B2.9.1 Flashcards
پایدار ( رسمی)
پایدار ( محاوره )
Nachhaltig
Stabil ( umformen
کلمه Nachhaltig در زبان آلمانی به معنی “پایدار” یا “دوامدار” است. این کلمه اغلب در زمینههایی مانند محیطزیست، اقتصاد و توسعه استفاده میشود و به چیزی اشاره دارد که به گونهای طراحی شده یا انجام میشود که منابع را حفظ کند و به نسلهای آینده آسیب نرساند.
چند مثال برای درک بهتر:
- Nachhaltige Energiequellen sind wichtig für die Zukunft.
منابع انرژی پایدار برای آینده مهم هستند. - Wir müssen nachhaltig konsumieren, um die Umwelt zu schützen.
ما باید به صورت پایدار مصرف کنیم تا از محیطزیست محافظت کنیم. - Das Unternehmen hat eine nachhaltige Strategie entwickelt.
این شرکت یک استراتژی پایدار توسعه داده است. - Nachhaltige Landwirtschaft reduziert den Einsatz von Chemikalien.
کشاورزی پایدار مصرف مواد شیمیایی را کاهش میدهد.
کاربرد دیگر:
این کلمه میتواند به طور استعاری هم به کار رود، مثلاً برای تأثیر یا نتیجهای که ماندگار است:
Die Maßnahmen haben nachhaltige Wirkung gezeigt.
اقدامات تأثیری پایدار نشان دادند.
اهمیت زیادی داشتن
Von großer Bedeutung sein
تاثیر گذار، تعیینکننده، مهم
Maßgeblich
کلمه Maßgeblich در زبان آلمانی به معنی “تأثیرگذار”، “قاطع”، “مهم” یا “تعیینکننده” است. این کلمه برای توصیف چیزی به کار میرود که در یک تصمیمگیری یا فرآیند نقش اصلی و اساسی دارد.
چند مثال برای درک بهتر:
- Seine Meinung war maßgeblich für die Entscheidung.
نظر او برای تصمیمگیری تعیینکننده بود. - Dieses Gesetz ist maßgeblich für den Schutz der Umwelt.
این قانون برای حفاظت از محیطزیست بسیار مهم است. - Die Wissenschaftler haben maßgeblich zur Lösung des Problems beigetragen.
دانشمندان به طور تعیینکنندهای در حل مشکل کمک کردهاند. - Die Qualität der Produkte ist maßgeblich für den Erfolg des Unternehmens.
کیفیت محصولات برای موفقیت شرکت بسیار تأثیرگذار است.
کاربرد:
این کلمه معمولاً زمانی استفاده میشود که بخواهیم به اهمیت و تأثیر چیزی در نتیجه یا فرآیند اشاره کنیم.
مشارکت داشتن در چیزی
Beitragen ( trägt bei , trug bei , hat beigetragen)
Mitmachen
Engagieren
در آمد
Die Einnahmen
کلمه Einnahmen در زبان آلمانی به معنای “درآمدها” یا “عواید” است. این کلمه به پول یا منابعی اشاره دارد که از طریق فعالیتهای مختلف مانند فروش، خدمات، اجاره یا دیگر منابع مالی به دست میآیند.
چند مثال برای درک بهتر:
- Die Einnahmen des Unternehmens sind in diesem Jahr gestiegen.
درآمدهای شرکت در این سال افزایش یافته است. - Wir müssen die Einnahmen und Ausgaben sorgfältig planen.
باید درآمدها و هزینهها را به دقت برنامهریزی کنیم. - Die Veranstaltung brachte hohe Einnahmen ein.
این رویداد درآمد زیادی به همراه داشت. - Steuern sind eine wichtige Einnahmequelle des Staates.
مالیاتها یکی از منابع مهم درآمد دولت هستند.
نکته:
Einnahmen معمولاً جمع است و بیشتر در زمینههای اقتصادی، تجاری یا مالی به کار میرود.
Einnahmequelle به معنای “منبع درآمد” است.
به مقدار معینی رسیدن. بالغ شدن بر
Sein belaufen auf
( beläuft sich auf , belief sich auf , hat sich belaufen auf)
عبارت „sich belaufen auf“ در زبان آلمانی به معنای “بالغ شدن بر” یا “به مقدار معینی رسیدن” است. این عبارت معمولاً برای اشاره به مقدار یا عددی خاص در زمینههای مالی، آماری یا توصیف مقادیر استفاده میشود.
ساختار:
Etwas beläuft sich auf + Akkusativ
چیزی بالغ میشود بر (مقدار معین).
چند مثال برای درک بهتر:
- Die Kosten belaufen sich auf 500 Euro.
هزینهها بالغ بر 500 یورو است. - Die Anzahl der Teilnehmer beläuft sich auf 200 Personen.
تعداد شرکتکنندگان به 200 نفر میرسد. - Der Schaden beläuft sich auf mehrere Tausend Euro.
خسارت بالغ بر چند هزار یورو است. - Die Einnahmen belaufen sich auf insgesamt 1 Million Euro.
درآمدها در مجموع به 1 میلیون یورو میرسند.
نکته:
این عبارت بیشتر در زبان رسمی، اقتصادی و اداری استفاده میشود. اگر سؤالی در زمینه کاربرد خاص این عبارت دارید، بپرسید!
پس انداز کردن
Sparen
خرج کردن
Ausgaben
کلمه “Ausgaben” در زبان آلمانی به معنای “هزینهها، مخارج یا خرجها” است. بسته به متن و کاربرد، میتواند به هزینههای مالی، توزیع چیزی، یا حتی چاپ و نشر اشاره داشته باشد.
معانی و کاربردها:
- هزینهها و مخارج مالی: به پولی که خرج میشود اشاره دارد.
- توزیع یا پخش چیزی: برای اشاره به پخش کردن یا ارائه چیزی (مثل اسناد یا بستهها).
- نسخه چاپی یا نشر: در زمینه کتاب یا مجله، به نسخه منتشرشده اشاره دارد.
مثالها:
- Die Ausgaben für Lebensmittel sind in diesem Monat gestiegen.
هزینههای مواد غذایی در این ماه افزایش یافته است. - Die Regierung plant, die öffentlichen Ausgaben zu senken.
دولت قصد دارد هزینههای عمومی را کاهش دهد. - Die Ausgabe der Bücher erfolgt am Montag.
توزیع کتابها در روز دوشنبه انجام میشود. - Diese Zeitschrift erscheint in einer neuen Ausgabe.
این مجله در یک نسخه جدید منتشر شده است. - Wir müssen unsere Ausgaben besser kontrollieren.
ما باید مخارج را بهتر کنترل کنیم
تورم
Inflation
کلمه Inflation در زبان آلمانی (و همچنین انگلیسی) به معنی “تورم” است. تورم در اقتصاد به افزایش پایدار و مداوم قیمت کالاها و خدمات اشاره دارد که باعث کاهش قدرت خرید پول میشود.
توضیح ساده:
تورم زمانی رخ میدهد که پول ارزش خود را از دست بدهد و برای خرید همان مقدار کالا یا خدمات، به پول بیشتری نیاز باشد.
چند مثال برای درک بهتر:
- Die Inflation hat in diesem Jahr 5 % erreicht.
تورم امسال به ۵ درصد رسیده است. - Hohe Inflation führt zu höheren Lebenshaltungskosten.
تورم بالا منجر به افزایش هزینههای زندگی میشود. - Die Zentralbank versucht, die Inflation zu kontrollieren.
بانک مرکزی سعی میکند تورم را کنترل کند. - Bei hoher Inflation sparen die Menschen weniger Geld.
در شرایط تورم بالا، مردم کمتر پول پسانداز میکنند.
اصطلاحات مرتبط:
- Hyperinflation
ابرتورم: تورمی بسیار شدید که قیمتها به سرعت افزایش مییابد. - Deflation
کاهش تورم: زمانی که قیمتها به جای افزایش، کاهش پیدا میکنند. - Inflationsrate
نرخ تورم: درصدی که نشاندهنده افزایش قیمتها در یک بازه زمانی مشخص است.
اقتصاد
Wirtschaften
کلمه Wirtschaften در زبان آلمانی به معنای “اقتصاد کردن”، “مدیریت منابع” یا “گرداندن امور اقتصادی” است. این فعل به فرآیندی اشاره دارد که در آن منابع (پول، زمان، مواد و غیره) بهینه مصرف میشوند. این کلمه میتواند در زمینههای مختلف مانند اقتصاد خانه، شرکتها یا حتی کشورها به کار رود.
معانی و کاربردها:
- مدیریت منابع مالی یا اقتصادی:
اشاره به نحوه اداره منابع مالی یا اقتصادی یک فرد، خانواده یا شرکت. - بهصورت کلی فعالیت اقتصادی کردن:
اشاره به فعالیتی که تولید، توزیع یا مصرف کالا و خدمات را دربرگیرد.
چند مثال برای درک بهتر:
- Wir müssen sparsamer wirtschaften, um Geld zu sparen.
ما باید اقتصادیتر عمل کنیم تا پول پسانداز کنیم. - Das Unternehmen wirtschaftet nachhaltig und umweltfreundlich.
این شرکت بهصورت پایدار و دوستدار محیطزیست فعالیت اقتصادی میکند. - Wenn man gut wirtschaftet, kann man viel erreichen.
اگر خوب مدیریت کنید، میتوانید به موفقیت زیادی برسید. - Die Familie wirtschaftet mit einem knappen Budget.
خانواده با بودجه محدودی مدیریت میکند.
نکته:
فعل wirtschaften بیشتر به معنای مدیریت اقتصادی یا مصرف درست منابع به کار میرود.
اعتبار داشتن، معتبر بودن
Galten
کلمه „galten“ شکل گذشته از فعل „gelten“ است که معانی مختلفی دارد و به زمینه جمله بستگی دارد. این فعل به معنای “اعتبار داشتن”، “در نظر گرفته شدن”، “مورد قبول بودن”، یا “صدق کردن” است.
معانی اصلی فعل gelten:
- معتبر بودن یا اعتبار داشتن:
چیزی قانونی یا رسمی است.
مثال: Die Regeln gelten für alle.
این قوانین برای همه معتبر هستند.
- در نظر گرفته شدن:
کسی یا چیزی به عنوان چیزی شناخته میشود.
مثال: Er galt als klug.
او به عنوان فردی باهوش شناخته میشد.
- معطوف بودن یا مربوط بودن به چیزی:
چیزی برای شخص خاصی یا موقعیتی خاص طراحی شده است.
مثال: Diese Einladung galt nur dir.
این دعوت فقط مخصوص تو بود.
- ارزش داشتن یا مهم بودن:
چیزی باارزش یا مهم است.
مثال: Das galt als großer Erfolg.
این به عنوان یک موفقیت بزرگ تلقی میشد.
شکل „galten“:
این شکل گذشته ساده برای wir, sie و Sie استفاده میشود.
چند مثال برای درک بهتر:
- Die Regeln galten auch damals schon.
قوانین حتی در آن زمان هم معتبر بودند. - Er galt als ein ehrlicher Mensch.
او به عنوان یک انسان صادق شناخته میشد. - Die Einladung galt für alle Gäste.
دعوت برای همه مهمانان بود. - Diese Münze galt früher als Zahlungsmittel.
این سکه قبلاً به عنوان وسیله پرداخت معتبر بود.
قهرمان جهانی
Weltmeister
کلمه Weltmeister در زبان آلمانی به معنای “قهرمان جهان” است. این واژه ترکیبی از Welt (جهان) و Meister (قهرمان یا استاد) است و معمولاً برای اشاره به فرد یا تیمی به کار میرود که در مسابقات جهانی در یک زمینه خاص به مقام اول رسیده است.
کاربردهای رایج:
- ورزش:
معمولاً در ورزشها برای توصیف تیمها یا ورزشکارانی که در رقابتهای جهانی پیروز شدهاند.
مثال: Deutschland wurde 2014 Fußball-Weltmeister.
آلمان در سال 2014 قهرمان جام جهانی فوتبال شد.
- سایر رقابتها:
ممکن است در زمینههایی مانند شطرنج، دوچرخهسواری، یا حتی مسابقات علمی به کار رود.
مثال: Magnus Carlsen ist Weltmeister im Schach.
مگنوس کارلسن قهرمان شطرنج جهان است.
- بهصورت استعاری:
گاهی بهطور غیررسمی برای تمسخر یا بزرگنمایی از آن استفاده میشود.
مثال: Er ist ein Weltmeister im Ausredenfinden.
او در پیدا کردن بهانه قهرمان جهان است.
ساختارهای مرتبط:
- Weltmeisterschaft:
مسابقات قهرمانی جهان (World Championship)
مثال: Die Weltmeisterschaft im Handball findet nächstes Jahr statt.
مسابقات قهرمانی جهان هندبال سال آینده برگزار میشود.
- Weltmeistertitel:
عنوان قهرمان جهان
مثال: Er hat bereits drei Weltmeistertitel gewonnen.
او تاکنون سه عنوان قهرمان جهان را به دست
بهره، سود
Zinsen
کلمه Zinsen در زبان آلمانی به معنای “بهره” یا “سود” است و معمولاً در زمینههای مالی و اقتصادی به کار میرود. این کلمه به مبلغی اشاره دارد که به دلیل قرض دادن پول یا نگهداری سرمایه در بانک پرداخت یا دریافت میشود.
کاربردها و توضیحات:
- بهره وامها (Darlehenszinsen):
مبلغی که وامگیرنده به وامدهنده بهعنوان هزینه استفاده از پول پرداخت میکند.
مثال: Die Zinsen für den Kredit sind sehr hoch.
بهره وام بسیار زیاد است.
- بهره سپردهها (Sparzinsen):
مبلغی که بانک به سپردهگذار بابت نگهداری پول در حساب بانکی میپردازد.
مثال: Die Zinsen auf Sparguthaben sind derzeit niedrig.
بهره سپردههای پسانداز در حال حاضر پایین است.
- بهره مرکب (Zinseszinsen):
بهرهای که بر اساس مبلغ اصلی و بهرههای قبلی محاسبه میشود.
مثال: Zinseszinsen können das Kapital schnell wachsen lassen.
بهره مرکب میتواند سرمایه را سریع افزایش دهد.
چند مثال برای درک بهتر:
- Wie hoch sind die Zinsen für dieses Darlehen?
میزان بهره این وام چقدر است؟ - Ich habe Zinsen für mein Sparkonto erhalten.
من بهرهای از حساب پساندازم دریافت کردم. - Die Bank hat die Zinsen gesenkt.
بانک نرخ بهره را کاهش داده است.
نکات مرتبط:
- Zinssatz:
نرخ بهره (به درصد)
مثال: Der Zinssatz beträgt 3 % pro Jahr.
نرخ بهره سالانه ۳ درصد است.
- Negative Zinsen:
بهره منفی؛ زمانی که بانک بابت نگهداری پول از مشتری هزینه دریافت میکند.
سهام و صندوق
Aktien und Fonds
کلمات Aktien و Fonds هر دو به مفاهیم مرتبط با سرمایهگذاری و بازارهای مالی اشاره دارند، ولی تفاوتهای قابل توجهی در نوع و نحوه عملکرد آنها وجود دارد.
Aktien (سهام):
سهام (یا Aktien در زبان آلمانی) بخشهایی از مالکیت یک شرکت هستند. زمانی که شما Aktien یک شرکت را خریداری میکنید، بهطور قانونی یکی از سهامداران آن شرکت میشوید و در صورت سودآوری شرکت، سهمی از سود (که به آن Dividende میگویند) دریافت خواهید کرد. همچنین، ممکن است قیمت سهام بالا یا پایین برود که سود یا ضرر شما را تعیین میکند.
مزایا:
پتانسیل رشد بسیار بالا در صورت موفقیت شرکت.
دریافت Dividenden (سود سهام) از شرکت.
معایب:
ریسک بالای از دست دادن سرمایه بهویژه در زمان کاهش ارزش بازار یا بدعمل کردن شرکت.
مثال:
Ich habe Aktien von Apple gekauft.
من سهام اپل خریداری کردهام.
Die Aktienkurse sind heute gestiegen.
قیمت سهام امروز افزایش یافته است.
Fonds (صندوقها):
Fonds به یک مجموعه از داراییها (مانند سهام، اوراق قرضه، املاک و مستغلات) گفته میشود که توسط یک صندوق سرمایهگذاری جمعآوری و مدیریت میشود. این صندوقها میتوانند به صورت عمومی یا خصوصی باشند و سرمایهگذاران میتوانند سهمی از آن را خریداری کنند. در صندوقها، سرمایهگذار به جای خرید یک یا چند سهام فردی، در یک پورتفوی متنوع از داراییها مشارکت میکند که ریسک را کاهش میدهد.
مزایا:
تنوع بیشتر و ریسک کمتر نسبت به سرمایهگذاری در یک سهم خاص.
مدیریت حرفهای توسط کارشناسان مالی.
معایب:
احتمال کاهش بازده در صورتی که صندوق بهخوبی مدیریت نشود.
هزینههای مدیریتی که از سود نهایی کم میشود.
مثال:
Ich investiere in einen Aktienfonds.
من در یک صندوق سهام سرمایهگذاری میکنم.
Der Fonds hat letztes Jahr eine gute Rendite erzielt.
صندوق سال گذشته بازده خوبی داشته است.
تفاوتهای کلیدی:
- ریسک و تنوع:
Aktien معمولاً ریسک بیشتری دارند چون ممکن است قیمت سهام یک شرکت به طور قابل توجهی تغییر کند.
Fonds معمولاً تنوع بیشتری دارند و این باعث کاهش ریسک کلی میشود.
- مدیریت:
Aktien توسط خود سرمایهگذار خریداری و مدیریت میشود.
Fonds توسط یک مدیر حرفهای یا تیم مدیریت اداره میشود که سرمایهگذاران در آن شریک میشوند.
- بازده:
Aktien ممکن است بازده بالاتری داشته باشند، اما ریسک بیشتری نیز دارند.
Fonds معمولاً بازده کمتر ولی پایدارتر دارند چون سرمایهگذاری در داراییهای مختلف انجام میشود.
مجموع دراند یا داری کلی یک شرکت
کلمه Umsätze در زبان آلمانی به معنی “فروشها” یا “درآمدهای حاصل از فروش” است. این واژه معمولاً برای اشاره به مجموع پولی استفاده میشود که یک شرکت یا کسبوکار از طریق فروش کالاها یا خدمات به دست میآورد.
معانی و کاربردها:
- مجموع درآمدهای فروش:
اشاره به مجموع مقدار پولی است که یک شرکت از طریق فروش محصولات یا خدمات خود در یک دوره زمانی معین دریافت میکند.
مثال: Die Umsätze des Unternehmens sind im letzten Jahr gestiegen.
فروشهای شرکت در سال گذشته افزایش یافته است.
- روند یا گردش مالی کسبوکار:
همچنین برای اشاره به گردش مالی یا فعالیتهای تجاری یک شرکت در بازار به کار میرود.
مثال: Der Umsatz in der Branche wächst kontinuierlich.
فروش در این صنعت به طور مداوم در حال رشد است.
انواع مرتبط:
- Bruttoumsatz:
مجموع کل درآمدها قبل از کسر هرگونه هزینه یا مالیات.
مثال: Der Bruttoumsatz des Unternehmens betrug 5 Millionen Euro.
درآمد کل شرکت ۵ میلیون یورو بود.
- Netto-Umsatz:
درآمد خالص بعد از کسر مالیات، تخفیفها و هزینهها.
مثال: Der Netto-Umsatz war 4 Millionen Euro nach Steuern.
درآمد خالص بعد از مالیات ۴ میلیون یورو بود.
- Umsatzsteuer (Mehrwertsteuer):
مالیات بر ارزش افزوده که در فرآیند فروش کالا و خدمات به مشتریان اعمال میشود.
مثال: Die Umsatzsteuer in Deutschland beträgt 19 %.
مالیات بر ارزش افزوده در آلمان ۱۹ درصد است.
نکته:
Umsatz بیشتر در مباحث تجاری، اقتصادی و مالی به کار میرود و معمولاً برای اندازهگیری عملکرد مالی یک شرکت یا کسبوکار استفاده میشود.
به دست اوردن، کسب درامد
Erzielt
کلمه „erzielt“ شکل گذشتهی فعل „erzielen“ است که به معنای “دست آوردن”، “کسب کردن” یا “به دست آوردن” است. این فعل معمولاً زمانی به کار میرود که به نتیجهای مثبت، دستاورد یا موفقیت اشاره داریم.
معانی و کاربردها:
- کسب موفقیت یا نتیجه:
وقتی از „erzielen“ استفاده میکنیم، معمولاً به معنای دست یافتن به هدف یا موفقیتی است.
مثال: Er hat gute Ergebnisse erzielt.
او نتایج خوبی به دست آورده است.
- کسب درآمد یا سود:
در زمینه مالی یا اقتصادی برای اشاره به درآمد یا سود به دست آمده.
مثال: Das Unternehmen hat einen hohen Umsatz erzielt.
شرکت درآمد بالایی کسب کرده است.
- دستیابی به یک هدف یا نتیجه خاص:
برای اشاره به دستیابی به یک هدف یا موفقیت خاص.
مثال: Die Mannschaft hat einen historischen Sieg erzielt.
تیم به یک پیروزی تاریخی دست یافته است.
چند مثال برای درک بهتر:
- Das Team hat den ersten Platz erzielt.
تیم به مقام اول دست یافته است. - Die Werbung erzielte eine hohe Reichweite.
تبلیغات به دستاوردی بزرگ دست یافت. - Er hat in seiner Karriere viele Auszeichnungen erzielt.
او در حرفهاش جوایز زیادی به دست آورده است.
نکته:
فعل „erzielen“ بیشتر در موقعیتهای رسمی و در زمینههایی مانند تجارت، ورزش، تحقیق یا اهداف شخصی استفاده میشود.
متعدد، بسیار
کلمه „zahlreichen“ در زبان آلمانی صفتی است که به معنای “متعدد” یا “بسیاری” میباشد. این واژه معمولاً برای اشاره به تعداد زیادی از اشیاء، افراد یا موارد استفاده میشود.
شکل و کاربرد:
Zahlreichen به صورت صفت در حالت داتیو جمع (با اسمهای جمع) به کار میرود و نشاندهنده تعدادی زیاد یا فراوان است.
چند مثال برای درک بهتر:
- Er hat zahlreiche Bücher über Geschichte gelesen.
او کتابهای متعددی در مورد تاریخ خوانده است. - Die Veranstaltung wurde von zahlreichen Gästen besucht.
این رویداد توسط مهمانان زیادی شرکت شد. - Es gibt zahlreiche Gründe, warum er gegangen ist.
دلایل زیادی برای رفتن او وجود دارد. - Zahlreiche Unternehmen haben an der Messe teilgenommen.
شرکتهای زیادی در نمایشگاه شرکت کردهاند.
نکته:
Zahlreichen معمولاً در جملههای رسمی یا نوشتاری استفاده میشود و بیشتر برای اشاره به تعداد زیادی از افراد، اشیاء یا اتفاقات به کا
شاخه های اقتصادی
کلمه „Wirtschaftszweigen“ به معنای “شاخههای اقتصادی” یا “بخشهای اقتصادی” است و در زبان آلمانی به بخشها یا صنایع مختلفی اشاره دارد که اقتصاد یک کشور را تشکیل میدهند. این کلمه جمع „Wirtschaftszweig“ است، که به یک بخش خاص از فعالیتهای اقتصادی اشاره دارد، مانند کشاورزی، صنعت، خدمات، فناوری و غیره.
معانی و کاربردها:
- صنعت یا بخش اقتصادی خاص:
یک بخش خاص از فعالیتهای اقتصادی که در آن تولید کالاها یا خدمات خاصی انجام میشود.
مثال: Die Landwirtschaft ist ein wichtiger Wirtschaftszweig.
کشاورزی یکی از بخشهای مهم اقتصادی است.
- تقسیمبندی اقتصاد:
برای اشاره به حوزههای مختلف اقتصادی که در اقتصاد یک کشور وجود دارند.
مثال: Die verschiedenen Wirtschaftszweige sind eng miteinander verbunden.
بخشهای مختلف اقتصادی بهطور نزدیکی به هم مرتبط هستند.
چند مثال برای درک بهتر:
- Die Automobilindustrie gehört zu den wichtigsten Wirtschaftszweigen in Deutschland.
صنعت خودروسازی از مهمترین بخشهای اقتصادی در آلمان است. - Tourismus ist ein wachsender Wirtschaftszweig in vielen Ländern.
گردشگری یک بخش در حال رشد اقتصادی در بسیاری از کشورهاست. - Die Digitalisierung beeinflusst viele Wirtschaftszweige.
دیجیتالیشدن بر بسیاری از بخشهای اقتصادی تأثیر میگذارد.
نکته:
Wirtschaftszweige معمولاً در مباحث اقتصادی، تجاری و تحلیلهای صنعتی به کار میرود و برای تقسیمبندی اقتصاد به بخشهای مختلف استفاده میشود.