B2.7.2 Flashcards

1
Q

از شما مشورت میخواهم
به توصیه شما نیاز دارم

A

Ich bräuchte Ihren Rat

عبارت “Ich bräuchte Ihren Rat” به معنای “من به توصیه/مشورت شما نیاز دارم” است. این جمله با لحن مودبانه و رسمی استفاده می‌شود و معمولاً زمانی به کار می‌رود که فرد از کسی درخواست راهنمایی یا پیشنهاد دارد.
مثال‌ها
1. Ich bräuchte Ihren Rat in einer wichtigen Angelegenheit.
من در یک موضوع مهم به توصیه شما نیاز دارم.

  1. Könnten Sie mir bitte helfen? Ich bräuchte Ihren Rat.
    ممکن است لطفاً به من کمک کنید؟ من به توصیه شما نیاز دارم.
  2. Ich bräuchte Ihren Rat, wie ich dieses Problem lösen kann.
    من به مشورت شما نیاز دارم که چگونه می‌توانم این مشکل را حل کنم.
  3. Ich bräuchte Ihren Rat bei der Entscheidung über meine Karriere.
    من برای تصمیم‌گیری درباره مسیر شغلی‌ام به مشورت شما نیاز دارم.
  4. Entschuldigen Sie, aber ich bräuchte dringend Ihren Rat.
    ببخشید، اما فوراً به توصیه شما نیاز دارم.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

پذیرش، اجازه

A

Die Zulassung

Ich Habe eine Zulassung an der Uni köln

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

اشاره کردن، یادآوری کردن ، اشاره کردن

A

Hinweisen auf ( weist hin, wies hin, hat Hinweisen)

عبارت “hinweisen auf” در زبان آلمانی به معنای “اشاره کردن به”، “توجه دادن به” یا “یادآوری کردن درباره‌ی” است. این عبارت اغلب برای جلب توجه مخاطب به موضوعی خاص یا ارائه توضیحات بیشتر استفاده می‌شود.

ساختار جمله:

این عبارت معمولاً به همراه یک مفعول (Akkusativ) به کار می‌رود: jemanden auf etwas hinweisen
(کسی را به چیزی اشاره دادن)

مثال‌ها برای درک بهتر:

  1. Der Lehrer hat auf die wichtigen Prüfungsfragen hingewiesen.
    معلم به سوالات مهم امتحان اشاره کرد.
  2. Ich möchte darauf hinweisen, dass die Anmeldung bald endet.
    می‌خواهم یادآوری کنم که مهلت ثبت‌نام به زودی تمام می‌شود.
  3. Der Artikel weist auf die Gefahren des Klimawandels hin.
    این مقاله به خطرات تغییرات اقلیمی اشاره می‌کند.
  4. Könnten Sie mich bitte auf die korrekten Dokumente hinweisen?
    می‌توانید لطفاً مرا به اسناد درست راهنمایی کنید؟

نکته:

اگر به صورت اسم استفاده شود، می‌تواند به شکل “der Hinweis” به معنای “توضیح” یا “اشاره” تغییر یابد:

Danke für den Hinweis!
متشکرم بابت توضیح/اشاره!

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

اثبات کردن، ارائه مدرک

A

Etwas nachweisen ( ich muss meine Abitur nachweisen)

عبارت “nachweisen” در زبان آلمانی به فارسی به معنای “اثبات کردن”، “ارائه مدرک” یا “ثابت کردن” ترجمه می‌شود. این فعل به معنای نشان دادن یا ارائه شواهد و مدارک برای تأیید یک ادعا یا وضعیت است.

کاربردها:

  1. در زمینه تحصیلی یا حرفه‌ای:
    ارائه مدارک یا گواهی‌ها برای تأیید یک صلاحیت یا مهارت.
    مثال:

Sie müssen Ihre Deutschkenntnisse nachweisen.
شما باید مهارت‌های زبان آلمانی خود را ثابت کنید.

  1. در زمینه علمی:
    اثبات یک نظریه یا فرضیه با شواهد علمی.
    مثال:

Der Wissenschaftler konnte die Theorie nachweisen.
دانشمند توانست نظریه را اثبات کند.

  1. در زمینه قانونی:
    ارائه اسناد برای تأیید یک حق یا وضعیت قانونی.
    مثال:

Können Sie Ihre Identität nachweisen?
آیا می‌توانید هویت خود را اثبات کنید؟

ساختار جمله:

etwas nachweisen (Akkusativ): چیزی را ثابت کردن.

jemandem etwas nachweisen: چیزی را به کسی اثبات کردن.

مثال‌های دیگر:

  1. Er hat nachgewiesen, dass er unschuldig ist.
    او ثابت کرد که بی‌گناه است.
  2. Um die Stelle zu bekommen, müssen Sie Ihre Berufserfahrung nachweisen.
    برای گرفتن این شغل، باید تجربه کاری خود را ثابت کنید.
  3. Es ist schwer, diese Behauptung nachzuweisen.
    اثبات این ادعا دشوار است.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

مطلب، درخواست

A

Das Anliegen

عبارت “Das Anliegen” در زبان آلمانی به معنای “مطلب”، “درخواست”، “هدف” یا “مسئله” است. این واژه معمولاً برای اشاره به یک موضوع یا نگرانی خاص که شخص به آن توجه دارد یا می‌خواهد آن را مطرح کند، استفاده می‌شود.

کاربردها:

  1. در زمینه درخواست‌ها یا نگرانی‌ها:
    به موضوع یا درخواستی اشاره دارد که کسی می‌خواهد آن را مطرح کند.
    مثال:

Mein Anliegen ist es, Ihnen zu helfen.
هدف من این است که به شما کمک کنم.

  1. در زمینه رسمی یا اداری:
    در نامه‌ها یا مکاتبات رسمی برای بیان مسئله‌ای که باید بررسی شود، به کار می‌رود.
    مثال:

Könnten Sie mir bitte bei diesem Anliegen weiterhelfen?
آیا می‌توانید لطفاً در این مسئله به من کمک کنید؟

  1. در زمینه فردی یا عاطفی:
    اشاره به یک نگرانی یا موضوع شخصی دارد.
    مثال:

Ihr Anliegen wurde bereits an die zuständige Abteilung weitergeleitet.
درخواست شما قبلاً به بخش مربوطه ارجاع داده شده است.

نکات:

Anliegen در بیشتر موارد به صورت رسمی یا در موقعیت‌های مکاتباتی به کار می‌رود، اما می‌تواند به طور غیررسمی نیز برای اشاره به درخواست‌ها یا اهداف استفاده شود.

مثال‌های دیگر:

  1. Haben Sie ein besonderes Anliegen, das Sie besprechen möchten?
    آیا موضوع خاصی دارید که بخواهید آن را مطرح کنید؟
  2. Das Anliegen des Meetings ist es, den neuen Plan vorzustellen.
    هدف جلسه معرفی طرح جدید است.
  3. Er hatte ein großes Anliegen, das er mit seinem Chef besprechen wollte.
    او یک مسئله مهم داشت که می‌خواست با رئیس خود مطرح کند.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

تمام کردن، به پایان رساندن

A

Etw. Absolvieren

فعل “absolvieren” در زبان آلمانی به معنای “اتمام کردن”، “تمام کردن” یا “پایان دادن به” است و معمولاً برای اشاره به اتمام یک دوره تحصیلی، برنامه آموزشی یا پروژه خاص به کار می‌رود.

کاربردها:

  1. در زمینه تحصیل:
    برای اشاره به اتمام یک دوره تحصیلی یا دانشگاهی. مثال:

Er hat sein Studium erfolgreich absolviert.
او تحصیلات خود را با موفقیت تمام کرده است.

  1. در زمینه آموزش‌های حرفه‌ای:
    برای اشاره به اتمام یک دوره آموزشی یا کارآموزی.
    مثال:

Sie hat ihre Ausbildung zur Krankenschwester absolviert.
او آموزش خود را برای پرستاری تمام کرده است.

  1. در زمینه فعالیت‌های ورزشی یا مسابقات:
    می‌تواند به معنای اتمام یک رقابت یا آزمون نیز باشد.
    مثال:

Er hat das Training mit Erfolg absolviert.
او تمرین را با موفقیت به پایان رسانده است.

نکات:

Absolvieren معمولاً در موقعیت‌های رسمی یا تحصیلی به کار می‌رود.

این فعل اغلب با دوره‌های طولانی یا کارهای تخصصی مرتبط است که نیاز به تلاش یا سرمایه‌گذاری زمانی دارد.

مثال‌های دیگر:

  1. Ich habe das Praktikum im Sommer absolviert.
    من کارآموزی را در تابستان به پایان رساندم.
  2. Sie hat alle Prüfungen erfolgreich absolviert.
    او تمام امتحانات را با موفقیت گذرانده است.
  3. Welches Fach möchtest du nach der Schule absolvieren?
    کدام رشته را می‌خواهی بعد از مدرسه انتخاب کنی؟
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

به رسمیت شناختن

A

Anerkennen

فعل “anerkennen” در زبان آلمانی به معنای “شناختن”، “تأسیس کردن” یا “پذیرفتن” است و معمولاً برای اشاره به تأیید یا اعتبار دادن به چیزی یا کسی به کار می‌رود. این فعل در زمینه‌های مختلف، از جمله حقوقی، تحصیلی و اجتماعی، استفاده می‌شود.

کاربردها:

  1. در زمینه تحصیلات و مدارک:
    زمانی که یک نهاد یا کشور مدارک تحصیلی یا حرفه‌ای از کشور دیگری را به رسمیت می‌شناسد.
    مثال:

In Deutschland wird das ausländische Diplom anerkannt.
در آلمان مدرک تحصیلی خارجی به رسمیت شناخته می‌شود.

  1. در زمینه حقوقی یا اجتماعی:
    به معنای قبول یا پذیرش یک وضعیت قانونی یا اجتماعی.
    مثال:

Die Regierung hat die Ergebnisse der Wahl anerkannt.
دولت نتایج انتخابات را پذیرفت.

  1. در زمینه اجتماعی یا شخصی:
    به معنای تأیید یا تحسین یک عمل، کار یا تلاش خاص.
    مثال:

Seine harte Arbeit wurde endlich anerkannt.
تلاش‌های سخت او بالاخره شناخته شد.

ساختار جمله:

etwas anerkennen (Akkusativ): چیزی را به رسمیت شناختن.

jemanden anerkennen: کسی را شناخته یا پذیرفته شدن.

مثال‌های دیگر:

  1. Der Verein erkennt die Mitgliedschaft offiziell an.
    این باشگاه عضویت را به طور رسمی به رسمیت می‌شناسد.
  2. Sie wurde als Expertin in ihrem Bereich anerkannt.
    او به عنوان متخصص در زمینه خود شناخته شد.
  3. Das Land hat die Unabhängigkeit des neuen Staates anerkannt.
    این کشور استقلال دولت جدید را به رسمیت شناخته است.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

نسبتا، تقریبا

A

Ziemlich

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

پیشاپیش

A

Im Voraus ( vielen Dank lm voraus)
عبارت “im Voraus” در زبان آلمانی به معنای “از قبل” یا “پیشاپیش” است و معمولاً به کار می‌رود تا اشاره کند که چیزی قبل از وقوع یا در زمانی پیش از یک رویداد انجام شده است.

کاربردها:

  1. برای اشاره به کاری که پیش از وقوع چیزی انجام می‌شود: این عبارت معمولاً برای بیان تشکر یا بیان درخواست‌هایی که باید قبل از وقوع یک رویداد یا اتفاق انجام شوند، استفاده می‌شود. مثال:

Ich danke Ihnen im Voraus für Ihre Hilfe.
من پیشاپیش از کمک شما متشکرم.

  1. برای اشاره به برنامه‌ریزی یا آماده‌سازی قبل از زمان وقوع چیزی: مثال:

Wir müssen die Tickets im Voraus buchen.
ما باید بلیت‌ها را از قبل رزرو کنیم.

  1. در زمینه اطلاعات یا آگاهی که پیش از وقوع چیزی ارائه می‌شود: مثال:

Er hat im Voraus gewarnt, dass das Projekt schwierig wird.
او از قبل هشدار داده بود که این پروژه سخت خواهد بود.

مثال‌های دیگر:

  1. Könnten Sie bitte im Voraus bestätigen, ob der Termin passt?
    لطفاً پیشاپیش تأیید کنید که آیا این وقت مناسب است.
  2. Wir müssen die Anmeldung im Voraus erledigen.
    ما باید ثبت‌نام را از قبل انجام دهیم.
  3. Im Voraus geplant zu sein, spart viel Zeit.
    از قبل برنامه‌ریزی کردن زمان زیادی را صرفه‌جویی می‌کند.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

به کسی یا چیزی مراجعه کردن، روی آوردن به..

A

Sich wenden an

فعل “sich wenden” در زبان آلمانی به معنای “رو به چیزی آوردن”، “مراجعه کردن” یا “خود را به کسی یا چیزی معطوف کردن” است. این فعل معمولاً در ترکیب با “an” برای اشاره به کسی یا چیزی که به آن مراجعه می‌شود، استفاده می‌شود.

کاربردها:

  1. مراجعه کردن به کسی برای کمک یا اطلاعات:
    این عبارت زمانی به کار می‌رود که می‌خواهید بگویید به کسی برای دریافت کمک، مشاوره یا اطلاعات مراجعه کرده‌اید.
    مثال:

Wenn Sie Fragen haben, wenden Sie sich bitte an den Kundendienst.
اگر سوالی دارید، لطفاً به خدمات مشتریان مراجعه کنید.

  1. توجه یا تمرکز کردن به چیزی:
    می‌توان برای اشاره به تغییر جهت توجه یا تمرکز به چیزی خاص استفاده کرد.
    مثال:

Er wendet sich immer den positiven Aspekten zu.
او همیشه به جنبه‌های مثبت توجه می‌کند.

  1. در موقعیت‌های رسمی:
    در زبان رسمی برای اشاره به اقداماتی که باید انجام دهید تا با کسی یا نهادی ارتباط برقرار کنید.
    مثال:

Bitte wenden Sie sich an die zuständige Behörde.
لطفاً به مرجع مربوطه مراجعه کنید.

ساختار جمله:

sich an jemanden wenden: به کسی مراجعه کردن.

sich an etwas wenden: به چیزی توجه کردن یا معطوف کردن.

مثال‌های دیگر:

  1. Sie sollten sich bei Problemen an den Direktor wenden.
    شما باید در صورت مشکل به مدیر مراجعه کنید.
  2. Ich wende mich an Sie, weil ich Hilfe benötige.
    من به شما مراجعه می‌کنم چون به کمک نیاز دارم.
  3. Die Firma hat sich an einen Anwalt gewandt.
    شرکت به یک وکیل مراجعه کرده است.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

کمک کردن، مفید بودن

A

Behilflich sein bei

عبارت “behilflich sein bei” در زبان آلمانی به معنای “کمک کردن در مورد” یا “در زمینه … مفید بودن” است. این عبارت برای اشاره به کمک یا یاری دادن به کسی در انجام یک کار خاص یا در مواجهه با مشکلی خاص استفاده می‌شود.

کاربردها:

  1. کمک کردن به کسی در انجام کاری خاص: این عبارت معمولاً برای اشاره به کمک یا حمایت در یک فعالیت خاص یا موضوع مشخص به کار می‌رود.
    مثال:

Ich bin Ihnen gerne bei der Organisation der Veranstaltung behilflich.
من خوشحال می‌شوم که در سازماندهی این رویداد به شما کمک کنم.

  1. در موقعیت‌های رسمی:
    در مکاتبات رسمی یا درخواست‌های رسمی برای ارائه کمک به کسی یا در زمینه‌ای خاص استفاده می‌شود.
    مثال:

Unsere Mitarbeiter sind Ihnen bei allen Fragen behilflich.
کارکنان ما در پاسخ به تمام سوالات شما آماده کمک هستند.

  1. برای اشاره به ارائه راهنمایی یا حمایت در حل مشکلات یا انجام وظایف:
    مثال:

Er war mir bei der Lösung des Problems sehr behilflich.
او در حل مشکل به من خیلی کمک کرد.

ساختار جمله:

behilflich sein bei + Dativ: در زمینه یا در مورد چیزی کمک کردن.

مثال‌های دیگر:

  1. Kannst du mir bei meinen Hausaufgaben behilflich sein?
    آیا می‌توانی در انجام تکالیفم به من کمک کنی؟
  2. Die Kollegen sind mir bei der neuen Aufgabe sehr behilflich gewesen.
    همکاران در انجام وظیفه جدید به من خیلی کمک کرده‌اند.
  3. Ich bin bei der Planung des Projekts behilflich.
    من در برنامه‌ریزی پروژه کمک می‌کنم.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

توضیح یا دلیل مشخصی داشتن

A

Eine Erklärung haben für

عبارت “eine Erklärung haben für” در زبان آلمانی به معنای “توضیح داشتن برای” یا “دلیل داشتن برای” است. این عبارت زمانی به کار می‌رود که فرد یا چیزی را توضیح می‌دهید یا دلایلی برای رفتار، وضعیت یا پدیده‌ای خاص بیان می‌کنید.

کاربردها:

  1. برای توضیح دادن یا توجیه کردن چیزی:
    این عبارت برای بیان این که فرد یا چیزی دلیلی برای کاری یا وضعیتی دارد، استفاده می‌شود.
    مثال:

Ich habe eine Erklärung für mein Verhalten.
من توضیحی برای رفتارم دارم.

  1. برای ارائه دلیل یا علت در مورد یک وضعیت یا تصمیم:
    وقتی از این عبارت استفاده می‌کنید، به معنای این است که می‌خواهید دلیل یا توجیهی برای چیزی ارائه دهید.
    مثال:

Sie hatte keine Erklärung für ihre Abwesenheit.
او دلیلی برای غیبتش نداشت.

  1. در موقعیت‌های رسمی یا مکاتبات:
    برای بیان دلایل و توجیهات در مکاتبات رسمی و توضیح‌های حرفه‌ای.
    مثال:

Der Manager hatte eine Erklärung für die Verzögerung.
مدیر توضیحی برای تأخیر داشت.

ساختار جمله:

eine Erklärung haben für + Akkusativ: توضیح داشتن برای چیزی.

مثال‌های دیگر:

  1. Kannst du eine Erklärung für deinen Fehler geben?
    آیا می‌توانی توضیحی برای اشتباه خود بدهی؟
  2. Er hat eine Erklärung für die hohen Kosten abgegeben.
    او دلیلی برای هزینه‌های بالا ارائه داد.
  3. Wir haben keine Erklärung für das unerwartete Ergebnis.
    ما دلیل یا توضیحی برای نتیجه غیرمنتظره نداریم.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly