B2.7.1 Flashcards
حفظ کردن ، نگه داشتن، به خاطر سپردن
Behalten ( behält, behielt, hat behalten )
Manche Wörter kann ich schlecht behalten
کلمه “Behalten” در زبان آلمانی به معنای “نگه داشتن”، “حفظ کردن” یا “به خاطر سپردن” است. بسته به زمینه جمله میتواند معانی متفاوتی داشته باشد.
معانی مختلف:
- نگه داشتن (چیزی را پیش خود نگه داشتن):
مثال: Ich möchte dieses Buch behalten.
(من میخواهم این کتاب را نگه دارم.)
- حفظ کردن (چیزی را حفظ کردن یا از بین نرفتن آن):
Beispiel: Sie hat ihren alten Stil behalten.
(او سبک قدیمیاش را حفظ کرده است.)
- به خاطر سپردن (در ذهن نگه داشتن):
Beispiel: Kannst du diese Telefonnummer behalten?
(میتوانی این شماره تلفن را به خاطر بسپاری؟)
- Bitte behalten Sie die Quittung für den Umtausch.
(لطفاً رسید را برای تعویض نگه دارید.) - Ich habe die Informationen nicht behalten können.
(من نتوانستم اطلاعات را به خاطر بسپارم.) - Wir sollten den Hund nicht behalten, wenn wir keine Zeit haben.
(نباید سگ را نگه داریم اگر وقت نداشته باشیم.) - Behalten Sie Ruhe in schwierigen Situationen.
(در موقعیتهای دشوار آرامش خود را حفظ کنید.)
معنا پیدا کردن
Eine Sinn bekommen = man versteht etwas
عبارت “Eine Sinn bekommt” بهطور تحتاللفظی به معنای “یک معنا دریافت میکند” است. اما این عبارت در آلمانی به شکل دقیقی استفاده نمیشود و ممکن است در جملهای ناقص باشد یا به بافت خاصی نیاز داشته باشد. اگر بخواهید این عبارت را کامل کنید یا در جمله استفاده کنید، میتوانید ساختار مناسبتری در نظر بگیرید. برای مثال:
ترجمه عبارت:
“چیزی معنا پیدا میکند” یا “چیزی مفهوم مییابد”.
مثالها در جمله:
- Der Text bekommt eine Sinn, wenn man ihn sorgfältig liest.
متن معنا پیدا میکند اگر آن را با دقت بخوانید. - Ohne deine Erklärung bekommt das alles keinen Sinn.
بدون توضیح تو، همه اینها هیچ معنایی پیدا نمیکند. - Durch ihre Worte bekommt das Bild eine neue Sinn.
با حرفهای او، این تصویر معنای جدیدی پیدا میکند.
به تحقق پبوستن، برآورده شدن
In Erfüllung gehen ( mein Traum ist in Erfüllung gegangen)
عبارت آلمانی “In Erfüllung gehen” به معنای “به تحقق پیوستن” یا “برآورده شدن” است. این عبارت معمولاً برای بیان آرزوها، خواستهها یا امیدهایی که به واقعیت تبدیل میشوند، استفاده میشود.
مثالها در جمله:
- Ich hoffe, dass meine Träume bald in Erfüllung gehen.
امیدوارم که آرزوهایم به زودی به تحقق بپیوندند. - Sein größter Wunsch ist endlich in Erfüllung gegangen.
بزرگترین آرزوی او بالاخره برآورده شد. - Es ist ein schönes Gefühl, wenn Pläne in Erfüllung gehen.
احساس خوبی است وقتی که برنامهها به تحقق میپیوندند. - Wenn du hart arbeitest, werden deine Wünsche in Erfüllung gehen.
اگر سخت کار کنی، آرزوهایت برآورده خواهند شد.
زیر فشار قرار گرفتن، بیش از حد از کسی انتظار داشتن، احساس فشار زیاد
Überfordert
کلمه “Überfordert” در آلمانی به معنای “زیر فشار قرار گرفتن”، “احساس فشار زیاد”، یا “بیش از حد از کسی انتظار داشتن” است. این واژه میتواند هم به لحاظ جسمی و هم روحی استفاده شود.
ترجمه:
احساس فشار روانی یا جسمی
فراتر از توان یا ظرفیت بودن
انتظارات بیش از حد از کسی داشتن
مثالها در جمله:
- Ich fühle mich mit dieser Aufgabe überfordert.
من با این کار احساس فشار میکنم (یا برایم خیلی سخت است). - Die Schüler waren mit den schwierigen Fragen überfordert.
دانشآموزان با سؤالات سخت احساس ناتوانی کردند. - Er ist überfordert, weil er zu viele Projekte gleichzeitig hat.
او احساس فشار میکند چون پروژههای زیادی را بهطور همزمان انجام میدهد. - Man sollte Kinder nicht überfordern, sonst verlieren sie die Motivation.
نباید از کودکان بیش از حد انتظار داشت، وگرنه انگیزهشان را از دست میدهند. - Ich war am Anfang mit der neuen Situation überfordert, aber jetzt geht es besser.
در ابتدا با شرایط جدید احساس فشار میکردم، اما حالا بهتر شده است.
چیزی را متوجه شدن، تشخیص دادن
Etwas feststellen
مثالها در جمله:
- Ich habe festgestellt, dass ich meine Schlüssel vergessen habe.
متوجه شدم که کلیدهایم را جا گذاشتهام. - Der Arzt konnte keine Krankheit feststellen.
پزشک نتوانست هیچ بیماریای تشخیص دهد. - Es ist schwer festzustellen, wer recht hat.
سخت است تعیین کردن که چه کسی حق دارد. - Er stellte fest, dass die Zahlen falsch waren.
او اظهار کرد که اعداد اشتباه بودند. - Sie stellte fest, dass sie mehr lernen musste.
او تشخیص داد که باید بیشتر درس
ملاحظه کردن، توجه داشتن
Rücksicht nehmen auf
عبارت “Rücksicht nehmen auf” در آلمانی به معنای “ملاحظه کردن” یا “توجه داشتن به” است. این عبارت معمولاً زمانی استفاده میشود که فردی باید به نیازها، احساسات یا شرایط دیگران توجه کرده و آنها را در نظر بگیرد.
ترجمه:
ملاحظه کردن
توجه داشتن به
حساب کردن با (احوال دیگران)
مثالها در جمله:
- Du musst mehr Rücksicht auf deine Kollegen nehmen.
باید بیشتر به همکارانت ملاحظه کنی. - Er nahm Rücksicht auf die Gefühle seiner Freunde.
او به احساسات دوستانش توجه کرد. - Es ist wichtig, Rücksicht auf die Umwelt zu nehmen.
مهم است که به محیط زیست ملاحظه کنیم. - Sie nahm Rücksicht auf die Tatsache, dass er krank war.
او به این واقعیت توجه کرد که او بیمار بود. - Man sollte immer Rücksicht auf ältere Menschen nehmen.
همیشه باید به افراد مسن ملاحظه کرد.
کمک کردن به ، مفید بودن برای
Eine Hilfe sein für (AKK) = hilfreich sein
عبارت “Eine Hilfe sein für” در آلمانی به معنای “کمک کردن به” یا “مفید بودن برای” است. این عبارت زمانی استفاده میشود که بخواهید بیان کنید که فرد یا چیزی در کمک به کسی یا حل مشکلی مفید است.
ترجمه:
کمک کردن به
مفید بودن برای
مثالها در جمله:
- Er ist eine große Hilfe für mich.
او کمک بزرگی برای من است. - Das Buch war eine Hilfe für das Studium.
آن کتاب برای تحصیل مفید بود. - Sie ist eine Hilfe für alle, die in Not sind.
او برای همه کسانی که در تنگنا هستند، کمک است. - Dieser Ratschlag könnte eine Hilfe für dich sein.
این مشاوره میتواند برای تو مفید باشد. - Ein gutes Team ist eine Hilfe für den Erfolg eines Projekts.
یک تیم خوب برای موفقیت پروژه مفید است.
نگران چیزی بودن، به چیزی فکر کردن
Sich Gedanken machen über
عبارت “Sich Gedanken machen über” در آلمانی به معنای “فکر کردن در مورد” یا “نگران بودن در مورد” است. این عبارت وقتی به کار میرود که فردی در مورد موضوعی خاص تفکر یا نگرانی دارد.
ترجمه:
فکر کردن در مورد
نگران بودن در مورد
مثالها در جمله:
- Ich mache mir Sorgen über deine Gesundheit.
من نگران سلامتی تو هستم. - Er hat sich viele Gedanken über seine Zukunft gemacht.
او در مورد آیندهاش زیاد فکر کرده است. - Sie macht sich Gedanken über die Auswirkungen ihrer Entscheidung.
او در مورد پیامدهای تصمیمش فکر میکند. - Wir sollten uns Gedanken über den Klimawandel machen.
ما باید در مورد تغییرات اقلیمی فکر کنیم. - Er macht sich zu viele Gedanken über Kleinigkeiten.
او بیش از حد در مورد جزئیات کوچک فکر میکند.
تبادل نظر داشتن با
Im Austausch stehen mit ( Dat)= sich austauschen
عبارت “Im Austausch stehen mit” در آلمانی به معنای “در ارتباط بودن با” یا “در حال تبادل نظر بودن با” است. این عبارت معمولاً برای اشاره به مکاتبات یا گفتگوهای بین دو یا چند نفر یا گروه استفاده میشود.
ترجمه:
در ارتباط بودن با
در حال تبادل نظر بودن با
مثالها در جمله:
- Ich stehe regelmäßig im Austausch mit meinen Kollegen.
من بهطور منظم با همکارانم در ارتباط هستم. - Die Firma steht im Austausch mit ihren Kunden.
شرکت با مشتریان خود در حال تبادل نظر است. - Wir stehen in ständigem Austausch mit der Universität.
ما در ارتباط مداوم با دانشگاه هستیم. - Sie steht im Austausch mit Experten auf diesem Gebiet.
او با متخصصان در این زمینه در حال تبادل نظر است. - Es ist wichtig, im Austausch mit anderen zu bleiben.
مهم است که با دیگران در ارتباط باشیم.
جلب توجه به
Das Interesse wecken an ( Dat)= für etwa. Interessieren
عبارت “Das Interesse wecken an” در آلمانی به معنای “جلب توجه به” یا “برانگیختن علاقه به” است. این عبارت زمانی استفاده میشود که بخواهید توجه کسی را به موضوعی خاص جلب کنید یا علاقه او را برانگیزید.
ترجمه:
جلب توجه به
برانگیختن علاقه به
مثالها در جمله:
- Der Lehrer hat das Interesse der Schüler an der Wissenschaft geweckt.
معلم علاقه دانشآموزان را به علم برانگیخت. - Die Werbung weckt das Interesse an neuen Produkten.
تبلیغات علاقه به محصولات جدید را جلب میکند. - Der Film hat mein Interesse an Geschichte geweckt.
فیلم علاقه من را به تاریخ برانگیخت. - Das Buch weckt das Interesse an Natur und Umwelt.
کتاب علاقه به طبیعت و محیط زیست را جلب میکند. - Er hat das Interesse der Zuhörer an seinem Vortrag geweckt.
او توجه شنوندگان را به سخنرانی خود جلب کرد
مسئولیت پرداخت هزینه ها را بر عهده گرفتن
Die Kosten tragen für ( AKk)= für jmd/ etwa bezahlen
عبارت “Die Kosten tragen für” در آلمانی به معنای “هزینهها را پرداخت کردن برای” یا “مسئولیت هزینهها را بر عهده داشتن” است. این عبارت زمانی استفاده میشود که فرد یا سازمانی مسئول پرداخت هزینههای مربوط به چیزی باشد.
مسئول هزینهها بودن برا
مثالها در جمله:
- Die Firma trägt die Kosten für die Reise der Mitarbeiter.
شرکت هزینههای سفر کارکنان را پرداخت میکند. - Wer trägt die Kosten für die Reparatur?
چه کسی هزینه تعمیرات را پرداخت میکند؟ - Die Versicherung übernimmt die Kosten für die Behandlung.
بیمه هزینههای درمان را بر عهده میگیرد. - Eltern müssen oft die Kosten für die Ausbildung ihrer Kinder tragen.
والدین اغلب باید هزینههای تحصیل فرزندانشان را پرداخت کنند. - Das Unternehmen trägt die gesamten Kosten für die Veranstaltung.
شرکت تمام هزینههای مراسم را میپردازد.
تحت فشار بودن
Unter Druck stehen = gestresst sein
عبارت “Unter Druck stehen” در آلمانی به معنای “زیر فشار بودن” یا “در موقعیت استرسزا بودن” است. این عبارت زمانی استفاده میشود که فرد یا گروهی احساس فشار یا استرس میکند، معمولاً بهخاطر مهلتها، مسئولیتها یا انتظارات زیاد.
مثالها در جمله:
- Ich stehe unter Druck, weil die Deadline bald ist.
من تحت فشار هستم چون مهلت تحویل نزدیک است. - Er steht unter großem Druck, die Arbeit rechtzeitig abzuschließen.
او تحت فشار زیادی است تا کار را بهموقع تمام کند. - Viele Mitarbeiter stehen im Moment unter Druck, um die Ziele zu erreichen.
بسیاری از کارکنان در حال حاضر تحت فشار هستند تا اهداف را تحقق بخشند. - Sie fühlte sich unter Druck, als sie die Verantwortung für das Projekt übernahm.
او زمانی که مسئولیت پروژه را بهعهده گرفت، احساس فشار میکرد. - Unter Druck zu arbeiten kann manchmal zu Fehlern führen.
کار کردن زیر فشار گاهی اوقات میتواند به اشتباهات منجر شود.
تصمیم گرفتن
Einen Entschluss fassen= sich entschließen
عبارت “Einen Entschluss fassen” در آلمانی به معنای “تصمیم گرفتن” است. این عبارت زمانی استفاده میشود که شخص پس از فکر کردن و بررسی موضوع، به یک تصمیم قطعی میرسد.
به یک تصم–
مثالها در جمله:
- Nach langem Überlegen hat sie einen Entschluss gefasst.
پس از فکر کردن طولانی، او تصمیمی گرفت. - Ich muss endlich einen Entschluss fassen, was ich studieren möchte.
باید بالاخره تصمیم بگیرم که چه چیزی میخواهم مطالعه کنم. - Die Regierung hat einen wichtigen Entschluss gefasst.
دولت یک تصمیم مهم گرفته است. - Er konnte keinen klaren Entschluss fassen und hat gezögert.
او نتوانست تصمیم روشنی بگیرد و تردید کرد. - Wir sollten gemeinsam einen Entschluss fassen, wie wir weitermachen.
باید با هم تصمیم بگیریم که چگونه ادامه دهیم.
بافایده/ بی فایده
Etwa. bringt viel/ wenig ( bringt , brachte, hat gebracht)
Der Kurs hat mir viel gebracht
عبارت “Etwas bringt viel/wenig” در آلمانی به معنای “چیزی مفید بودن/فایده کم داشتن” یا “تاثیر زیادی داشتن/نداشتن” است. این عبارت زمانی استفاده میشود که بخواهید بگویید چیزی (مثلاً یک اقدام یا یک روش) مؤثر است یا تأثیر چندانی ندارد.
ترجمه:
چیزی مفید بودن / فایده کم داشتن
تأثیر زیادی داشتن / نداشتن
مثالها در جمله:
- Das neue Training bringt viel und verbessert die Leistung.
تمرین جدید مفید است و عملکرد را بهبود میبخشد. - Es bringt wenig, jeden Tag Überstunden zu machen, wenn die Effizienz sinkt.
هر روز اضافهکاری کردن فایده کمی دارد اگر بازدهی کاهش یابد. - Die Diskussion hat viel gebracht und neue Ideen hervorgebracht.
بحث مفید بود و ایدههای جدیدی به همراه داشت. - Eine Diät ohne Sport bringt wenig.
رژیم غذایی بدون ورزش فایده زیادی ندارد. - Dieses Buch bringt viel für diejenigen, die sich weiterbilden möchten.
این کتاب برای کسانی که میخواهند آموزش بیشتری ببینند، بسیار مفید است.
به کار بردن، استفاده کردن
Anwenden
کلمه “Anwenden” در زبان آلمانی به معنای “بهکار بردن” یا “استفاده کردن” است. این فعل به معنای استفاده از چیزی در یک موقعیت خاص یا اعمال چیزی (مانند یک روش، قانون، یا ابزار) است.
مثالها:
- Ich möchte das Gelernte in der Praxis anwenden.
ترجمه: میخواهم آموختههایم را در عمل بهکار ببرم. - Diese Methode kann in vielen Bereichen angewendet werden.
ترجمه: این روش میتواند در بسیاری از زمینهها استفاده شود. - Wenn du diese Creme richtig anwendest, wirst du schnell Ergebnisse sehen.
ترجمه: اگر این کرم را به درستی بهکار ببری، بهزودی نتیجه را خواهی دید. - Man sollte die Sicherheitsvorschriften immer anwenden.
ترجمه: باید همیشه مقررات ایمنی را بهکار برد.
نکته:
فعل “anwenden” با برخی اسمها کاربرد گستردهای دارد، مانند:
Technik anwenden (بهکار بردن یک تکنیک)
Wissen anwenden (استفاده از دانش)
Gesetz anwenden (اعمال قانون).