Unit 6: The Frog Prince Flashcards
abroad [əˈbrɔːd] adv. abroad
If someone goes or travels abroad, they go to another country.
→ My brother wants to go abroad next year.
خارج از کشور [əˈbrɔːd] adv. خارج از کشور
اگر کسی برود یا به خارج از کشور سفر کند، به کشور دیگری می رود.
→ برادرم می خواهد سال آینده به خارج از کشور برود.
anger [ˈæŋgər] v. anger
To anger someone is to make them mad.
→ It angers me when people are rude.
anger [ˈæŋgər] v خشم
عصبانی کردن کسی یعنی دیوانه کردنش.
← وقتی مردم بی ادب هستند من را عصبانی می کند.
bride [braɪd] n. bride
A bride is a woman who is getting married or has just gotten married.
→ The bride looked beautiful in her wedding dress.
bride [braɪd] n. عروس
عروس زنی است که در حال ازدواج است یا به تازگی ازدواج کرده است.
← عروس با لباس عروس زیبا به نظر می رسید.
brief [briːf] adj. brief
If something is brief, it only lasts fora short time.
→ The meeting this afternoon was very brief.
مختصر [briːf] adj. مختصر
اگر چیزی مختصر باشد، فقط برای مدت کوتاهی دوام می آورد.
← جلسه امروز بعدازظهر بسیار کوتاه بود.
chase [tʃeɪs] v. chase
To chase someone or something is to follow them in order to catch them.
→ I was chased by an angry native.
تعقیب [tʃeɪs] v
تعقیب کسی یا چیزی به معنای تعقیب او برای گرفتن اوست.
← توسط یک بومی عصبانی تعقیب شدم.
disappoint [ˌdɪsəˈpɔɪnt] v. disappoint
To disappoint is to make one feel sad or unsatisfied.
→ I do not want to disappoint my family, so I try to do well at school.
ناامید کردن [ˌdɪsəˈpɔɪnt] v
ناامید شدن یعنی ایجاد احساس غمگینی یا نارضایتی.
→ من نمی خواهم خانواده ام را ناامید کنم، بنابراین سعی می کنم در مدرسه خوب عمل کنم.
dive [daɪv] v. dive
To dive is to jump into water.
→ I will dive into the lake once we get there.
dive [daɪv] v. dive
غواصی پریدن در آب است.
← پس از رسیدن به دریاچه در دریاچه شیرجه خواهم زد.
exchange [ɪksˈtʃeɪndʒ] v. exchange
To exchange means to give something for another thing in return.
→ I exchanged my foreign money for American dollars.
تبادل [ɪksˈtʃeɪndʒ] v تبادل
مبادله به معنای دادن چیزی در مقابل چیز دیگری است.
→ پول خارجی ام را با دلار آمریکا عوض کردم.
favor [ˈfeɪvər] n. favor
A favor is something you do for someone to help them.
→ Can you do me a favor and turn off the lights?
favor [ˈfeɪvər] n. لطف
لطف کاری است که برای کمک به کسی انجام می دهید.
← آیا می توانید به من لطف کنید و چراغ ها را خاموش کنید؟
fee [fiː] n. fee
A fee is an amount of money that a person or company asks for a service.
→ I had to pay an hourly fee to speak with my lawyer.
fee [fiː] n. هزینه
کارمزد مقدار پولی است که شخص یا شرکتی برای خدمات درخواست می کند.
← برای صحبت با وکیلم باید ساعتی هزینه می پرداختم.
forever [fərˈevər] adv. forever
If something lasts forever, it means it lasts for all time.
→ The young couple promised that they would love each other forever.
برای همیشه [fərˈevər] adv. برای همیشه
اگر چیزی برای همیشه باقی بماند، به این معنی است که برای همیشه باقی می ماند.
← زوج جوان قول دادند که برای همیشه همدیگر را دوست داشته باشند.
guy [gaɪ] n. guy
A guy is an informal way to call a man.
→ The guy at the flower shop was really helpful today.
guy [gaɪ] n. پسر
یک پسر یک راه غیر رسمی برای تماس با یک مرد است.
→ مرد گلفروشی امروز واقعا مفید بود.
lovely [ˈlʌvlɪ] adj. lovely
If people or things are lovely, they are good-looking or beautiful.
→ The trees look lovely in the fall.
دوست داشتنی [ˈlʌvlɪ] صفت. دوست داشتني
اگر افراد یا اشیاء دوست داشتنی باشند، خوش قیافه یا زیبا هستند.
→ درختان در پاییز زیبا به نظر می رسند.
mood [muːd] n. mood
A mood is the way someone is feeling.
→ I am in a good mood because I did well on my math test.
حالت [muːd] n. حالت
خلق و خوی احساسی است که شخص دارد.
← روحیه خوبی دارم چون در امتحان ریاضیم خوب عمل کردم.
palace [ˈpælɪs] n. palace
A palace is a very large building. It is often the home of a royal family.
→ The king and queen live in a beautiful palace.
palace [ˈpælɪs] n. قصر
کاخ یک ساختمان بسیار بزرگ است. اغلب خانه یک خانواده سلطنتی است.
← پادشاه و ملکه در یک قصر زیبا زندگی می کنند.