9 Flashcards
ablehnen
رد کردن
کلمه “ablehnen” در زبان آلمانی به معنای “رد کردن” یا “نپذیرفتن” است. این فعل برای بیان نپذیرفتن پیشنهادها، دعوتها، ایدهها، یا حتی نظرات استفاده میشود. اغلب در موقعیتهای رسمی یا غیررسمی کاربرد دارد که فرد تمایل ندارد پیشنهادی را قبول کند.
مثال به زبان آلمانی:
• “Er lehnte das Jobangebot ab, weil es nicht seinen Erwartungen entsprach.”
ترجمه به فارسی:
• او پیشنهاد شغلی را رد کرد، چرا که با انتظاراتش مطابقت نداشت.
auslösen
سبب شدن
کلمه “auslösen” در زبان آلمانی به معنای “موجب شدن”، “باعث شدن”، یا “فعال کردن” است. این فعل برای توصیف اقدامی که باعث بروز واکنش، رویداد یا تغییر میشود به کار میرود. “Auslösen” در زمینههای مختلفی مانند بیولوژی، پزشکی، فناوری، و عکاسی استفاده میشود.
مثالهایی به زبان آلمانی:
-
در زمینه عکاسی:
- “Der Fotograf löste die Kamera aus, um das Foto zu machen.”
- عکاس دوربین را فعال کرد تا عکس بگیرد.
-
در زمینه فیزیولوژی:
- “Bestimmte Nahrungsmittel können eine allergische Reaktion auslösen.”
- برخی مواد غذایی ممکن است سبب واکنش آلرژیک شوند.
-
در زمینه تکنولوژی:
- “Ein Sensor löste den Alarm aus, als er Bewegung erkannte.”
- یک سنسور زنگ هشدار را فعال کرد، وقتی حرکتی را تشخیص داد.
این استفادهها نشان میدهند که “auslösen” چگونه برای بیان عمل فعالسازی یا موجب شدن یک واکنش یا رویداد به کار میرود.
beeinflussen
تحت تاثیر قرار دادن
تاثیر گذاشتن
belasten
باعث زحمت شدن
سنگین کردن
متهم کردن
beschleunigen
تسریع کردن| شتاب دادن
کلمه “beschleunigen” به زبان آلمانی به معنای “تسریع کردن” یا “سرعت بخشیدن” است. این فعل برای توصیف عملی که باعث افزایش سرعت یا تسریع یک فرایند، حرکت یا رویداد میشود به کار میرود.
مثالهایی به زبان آلمانی:
1. تسریع حرکت: • “Der Fahrer beschleunigte das Auto, um die rote Ampel noch zu erreichen.” • راننده سرعت ماشین را افزایش داد تا به چراغ قرمز برسد. 2. تسریع یک فرایند: • “Die Regierung hat Maßnahmen ergriffen, um die wirtschaftliche Erholung zu beschleunigen.” • دولت اقداماتی را انجام داده است تا بهبود اقتصادی را تسریع کند. 3. تسریع تولید: • “Neue Technologien können die Produktion erheblich beschleunigen.” • فناوریهای جدید میتوانند تولید را به طور قابل توجهی تسریع کنند.
این مثالها نشان میدهند که “beschleunigen” چگونه در زمینههای مختلف برای بیان افزایش سرعت یا تسریع یک عمل یا فرایند استفاده میشود.
durchatmen
تنفس عمیق کردن
entstehen
به وجود آمدن
کلمه “entstehen” به زبان آلمانی به معنای “پدیدار شدن”، “به وجود آمدن” یا “شکل گرفتن” است. این فعل برای توصیف فرایندی است که در آن چیزی جدید ساخته میشود، شروع به کار میکند، یا به طور طبیعی رخ میدهد. این کلمه در موقعیتهای مختلفی استفاده میشود، از توصیف پدیدههای طبیعی گرفته تا توسعه مفاهیم یا محصولات.
- “Aus dem Nichts entstand eine neue Idee.”
- یک ایده جدید از هیچ پدیدار شد.
- پدیدار شدن یک شهر
• “Nach dem Krieg entstand auf den Ruinen eine neue Stadt.”
• پس از جنگ، شهر جدیدی بر روی ویرانهها به وجود آمد. - شکلگیری یک جنبش
• “Aus der Unzufriedenheit der Bevölkerung entstand eine starke politische Bewegung.”
• از نارضایتی مردم، یک جنبش سیاسی قوی شکل گرفت. - توسعه یک تکنولوژی
• “Durch Innovation und Forschung entstand eine revolutionäre neue Technologie.”
• از طریق نوآوری و تحقیق، یک تکنولوژی انقلابی جدید به وجود آمد.
erledigen
انجام دادن
به اتمام رساندن
رسیدگی کردن
sämtlich
تمام - بدون استثنا - همه
Ich habe sämtliche Aufträge erledigt.
من تمام سفارشها را انجام دادم
erreichen
دست پیدا کردن
gefährden
به خطر انداحتن
1. به خطر انداختن سلامتی: • “Rauchen kann Ihre Gesundheit ernsthaft gefährden.” • سیگار کشیدن میتواند سلامتی شما را به طور جدی به خطر بیندازد.
- به خطر انداختن امنیت:
• “Hohe Geschwindigkeiten gefährden die Sicherheit auf den Straßen.”
• سرعتهای بالا امنیت در جادهها را به خطر میاندازد. - به خطر انداختن موفقیت پروژه:
• “Mangelnde Planung kann den Erfolg des Projekts gefährden.”
• برنامهریزی ناکافی میتواند موفقیت پروژه را به خطر بیندازد.
genießen
لذت بردن
gestalten
طراحی کردن
شکل دادن
heilen
معالجه کردن
التیام یافتن
rasten
استراحت کردن
کلمه “rasten” در زبان آلمانی به معنای “استراحت کردن” یا “توقف کوتاه مدت” است. این فعل بیشتر برای توصیف توقفی کوتاه در طول سفر یا فعالیتی طولانی به کار میرود تا فرصتی برای بازیابی انرژی فراهم شود.
مثالهایی به زبان آلمانی:
-
در زمینه سفر:
- “Wir müssen bald rasten, um etwas zu essen.”
- ما باید به زودی برای خوردن چیزی استراحت کنیم.
-
در زمینه ورزش:
- “Die Wanderer rasteten am Gipfel, um die Aussicht zu genießen.”
- کوهنوردان برای لذت بردن از منظره در قله استراحت کردند.
-
در زمینه کار:
- “Nach vier Stunden intensiver Arbeit ist es Zeit zu rasten.”
- پس از چهار ساعت کار شدید، وقت آن است که استراحت کنیم.
این مثالها نشان میدهند که “rasten” چگونه میتواند برای توصیف استراحتهای کوتاه مدت در طول فعالیتهای مختلف به کار رود.
rosten
زنگ زدن| مثل زنگ آهن
1. در مورد خودروها: • “Das Auto begann zu rosten, nachdem es mehrere Jahre im Freien geparkt wurde.” • خودرو پس از چند سال پارک در فضای باز شروع به زنگ زدن کرد. 2. در مورد ساختمانها: • “Die Eisenstangen im Fundament des Gebäudes rosten.” • میلگردهای موجود در پایه ساختمان دارند زنگ میزنند. 3. در مورد پیشگیری از زنگزدگی: • “Um das Rosten zu verhindern, sollten Metalle richtig behandelt und geschützt werden.” • برای جلوگیری از زنگ زدن، باید فلزات به درستی درمان و محافظت شوند.
senken
کاهش دادن
این فعل برای توصیف عملیاتی است که در آن سطح، میزان یا شدت چیزی پایین میآید. “Senken” در زمینههای مختلفی از جمله اقتصاد، پزشکی، مهندسی و محیط زیست کاربرد دارد.
1. کاهش دما: • “Wir müssen die Heizung senken, um Energie zu sparen.” • ما باید دمای گرمایش را کاهش دهیم تا انرژی صرفهجویی کنیم. 2. کاهش قیمت: • “Das Geschäft hat die Preise gesenkt, um mehr Kunden anzulocken.” • مغازه قیمتها را کاهش داده است تا مشتریان بیشتری جذب کند. 3. کاهش فشار خون: • “Er muss seinen Blutdruck senken, um gesundheitliche Risiken zu minimieren.” • او باید فشار خون خود را کاهش دهد تا خطرات سلامتی را به حداقل برساند.
این مثالها نشان میدهند که چگونه “senken” برای بیان کاهش در زمینههای مختلف استفاده میشود.
sich bessern
بهتر کردن
-
در زمینه سلامتی:
- “Sein Gesundheitszustand hat sich nach der Behandlung erheblich gebessert.”
- وضعیت سلامتی او پس از درمان به طور قابل توجهی بهبود یافته است.
-
در زمینه تحصیلی یا شغلی:
- “Ihre Leistungen in der Schule haben sich im letzten Semester deutlich gebessert.”
- عملکرد او در مدرسه در ترم گذشته به طور مشخص بهبود یافته است.
-
در زمینه روابط شخصی:
- “Die Beziehung zwischen den beiden hat sich in den letzten Monaten gebessert.”
- رابطه بین آن دو در ماههای اخیر بهبود یافته است.
-
در زمینه مهارتها یا هنرها:
- “Seine Fähigkeiten am Klavier haben sich mit viel Übung gebessert.”
- مهارتهای او در نواختن پیانو با تمرین زیاد بهبود یافته است.
این مثالها نشان میدهند که “sich bessern” چگونه برای توصیف بهبودی در جنبههای مختلف زندگی و فعالیتهای انسانی به کار میرود.
sich bewegen
حرکت کردن
(sich) entspannen
تمدد اعصاب کردن| آرامش پیدا کردن
ین فعل برای بیان اقداماتی که به کاهش تنشها و استرسهای جسمی یا روحی منجر میشوند، استفاده میشود. “Entspannen” همچنین میتواند به زمانی اشاره کند که فرد وقت خود را صرف فعالیتهایی میکند که احساس آرامش میبخشد.
مثالهایی به زبان آلمانی:
1. در زمینه آرامش فردی: • “Am Wochenende entspanne ich mich gerne im Garten.” • من در آخر هفتهها دوست دارم در باغ آرامش بگیرم. 2. در زمینه استفاده از تکنیکهای آرامسازی: • “Sie macht Yoga, um sich zu entspannen.” • او یوگا انجام میدهد تا ریلکس شود. 3. در زمینه استراحت پس از کار: • “Nach der Arbeit entspannt er sich gerne mit einem guten Buch.” • او پس از کار دوست دارد با خواندن یک کتاب خوب آرامش بگیرد.
این استفادهها نشان میدهند که “entspannen” به فعالیتهای مختلفی اشاره دارد که به آرامسازی و کاهش تنشها کمک میکنند.
sich ernähren
تغذیه کردن
sich etwas gönnen
روا دانستن
“Nach einer langen Arbeitswoche habe ich mir ein entspannendes Spa-Wochenende gegönnt.”
به خودتان چیز خوبی هدیه دادن
عبارت “sich etwas gönnen” به زبان آلمانی به معنای “به خود چیزی پاداش دادن” یا “از چیزی لذت بردن” است. این اصطلاح زمانی به کار میرود که فرد تصمیم میگیرد به خودش اجازه دهد که از چیزی خوشایند، اغلب به عنوان یک پاداش یا تسکین دهنده، لذت ببرد، بدون احساس گناه یا نگرانی.
مثالهایی به زبان آلمانی:
-
در زمینه استراحت و تفریح:
- “Nach einer langen Arbeitswoche gönne ich mir gerne einen entspannenden Tag im Spa.”
- پس از یک هفته کاری طولانی، من دوست دارم به خودم یک روز آرامشبخش در اسپا پاداش دهم.
-
در زمینه خرید و تجمل:
- “Sie gönnte sich ein neues Kleid für die Party.”
- او به خودش یک لباس جدید برای مهمانی پاداش داد.
-
در زمینه غذایی و خوراکی:
- “Manchmal muss man sich auch etwas Süßes gönnen.”
- گاهی اوقات باید به خودت اجازه دهی که از چیز شیرینی لذت ببری.
-
در زمینه ورزش و تناسب اندام:
- “Nach dem Marathon gönnte er sich eine Woche Pause vom Training.”
- پس از ماراتون، او به خودش یک هفته استراحت از تمرین پاداش داد.
این مثالها نشان میدهند که “sich etwas gönnen” چگونه برای توصیف اقداماتی که فرد برای پاداش دادن به خود یا لذت بردن از لحظات خوشایند انجام میدهد، استفاده میشود.
verbergen
پنهان کردن
“Er verbarg seine wahren Gefühle, um niemanden zu verletzen.”
ترجمه به فارسی: او احساسات واقعیاش را پنهان
کرد تا کسی را آزرده خاطر نکند.
1. پنهان کردن اشیا: • “Er verbarg das Geschenk unter dem Bett, damit niemand es findet.” • او هدیه را زیر تخت پنهان کرد تا کسی آن را پیدا نکند. 2. پنهان کردن احساسات: • “Sie konnte ihre Enttäuschung nicht verbergen.” • او نتوانست ناامیدیاش را پنهان کند. 3. پنهان کردن حقیقت: • “Er versuchte, die Wahrheit zu verbergen, aber es gelang ihm nicht.” • او سعی کرد حقیقت را پنهان کند، اما موفق نشد.
strampeln
دست و پا زدن
پا زدن
“Die Radfahrer strampelten heftig den steilen Berg hinauf.”
ترجمهی این جمله به فارسی: “دوچرخهسواران با شدت زیادی در حال پا زدن بودند تا از کوه تند بالا بروند.”
“Das Baby strampelte fröhlich mit den Beinen, als es seine Mutter sah.”
ترجمهی این جمله به فارسی: “نوزاد وقتی مادرش را دید، شادمانه با پاهایش تلاش کرد.”
etw. umwandeln in + akk
تبدیل کردن
عبارت “etwas umwandeln in + Akkusativ” به زبان آلمانی به معنی “چیزی را به چیز دیگری تبدیل کردن” است. این اصطلاح برای بیان تغییر یا تبدیل یک شیء، حالت، یا مفهوم به شکل دیگری استفاده میشود. در این عبارت، “umwandeln” فعل است و “in” حرف اضافهای است که همراه با مفعول به کار میرود و باید با کلمهای در حالت آکوزاتیو (مفعولی) همراه باشد.
مثالهایی به زبان آلمانی:
1. تبدیل مکانی به چیزی دیگر: • “Sie haben die alte Fabrik in ein modernes Bürogebäude umgewandelt.” • آنها کارخانه قدیمی را به یک ساختمان دفتری مدرن تبدیل کردند. 2. تبدیل انرژی: • “Das Kraftwerk wandelt kinetische Energie in elektrische Energie um.” • نیروگاه انرژی جنبشی را به انرژی الکتریکی تبدیل میکند. 3. تبدیل شکل اطلاعات: • “Der Computer wandelt die digitalen Daten in visuelle Darstellungen um.” • کامپیوتر دادههای دیجیتال را به نمایشهای بصری تبدیل میکند.
این عبارت در زبان آلمانی راهی مفید برای بیان انواع تغییرات و تبدیلها در زمینههای مختلف است.
vermeiden
اجتناب کردن
دوری کردن
verursachen
باعث شدن
سبب شدن
Schaden verursachen
باعثآسیب شدن
1. آسیب فیزیکی: • “Der Sturm hat erheblichen Schaden verursacht.” • طوفان خسارت قابل توجهی وارد کرد. 2. آسیب مالی: • “Ein Fehler im System verursachte großen finanziellen Schaden.” • یک خطا در سیستم باعث خسارت مالی بزرگی شد. 3. آسیب زیست محیطی: • “Die Ölverschmutzung hat schweren Schaden an der Meeresumwelt verursacht.” • آلودگی نفتی خسارت شدیدی به محیط زیست دریایی وارد کرده است.
verschwinden
ناپدید شدن
1. ناپدید شدن فیزیکی: • “Der Nebel verschwand schnell, als die Sonne aufging.” • مه سریع ناپدید شد وقتی که خورشید طلوع کرد. 2. محو شدن یک شخص: • “Er verschwand aus dem Zimmer, ohne ein Wort zu sagen.” • او بدون گفتن حتی یک کلمه از اتاق ناپدید شد. 3. از بین رفتن یک مفهوم یا حالت: • “Ihre Angst verschwand, nachdem sie die Prüfung bestanden hatte.” • ترس او پس از قبولی در امتحان ناپدید شد.
این مثالها نشان میدهند که “verschwinden” چگونه در زمینههای مختلف برای بیان ناپدید شدن یا محو شدن چیزها، افراد یا حالات به کار میرود.
vorbeugen
پیشگیری کردن
1. پیشگیری کردن: این معنی اشاره به اقداماتی دارد که برای جلوگیری از بروز یک مشکل یا بیماری انجام میشود. • Beispiel (مثال): “Regelmäßiges Händewaschen kann der Verbreitung von Krankheiten vorbeugen.” • ترجمه: شستن مرتب دستها میتواند از شیوع بیماریها پیشگیری کند. 2. خم کردن (به سمت جلو): در این زمینه، vorbeugen به معنای فیزیکی خم شدن یا خم کردن بدن به سمت جلو است. • Beispiel (مثال): “Sie beugte sich vor, um das Buch aufzuheben.” • ترجمه: او برای برداشتن کتاب خم شد.
این فعل به شکلهای مختلفی برای بیان ایدههای مربوط به پیشگیری یا اقدامات احتیاطی و همچنین حرکات فیزیکی استفاده میشود.
wirken
اثر کردن
تاثیر گذاشتن
zubereiten
آماده کردن| پختن
این فعل بیشتر برای توصیف فرآیند آمادهسازی غذا به کار میرود.
مثالهایی به زبان آلمانی:
1. آماده کردن غذا: • “Ich werde das Abendessen zubereiten.” • من شام را آماده خواهم کرد. 2. پختن یک کیک: • “Sie hat einen köstlichen Kuchen zubereitet.” • او یک کیک خوشمزه پخته است. 3. آماده کردن سالاد: • “Er bereitet einen frischen Salat zu.” • او یک سالاد تازه آماده میکند.
jd. zwingen zu + dat.
مجبور کردن| وادار کردن
1. در زمینه حرفهای: • “Der Chef zwang ihn, Überstunden zu machen.” • رئیس او را مجبور کرد که ساعات اضافه کار کند. 2. در زمینه قانونی: • “Die Polizei zwang den Verdächtigen, das Auto anzuhalten.” • پلیس مظنون را مجبور کرد که ماشین را متوقف کند. 3. در زمینه تعلیماتی: • “Die Lehrerin zwang die Schüler, ihre Hausaufgaben zu machen.” • معلم دانشآموزان را مجبور کرد که تکالیف خود را انجام دهند. 4. در زمینه روابط خانوادگی: • “Sie zwang ihre Kinder, früher ins Bett zu gehen.” • او بچههای خود را مجبور کرد که زودتر به رختخواب بروند.
das Argument
دلیل
این کلمه برای اشاره به دلایل یا مدارکی که در حمایت یا رد یک ایده، نظریه، یا موضع مطرح میشود به کار میرود. “Argument” معمولاً در مکالمات، بحثها، نوشتارهای علمی یا هر نوع تبادل نظری که نیاز به توجیه و دفاع از یک نظر دارد، استفاده میشود.
• “Er präsentierte starke Argumente, um seine Theorie zu unterstützen.” • او استدلالهای قویای را ارائه داد تا نظریهاش را پشتیبانی کند.
die Atmung
تنفس
der Auslöser
کلمه “der Auslöser” به زبان آلمانی به معنای “ماشه”، “عامل محرک”، یا “علت ایجادکننده” است. این کلمه برای توصیف چیزی که باعث بروز واکنش یا رویدادی میشود استفاده میگردد. “Auslöser” در زمینههای مختلفی مانند روانشناسی، فنی، عکاسی، و علوم به کار میرود.
مثالهایی به زبان آلمانی:
-
در زمینه روانشناسی:
- “Ein bestimmtes Ereignis kann als Auslöser für eine Angstreaktion dienen.”
- یک رویداد خاص میتواند به عنوان عامل محرک برای واکنش ترس عمل کند.
-
در زمینه عکاسی:
- “Der Fotograf drückte den Auslöser, um das perfekte Bild einzufangen.”
- عکاس برای گرفتن تصویری کامل، ماشه دوربین را فشار داد.
-
در زمینه فنی یا مکانیکی:
- “Ein technischer Defekt war der Auslöser für die Panne.”
- یک نقص فنی عامل ایجاد خرابی بود.
این مثالها نشان میدهند که “Auslöser” چگونه به عنوان یک عامل یا مکانیزم که موجب شروع یک فرایند یا واکنش میشود، استفاده میگردد.
das Bedürfnis
نیاز
die Befriedigung
رضایت
1. در زمینه روانشناسی و خودیاری: • “Er erlebt große Befriedigung, nachdem er seine Ziele erreicht hat.” • او پس از رسیدن به اهدافش، احساس رضایت زیادی میکند. 2. در زمینه حقوقی (مثلا در مورد ادای دین یا تعهدات): 2. در زمینه شخصی و روابط: • “Sie fand große Befriedigung darin, anderen zu helfen.” • او رضایت زیادی از کمک به دیگران مییافت.
die Behandlung
رفتار، درمان
کلمه “die Behandlung” به زبان آلمانی به معنای “درمان” است. این اصطلاح عموماً برای توصیف فرایند پزشکی یا روانشناختی استفاده میشود که در آن بیماریها یا مشکلات به منظور بهبودی درمان میشوند. همچنین، میتوان از آن برای بیان نحوه برخورد یا رسیدگی به موضوعات غیرپزشکی نیز استفاده کرد.
مثالهایی به زبان آلمانی:
-
در زمینه پزشکی:
- “Die Behandlung der Krankheit dauerte mehrere Monate.”
- درمان بیماری چندین ماه طول کشید.
-
در زمینه روانشناسی:
- “Psychotherapeutische Behandlung kann bei Depressionen sehr wirksam sein.”
- درمان رواندرمانی میتواند در مورد افسردگی بسیار مؤثر باشد.
-
در زمینه رفتاری:
- “Die Behandlung von Kunden mit Respekt ist für den Erfolg des Unternehmens entscheidend.”
- رفتار با مشتریان با احترام برای موفقیت شرکت حیاتی است.
این کاربردها نشان میدهند که “Behandlung” چگونه میتواند به معنای روشهای درمانی و همچنین نحوه برخورد یا رفتار در زمینههای مختلف به کار رود.
die ambulante Behandlung
درمان سرپایی
1. در زمینه پزشکی: • “Nach der ambulanten Behandlung konnte der Patient noch am selben Tag nach Hause gehen.” • پس از درمان سرپایی، بیمار توانست همان روز به خانه برگردد. 2. در زمینه جراحی: • “Viele kleinere Eingriffe werden heutzutage ambulant durchgeführt.” • بسیاری از جراحیهای کوچک امروزه به صورت سرپایی انجام میشوند. 3. در زمینه مراقبتهای ویژه: • “Die ambulante Behandlung ermöglicht es Patienten, ihre gewohnte Umgebung nicht verlassen zu müssen.” • درمان سرپایی به بیماران اجازه میدهد که محیط عادی خود را ترک نکنند.
Beilage
مخلفات همراه غذا
die Belastung
فشار
. این واژه میتواند به فشارهای فیزیکی، روانی یا مالی اشاره داشته باشد و در زمینههای مختلفی مانند سلامتی، کار، محیط زیست و اقتصاد استفاده میشود.
مثالهایی به زبان آلمانی:
1. فشار روانی: • “Die hohe Arbeitsbelastung führt zu Stress und Erschöpfung.” • فشار کاری زیاد منجر به استرس و خستگی میشود. 2. بار مالی: • “Die steigenden Lebenshaltungskosten sind eine große finanzielle Belastung für viele Familien.” • افزایش هزینههای زندگی بار مالی بزرگی برای بسیاری از خانوادههاست. 3. بار فیزیکی: • “Das Tragen schwerer Lasten ist eine große körperliche Belastung.” • حمل بارهای سنگین یک فشار فیزیکی بزرگ است. 4. محیط زیست: • “Die Umweltbelastung durch Plastikmüll ist ein ernstes Problem.” • فشار زیستمحیطی ناشی از زبالههای پلاستیکی یک مشکل جدی است.
der Strafregisterauszug
گواهی عدم سوپیشینه
• “Für die Bewerbung auf die Stelle benötigen Sie einen Strafregisterauszug.”
ترجمه به فارسی:
• برای درخواست این شغل، شما به یک گواهی عدم سوء پیشینه نیاز دارید.
die Beschwerde
شکایت
1. در زمینه خدمات مشتری: • “Er reichte eine Beschwerde beim Kundenservice ein, weil das Produkt defekt war.” • او به خاطر خراب بودن محصول، شکایتی را به خدمات مشتری ارائه داد. 2. در زمینه حقوقی: • “Die Beschwerde gegen die Entscheidung wurde abgelehnt.” • شکایت علیه تصمیم رد شد. 3. در زمینه پزشکی: • “Der Patient äußerte mehrere Beschwerden über chronische Schmerzen.” • بیمار چندین شکایت در مورد دردهای مزمن مطرح کرد.
Beschwerde einlegen
اعتراض کردن| شکایت کردن
عبارت “Beschwerde einlegen” به زبان آلمانی به معنای “شکایت کردن” یا “اعتراض رسمی ارائه دادن” است. این عبارت به ویژه در موارد قانونی و اداری برای بیان فرآیند رسمی شکایت یا اعتراض به یک تصمیم، عمل یا وضعیت خاص به کار میرود.
مثالهایی به زبان آلمانی:
1. در زمینه قانونی: • “Er legte Beschwerde gegen das Gerichtsurteil ein.” • او شکایتی علیه حکم دادگاه مطرح کرد. 2. در محل کار: • “Die Angestellten legten Beschwerde bei der Geschäftsleitung ein wegen der neuen Arbeitszeiten.” • کارمندان به دلیل ساعات کاری جدید، شکایتی به مدیریت شرکت ارائه دادند. 3. در زمینه خدمات مشتری: • “Wenn Sie mit einem Produkt unzufrieden sind, können Sie eine Beschwerde beim Kundendienst einlegen.” • اگر از یک محصول ناراضی هستید، میتوانید شکایتی به خدمات مشتری ارائه دهید.
Bindung
رابطه
کلمه “Bindung” به زبان آلمانی به معنای “پیوستگی”، “اتصال” یا “رابطه” است. این اصطلاح میتواند به روابط بین افراد، اتصالات فیزیکی بین اشیاء، یا حتی روابط عاطفی یا قراردادی اشاره کند.
مثالهایی به زبان آلمانی:
-
در زمینه روابط شخصی:
- “Die Bindung zwischen Mutter und Kind ist sehr stark.”
- پیوند بین مادر و کودک بسیار قوی است.
-
در زمینه مواد و محصولات:
- “Diese Chemikalie fördert die Bindung zwischen den Materialien.”
- این ماده شیمیایی پیوستگی بین مواد را تقویت میکند.
-
در زمینه اسکی:
- “Die Bindung am Skischuh muss sicher sein, um Verletzungen zu vermeiden.”
- اتصال روی کفش اسکی باید ایمن باشد تا از آسیبها جلوگیری کند.
-
در زمینه روانشناسی:
- “Emotionale Bindung kann die Entscheidungsfindung beeinflussen.”
- اتصال عاطفی میتواند بر تصمیمگیری تأثیر بگذارد.
این مثالها نشان میدهند که “Bindung” چگونه برای توصیف انواع مختلفی از پیوندها یا ارتباطات در زمینههای مختلف استفاده میشود.
Bevor man was Neues anfängt, muss man sich von alten Bindungen lösen.
آدم قبل از آنکه چیز جدیدی را شروع کند، باید خودش را از وابستگیهای قبلی رها کند
der Blutdruck
فشار خون
das Dampfbad
حمام بخار
der Discounter
فروشگاه تخفیفی
کلمه “der Discounter” به زبان آلمانی به معنای “فروشگاه تخفیفی” یا “مغازه ارزانفروشی” است. این نوع فروشگاهها بر ارائه محصولات با قیمتهای پایینتر از حد معمول تمرکز دارند، معمولاً با کاهش هزینههای عملیاتی و بدون تزئینات اضافی در فروشگاه.
مثالهایی به زبان آلمانی:
1. در زمینه خردهفروشی: • “Viele Verbraucher kaufen bevorzugt bei Discountern, um Geld zu sparen.” • بسیاری از مصرفکنندگان ترجیحا برای صرفهجویی در هزینهها از فروشگاههای تخفیفی خرید کنند. 2. در زمینه محبوبیت: • “Discounter wie Aldi und Lidl sind wegen ihrer niedrigen Preise sehr beliebt.” • فروشگاههای تخفیفی مانند آلدی و لیدل به دلیل قیمتهای پایینشان بسیار محبوب هستند. 3. در زمینه استراتژی بازاریابی: • “Discounter setzen oft auf große Mengen und geringe Margen, um ihre Preise niedrig zu halten.” • فروشگاههای تخفیفی اغلب بر روی حجمهای بزرگ و حاشیههای کم سود تمرکز میکنند تا قیمتهای خود را پایین نگه دارند.
das Eiweiß
پروتئین
سفیده تخم مرغ
die Entspannung
آرامش و آسایش
تمدد اعصاب
die Spannung
هیجان
کلمه “die Spannung” به زبان آلمانی به معنای “تنش”، “استرس” یا “هیجان” است. این واژه میتواند در زمینههای مختلفی به کار رود و بسته به زمینه، معانی مختلفی دارد.
مثالهایی به زبان آلمانی:
-
در زمینه فیزیکی:
- “Die Spannung im Seil ist zu hoch, es könnte reißen.”
- تنش در طناب خیلی زیاد است، ممکن است پاره شود.
-
در زمینه روانشناختی:
- “Vor der Prüfung war die Spannung in der Luft spürbar.”
- قبل از امتحان، تنش در هوا قابل احساس بود.
-
در زمینه سرگرمی (مانند فیلم یا کتاب):
- “Die Spannung steigt, als der Detektiv dem Mörder näher kommt.”
- هیجان زمانی که کارآگاه به قاتل نزدیکتر میشود، افزایش مییابد.
-
در زمینه الکتریکی:
- “Die Spannung in dieser Schaltung ist nicht stabil.”
- تنش در این مدار پایدار نیست.
این مثالها نشان میدهند که “Spannung” چگونه در موقعیتهای مختلف برای توصیف حالات تنش، استرس یا هیجان به کار میرود.