B2. 7.0 Flashcards

1
Q

Kommt nicht in die tüte

A

من این را نمی‌خواهم، از این خوشم نمیاید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Die weide/ auf der weide = daramßen
# Im stall

A

در زبان آلمانی:

  1. Die Weide به معنی چراگاه یا مرتع است.

وقتی می‌گوییم „auf der Weide“ به معنی در چراگاه یا در مرتع است، یعنی مکانی باز و وسیع که حیوانات برای چریدن به آنجا می‌روند.

مثال:

Die Kühe sind auf der Weide.
(گاوها در چراگاه هستند.)

Die Schafe weiden auf der grünen Weide.
(گوسفندها در چراگاه سبز چرا می‌کنند.)

  1. Im Stall به معنی در طویله است، جایی که حیوانات (مانند گاوها، اسب‌ها و خوک‌ها) در آن نگهداری می‌شوند.

Stall فضای سرپوشیده‌ای است برای محافظت و استراحت حیوانات.

مثال:

Die Kühe sind im Stall.
(گاوها در طویله هستند.)

Die Pferde schlafen im Stall.
(اسب‌ها در طویله می‌خوابند.)

در واقع، „auf der Weide“ به بیرون و فضای باز (چراگاه) و „im Stall“ به فضای بسته و سرپوشیده (طویله) اشاره دارد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Ich Weide mich= Sich an etwas weiden
Die Augenweide

A

در آلمانی، عبارت‌ها و واژه‌هایی که اشاره کردید، معنای متفاوتی دارند:

  1. „Ich weide mich“:
    این عبارت به طور مستقیم به معنی “من از چیزی لذت می‌برم” یا “من خود را از چیزی خوشحال می‌کنم” است. این عبارت بیشتر در معنای لذت بردن از چیزی استفاده می‌شود. فعل „weiden“ در اینجا به معنای چریدن نیست، بلکه به معنای لذت بردن یا خوشنود بودن از چیزی است.

مثال:
Ich weide mich an der Schönheit der Natur.
(من از زیبایی طبیعت لذت می‌برم.)

  1. „Sich an etwas weiden“:
    این عبارت به معنای “لذت بردن از چیزی” است و به خصوص وقتی چیزی چشم‌نواز یا دلپذیر است، استفاده می‌شود. مثلاً اگر شما از زیبایی یک منظره یا چیزی خوشایند لذت می‌برید، از این عبارت استفاده می‌شود.

مثال:
Er weidet sich an der Schönheit der Kunstwerke.
(او از زیبایی آثار هنری لذت می‌برد.)

  1. „Die Augenweide“:
    این ترکیب به معنای “چیزهایی که به چشم لذت می‌بخشند” یا “چیزهای چشم‌نواز” است. معمولاً برای توصیف چیزهایی که به نظر زیبا و دلپذیر می‌آیند، مانند مناظر زیبا یا اشیای هنری استفاده می‌شود.

مثال:
Die Blumen im Garten sind eine wahre Augenweide.
(گل‌های باغ یک دیدنی واقعی برای چشم هستند.)

در مجموع، این عبارت‌ها به لذت بردن از چیزی که چشم‌نواز یا جذاب است، اشاره دارند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Das fällt auf ( auffallen)

A

عبارت „Das fällt auf“ و فعل „auffallen“ در زبان آلمانی به معنی جلب توجه کردن یا برجسته بودن هستند. وقتی می‌گوییم چیزی یا کسی „auffällt“، یعنی این که چیزی یا کسی به وضوح دیده می‌شود یا توجه دیگران را جلب می‌کند.

معنی و کاربرد:

„auffallen“: یعنی چیزی جلب توجه می‌کند یا از دیگران متمایز است.

„Das fällt auf“: به این معنی است که چیزی توجه دیگران را جلب می‌کند یا برجسته می‌شود.

مثال‌ها:

  1. „Das fällt auf“

„Dein neuer Hut fällt auf.“
(کلاه جدیدت جلب توجه می‌کند.)

  1. „Es fällt mir auf, dass…“

„Es fällt mir auf, dass sie heute sehr glücklich aussieht.“
(من متوجه شدم که او امروز خیلی خوشحال به نظر می‌رسد.)

  1. „Jemandem fällt etwas auf“

„Es ist mir aufgefallen, dass du heute nicht so viel redest.“
(من متوجه شدم که امروز خیلی حرف نمی‌زنی.)

در کل، این عبارت زمانی استفاده می‌شود که چیزی غیرمعمول یا خاص باشد که دیگران آن را به سرعت متوجه می‌شوند یا به آن توجه می‌کنند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Die Gewalt

A

„Die Gewalt“ در زبان آلمانی به معنی خشونت یا زورگویی است. این واژه برای اشاره به اعمال یا رفتارهایی استفاده می‌شود که شامل اجبار فیزیکی، آزار یا تسلط غیرمنطقی بر دیگران است. „Gewalt“ به طور کلی به هر نوع قدرت و فشار اعمال‌شده برای تحت کنترل قرار دادن فرد یا گروهی دیگر اشاره دارد.

مثال‌ها:

  1. „Gewalt anwenden“
    (استفاده از خشونت)

„Es ist niemals akzeptabel, Gewalt anzuwenden.“
(هیچ‌گاه قابل قبول نیست که از خشونت استفاده شود.)

  1. „Häusliche Gewalt“
    (خشونت خانگی)

„Häusliche Gewalt ist ein ernstes Problem in vielen Gesellschaften.“
(خشونت خانگی یک مشکل جدی در بسیاری از جوامع است.)

  1. „Gewaltfrei“
    (بدون خشونت)

„Wir sollten versuchen, Konflikte gewaltfrei zu lösen.“
(ما باید سعی کنیم که مشکلات را بدون خشونت حل کنیم.)

  1. „Mit Gewalt“
    (با زور)

„Er wurde mit Gewalt zur Arbeit gezwungen.“
(او با زور به کار وادار شد.)

در کل، „Die Gewalt“ به شدت و فشار فیزیکی یا روانی اشاره دارد که می‌تواند به افراد آسیب برساند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Miss brauch von Macht

A

عبارت „Missbrauch von Macht“ به معنی سو استفاده از قدرت است. این عبارت زمانی به کار می‌رود که فرد یا گروهی از قدرت یا موقعیت خود به طریقی نادرست و اغلب برای اهداف شخصی استفاده می‌کند، به ویژه زمانی که این استفاده به ضرر دیگران باشد.

مثال‌ها:

  1. „Missbrauch von Macht“

„Der Missbrauch von Macht in der Politik führt oft zu Ungerechtigkeit.“
(سو استفاده از قدرت در سیاست اغلب به بی‌عدالتی منجر می‌شود.)

  1. „Machtmissbrauch“

„Der Chef wurde des Machtmissbrauchs beschuldigt.“
(رئیس به سو استفاده از قدرت متهم شد.)

  1. „Macht missbrauchen“

„Es ist nicht akzeptabel, seine Macht zu missbrauchen.“
(سو استفاده از قدرت غیرقابل قبول است.)

در این جمله‌ها، „Missbrauch von Macht“ به معنای استفاده نادرست یا ظالمانه از قدرت است، به ویژه زمانی که به نفع خود شخص و به ضرر دیگران باشد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Mobbing

A

„Mobbing“ در زبان آلمانی به معنای آزار روانی یا بدرفتاری مداوم با یک فرد است، به ویژه در محیط‌های کاری یا مدرسه. این واژه معمولاً به رفتارهای تسلط‌جویانه، تحقیرآمیز یا توهین‌آمیز اطلاق می‌شود که به طور مداوم به فردی تحمیل می‌شود تا او را تحت فشار قرار دهد یا او را از گروه اجتماعی خود بیرون کند.

ا
1. „Mobbing am Arbeitsplatz“

„Mobbing am Arbeitsplatz kann zu ernsthaften psychischen Problemen führen.“
(آزار در محل کار می‌تواند به مشکلات روانی جدی منجر شود.)

  1. „Jemanden mobben“

„Er mobbt immer den neuen Mitarbeiter.“
(او همیشه به کارمند جدید آزار می‌دهد.)

  1. „Schul-Mobbing“

„Schul-Mobbing ist leider ein häufiges Problem an vielen Schulen.“
(آزار در مدرسه متاسفانه یک مشکل رایج در بسیاری از مدارس است.)

  1. „Mobbingopfer“

„Er ist ein Mobbingopfer und sucht Unterstützung.“
(او قربانی آزار است و به دنبال

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Erleben

A

„Erleben“ در زبان آلمانی به معنای تجربه کردن یا چشیدن است. این واژه برای اشاره به تجربه‌های مستقیم و احساسی استفاده می‌شود که فرد در موقعیت‌های خاص یا در جریان رویدادهای مختلف حس می‌کند یا می‌فهمد. این تجربه می‌تواند مثبت یا منفی باشد و معمولاً به حسی که فرد در هنگام رویدادها دارد، اشاره دارد.

معانی و کاربرد:

Erleben
به معنای تجربه کردن یا شاهد بودن یک روید
معمولاً این فعل به تجربه‌های

  1. „Etwas erleben“

„Ich möchte die Freiheit erleben.“
(من می‌خواهم آزادی را تجربه کنم.)

  1. „Ein Abenteuer erleben“

„Er hat viele spannende Abenteuer in seinem Leben erlebt.“
(او در زندگی‌اش بسیاری از ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز را تجربه کرده است.)

  1. „Etwas mit eigenen Augen erleben“

„Ich habe den Sonnenuntergang mit eigenen Augen erlebt.“
(من غروب آفتاب را با چشمان خود تجربه کردم.)

  1. „Erlebte Erfahrung“

„Die erlebte Erfahrung war sehr lehrreich.“
(تجربه‌ای که از آن گذر کردم بسیار آموزنده بود.)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Der Astronaut= der Kosmonaut

A

فضانورد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Der Weltraum/ das weltall= der kosmos

A

کلان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Das Raumschiff

A

سفینه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Sich beeilen = in Eile sein

A

„Sich beeilen“ و „in Eile sein“ هر دو به معنای عجله کردن یا شتاب داشتن هستند، اما تفاوت‌هایی در استفاده و ساختار دارند.

تفاوت‌ها:

  1. „Sich beeilen“
    این عبارت یک فعل انعکاسی است و به معنای عجله کردن یا شتاب داشتن برای انجام کاری است. این فعل به طور مستقیم به فرد اشاره دارد که خود را به سرعت انجام دادن یک کار می‌سازد.

مثال:

„Ich muss mich beeilen, sonst verpasse ich den Zug.“
(باید عجله کنم، وگرنه قطار را از دست می‌دهم.)

„Wir sollten uns beeilen, um pünktlich zu sein.“
(ما باید عجله کنیم تا به موقع برسیم.)

  1. „In Eile sein“
    این عبارت به معنای عجله داشتن است و بیشتر به حالت یا وضعیت فرد اشاره دارد که در حال حاضر در موقعیت شتاب است.

„Ich bin in Eile und habe keine Zeit.“
(من عجله دارم و وقت ندارم.)

„Er ist in Eile, weil er gleich einen Termin hat.“
(او عجله دارد چون یک قرار ملاقات دارد.)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Das Gerücht

A

Ich habe gehört, aber ich bin nich sicher ob es richtig ist

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Hügelig

A
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Waldbaden

A

„Waldbaden“ به معنای “استحمام در جنگل” یا “غوطه‌ور شدن در محیط جنگل” است و به طور خاص به یک روش آرامش‌بخش و درمانی اشاره دارد که در آن فرد در جنگل یا طبیعت قدم می‌زند و از محیط طبیعی برای کاهش استرس و افزایش سلامتی استفاده می‌کند.

این اصطلاح به ویژه در فرهنگ ژاپنی به نام „Shinrin-yoku“ شناخته می‌شود که به معنای “استحمام جنگلی” است. این عمل شامل پیاده‌روی آرام در دل جنگل و ارتباط با طبیعت است و ثابت شده که می‌تواند به بهبود سلامت جسمی و روانی کمک کند.

فواید Waldbaden:

کاهش استرس

بهبود سلامت قلبی و عروقی

تقویت سیستم ایمنی بدن

بهبود خلق و خو و کاهش اضطراب

مثال:

„Waldbaden ist eine großartige Möglichkeit, den Geist zu beruhigen und die Natur zu genießen.“
(استحمام در جنگل یک روش عالی برای آرام کردن ذهن و لذت بردن از طبیعت است.)

„Viele Menschen gehen regelmäßig waldbaden, um ihre Gesundheit zu verbessern.“
(بسیاری از افراد به طور منظم برای بهبود سلامت خود به جنگل می‌روند.)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q
A

_Sie fühlen sich zweimal fremd, gegenüber den Deutschen und den arabischen Bewohnern
_ Vater hat wenig Vertrauen in die Zukunft und ist depressiv
_ Die Kinder bieten einer alten Frau Hilfe an, die Frau biete den Kindern 1mal pro Woche Deutschenterricht an
_ Er fühlt sich blamiert/ gedemütigt
_ Die verlorenen: passi, etwas wurde verloren
_ Die verlierer: Aktiv, spielen und verlieren

_Der Tumult: die unruhig, der aufstand, das chaos
_Die aufdringlichen
€Beharren auf
_Die Eckdaten Ihres dasein
_Prekär, das prekarriat
_ Schneider Arm= ein dünner, aber kräftiger Arm
_ Die Verlegenheit= die Peinlichkeit, die Schüchternheit خجالت کشیدن
_Nicken= durch eine Kopfbedeckung Zustimmung ausdrücken
_Erahnen= vermuten
_Pflücken = ein frucht/ Blumen abreissen چیدن میوه یا دانه

17
Q

Begutachten, das Gutachten

A

Eine schriftliche Bewerbung