Unit 15: The Lucky Knife Flashcards
absorb [əbˈzɔːrb] v. absorb
To absorb a liquid means to take it inside.
→ He used a sponge to absorb the water on the floor.
absorb [əbˈzɔːrb] v جذب کردن
جذب مایع به معنای بردن آن به داخل است.
← برای جذب آب روی زمین از اسفنج استفاده کرد.
boss [bɔ(:)s] n. boss
A boss is a person in charge of other people at work.
→ My boss is a nice person.
رئیس [bɔ(:)s] n. رئیس
رئیس فردی است که در محل کار مسئولیت سایر افراد را بر عهده دارد.
← رئیس من آدم خوبی است.
committee [kəˈmɪtɪ] n. committee
A committee is a group of people who meet together to make decisions.
→ The school’s committee agreed on a new dress code for students.
کمیته [kəˈmɪtɪ] n. کمیته
کمیته گروهی از افراد است که برای تصمیم گیری دور هم جمع می شوند.
← کمیته مدرسه با یک کد لباس جدید برای دانش آموزان موافقت کرد.
contract [ˈkɒntrækt] n. contract
A contract is a written agreement between two people.
→ The woman signed a contract when she bought the house.
contract [ˈkɒntrækt] n. قرارداد
قرارداد یک قرارداد کتبی بین دو نفر است.
← زن هنگام خرید خانه قرارداد امضا کرد.
crew [kruː] n. crew
A crew is a group of workers.
→ My father has a crew. They help him build houses.
crew [kruː] n. خدمه
خدمه گروهی از کارگران هستند.
← پدرم خدمه دارد. آنها به او در ساختن خانه کمک می کنند.
devote [dɪˈvəʊt] v. devote
To devote time to something means to spend a lot of time doing it.
→ She devotes two hours a day to playing the piano.
devot [dɪˈvəʊt] v اختصاص دادن
اختصاص زمان به چیزی به معنای صرف زمان زیادی برای انجام آن است.
→ او دو ساعت در روز را به نواختن پیانو اختصاص می دهد.
dig [dɪg] v. dig
To dig is to make a hole in the ground.
→ My dog digs in the yard so he can hide his bones.
dig [dɪg] v
حفاری به معنای ایجاد سوراخ در زمین است.
← سگ من در حیاط حفاری می کند تا بتواند استخوان هایش را پنهان کند.
dine [daɪn] v. dine
To dine means to eat dinner.
→ The young couple dined at their home.
dine [daɪn] v
شام خوردن یعنی شام خوردن.
← زوج جوان در منزلشان شام خوردند.
donate [ˈdouneit] v. donate
To donate is to give something to a charity or organization.
→ We donate money to Christmas charities every year.
donate [ˈdouneit] v. اهدا کردن
اهداء به معنای دادن چیزی به یک موسسه خیریه یا سازمان است.
→ ما هر سال به خیریه های کریسمس کمک مالی می کنیم.
double [ˈdʌbəl] adj. double
If something is double, it is twice as much, or twice as many.
→ I paid almost double the amount for that shirt.
double [ˈdʌbəl] adj. دو برابر
اگر چیزی دو برابر باشد، دو برابر یا دو برابر است.
→ من تقریباً دو برابر مبلغ آن پیراهن را پرداخت کردم.
elevate [ˈeləveɪt] v. elevate
To elevate something is to put it at a higher level.
→ The man elevated the picture so he could see it better.
elevate [ˈeləveɪt] v. بالا بردن
بالا بردن چیزی به معنای قرار دادن آن در سطح بالاتر است.
← مرد تصویر را بالا برد تا بتواند آن را بهتر ببیند.
flavor [ˈfleivər] n. flavor
A flavor is the taste of food or drinks.
→ The flavor of the ice cream was very good.
طعم [ˈfleivər] n. طعم و مزه
طعم، طعم غذا یا نوشیدنی است.
← طعم بستنی خیلی خوب بود.
foundation [faʊnˈdeɪʃən] n. foundation
A foundation is a group that provides money for research.
→ The foundation raised money to give scholarships to students.
بنیاد [faʊnˈdeɪʃən] n. پایه
بنیاد گروهی است که برای تحقیق پول فراهم می کند.
← بنیاد برای اعطای بورسیه تحصیلی به دانشجویان پول جمع آوری کرد.
generation [ˌdʒenəˈreɪʃən] n. generation
A generation is a group of people who live at the same time.
→ My grandparents are from a different generation than me.
نسل [ˌdʒenəˈreɪʃən] n. نسل
نسل به گروهی از مردم گفته می شود که در یک زمان زندگی می کنند.
← پدربزرگ و مادربزرگ من از نسلی متفاوت از من هستند.
handle [ˈhændl] n. handle
A handle is the part of an object people hold while using it.
→ The pot is very hot. So pick it up by the handle.
handle [ˈhændl] n. رسیدگی
دسته بخشی از شیئی است که افراد هنگام استفاده از آن نگه می دارند.
← قابلمه خیلی داغ است. پس آن را از دسته بردارید.