Words 3 Flashcards
This morning my neighbor came to my door and asked,
امروز صبح همسایه ام آمد دم در و پرسید
he asked me, can I borrow that?
او از من پرسید می توانم آن را قرض کنم
I said, “maybe I do, let me check a minute”
من گفتم: شاید داشته باشم، یک لحظه اجازه بدهید ببینم.
“Can I borrow your iron?”
می توانم اتویتان را قرض بگیرم
But he still did not return my iron
اما او هنوز اتویم را نیاورده است
So I must go to his house and ask for my iron back myself
من باید خودم به خانه شان بروم و از او بخواهم که اتو را بدهد.
But he still did not return it to me.
اما او هنوز آن را به من پس نداده است
برایم پس نیاورده است.
I must go to his house and ask him to return it
باید به خانه اش بروم و از او بخواهم که آن را به من برگرداند/پس بدهد
One time I lent a book I really loved to my friend
یک بار هم من کتابی را که خیلی دوست داشتم به دوستم قرض دادم.
It was a book that really made one think
کتابی که واقعا انسان را به تفکر وادار می کرد.
maybe it wasn’t the most exciting of books, but it was really interesting
درست است که شاید یک داستان هیجان انگیز نبود، اما کتاب بسیار جالبی بود.
it was written before the collapse of the soviet union
این کتاب قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نوشته شده بود.
my friend kept this book for about six months
دوستم تقریباً/حدود شش ماه کتاب را پیش خودش نگه داشت.
one day I remembered the book
تا اینکه یک روز* به یاد کتاب افتادم
I called him and asked his opinion
با او تماس گرفتم و نظرش را پرسیدم،
“I put it under my broken chair”
من آن را زیر صندلی شکسته ام گذاشته بودم/ قرار داده بودم
until it was firmly planted on the ground
تا محکم روی زمین قرار بگیرد/بایستد.ا
So I decided to never lend him another book again
برای همین تصمیم گرفتم که هرگز/دیگر هیچ کتابی به او قرض ندهم/امانت ندهم.
I wanted to know if he liked the book as much I did or not.
دوست داشتم بدانم آیا او هم به اندازه من از کتاب خوشش آمده یا نه.
the film was about a girl who was not married but became pregnant
این فیلم در مورد یک دختری بود که با وجودی که ازدواج نکرده بود/مجرد بود باردار شده بود.ا
when the girl’s father found out she was pregnant, he began to beat and abuse her
وقتی (که) پدرش فهمید که او باردار است خیلی عصبانی شد واو را مورد ضرب و شتم/اذیت و آزار (جسمی) قرار داد.ا
He really beat and kicked her
او را خیلی کتک و لگد زد
then he locked her in a room
بعد از آن، پدرش او را در یک اتاق زندانی/حبس کرد
the room was cold and the girl was freezing
اتاق خیلی سرد بود و دختر داشت یخ می زد
the girl’s grandmother secretly removed the key from the father’s pocket and brought the girl some wood
مادر بزرگش مخفیانه کلید (این) اتاق را از جیب پدر برداشت برای دختر کمی چوب آورد
The girl lit the wood
دختر چوبها را روشن کرد و چوبها آتش گرفت
but her unborn baby was still alive.
اما بچه اش (بچه متولد نشده اش/بچه درون شکمش) هنوز زنده بود.
A neighbor heard her cries and alerted others and they saved her
یک همسایه گریه های دختر را شنید و دیگران را خبر کرد تا این که نجاتش دادند
he punched and kicked her
به او مشت ولگد زد
So from that day I decided to never lend him a book again
از آن روز تصمیم گرفتم تا دیگر هیچ وقت کتابهایم را به او قرض ندهم.
He continued, “my chair is broken, so I put this under the chair so that it’s legs stand firmly on the floor”
او ادامه داد: صندلی ام (چوکیم)شکسته بود، آن را زیر صندلی قرار دارم تا پایه صندلی محکم شود
I called him to ask his opinion about the book. He said the book as very useful to him.
زنگ زدم و نظرش را درباره کتاب پرسیدم. او گفت که کتاب خیلی برایش مفید بوده است.
When the girl’s father found this out he became very angry and began to abuse/beat her.
وقتی پدرش از این موضوع باخبرشد بسیار عصبانی شد واو را مورد اذیت و ازار قرار داد
the film was about a girl who became pregnant before marriage.
این فیلم در مورد دختری بود که قبل از ازدواج باردارشده بود
When you think someone is dead and then see them again, you feel they have come back to life!
وقتیکه فکر میکنی که یه کسی مرده و بعد میبینیش احساس میکنی که اون دوباره زنده شده
But he returned today after two months.
اما امروز بعد از دو ماه برگشت
God forbid he was hit by a car or got in an accident. If only I hadn’t waited until the next day to see him.
نکنه “ماشین بهش زده باشه/تصادف کرده باشه”؟ ایکاش/کاشکی تا فردا برای دیدنش صبر نمیکردم
I spent many nights in worry
چندین شب را به/با نگرانی گذراندم
I searched so many places for him
جاهای زیادی/خیلی جاها رو گشتم که او را پیدا کنم
It is a miracle
این یک معجزه است
Every day is better than the previous day!
! هر روز بهتر از دیروز