B2.3.1 Flashcards
Verkehrsberuhigt
Die Zone
verkehrsberuhigte Zonen
کاهش ترافیک
منطقه
منطقه کاهش ترافیک
Schadstoffarm
کم الاینده
واژه “schadstoffarm” در زبان آلمانی به معنای “کمآلاینده” یا “دارای مواد مضر کم” است. این واژه برای توصیف محصولاتی استفاده میشود که حاوی مقدار کمی از مواد مضر برای محیط زیست یا سلامت انسان هستند. این محصولات معمولاً به عنوان گزینههای پایدارتر و سالمتر در نظر گرفته میشوند.
مثالها:
- Dieses Auto ist schadstoffarm und umweltfreundlich.
این خودرو کمآلاینده و دوستدار محیط زیست است. - Schadstoffarme Farben sind besser für die Gesundheit.
رنگهای کمآلاینده برای سلامتی بهتر هستند. - Die Firma produziert schadstoffarme Produkte.
این شرکت محصولات کمآلاینده تولید میکند. - Wir achten darauf, schadstoffarme Reinigungsmittel zu verwenden.
ما توجه داریم که از پاککنندههای کمآلاینده استفاده کنیم. - Schadstoffarme Energiequellen tragen zum Umweltschutz bei.
منابع انرژی کمآلاینده به حفا
Im Stau stehen
در ترافیک ماندن
Plaudern
فعل “plaudern” در زبان آلمانی به معنای “گپ زدن” یا “صحبت غیررسمی کردن” است و برای توصیف گفتگوی دوستانه و غیررسمی میان افراد استفاده میشود. این نوع گفتگو معمولاً بدون برنامهریزی و در مورد موضوعات روزمره و سبک است.
مثالها:
- Wir haben stundenlang im Café geplaudert.
ما ساعتها در کافه گپ زدیم. - Ich habe gestern mit meiner Nachbarin geplaudert.
دیروز با همسایهام گپ زدم. - Sie plaudern über ihre Urlaubspläne.
آنها دربارهی برنامههای تعطیلاتشان صحبت میکنند. - Er plaudert gerne über seine Hobbys.
او دوست دارد دربارهی سرگرمیهایش صحبت کند. - Die beiden Freundinnen plaudern jeden Tag nach der Arbeit.
این دو دوست هر روز بعد از کار گپ میزنند.
این فعل بیشتر در موقعیتهای دوستانه و غیررسمی به کار میرود و به معنی گفتگویی سبک و آزاد است.
Umleiten
تغیر مسیر دادن
Festlegen
( zu festgelegten Zeiten)
تعیین کردن
در زمانهای مشخص تعین کردن
Die Höchstgeschwindigkeit
حداکثر سرعت
Ein voller Erfolg sein
موفقیت کامل بودن
Aufeinander abstimmen
عبارت “aufeinander abstimmen” به معنای “هماهنگ کردن با یکدیگر” است و برای توصیف فرایندی به کار میرود که در آن اجزا یا افراد به گونهای تنظیم میشوند که با یکدیگر هماهنگی داشته باشند و به خوبی کار کنند.
مثالها:
- Wir müssen unsere Pläne aufeinander abstimmen.
ما باید برنامههایمان را با یکدیگر هماهنگ کنیم. - Die Farben im Raum sind perfekt aufeinander abgestimmt.
رنگها در اتاق بهخوبی با یکدیگر هماهنگ شدهاند. - Die verschiedenen Abteilungen müssen ihre Strategien aufeinander abstimmen.
بخشهای مختلف باید استراتژیهای خود را با یکدیگر هماهنگ کنند. - Es ist wichtig, die Arbeitszeiten der Mitarbeiter aufeinander abzustimmen.
مهم است که ساعتهای کاری کارکنان با یکدیگر هماهنگ شود. - Die Musiker haben ihre Instrumente aufeinander abgestimmt.
نوازندگان سازهای خود را با یکدیگر هماهنگ کردهاند.
Der Spitzenwert
واژه “Spitzenwert” به معنای “بالاترین مقدار” یا “اوج مقدار” است و معمولاً برای اشاره به بالاترین سطح یا مقدار ثبتشده در یک موضوع خاص استفاده میشود. این واژه در زمینههای مختلفی مانند آمار، علم، اقتصاد و ورزش به کار میرود.
مثالها:
- Die Temperaturen erreichten gestern einen Spitzenwert von 35 Grad.
دماها دیروز به بالاترین مقدار ۳۵ درجه رسیدند. - Der neue Rekord stellt einen Spitzenwert im Marathonlauf dar.
رکورد جدید، اوج مقدار در دو ماراتن را نشان میدهد. - Der Umsatz des Unternehmens hat dieses Jahr einen neuen Spitzenwert erreicht.
درآمد شرکت امسال به بالاترین مقدار جدیدی رسید. - Der Spitzenwert der Luftverschmutzung wurde in der Innenstadt gemessen.
اوج مقدار آلودگی هوا در مرکز شهر اندازهگیری شد. - In den letzten Jahren haben die Aktienkurse immer wieder neue Spitzenwerte erreicht.
در سالهای اخیر، قیمت سهام بارها به بالاترین مقادیر جدیدی رسیده است.
Die Besorgung ( keiner Besorgungen)
واژه “Besorgung” در زبان آلمانی به معنای “تهیه” یا “خرید” است و به فعالیتی اشاره دارد که در آن فرد برای خرید کالاها یا انجام کارهایی مانند امور بانکی، ارسال نامه، و موارد مشابه به بیرون میرود. به طور کلی، “Besorgung” به انجام کارهای روزمره یا خریدهایی اشاره دارد که معمولاً ضروری و در فهرست وظایف روزانه فرد قرار دارند.
مثالها:
- Ich habe heute einige Besorgungen zu erledigen.
امروز چند کار برای انجام دادن دارم. - Kannst du die Besorgung für das Abendessen übernehmen?
میتوانی خرید شام را انجام دهی؟ - Er ging in die Stadt, um ein paar Besorgungen zu machen.
او به شهر رفت تا چند کار انجام دهد. - Nach der Arbeit habe ich noch eine Besorgung im Supermarkt.
بعد از کار، هنوز یک خرید در سوپرمارکت دارم. - Während sie in der Stadt war, erledigte sie ihre Besorgungen.
وقتی در شهر بود، کارهایش را انجام داد.
در حالت منفی یا جمع، “keine Besorgungen” به معنای “هیچ کار یا خریدی” است.
مثال:
Heute habe ich keine Besorgungen zu erledigen.
امروز هیچ کاری برای انجام دادن ندارم.
واژه “Besorgung” برای اشاره به وظایف یا خریدهای کوچک روزمره به کار میرود و میتواند شامل هر نوع کار یا خریدی باشد که نیاز به انجام آن در بیرون از خانه وجود دارد.
Die/der Abgeordneten
نماینده مجلس
Der Bundestag
پارلمان آلمان
Der/ die Bundeskanzler
صدراعظم المان
Die Partei
حزب