B2.3.3 Flashcards

1
Q

Die Persönlichkeit

A

شخصیت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Ignorieren

A

نا دیده گرفتن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Sich gewöhnen an

A

عبارت “sich gewöhnen an” در زبان آلمانی به معنای “عادت کردن به” است. این عبارت به حالتی اشاره دارد که فرد به تدریج با یک وضعیت، رفتار، یا محیط جدید سازگار می‌شود و آن را قبول می‌کند.

مثال‌ها:

  1. Ich habe mich an das neue Klima gewöhnt.
    من به آب و هوای جدید عادت کرده‌ام.
  2. Es dauert eine Weile, sich an eine neue Arbeitsumgebung zu gewöhnen.
    عادت کردن به یک محیط کار جدید مدتی طول می‌کشد.
  3. Er hat sich schnell an die neuen Regeln gewöhnt.
    او به سرعت به قوانین جدید عادت کرد.
  4. Manchmal ist es schwer, sich an Veränderungen zu gewöhnen.
    گاهی اوقات عادت کردن به تغییرات دشوار است.
  5. Sie müssen sich an das frühe Aufstehen gewöhnen.
    شما باید به بیدار شدن زود عادت کنید.

Daran muss ich mich erst gewöhnen

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Verpassen

A

از دست دادن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Enthusiastisch

A

باشور، با اشتیاق

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Beliebig (oft)

A

واژه “beliebig” در زبان آلمانی به معنای “هر گونه”، “دلخواه” یا “تصادفی” است. این واژه معمولاً به حالتی اشاره دارد که انتخاب یا تصمیم‌گیری می‌تواند بدون محدودیت خاصی انجام شود.

مثال‌ها:

  1. Du kannst beliebig viele Fragen stellen.
    تو می‌توانی هر تعداد سوالی که می‌خواهی بپرسی.
  2. Wir können uns an einem beliebigen Ort treffen.
    ما می‌توانیم در هر مکانی که بخواهیم ملاقات کنیم.
  3. Die Schüler können beliebig wählen, welches Projekt sie machen möchten.
    دانش‌آموزان می‌توانند به دلخواه پروژه‌ای را که می‌خواهند انجام دهند، انتخاب کنند.
  4. Die Farben sind beliebig kombinierbar.
    رنگ‌ها می‌توانند به صورت دلخواه ترکیب شوند.
  5. Er kann seine Zeit beliebig einteilen.
    او می‌تواند زمان خود را به دلخواه تقسیم کند.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Zu schätzen wissen

Ich weiß das zu schätzen

A

عبارت “zu schätzen wissen” در زبان آلمانی به معنای “قدردانی کردن” یا “ارزش قائل شدن” برای چیزی است. این عبارت نشان‌دهنده‌ی توانایی فرد در درک و ارزش‌گذاری مثبت نسبت به چیزها، افراد یا موقعیت‌هاست.

مثال‌ها:

  1. Ich weiß deine Hilfe sehr zu schätzen.
    من از کمک تو بسیار قدردانی می‌کنم.
  2. Es ist wichtig, die kleinen Dinge im Leben zu schätzen.
    مهم است که به چیزهای کوچک در زندگی ارزش قائل شویم.
  3. Sie wissen die Unterstützung ihrer Freunde zu schätzen.
    آن‌ها از حمایت دوستانشان قدردانی می‌کنند.
  4. Wir sollten die Vielfalt unserer Kultur zu schätzen wissen.
    ما باید به تنوع فرهنگ‌مان ارزش قائل شویم.
  5. Er weiß die Anstrengungen seiner Kollegen zu schätzen.
    او تلاش‌های همکارانش را قدردانی می‌کند.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Gründen

A

تأسیس کردن
Eine Firma gründen

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Kündigen

A

استعفا دادن، لغو کردن
Die stell kündigen

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Konfrontiert sein mit (Dat)

A

عبارت “konfrontiert sein mit” در زبان آلمانی به معنای “مواجه بودن با” یا “مواجهه کردن با” است. این عبارت به حالتی اشاره دارد که فرد با یک چالش، مشکل یا وضعیت خاصی روبرو می‌شود.

مثال‌ها:

  1. Er ist mit vielen Schwierigkeiten konfrontiert.
    او با مشکلات زیادی مواجه است.
  2. Wir sind derzeit mit neuen Herausforderungen konfrontiert.
    ما در حال حاضر با چالش‌های جدیدی روبرو هستیم.
  3. Sie war mit den Folgen ihrer Entscheidungen konfrontiert.
    او با عواقب تصمیماتش مواجه بود.
  4. Die Schüler sind oft mit hohen Erwartungen konfrontiert.
    دانش‌آموزان اغلب با انتظارات بالا روبرو هستند.
  5. Die Regierung ist mit einer Vielzahl von Problemen konfrontiert.
    دولت با مجموعه‌ای از مشکلات روبرو است.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Leicht fallen
Veränderungen fallen ihr leicht

A

عبارت “leicht fallen” در زبان آلمانی به معنای “آسان بودن” یا “به سادگی انجام شدن” است. این عبارت به حالتی اشاره دارد که انجام یک کار یا فعالیت به راحتی و بدون زحمت خاصی انجام می‌شود.

مثال‌ها:

  1. Es fällt mir leicht, neue Sprachen zu lernen.
    یادگیری زبان‌های جدید برای من آسان است.
  2. Ihr fällt es leicht, mit anderen Menschen zu kommunizieren.
    برای او ارتباط برقرار کردن با دیگران آسان است.
  3. Das Laufen fällt mir schwer, aber das Radfahren fällt mir leicht.
    دویدن برای من سخت است، اما دوچرخه‌سواری برای من آسان است.
  4. Es fällt mir leicht, mich auf neue Situationen einzustellen.
    برای من آسان است که خود را با شرایط جدید وفق دهم.
  5. Die Matheaufgaben fallen ihm leicht.
    حل مسائل ریاضی برای او آسان است.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Der Wandel

A

تغیر و تحول

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Problem bereiten

A

مشکل ایجاد کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Sich wehren gegen

A

عبارت “sich wehren gegen” در زبان آلمانی به معنای “مقابله کردن با” یا “دفاع کردن در برابر” است. این عبارت به حالتی اشاره دارد که فرد در برابر یک تهدید، ناعدالتی یا حمله‌ای واکنش نشان می‌دهد و تلاش می‌کند از خود یا حقوق خود دفاع کند.

مثال‌ها:

  1. Die Bürger wehren sich gegen die ungerechten Gesetze.
    شهروندان در برابر قوانین ناعادلانه مقابله می‌کنند.
  2. Er hat sich gegen die Vorurteile gewehrt.
    او در برابر پیش‌داوری‌ها دفاع کرد.
  3. Wir müssen uns gegen Diskriminierung wehren.
    ما باید در برابر تبعیض دفاع کنیم.
  4. Sie wehrt sich gegen die Angriffe ihrer Gegner.
    او در برابر حملات رقبای خود دفاع می‌کند.
  5. Es ist wichtig, sich gegen Mobbing zu wehren.
    مهم است که در برابر آزار و اذیت دفاع کنیم.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Anschaulich

A

واژه “anschaulich” در زبان آلمانی به معنای “مشهود”، “وضیحی” یا “تصویری” است. این واژه به اطلاعات، توضیحات یا روش‌هایی اشاره دارد که به‌خوبی قابل درک و تصور هستند و به سادگی می‌توان آن‌ها را دریافت کرد.

مثال‌ها:

  1. Die anschaulichen Grafiken helfen, die Daten besser zu verstehen.
    نمودارهای مشهود به درک بهتر داده‌ها کمک می‌کنند.
  2. Der Lehrer erklärt die komplexen Konzepte auf anschauliche Weise.
    معلم مفاهیم پیچیده را به روش تصویری توضیح می‌دهد.
  3. In dem Buch sind anschauliche Beispiele enthalten.
    در این کتاب مثال‌های مشهودی وجود دارد.
  4. Die anschauliche Präsentation machte das Thema lebendig.
    ارائه تصویری موضوع را زنده کرد.
  5. Anschauliche Erklärungen sind besonders wichtig für Lernende.
    توضیحات مشهود به‌خصوص برای یادگیرندگان اهمیت دارند.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly