May 29,1953 Flashcards
ancestor [ˈænsɛstə] n. ancestor
An ancestor is a family member from the past.
→ My ancestors came from Germany.
ancestor [ˈænsɛstə] n. جد
جد یکی از اعضای خانواده از گذشته است.
← اجداد من از آلمان آمده اند.
angle [æŋgl] n. angle
An angle is the direction from which you look at something.
→ The giraffe turned its head to see from another angle.
زاویه [æŋgl] n. زاویه
زاویه جهتی است که از آن به چیزی نگاه می کنید.
← زرافه سرش را چرخاند تا از زاویه ای دیگر ببیند.
boot [buːt] n. boot
A boot is a heavy shoe that goes over your ankle.
→ He wore boots so that his feet wouldn’t get wet.
boot [buːt] n. چکمه
چکمه یک کفش سنگین است که روی مچ پا می رود.
← چکمه می پوشید تا پاهایش خیس نشود.
border [ˈbɔːrdər] n. border
A border is the edge of an area.
→ The postcard had a pretty green border of pine needles.
pineکاج
border [ˈbɔːrdər] n. مرز
مرز لبه یک منطقه است.
← کارت پستال حاشیه سبز زیبایی از سوزن های کاج داشت.
congratulate [kənˈgrætʃəleɪt] v. congratulate
To congratulate someone is to tell them that you are happy for them.
→ Bill and Angela congratulated each other on a job well done.
congratulate [kənˈgrætʃəleɪt] v تبریک
تبریک گفتن به کسی این است که به او بگویید برای او خوشحال هستید.
← بیل و آنجلا به خاطر کار خوبی که انجام دادند به یکدیگر تبریک گفتند.
frame [freɪm] n. frame
A frame is a border for a picture or mirror.
→ I have to get a frame for my friend’s picture.
قاب [freɪm] n. قاب
قاب حاشیه ای برای تصویر یا آینه است.
→ باید برای عکس دوستم قاب بگیرم.
heaven [ˈhɛvən] n. heaven
Heaven is the place that some people believe people go when they die.
→ When I die, I hope that I go to heaven.
بهشت [ˈhɛvən] n. بهشت
بهشت جایی است که برخی معتقدند وقتی می میرند به آنجا می روند.
← وقتی بمیرم، امیدوارم که به بهشت بروم.
incredible [ɪnˈkredəbl] adj. incredible
If someone or something is incredible, it is hard to believe they are true.
→ I have an incredible story to tell you about my vacation.
incredible [ɪnˈkredəbl] adj. باور نکردنی
اگر کسی یا چیزی باورنکردنی باشد، باور کردن آنها سخت است.
← من یک داستان باورنکردنی در مورد تعطیلاتم برای شما دارم.
legend [ˈledʒənd] n. legend
A legend is a story from the past.
→ There is a well-known legend about a king and his queen.
افسانه [ˈledʒənd] n. افسانه
افسانه داستانی از گذشته است.
← افسانه معروفی درباره یک پادشاه و ملکه او وجود دارد.
praise [preɪz] v. praise
To praise is to show that you like someone or something.
→ The coach praised both athletes after a good practice.
ستایش [preɪz] v
تمجید کردن یعنی نشان دادن اینکه کسی یا چیزی را دوست دارید.
← مربی پس از یک تمرین خوب از هر دو ورزشکار تمجید کرد.
proceed [prəˈsiːd] v. proceed
To proceed is to go in a certain direction.
→ My son and I proceeded to the beach so we could go fishing.
ادامه [prəˈsiːd] v ادامه دادن
ادامه دادن به معنای رفتن به یک جهت خاص است.
← من و پسرم به سمت ساحل رفتیم تا بتوانیم ماهیگیری کنیم.
pure [pjʊər] adj. pure
If something is pure, it is very clear and beautiful.
→ The rose was pure. It had no dirt or imperfections.
خالص [pjʊər] adj. خالص
اگر چیزی خالص باشد، بسیار واضح و زیباست.
← گل رز پاک بود. هیچ کثیفی و نقصی نداشت.
relative [ˈrelətɪv] n. relative
A relative is a family member.
→ My relatives came by to see the new baby.
relative [ˈrelətɪv] n. نسبت فامیلی
یکی از اقوام یکی از اعضای خانواده است.
← اقوام من برای دیدن نوزاد جدید آمدند.
senior [ˈsiːnjər] adj. senior
If one is senior, they are the oldest or have been there the longest.
→ Because he got his job first, Bob is the senior chef.
senior [ˈsiːnjər] adj. ارشد
اگر یکی از آنها ارشد باشد، مسن ترین هستند یا طولانی ترین مدت در آنجا بوده اند.
← چون او اول کارش را پیدا کرد، باب سرآشپز است.
silent [ˈsaɪlənt] adj. silent
If someone or something is silent, they make no sound.
→ Since no one was home, the house was silent.
silent [ˈsaɪlənt] صفت. بی صدا
اگر کسی یا چیزی ساکت باشد، صدایی در نمی آورد.
← از آنجایی که هیچکس خانه نبود، خانه ساکت بود.