B213 Flashcards

1
Q

Das Engagement

A

تعهد، فعالیت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Der Zusammenhalt

A

اتحاد، هم‌بستگی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Sich einsetzen für ( Akk)

A

عبارت “sich einsetzen für (Akk)” در زبان آلمانی به معنای “از کسی یا چیزی حمایت کردن” یا “برای کسی یا چیزی تلاش کردن” است. این عبارت به کار می‌رود وقتی که فردی با اشتیاق برای یک موضوع، شخص، یا هدف خاصی فعالیت و حمایت می‌کند.

  1. Er setzt sich für den Umweltschutz ein.
    او برای حفاظت از محیط‌زیست تلاش می‌کند.
  2. Sie setzt sich für die Rechte der Frauen ein.
    او برای حقوق زنان مبارزه می‌کند.
  3. Wir setzen uns für eine bessere Bildung ein.
    ما برای آموزش بهتر تلاش می‌کنیم.
  4. Er hat sich immer für soziale Gerechtigkeit eingesetzt.
    او همیشه برای عدالت اجتماعی تلاش کرده است.
  5. Die Organisation setzt sich für Kinder in Not ein.
    این سازمان برای کودکان نیازمند تلاش می‌کند.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Vorbildlich

A

“Vorbildlich” در زبان آلمانی به معنای “الگووار” یا “نمونه” است و برای توصیف رفتار، عملکرد، یا ویژگی‌هایی استفاده می‌شود که به عنوان یک الگو یا مثال مثبت و شایسته‌ی تقلید در نظر گرفته می‌شوند.

مثال‌ها:

  1. Sein Engagement für den Tierschutz ist vorbildlich.
    تعهد او برای حمایت از حیوانات الگووار است.
  2. Sie hat eine vorbildliche Arbeitsmoral.
    او اخلاق کاری نمونه‌ای دارد.
  3. Die vorbildliche Zusammenarbeit im Team führte zum Erfolg.
    همکاری الگووار در تیم منجر به موفقیت شد.
  4. Er verhält sich den Kindern gegenüber immer vorbildlich.
    او همیشه رفتار الگوواری با کودکان دارد.
  5. Ihre vorbildliche Disziplin ist bewundernswert.
    انضباط الگووار او تحسین‌برانگیز
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Lebenswert

A

زندگی ارزشمند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Beitragen zu ( trägt bei, trug bei, hat beigetragen)

A

عبارت “Beitragen zu” در زبان آلمانی به معنای “سهمی در چیزی داشتن” یا “کمک کردن به” است. این فعل با حالت داتیو (Dat.) استفاده می‌شود و برای نشان دادن این به کار می‌رود که فرد یا چیزی به پیشرفت، بهبود، یا تحقق چیزی کمک می‌کند.

مثال‌ها:

  1. Jeder kann zum Umweltschutz beitragen.
    هر کسی می‌تواند به حفاظت از محیط‌زیست کمک کند.
  2. Seine Ideen haben zum Erfolg des Projekts beigetragen.
    ایده‌های او به موفقیت پروژه کمک کردند.
  3. Sport trägt zur Gesundheit bei.
    ورزش به سلامتی کمک می‌کند.
  4. Dieses neue Gesetz trägt zur sozialen Gerechtigkeit bei.
    این قانون جدید به عدالت اجتماعی کمک می‌کند.
  5. Die Zusammenarbeit zwischen den Abteilungen trägt zur Effizienz des Unternehmens bei.
    همکاری بین بخش‌ها به کارایی شرکت کمک می‌کند.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

etw voranbringen ( bringt voran, brachte voran, hat vorangetrieben)

A

عبارت “etwas voranbringen” در زبان آلمانی به معنای “پیشبردن چیزی” یا “پیشرفت دادن چیزی” است. این عبارت به معنای تلاش برای پیشرفت و توسعه یک پروژه، ایده، یا هدف خاص است.

مثال‌ها:

  1. Wir müssen das Projekt schneller voranbringen.
    ما باید پروژه را سریع‌تر پیش ببریم.
  2. Neue Ideen können das Unternehmen voranbringen.
    ایده‌های جدید می‌توانند شرکت را پیشرفت دهند.
  3. Sie hat viele Initiativen zur Verbesserung der Bildung vorangebracht.
    او بسیاری از ابتکارات برای بهبود آموزش را پیش برده است.
  4. Technologische Innovationen bringen die Wissenschaft voran.
    نوآوری‌های تکنولوژیک علم را پیشرفت می‌دهند.
  5. Durch seine Führung wurde die Entwicklung des Produkts stark vorangebracht.
    به واسطه‌ی رهبری او، توسعه محصول به طور قابل توجهی پیشرفت کرد.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Langfristig

A

“Langfristig” در زبان آلمانی به معنای “بلندمدت” است و به چیزی اشاره دارد که در یک دوره زمانی طولانی‌ مدت رخ می‌دهد یا تأثیر آن ماندگار و پایدار است.

مثال‌ها:

  1. Langfristig gesehen, ist diese Investition profitabel.
    از نظر بلندمدت، این سرمایه‌گذاری سودآور است.
  2. Wir brauchen eine langfristige Lösung für das Problem.
    ما به یک راه‌حل بلندمدت برای این مشکل نیاز داریم.
  3. Sport treiben ist langfristig gut für die Gesundheit.
    ورزش کردن در بلندمدت برای سلامتی مفید است.
  4. Langfristig wird die Digitalisierung viele Arbeitsprozesse verändern.
    در بلندمدت، دیجیتالی‌شدن بسیاری از فرآیندهای کاری را تغییر خواهد داد.
  5. Diese Entscheidung könnte langfristige Auswirkungen auf das Unternehmen haben.
    این تصمیم می‌تواند تأثیرات بلندمدتی بر شرکت داشته
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Wirken

A

فعل “wirken” در زبان آلمانی به معنای “تأثیر گذاشتن”، “عمل کردن” یا “اثر داشتن” است و بسته به زمینه می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد. این فعل به کار می‌رود تا نشان دهد چیزی یا کسی چگونه بر دیگران تأثیر می‌گذارد یا اثری دارد.

مثال‌ها:

  1. Das Medikament wirkt schnell.
    این دارو سریع تأثیر می‌گذارد.
  2. Er wirkt sehr freundlich.
    او بسیار دوستانه به نظر می‌رسد.
  3. Ihre Worte haben tief auf mich gewirkt.
    حرف‌های او تأثیر عمیقی بر من گذاشتند.
  4. Sport wirkt sich positiv auf die Gesundheit aus.
    ورزش تأثیر مثبتی بر سلامتی دارد.
  5. Sein Verhalten wirkt oft arrogant.
    رفتار او اغلب متکبرانه به نظر می‌رسد.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Stärken = stark machen

A

فعل “stärken” در زبان آلمانی به معنای “تقویت کردن” یا “قوی‌تر کردن” است. این فعل برای بیان فرآیند یا عملی استفاده می‌شود که باعث می‌شود چیزی از نظر جسمی، روانی، یا ساختاری قوی‌تر شود.

مثال‌ها:

  1. Sport kann das Immunsystem stärken.
    ورزش می‌تواند سیستم ایمنی را تقویت کند.
  2. Diese Maßnahmen sollen die Wirtschaft stärken.
    این اقدامات قرار است اقتصاد را تقویت کنند.
  3. Wir müssen das Vertrauen der Kunden stärken.
    باید اعتماد مشتریان را تقویت کنیم.
  4. Die regelmäßige Übung stärkt die Muskulatur.
    تمرین منظم عضلات را قوی‌تر می‌کند.
  5. Das Gespräch hat unsere Freundschaft gestärkt.
    آن گفتگو دوستی ما را تقویت کرد.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Die Leidenschaft

A

واژه “Leidenschaft” در زبان آلمانی به معنای “شور و اشتیاق” یا “علاقه شدید” است. این کلمه برای بیان احساسات قوی و عمیقی استفاده می‌شود که فرد نسبت به یک فعالیت، موضوع یا شخص خاص دارد. “Leidenschaft” معمولاً به معنای تمایل شدید برای انجام کاری یا تعقیب یک هدف است.

مثال‌ها:

  1. Seine Leidenschaft für Musik ist beeindruckend.
    اشتیاق او به موسیقی تحسین‌برانگیز است.
  2. Sie arbeitet mit viel Leidenschaft an ihrem Projekt.
    او با اشتیاق فراوان روی پروژه‌اش کار می‌کند.
  3. Kochen ist seine größte Leidenschaft.
    آشپزی بزرگ‌ترین علاقه اوست.
  4. Ihre Leidenschaft für das Lesen begann schon in der Kindheit.
    علاقه‌ی او به خواندن از دوران کودکی آغاز شد.
  5. Mit Leidenschaft und Hingabe hat er das Unternehmen aufgebaut.
    او با اشتیاق و تعهد شرکت را بنا
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Beeinflussen

A

نفوذ

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Ein Problem angehen ( geht an, ging an, ist angegangen)

A

عبارت “ein Problem angehen” در زبان آلمانی به معنای “برخورد کردن با یک مشکل” یا “رسیدگی به یک مشکل” است. این عبارت برای بیان شروع یا اتخاذ رویکردی جهت حل یا کاهش یک مشکل به کار می‌رود.

مثال‌ها:

  1. Wir müssen dieses Problem sofort angehen.
    ما باید فوراً به این مشکل رسیدگی کنیم.
  2. Er geht die Herausforderung mit viel Mut an.
    او با شجاعت زیادی به این چالش برخورد می‌کند.
  3. Es ist wichtig, soziale Probleme offen anzugehen.
    مهم است که به مشکلات اجتماعی با صراحت برخورد شود.
  4. Das Unternehmen plant, die finanziellen Schwierigkeiten anzugehen.
    شرکت قصد دارد با مشکلات مالی مقابله کند.
  5. Um das Problem anzugehen, brauchen wir einen klaren Plan.
    برای رسیدگی به مشکل، به یک برنامه روشن نیاز داریم.
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Stimmen für

A

رای دادن به…..

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Benachteiligt

A

محروم
واژه “Benachteiligt” در زبان آلمانی به معنای “محروم” یا “در وضعیت نابرابر قرار گرفته” است و برای توصیف افرادی به کار می‌رود که به دلایلی، مانند شرایط اجتماعی، اقتصادی، یا جسمی، از فرصت‌ها یا منابع کمتری برخوردارند و در نتیجه نسبت به دیگران در موقعیت نابرابر یا نامساعدی قرار دارند.

مثال‌ها:

  1. Kinder aus armen Familien sind oft benachteiligt.
    کودکان خانواده‌های فقیر اغلب محروم هستند.
  2. Menschen mit Behinderungen fühlen sich manchmal benachteiligt.
    افراد دارای معلولیت گاهی احساس محرومیت می‌کنند.
  3. Die Regierung plant, benachteiligte Gruppen zu unterstützen.
    دولت برنامه دارد که از گروه‌های محروم حمایت کند.
  4. Frauen sind in vielen Bereichen der Gesellschaft benachteiligt.
    زنان در بسیاری از بخش‌های جامعه در وضعیت نابرابر قرار دارند.
  5. Es ist unfair, dass manche Schüler im Bildungssystem benachteiligt sind.
    ناعادلانه است که برخی دانش‌آموزان در سیستم آموزشی محروم
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly