Unit 11: Dinosaur Drawings Flashcards
admission [ədˈmɪʃən] n. admission
Admission is the act of allowing to enter a place.
→ The admission ticket to the movie was $5.
پذیرش [ədˈmɪʃən] n. پذیرش
پذیرش عمل اجازه ورود به یک مکان است.
← بلیط ورودی فیلم 5 دلار بود.
astronomy [əsˈtrɒnəmɪ] n. astronomy
Astronomy is the study of the stars and planets.
→ Harold loved watching the stars, so he decided to study astronomy.
نجوم [əsˈtrɒnəmɪ] n. ستاره شناسی
نجوم مطالعه ستارگان و سیارات است.
← هارولد عاشق تماشای ستارگان بود، بنابراین تصمیم گرفت نجوم بخواند.
blame [bleɪm] v. blame
To blame someone for something bad is to say they did it.
→ My mom blamed me for something I didn’t do.
blame [bleɪm] v. سرزنش کردن
سرزنش کردن کسی برای یک کار بد به این معناست که بگوییم او آن کار را انجام داده است.
← مادرم مرا به خاطر کاری که انجام ندادم سرزنش می کند.
chemistry [ˈkemɪstrɪ] n. chemistry
Chemistry the study of and reaction to substances.
→ In chemistry class, the professor taught us about chemical reactions.
chemistry [ˈkemɪstrɪ] n. علم شیمی
شیمی مطالعه و واکنش به مواد.
← در کلاس شیمی، استاد در مورد واکنش های شیمیایی به ما آموزش داد.
despite [dɪsˈpaɪt] prep. despite
If something happens despite what you do, it happens anyway.
→ We still played the game despite the cold weather.
با وجود [dɪsˈpaɪt] آماده سازی. با وجود
اگر با وجود کاری که انجام می دهید اتفاقی بیفتد، به هر حال اتفاق می افتد.
← با وجود سردی هوا همچنان بازی را انجام دادیم.
dinosaur [ˈdaɪnəsɔːr] n. dinosaur
A dinosaur is a very big animal that lived millions of years ago.
→ I like to see the dinosaur bones at the museum.
دایناسور [ˈdaɪnəsɔːr] n. دایناسور
دایناسور حیوان بسیار بزرگی است که میلیون ها سال پیش می زیسته است.
→ من دوست دارم استخوان های دایناسور را در موزه ببینم.
exhibit [ɪgˈzɪbɪt] n. exhibit
An exhibit is a display of interesting things.
→ There was an animal exhibit at the fair.
exhibit [ɪgˈzɪbɪt] n. نمایشگاه
یک نمایشگاه نمایشی از چیزهای جالب است.
← نمایشگاه حیوانات در نمایشگاه وجود داشت.
fame [feɪm] n. fame
Fame is reputation one has gained among the public.
→ He had fame and fortune, but he was not happy.
شهرت [feɪm] n. شهرت
شهرت، شهرتی است که در میان مردم به دست آورده است.
← شهرت و ثروت داشت، اما خوشبخت نبود.
forecast [ˈfɔrˌkæst] n. forecast
A forecast is an idea about what the weather will be like in the future.
→ The forecast says that it will rain all week.
forecast [ˈfɔrˌkæst] n. پیش بینی
پیش بینی ایده ای است در مورد اینکه آب و هوا در آینده چگونه خواهد بود.
→ پیش بینی می گوید که در تمام هفته باران خواهد بود.
genius [ˈdʒiːnjəs] n. genius
A genius is a very smart person.
→ Since she was a genius, she easily passed all of her school exams.
genius [ˈdʒiːnjəs] n. نابغه
نابغه آدم بسیار باهوشی است.
← از آنجایی که او یک نابغه بود، تمام امتحانات مدرسه خود را به راحتی قبول کرد.
gentle [ˈdʒentl] adj. gentle
Someone who is gentle is kind and calm.
→ He is very gentle with the baby.
ملایم [ˈdʒentl] صفت. ملایم
کسی که مهربان است مهربان و آرام است.
← او با نوزاد بسیار مهربان است.
geography [dʒɪˈɒgrəfɪ] n. geography
Geography is the study of where things are.
→ I had to draw a map for geography class.
جغرافیا [dʒɪˈɒgrəfɪ] n. جغرافیا
جغرافیا مطالعه این است که اشیا کجا هستند.
← برای کلاس جغرافیا باید نقشه می کشیدم.
interfere [ˌɪntəˈfɪər] v. interfere
To interfere is to cause problems and keep something from happening.
→ My little sister always interferes when I’m trying to study.
interfere [ˌɪntəˈfɪər] v. دخالت کردن
دخالت کردن به معنای ایجاد مشکل و جلوگیری از وقوع چیزی است.
← خواهر کوچکم همیشه وقتی میخواهم درس بخوانم دخالت میکند.
lightly [ˈlaɪtlɪ] adv. lightly
To do something lightly is to not push very hard.
→ Draw lightly so you do not tear your paper.
lightly [ˈlaɪtlɪ] adv. به آرامی
انجام کاری ساده به این معناست که خیلی سخت نکشید.
← به آرامی بکشید تا کاغذتان پاره نشود.
principal [ˈprɪnsəpəl] n. principal
A principal is a person in charge of a school.
→ My school’s principal can be very strict with the rules.
اصلی [ˈprɪnsəpəl] n. اصلی
مدیر مسئول یک مدرسه است.
← مدیر مدرسه من می تواند با قوانین بسیار سخت گیر باشد.