B2. 8.0 Flashcards

1
Q

Durch dich

A

از طریق تو
Durch dich sehe ich die Welt mit anderen Augen

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Entdecken

A

کشف کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Reicht

A

کافی بودن، بس بودن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Weiterkommen

A

کلمه‌ی “Weiterkommen” در زبان آلمانی به معنی “پیشرفت کردن” یا “جلو رفتن” است و می‌تواند هم در زمینه‌ی پیشرفت فردی و هم در شرایط خاصی مثل موفقیت شغلی یا تحصیلی استفاده شود.

در ادامه چند جمله با این کلمه آورده‌ام:

  1. Ohne Fleiß gibt es kein Weiterkommen.
    بدون تلاش، هیچ پیشرفتی وجود ندارد.
  2. Ich möchte in meiner Karriere weiterkommen.
    من می‌خواهم در حرفه‌ام پیشرفت کنم.
  3. Wenn wir zusammenarbeiten, können wir schneller weiterkommen.
    اگر با هم همکاری کنیم، می‌توانیم سریع‌تر پیشرفت کنیم.
  4. Hast du das Gefühl, dass du in deinem Leben weiterkommst?
    آیا احساس می‌کنی که در زندگیت پیشرفت می‌کنی؟
  5. Er hat hart gearbeitet, um in seiner Ausbildung weiterzukommen.
    او سخت کار کرده است تا در تحصیلش پیشرفت کند.

Fortschritte machen

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Diversity Management

A

مدیریت تنوع

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

عمل کردن

A

Agieren در زبان آلمانی به معنای “عمل کردن” یا “عمل نشان دادن” است و معمولاً به نحوه واکنش یا رفتار فرد در موقعیت‌های مختلف اشاره دارد. این کلمه از فعل agieren آمده است و به معنای انجام اقدام یا عمل خاصی برای رسیدن به هدفی است.

مثال‌ها:

  1. Er agiert immer sehr ruhig in stressigen Situationen.

او همیشه در موقعیت‌های استرس‌زا بسیار آرام عمل می‌کند.

  1. Die Regierung muss schnell agieren, um die Krise zu lösen.

دولت باید سریع عمل کند تا بحران را حل کند.

  1. Wir müssen in dieser Angelegenheit entschieden agieren.

ما باید در این مسئله به طور قاطع عمل کنیم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Der Austausch

A

معاوضه کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Vorhanden sein

A

موجود بودن، در دسترس بودن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Die Aufdringlichenkeit

A

کلمه‌ی آلمانی “Aufdringlichkeit” به معنی “مزاحمت”، “پافشاری آزاردهنده” یا “اصرار بیش از حد” است. به فردی یا رفتاری اشاره دارد که بیش از حد به دیگران فشار می‌آورد یا مزاحمت ایجاد می‌کند، مثلاً در خواسته‌ها، پرسش‌ها یا رفتارهای مداوم و آزاردهنده.

مثال‌ها

  1. “Seine Aufdringlichkeit hat die anderen Gäste genervt.”

ترجمه: اصرار آزاردهنده‌اش مهمان‌های دیگر را عصبی کرد.

  1. “Die Aufdringlichkeit von Werbeanrufen kann wirklich ärgerlich sein.”

ترجمه: مزاحمت تماس‌های تبلیغاتی واقعاً می‌تواند آزاردهنده باشد.

  1. “Er hat seine Aufdringlichkeit beim Verkaufsgespräch nicht bemerkt.”

ترجمه: او متوجه اصرار بیش از حد خود در مکالمه‌ی فروش نشد.

این کلمه در توصیف افرادی که به شکل ناخوشایند و بیش از حد خواسته یا پرسشی دارند، به کار می‌رود و معمولاً بار منفی دارد.

بله، در زبان آلمانی چندین مترادف برای “Aufdringlichkeit” وجود دارد که به معنای مزاحمت و اصرار بیش از حد هستند. این مترادف‌ها شامل موارد زیر می‌شوند:

  1. Penetranz - به معنای سماجت و پافشاری ناخوشایند
  2. Aufsässigkeit - به معنای سرسختی و پافشاری
  3. Zudringlichkeit - به معنای سماجت و نزدیکی آزاردهنده
  4. Lästigkeit - به معنای آزاردهندگی و مزاحمت
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Weiterkommen

A
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Erahnen

A

کلمه‌ی آلمانی “erahnen” به معنای “حدس زدن”، “پیش‌بینی کردن” یا “حدوداً درک کردن” است. این فعل زمانی استفاده می‌شود که کسی بتواند چیزی را بدون داشتن اطلاعات دقیق، به‌صورت تقریبی و بر اساس حس و گمان درک کند.

مثال‌ها

  1. “Ich kann die Zukunft nicht genau sehen, aber ich kann sie erahnen.”

ترجمه: نمی‌توانم آینده را دقیق ببینم، اما می‌توانم آن را حدس بزنم.

  1. “An seinem Gesichtsausdruck konnte sie erahnen, dass etwas nicht stimmte.”

ترجمه: از حالت چهره‌اش توانست حدس بزند که چیزی درست نیست.

  1. “Manchmal kann man die Gefühle anderer Menschen erahnen, ohne dass sie etwas sagen.”

ترجمه: گاهی می‌توان احساسات دیگران را بدون اینکه چیزی بگویند، حدس زد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Die Vielfalt

A

کلمه‌ی آلمانی “Vielfalt” به معنای “تنوع”، “گوناگونی” یا “تعدد” است. این کلمه برای توصیف تنوع و گستردگی در زمینه‌های مختلف به کار می‌رود، مثل تنوع فرهنگی، زیستی، محصولات، یا ایده‌ها.

مثال‌ها

  1. “Die Vielfalt der Kulturen bereichert unsere Gesellschaft.”

ترجمه: تنوع فرهنگی جامعه‌ی ما را غنی‌تر می‌کند.

  1. “In diesem Park gibt es eine große Vielfalt an Pflanzen und Tieren.”

ترجمه: در این پارک تنوع زیادی از گیاهان و حیوانات وجود دارد.

  1. “Die Vielfalt an Meinungen macht die Diskussion interessant.”

ترجمه: تنوع نظرات، بحث را جذاب می‌کند.

کلمه‌ی “Vielfalt” نشان‌دهنده‌ی وجود گزینه‌های گوناگون، دیدگاه‌های مختلف یا عناصر متنوع در یک مجموعه یا محیط است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Pflücken

A

کلمه‌ی آلمانی “pflücken” به معنای “چیدن” یا “کندن” است و معمولاً برای چیدن میوه‌ها، گل‌ها یا گیاهان از ساقه یا درخت به کار می‌رود.

مثال‌ها

  1. “Wir gehen in den Garten, um Äpfel zu pflücken.”

ترجمه: به باغ می‌رویم تا سیب بچینیم.

  1. “Sie pflückte eine schöne Blume und gab sie ihrer Freundin.”

ترجمه: او یک گل زیبا چید و به دوستش داد.

  1. “Es ist verboten, in diesem Park Blumen zu pflücken.”

ترجمه: چیدن گل در این پارک ممنوع است.

کلمه‌ی “pflücken” معمولاً برای فعالیت‌هایی به کار می‌رود که در آنها افراد میوه، سبزیجات، یا گل‌ها را به‌صورت دستی از گیاه جدا می‌کنند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Die Eckdaten

A

کلمه‌ی آلمانی “Eckdaten” به معنای “اطلاعات کلیدی”، “داده‌های اصلی” یا “نکات مهم و اساسی” است. این کلمه به مجموعه‌ای از داده‌ها یا اطلاعات مهم و اساسی اشاره دارد که یک نمای کلی از یک موضوع، پروژه، برنامه یا رویداد را فراهم می‌کند. به طور معمول، “Eckdaten” شامل اطلاعات ضروری و پایه‌ای است که درک اولیه از موضوع مورد نظر را میسر می‌سازد.

مثال‌ها

  1. “Die Eckdaten des Projekts umfassen den Zeitplan und das Budget.”

ترجمه: اطلاعات کلیدی پروژه شامل جدول زمانی و بودجه است.

  1. “Bitte senden Sie mir die Eckdaten der Veranstaltung.”

ترجمه: لطفاً داده‌های اصلی رویداد را برای من ارسال کنید.

  1. “Die Eckdaten der Firma wurden in der Präsentation vorgestellt.”

ترجمه: نکات اصلی شرکت در ارائه معرفی شدند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Beharren auf

A

عبارت آلمانی “beharren auf” به معنای “پافشاری کردن بر” یا “اصرار کردن بر” چیزی است. این عبارت زمانی به کار می‌رود که فردی روی عقیده، تصمیم، یا خواسته‌ای تأکید می‌کند و حتی در صورت مخالفت یا دشواری، به آن پایبند می‌ماند.

مثال‌ها

  1. “Er beharrt auf seiner Meinung, obwohl alle anderer Meinung sind.”

ترجمه: او بر عقیده‌اش پافشاری می‌کند، با اینکه همه نظر دیگری دارند.

  1. “Sie beharrte darauf, die Wahrheit zu sagen.”

ترجمه: او بر گفتن حقیقت اصرار کرد.

  1. “Trotz aller Argumente beharrt er auf seinem Standpunkt.”

ترجمه: با وجود تمام استدلال‌ها، او بر موضع خود پافشاری می‌کند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Die Bereicherung

A

کلمه‌ی آلمانی “Bereicherung” به معنای “غنا”، “افزایش ارزش” یا “بهبود” است. این کلمه به فرآیندی اشاره دارد که چیزی را با افزودن عناصر یا ویژگی‌های جدید، مفیدتر، ارزشمندتر یا جالب‌تر می‌کند. “Bereicherung” می‌تواند در زمینه‌های مختلفی از جمله فرهنگی، شخصی یا مادی استفاده شود.

مثال‌ها

  1. “Die neuen Mitarbeiter sind eine echte Bereicherung für das Team.”

ترجمه: کارکنان جدید واقعاً یک غنای ارزشمند برای تیم هستند.

  1. “Reisen ist für viele Menschen eine persönliche Bereicherung.”

ترجمه: سفر برای بسیاری از افراد یک غنای شخصی است.

  1. “Die Vielfalt der Kulturen ist eine Bereicherung für unsere Gesellschaft.”

ترجمه: تنوع فرهنگ‌ها یک غنای ارزشمند برای جامعه‌ی ما است.

17
Q

Verwahrlost

A

کلمه‌ی آلمانی “verwahrlost” به معنای “رها شده”، “فرسوده” یا “در شرایط نامناسب و بی‌توجهی قرار گرفته” است. این کلمه برای توصیف فرد، مکان یا چیزی به کار می‌رود که به دلیل عدم مراقبت و بی‌توجهی در وضعیت نامرتب، کثیف یا خراب قرار دارد.

مثال‌ها

  1. “Das Haus sieht völlig verwahrlost aus, weil es seit Jahren niemand bewohnt.”

ترجمه: خانه کاملاً رها شده به نظر می‌رسد چون سال‌هاست کسی در آن زندگی نمی‌کند.

  1. “Der Hund war verwahrlost und in einem schlechten Gesundheitszustand.”

ترجمه: سگ رها شده و در وضعیت سلامتی بدی بود.

  1. “Nach langer Krankheit fühlte sie sich verwahrlost und kraftlos.”

ترجمه: پس از بیماری طولانی، احساس می‌کرد که رها شده و بی‌انرژی است.

18
Q

Begutachten

A

کلمه “Begutachten” در آلمانی به معنای «بررسی کردن»، «ارزیابی کردن» یا «نظر دادن» است. این کلمه معمولاً به بررسی یا ارزیابی تخصصی چیزی اشاره دارد. در فارسی می‌توان گفت: «بازبینی کردن» یا «کارشناسی کردن».

مثال‌ها:

  1. Das Team wird den Vorschlag begutachten.
    تیم پیشنهاد را بررسی خواهد کرد.
  2. Ein Experte muss das Projekt begutachten.
    یک کارشناس باید پروژه را ارزیابی کند.
  3. Der Ingenieur wurde gebeten, das Gebäude zu begutachten.
    از مهندس خواسته شد که ساختمان را کارشناسی کند.
  4. Die Jury wird die Arbeiten begutachten und bewerten.
    هیئت داوران کارها را بررسی و ارزیابی خواهند کرد.
19
Q

Prekär

A

کلمه‌ی آلمانی “prekär” به معنای “وخیم”، “ناپایدار”، یا “بحرانی” است. این واژه برای توصیف شرایطی به کار می‌رود که مشکل‌ساز، خطرناک یا نامطمئن هستند و ممکن است به راحتی به بدتر شدن منجر شوند.

مثال‌ها

  1. “Die wirtschaftliche Lage des Unternehmens ist prekär.”

ترجمه: وضعیت اقتصادی شرکت وخیم است.

  1. “Viele Menschen leben in prekären Verhältnissen und haben kaum genug zum Leben.”

ترجمه: بسیاری از مردم در شرایط ناپایدار زندگی می‌کنند و به سختی برای زندگی کافی دارند.

  1. “Die Verhandlungen befinden sich in einer prekären Phase.”

ترجمه: مذاکرات در مرحله‌ای بحرانی قرار دارند.