهان گران‌مایه برای تشخیص گناهکار از بی‌گناه این‌گونه بود [زمینه ملی حماسه]

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

وزآن پس به موبد بفرمود شاه
که بر چوب ریزند نفتِ سیاه

A

معنی: سپس پادشاه به پیشوای روحانی دستور داد تا بر روی هیزم‌ها نفت سیاه بریزند [زمینه ملی حماسه]

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

بیامد دوصد مردِ آتش فروز
دمیدند گفتی شب آمد به روز

A

معنی: دویست مرد (مردان زیادی) برای روشن کردن آتش آمدند و در هیزم‌ها دمیدند، طوری که از دود غلیظ آن گویی در روز روشن، شب تاریک فرارسید
مفهوم: بیان شدت دود (اغراق)

22
Q

نخستین دمیدن سیه شد ز دود
زَبانه برآمد پس از دود، زود

A

معنی: با نخستین دمیدن در هیزم‌ها، دود سیاهی به هوا برخاست، پس از آن آتش به سرعت شعله‌ور شد.

23
Q

سراسر همه دشت بریان شدند
بر آن چهر خندانش گریان شدند

A

معنی: تمام مردمی که در دشت بودند با دیدن چهره خندان سیاوش به شدت غمگین و ناراحت شدند و گریستند

24
Q

سیاوش بیامد به پیش پدر
یکی خُود زرین نهاده به سر

A

معنی: سیاوش درحالی‌که کلاه جنگی زرین (طلایی) بر سر گذاشته بود، به نزد پدرش آمد

25
هشیوار و با جامه‌های سپید لبی پر ز خنده دلی پر امید
سیاوش با آرامش و هشیاری، درحالی که لباس‌های سفید بر تن داشت، خندان و امیدوار بود مفهوم: آرامش، آگاهی و امیدواری بی‌گناه *در این داستان، پوشیدن جامه سپید به هنگام گذر از آتش هم می‌تواند نشانه بی‌گناهی سیاوش باشد، هم آمادگی او برای رویارویی با مرگ
26
یکی تازی ای بر نشسته سیاه همی خاک نعلش بر آمد به ماه
معنی: سیاوش بر یک اسب عربی تندروی سیاه‌رنگ سوار شده بود، و آن‌چنان به سرعت می‌تاخت که گرد و غبار نعل اسبش به آسمان می‌رسید. [زمینه قهرمانی+خرق عادت]
27
پراگنده کافور بر خویشتن چنانچون بود رسم و ساز کفن
معنی: همان‌طور که در رسم و آیین کفن کردن از کافور استفاده می‌کنند، سیاوش نیز بر تن خود کافور زده بود (به استقبال مرگ رفته بود) مفهوم: آمادگی برای رویارویی با مرگ
28
بدان گه که شد پیش کاووس باز فرود آمد از باره، بردش نماز
معنی: وقتی سیاوش پیش کاووس‌شاه رسید، از اسب پیاده شد و در برابر پدر تعظیم کرد [زمینه ملی حماسه]
29
رخ شاه کاووس پرشرم دید سخن گفتنش با پسر نرم دید
معنی: سیاوش چهره پدرش را شرمنده و خجالت‌زده دید و سخن گفتن پدر را با خود نرم و ملایم پنداشت
30
سیاوش بدو گفت انده مدار کزین سان بود گردش روزگار
معنی: سیاوش به پدر گفت:" اندوهگین نباش؛ زیرا رسم و آیین روزگار این‌گونه است. [زمینه ملی حماسه] مفهوم: ۱.دعوت به آرامش و تسلیم در برابر سرنوشت ۲.تقدیرگرایی
31
سرِ پر ز شرم و بهایی مراست اگر بی گناهم رهایی مراست
معنی: وجود من سراسر پاکی است و پر از شرم و حیایی ارزشمند است. اگر بی‌گناه باشم (که هستم)، از آتش رهایی خواهم یافت مفهوم: باور به آسیب نرساندن آتش به بی‌گناه
32
ور ایدون که زین کار هستم گناه جهان آفرینم ندارد نگاه
معنی: و اگر چنانچه گناهکار باشم، خداوند جهان‌آفرین مرا حفظ نخواهد کرد
33
به نیروی یزدان نیکی دهش کزین کوه آتش نیابم تپش
معنی: به یاری پروردگاری که بخشنده نیکی‌هاست، از این کوه آتش هیچ ترس و اضطرابی در دل ندارم. [زمینه قهرمانی حماسه] مفهوم: توکل و طلب یاری از خداوند
34
سیاوش سیه را به تندی بتاخت نشد تنگ دل جنگِ آتش بساخت
معنی: سیاوش اسب سیاهش را به سرعت تاخت و بدون اینکه بترسد، آماده جنگ با آتش شد. [زمینه قهرمانی حماسه] مفهوم: نهراسیدن بی‌گناه از رویارویی با آتش
35
ز هر سو زبانه همی بر کشید کسی خُود و اسپ سیاوش ندید
معنی: آتش از هر طرف شعله‌ور می‌شد به طوری که هیچ‌کس نمی‌توانست سیاوش و اسبش را در میان آتش ببینند مفهوم: بلندی و ارتفاع شعله های آتش
36
یکی دشت با دیدگان پر ز خون که تا او کی آید ز آتش برون
معنی: مردمی که در دشت حاضر بودند، به شدت گریه می‌کردند و منتظر بودند ببینند سیاوش کی از آتش بیرون می‌آید
37
چو او را بدیدند برخاست غو که آمد ز آتش برون شاه نو
معنی: وقتی مردم دیدند که شاه جوان به سلامت از میان آتش بیرون آمد، فریاد شادی آن‌ها بلند شد
38
چنان آمد اسپ و قبای سوار که گفتی سمن داشت اندر کنار
معنی: سیاوش آن‌چنان از آتش برون آمد که حتی اسب و لباسش نیز آسیب ندیده بود و گویی که به جای آتش، در میان گل یاسمن بوده است [زمینه خرق عادت حماسه] مفهوم: آسیب ندیدن انسان پاک و بی‌گناه
39
چو بخشایش پاک یزدان بود دم آتش و آب یکسان بود
معنی: در صورت لطف و عنایت خداوند، دم سوزان اتش مانند آب سرد می‌شود مفهوم: با عنایت خداوند هر کار غیرممکن، ممکن می‌شود
40
چو از کوه آتش به هامون گذشت خروشیدن آمد ز شهر و ز دشت
معنی: وقتی سیاوش از میان آتش که همچون کوهی بلند بود، عبور کرد و به دشت رسید، شور و غوغایی میان مردم شهر و کسانی که در دشت حاضر بودند، به پا شد
41
همی داد مژده یکی را دگر که بخشود بر بی گنه دادگر
معنی: مردم به یکدیگر مژده می‌دادند که خداوند عادل و دادگر بی بی‌گناه توجه کرد و او را نجات داد مفهوم: ۱.داوری مردم درباره سیاوش ۲.خداوند یاریگر پاکان و بی‌گناهان است
42
همی کَند سودابه از خشم موی همی ریخت آب و همی خست روی
معنی: سودابه از خشم، موهایش را می‌کند و گریه می‌کرد. صورتش را چنگ می‌انداخت و می‌خراشید مفهوم: گریه و زاری گناهکار بعد از رسوایی
43
چو پیش پدر شد سیاوش پاک نه دود و نه آتش نه گرد و نه خاک
معنی: وقتی‌که سیاوش پاکیزه و بی‌گناه پیش پدر رفت، اثری از دود، آتش و گرد و غبار بر تنش نبود.
44
فرود آمد از اسپ کاووس شاه پیاده سپهبد پیاده سپاه
معنی: کاووس‌شاه و تمامی سپاهیان به رسم احترام از اسب‌های خود پیاده شدند. [زمینه ملی حماسه]
45
سیاوش را تنگ در بر گرفت ز کردار بد پوزش اندر گرفت
معنی: کی‌کاووس سیاوش را محکم در آغوش گرفت و شروع به عذرخواهی از رفتار ناشایست خود کرد
46
چو شب تیره گردد شبیخون کنیم ز دل ترس و اندیشه بیرون کنیم
معنی: وقتی شب تیره و تار گردد، ناگهان حمله می‌کنیم و ترس و اضطراب را از وجود خود دور می‌کنیم مفهوم: حمله ناگهانی و شبانه به دشمن به دور از ترس و اضطراب
47
غلام عشق شو کاندیشه این است همه صاحبدلان را پیشه این است
معنی: بنده عشق باش (عشق بورز)، زیرا فکر درست همین است. پیشه تمام عارفان و عاشقان الهی همین است مفهوم: توصیه به عشق‌ورزی و تسلیم بودن در برابر عشق
48
چو بشنید خسرو از آن شاد گشت روانش ز اندیشه آزاد گشت
معنی: وقتی پادشاه این سخن را شنید، خوش‌حال شد و غم و اندوه از وجودش دور شد
49
آتش ابراهیم را نبود زیان هر که نمرودی است گو می‌ترس از آن
معنی: آتش، آسیبی به ابراهیم نمی‌رساند. به کسی بگو از آن آتش بترسد که مانند نمرود، ظالم و گناهکار است مفهوم: آسیب‌ناپذیری افراد پاک و بی‌گناه
50
ضربت گردون دون آزادگان را خسته کرد کو دل آزاده‌ای کز تیغ او مجروح نیست.
معنی: آسیب روزگار پست و فرومایه، افراد آزاده و جوانمرد را آزرده و خسته کرد. هیچ انسان آزاده‌ای وجود ندارد که از آسیب روزگار در امان مانده باشد. مفهوم: دشمنی و ناسازگاری روزگار با آزادگان
51
گریز از کَفَش در دهان نهنگ که مردن به از زندگانی به ننگ
معنی: از دست چنین کسی به دهان نهنگ (مرگ) پناه ببر؛ زیرا مردن بهتر از زندگی توأم با رسوایی و بدنامی است مفهوم: ترجیح مرگ بر ننگ و رسوایی