Unit 2: The Dragon Flashcards
bring [brɪŋ] v. bring
To bring means to take someone or something to a person or place.
→ Oscar will bring in all the boxes.
آوردن [brɪŋ] v. آوردن
آوردن به معنای بردن کسی یا چیزی به شخص یا مکانی است.
→ اسکار تمام جعبه ها را می آورد.
castle [ˈkæːsl] n. castle
A castle is a building with strong walls where royalty usually lives.
→ The castle was built many years ago.
قلعه [ˈkæːsl] n. قلعه
قلعه ساختمانی با دیوارهای مستحکم است که معمولا خانواده های سلطنتی در آن زندگی می کنند.
← این قلعه سال ها پیش ساخته شده است.
command [kəˈmænd] v. command
To command someone is to tell them to do something.
→ The general commanded his army to attack.
.
command [kəˈmænd] v فرمان
دستور دادن به کسی این است که به او بگوییم کاری انجام دهند.
← ژنرال به لشکر خود دستور حمله داد.
counsel [ˈkaʊnsəl] v. counsel
To counsel someone is to listen and give advice about a problem.
→ The teacher counseled the girl about her troubles.
counsel [ˈkaʊnsəl] v
نصیحت کردن به معنای گوش دادن و نصیحت کردن در مورد یک مشکل است.
← معلم به دختر در مورد مشکلاتش مشاوره داد.
ensure [ɪnˈʃʊər] ensure
To ensure is to make certain that something happens.
→ Eating good food ensures that we stay healthy.
اطمینان [ɪnˈʃʊər] تضمین
اطمینان از وقوع چیزی است.
← خوردن غذای خوب سلامتی ما را تضمین می کند.
explosion [ɪkˈsploʊ ʒən] n. explosion
An explosion is a violent burst, usually with a loud sound.
→ A nuclear explosion can cause great damage.
burst ترکیدن
انفجار [ɪkˈsploʊ ʒən] n. انفجار
انفجار یک انفجار شدید، معمولا با صدای بلند است.
← انفجار هسته ای می تواند صدمات زیادی ایجاد کند.
land [lænd] v. land
To land means to come to the ground usually from a ship or aircraft.
→ The parachutist landed safely on the ground.
land [lænd] v
فرود آمدن به معنای به زمین آمدن معمولاً از یک کشتی یا هواپیما است.
← چترباز به سلامت روی زمین فرود آمد.
jewelry [ˈdʒu:əlri] jewelry
Jewelry is something that people wear like earrings or necklaces.
→ The woman looked beautiful with her nice dress and jewelry.
jewelry [ˈdʒu:əlri] جواهرات
جواهرات چیزی است که مردم مانند گوشواره یا گردنبند از آن استفاده می کنند.
← زن با لباس و جواهرات زیبایش زیبا به نظر می رسید.
meteor [ˈmiːtɪər] n. meteor
A meteor is a rock from outer space that falls to Earth.
→ We saw a meteor in the sky last night.
Meteor [ˈmiːtɪər] n. شهاب سنگ
شهاب سنگی از فضا است که به زمین می افتد.
← دیشب یک شهاب در آسمان دیدیم.
monster [ˈmɒnstər] monster
A monster is any imaginary frightening creature that looks strange.
→ The monster scared everyone in the village.
هیولا [ˈmɒnstər] هیولا
هیولا هر موجود ترسناک خیالی است که عجیب به نظر برسد.
← هیولا همه را در دهکده ترساند.
northern [ˈnɔr:ðərn] adj. northern
If something is northern, it is in the direction of north.
→ It is much colder in northern countries than it is here.
شمالی [ˈnɔr:ðərn] صفت. شمالی
اگر چیزی شمالی است، در جهت شمال است.
← در کشورهای شمالی بسیار سردتر از اینجاست.
remote [rɪˈmoʊt] adj. remote
If something is remote, it is very far away and difficult to get to.
→ It took many days to get to the remote island.
remote [rɪˈmoʊt] adj. از راه دور
اگر چیزی از راه دور باشد، بسیار دور است و دسترسی به آن دشوار است.
→ روزهای زیادی طول کشید تا به جزیره دورافتاده برسیم.
southern [ˈsʌðə:rn] adj. southern
If something is southern, it is in the direction of south.
→ Taegu is located in the southern part of the Korean peninsula.
southern [ˈsʌðə:rn] صفت. جنوبی
اگر چیزی جنوبی است، در جهت جنوب است.
← Taegu در قسمت جنوبی شبه جزیره کره واقع شده است.
statue [ˈstætjuː] n. statue
A statue is an image of a person or animal made of stone or metal.
→ I saw a beautiful statue of a lion today.
مجسمه [ˈstætjuː] n. مجسمه
مجسمه تصویری از شخص یا حیوانی است که از سنگ یا فلز ساخته شده است.
← امروز مجسمه زیبای یک شیر را دیدم.
steam [stiːm] n. steam
Steam is water that has become hot and has turned into a misty gas.
→ We could see the steam rise from the boiling water.
بخار [stiːm] n. بخار
بخار آبی است که داغ شده و به گاز مه آلود تبدیل شده است.
← میتوانستیم بخار را از آب جوش ببینیم.