آسيب شناسي رواني Flashcards
نام دیگر آسيب شناسي رواني؟
روان شناسي نابهنجاري
abnormal psychology
آسيب شناسي رواني به چه اموري مي پردازد؟
شناختن ماهيت، علت و درمان اختلالات رواني
انباشت خانوادگي كه به انگليسي … مي باشد يعني:
Family aggregation
aggregate /ˈæɡrɪɡeɪt/: to put things together in a group or
to add amounts together
يعني در خانواده ي فردي كه اختلال دارد، اختلالي جريان دارد؟
جان از خانواده اي است كه سابقه بيماري رواني ندارد، تولد طبيعي داشته، و رشد كودكي او عادي بوده است. اما جان د ر21 سالگي صداهايي را مي شنيد كه كسي عليه او توطئه اي مي چيند.
اسم اختلال او چيست و اين اختلال از چه سني معمولاً ايجاد مي شود؟
اسكيزوفرني
اواخر نوجواني يا اوايل بزرگسالي
جنبه ي مهمي از روان شناس بودن، … است.
سوال كردن.
كه مرا قادر مي كند به فرد بيمار و خانواده ي او كمك كنم. براي اينكه بتوانم از اختلالات رواني آگاه شوم بهتر است سوالاتي بپرسم
اين سوال ها، كانون رويكرد مبتني بر پژوهش هستند.
متخصص باليني براي انتخاب موثرترين درمان، از نتايج پژوهش هاي اخير استفاده مي كند.
… محور پيشرفت در روان شناسي نابهنجاري است.
پژوهش
هنوز درباره ي اينكه اختلال يا نابهنجاري چيست اتفاق نظر همگاني وجود نداره. چرا تعريف اختلال رواني دشوار است؟
چون يك رفتار واحدي وجود نداره كه يك فرد را نابهنجار كند، بلكه چند عنصر واضح يا شاخص هاي نابهنجاري وجود داره.
وقتي فرد در زمينه هاي زير(نه فقط يكي از آنها، اكثر آنها منظور است) مشكلاتي داشته باشد به احتمال زياد مبتلا به اختلالي رواني است.
- رنج بردن
- ناسازگاري
- انحراف آماري
- تخلف از معيار هاي جامعه
- ناراحتي اجتماعي
- غيرمنطقي و غيرقابل پيش بيني بودن
- خطرناك بودن
رنج بردن:
اگر فرد از نظر روان شناختي رنج مي بره. مثلا فرد افسرده از افسردگي اش ممكنه رنج ببره
اما فردي كه اختلال منيك داره نه تنها رنج نمي بره، بلكه نمي
خواد دارو مصرف كنه كه حالت هاي سرخوشي اش يا خلق بالاش رو داشته باشه و با دارو اين حالتهاش از بين نره.
(Manic) اختلال منيك
/ˈmænɪk/
behaving in an extremely excited way
با اينكه رنج بردن از نظر روان شناختي، مي تونه عنصري از نابهنجاري باشه اما براي اينكه يك فرد را بر اين مبنا نابهنجار بدانيم، شرط … و … نيست.
شرطي كافي نيست (شرط كافي: تمام آنچه ضرورت داره)
شرطي ضروري نيست (شرط ضروري: ويژگي اي كه همه ي موارد نابهنجاري را نشان مي ده)
رفتار ناسازگار:
- رفتا ر ناسازگار بر سلامتي فرد اختلال ايجاد مي كنه و روي توانايي فرد از اينكه از كارش لذت ببره، از روابطش لذت ببره اختلال ايجاد مي كنه .
مانند: كسيكه به بي اشتهايي عصبي مبتلاست و رفتار ناسازگار او اينه كه آنقدر غذا نمي خوره و خيلي لاغر مي شه طوريكه نياز داره در بيمارستان بستري بشه. يا فردي كه افسردگي مي كنه يا مبتلا به افسردگي است رفتار ناسازگارش اينه كه از خانواده و دوستاش فاصله مي گيره و كناره مي گيره . - رفتار ناسازگار اغلب شاخص نابهنجاري است.
وجود داره؟آيا رفتار ناسازگار در همه اختلالات (به عنوان يك شاخص اختلال
نه. مثال در اختلال شخصيت ضداجتماعي مانند يك كلاهبردار كه يك عمر پس انداز مردم را با چرب زباني و دروغ مي دزدد، اين فرد از اين طريق زندگي اش رو مي گذراند و براي او كلاهبرداري، رفتار ناسازگاري نيست تازه خيلي هم ممكنه به خودش افتخار كنه. يا فردي كه در ازاي كشتن يك آدم پول ميگیره و زندگي اش از اين راه مي گذره هم اختلال شخصيت ضداجتماعي داره و كشتن افراد در نظر او رفتاري ناسازگار نيست اما كلاهبرداري و قتل از نظر جامعه رفتاري ناسازگار محسوب مي شود.
كلمه نابهنجار يعني …
دور از بهنجار
اما بايد حواسمون باشه كه هر رفتار نادري، نابهنجار محسوب نمي شه مثلاً
و خوشايند هم هست. نبوغ بسيار نادر است اما نابهنجار نيست.
انحراف آماري:
در انحراف آماري كلمه نابهنجار تعريف مي شه و يك مشكلي در اينجا وجود داره.اينكه ما انسان ها معمولاً در تعريف نابهنجاري قضاوت ارزشي مي كنيم يعني چيزي كه نادراست و ناخوشايند هم هست مثل ناتواني عقلي، رو به احتمال بيشتري نابهنجاري مي دونيم تا چيزي كه از نظر آماري خيلي شايعه اما ناخوشاينده مثل وحشيگري
تخلف از معيارهاي جامعه:
هر جامعه و فرهنگي دو سري مقررات داره: 1. مقررات قراردادي = قانون 2. مقررات اخلاقي = معيارهاي اخلاقيِ آن جامعه
جامعه و فرهنگ رفتاري رو نابهنجار مي دونه كه از ايندو مقررات تخطي كنه و از نظر آماري اين رفتار نادر و منحرف است.
مثل غرق كردن بچه اي توسط پدرش كه رفتاري نابهنجار محسوب مي شه اما پارك كردن در جايي كه پارك ممنوع است چون خيلي شايع است رفتاري نابهنجار نيست.