B2.14 Flashcards

1
Q

Die Begegnung

A

واژه “Begegnung” در زبان آلمانی به معنای “ملاقات” یا “برخورد” است و معمولاً به معنای دیدار یا مواجهه با شخصی یا چیزی به کار می‌رود. این واژه می‌تواند به ملاقات‌های تصادفی یا برنامه‌ریزی‌شده اشاره کند و در زمینه‌های مختلفی از جمله روابط اجتماعی، فرهنگی و علمی استفاده می‌شود.

مثال‌ها:

  1. Die Begegnung mit alten Freunden war sehr erfreulich.
    ملاقات با دوستان قدیمی بسیار خوشایند بود.
  2. Jede Begegnung kann eine neue Erfahrung sein.
    هر ملاقات می‌تواند یک تجربه جدید باشد.
  3. Die Begegnung zwischen den Kulturen ist wichtig für den Austausch.
    برخورد بین فرهنگ‌ها برای تبادل فرهنگی مهم است.
  4. Sie hatte eine zufällige Begegnung mit einem berühmten Schauspieler.
    او یک ملاقات تصادفی با یک بازیگر مشهور داشت.
  5. Die Begegnung fand im Rahmen einer Konferenz statt.
    این ملاقات در چارچوب یک کنفرانس انجام شد.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Seltsam= komisch

A

عجیب، غیر عادی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Blinzeln

A

پلک زدن، چشمک زدن
معمولا برای چراغ راهنما ماشین یا چراغ خطر استفاده میشود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Nicken

A

در آلمانی، کلمه‌ی “nicken” به معنای “تکان دادن سر به نشانه تأیید یا سلام کردن” است. این کلمه معمولاً به اشاره‌ی تکان دادن سر به صورت کوتاه و آرام به سمت پایین و بالا برای تایید چیزی یا ابراز سلام یا خداحافظی استفاده می‌شود.

مثال‌ها:

  1. برای تأیید کردن یا موافقت:

وقتی از کسی سوالی می‌پرسند و او با تکان دادن سر به پایین و بالا موافقت می‌کند، می‌گوییم:

“Er nickt, um zuzustimmen.” یعنی: او برای تأیید سر تکان می‌دهد.

  1. برای سلام و خداحافظی مختصر:

وقتی در خیابان به کسی برمی‌خوریم و با تکان دادن سر به او سلام می‌کنیم:

“Sie nickt ihm zu, um Hallo zu sagen.” یعنی: او سرش را تکان می‌دهد تا سلام بگوید.

  1. به عنوان تشویق یا اطمینان دادن:

وقتی کسی در حال توضیح دادن چیزی است و ما با تکان دادن سر نشان می‌دهیم که صحبتش را متوجه شده‌ایم:

“Er nickt, um zu zeigen, dass er es versteht.” یعنی: او سرش را تکان می‌دهد تا نشان دهد که متوجه شده.

کلمه‌ی “nicken” بیشتر به حالت‌های کوتاه و سریع اشاره دارد و به معنی تأیید، موافقت یا نشان دادن علاقه است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

(Hinter. Etw) verschwinden ( verschwindet, verschwand, ist verschwunden)

A

کلمه‌ی “verschwinden” در آلمانی به معنای “ناپدید شدن” یا “گم شدن” است. این فعل یک فعل قوی (غیرقابل قیاس) است و به صورت زیر صرف می‌شود:

حال ساده: verschwindet

گذشته ساده: verschwand

گذشته‌ی کامل: ist verschwunden

مثال‌ها:

  1. ناپدید شدن شخص یا شیء:

“Das Kind verschwand plötzlich im Menschengewimmel.”
یعنی: کودک ناگهان در میان جمعیت ناپدید شد.

  1. گم شدن چیزی:

“Meine Schlüssel sind verschwunden!”
یعنی: کلیدهایم ناپدید شده‌اند!

  1. ناپدید شدن اثری از چیزی:

“Nach dem Regen verschwand der Regenbogen langsam.”
یعنی: بعد از باران، رنگین‌کمان به تدریج ناپدید شد.

  1. توضیح حالت ناپدید شدن خود فرد:

“Er ist spurlos verschwunden.”
یعنی: او بدون هیچ اثری ناپدید شده است.

این کلمه به‌ویژه زمانی استفاده می‌شود که چیزی یا کسی به طور ناگهانی یا بدون اثری از دید پنهان شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Der Wohlstand

A

کلمه‌ی “Wohlstand” در آلمانی به معنای “رفاه” یا “ثروت” است و به وضعیتی اشاره دارد که فرد یا جامعه از نظر مالی و مادی در شرایط خوبی به سر می‌برد و نیازهای اساسی و بسیاری از نیازهای اضافی‌شان برآورده شده است.

مثال‌ها:

  1. رفاه اقتصادی یک کشور:

“Deutschland ist bekannt für seinen hohen Wohlstand.”
یعنی: آلمان به خاطر رفاه بالایش شناخته شده است.

  1. اشاره به زندگی با رفاه:

“Viele Menschen streben nach Wohlstand und Sicherheit.”
یعنی: بسیاری از مردم به دنبال رفاه و امنیت هستند.

  1. اشاره به بهبود وضعیت مالی:

“Durch harte Arbeit hat er Wohlstand erreicht.”
یعنی: او با کار سخت به رفاه دست پیدا کرده است.

  1. رفاه در زندگی خانوادگی:

“Der Wohlstand der Familie hat sich im Laufe der Jahre verbessert.”
یعنی: رفاه خانواده در طول سال‌ها بهبود یافته است.

کلمه‌ی “Wohlstand” معمولاً نشان‌دهنده‌ی ثبات مالی و سطحی از امنیت است که به فرد یا جامعه اجازه می‌دهد به امکانات و مزایای بیشتری دسترسی داشته باشد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Etwas ausreißen ( reißt auf, riss auf, hat aufgerissen)

A

چیزی را با زور باز کردن
Ich reiße die Tür auf

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Den Weg freigeben ( gibt frei, gab frei hat freigegeben)

A

راه را باز کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Sich ( un) geschickt anstellen

A

با ( بی) مهارت عمل کردن
عبارت “sich geschickt anstellen” به معنای “ماهرانه عمل کردن” یا “باهوشانه رفتار کردن” است و نشان‌دهنده‌ی این است که فرد در موقعیت‌های مختلف با مهارت، هوش و دقت عمل می‌کند. در مقابل، “sich ungeschickt anstellen” به معنای “ناشیانه عمل کردن” یا “بی‌دقتی کردن” است.

مثال‌ها:

  1. Er hat sich beim Verhandeln sehr geschickt angestellt.
    او در مذاکره بسیار ماهرانه عمل کرد.
  2. Sie stellt sich geschickt an, wenn es um schwierige Aufgaben geht.
    او در برخورد با وظایف دشوار با مهارت عمل می‌کند.
  3. Beim Reparieren des Fahrrads hat er sich ungeschickt angestellt.
    او در تعمیر دوچرخه ناشیانه عمل کرد.
  4. Wenn man sich geschickt anstellt, kann man viel erreichen.
    اگر ماهرانه عمل کنید، می‌توانید به موفقیت‌های زیادی برسید.
  5. Er stellt sich manchmal ungeschickt im Umgang mit anderen Menschen an.
    او گاهی در برخورد با دیگران ناشیانه رفتار می‌کند.

این عبارات در موقعیت‌های مختلف برای توصیف نحوه‌ی عملکرد و رفتار فرد به کار می‌روند و به میزان مهارت یا ناشی‌گری اشاره دارند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Das Verhalten

A

رفتار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Sich etw gut/ nicht vorstellen können

A

( نتوانستن ) چیزی را خوب تصور کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Unterhaltsam = genießen = spannende

A

سرگرم کننده
واژه‌های “unterhaltsam”، “genießen” و “spannend” همگی به احساسات مثبت و تجربه‌های لذت‌بخش اشاره دارند، اما معانی متفاوتی دارند و در زمینه‌های مختلفی استفاده می‌شوند.

توضیحات:

  1. Unterhaltsam
    به معنای “سرگرم‌کننده” است و برای توصیف چیزی استفاده می‌شود که جالب و لذت‌بخش باشد و باعث سرگرمی شود.

مثال‌ها:

Der Film war sehr unterhaltsam.
فیلم بسیار سرگرم‌کننده بود.

Sie erzählt immer unterhaltsame Geschichten.
او همیشه داستان‌های جالب و سرگرم‌کننده تعریف می‌کند.

  1. Genießen
    به معنای “لذت بردن” است و فعلی است که برای بیان تجربه‌ی لذت بردن از چیزی (مانند غذا، مناظر، یک فعالیت و …) به کار می‌رود.

مثال‌ها:

Ich genieße den schönen Ausblick.
از منظره‌ی زیبا لذت می‌برم.

Er genießt sein Leben in vollen Zügen.
او از زندگی‌اش به طور کامل لذت می‌برد.

  1. Spannend
    به معنای “مهیج” یا “هیجان‌انگیز” است و برای توصیف چیزی به کار می‌رود که جذابیت و هیجان ایجاد می‌کند، معمولاً برای ماجراها، داستان‌ها یا رویدادهای پرهیجان.

مثال‌ها:

Das Buch war sehr spannend und ich konnte es nicht weglegen.
کتاب بسیار هیجان‌انگیز بود و نمی‌توانستم آن را کنار بگذارم.

Die Diskussion war spannend und inspirierend.
بحث هیجان‌انگیز و الهام‌بخش بود.

مقایسه:

Unterhaltsam: چیزی که جذاب و سرگرم‌کننده است.

Genießen: فعلی برای بیان لذت بردن از چیزی.

Spannend: چیزی که باعث هیجان و اشتیاق می‌شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Ungewöhnlich

A

غیر عادی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Frech= unhöflich

A

گستاخ، بی‌ادب
واژه‌های “frech” و “unhöflich” هر دو می‌توانند به رفتار نامناسب اشاره داشته باشند، اما معانی و کاربردهای متفاوتی دارند.

توضیحات:

  1. Frech
    به معنای “پررو” یا “جسور” است و معمولاً برای توصیف فردی به کار می‌رود که با شوخی، جسارت یا حتی با اندکی گستاخی رفتار می‌کند. این واژه گاهی معنای مثبتی هم دارد و به جسارت یا سرزندگی در رفتار اشاره می‌کند، به‌ویژه در کودکان.

مثال‌ها:

Der Junge war frech, aber charmant.
پسر پررو بود، اما جذاب.

Sie hat eine freche Antwort gegeben.
او پاسخی جسورانه داد.

  1. Unhöflich
    به معنای “بی‌ادب” یا “بی‌احترام” است و برای توصیف رفتار یا گفتاری استفاده می‌شود که بر خلاف نزاکت و احترام باشد. این واژه اغلب بار منفی دارد و برای اشاره به رفتارهای کاملاً نامناسب و بی‌ادبانه به کار می‌رود.

مثال‌ها:

Es ist unhöflich, jemanden zu unterbrechen.
قطع کردن صحبت کسی بی‌ادبانه است.

Seine unhöfliche Art hat alle verärgert.
رفتار بی‌ادبانه‌اش همه را ناراحت کرد.

مقایسه:

Frech: به معنی پررو یا جسور است و می‌تواند معنای مثبتی داشته باشد؛ به ویژه اگر رفتار جسورانه و با شیطنت باشد.

Unhöflich: به معنی بی‌ادب و بی‌احترام است و همیشه بار منفی دارد و به رفتارهای بی‌نزاکت اشاره می‌کند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Eine Geschichte vortragen ( trägt vor, trug vor, hat vorgetragen)

A

داستانی را تعریف کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly