6 Flashcards
anstreben
هدفی را دنبال کردن
فعل “anstreben” به زبان آلمانی به معنای “در پی چیزی بودن” یا “به دنبال چیزی رفتن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی هدف یا آرزویی را دنبال میکند و برای رسیدن به آن تلاش میکند.
در پی موفقیت بودن
“Er strebt nach Erfolg.”
او در پی موفقیت است.
به دنبال کسب موقعیت بهتر
“Sie strebt eine höhere Position in der Firma an.”
او به دنبال کسب موقعیت بالاتری در شرکت است.
رسیدن به هدف مشخص
“Wir streben das Ziel an, bis Ende des Jahres fertig zu werden.”
ما هدف داریم که تا پایان سال کار را تمام کنیم.
مثالهای بیشتر برای “anstreben”:
دستیابی به پیشرفت شغلی
“Viele junge Menschen streben eine Karriere in der Technologiebranche an.”
بسیاری از جوانان به دنبال پیشرفت شغلی در صنعت فناوری هستند.
در پی بهبود شرایط
“Die Regierung strebt an, die Lebensbedingungen der Bürger zu verbessern.”
دولت در پی بهبود شرایط زندگی شهروندان است.
تلاش برای کسب دانش بیشتر
“Er strebt an, mehr über Quantenphysik zu lernen.”
او در تلاش است تا بیشتر درباره فیزیک کوانتوم بیاموزد.
هدفگذاری بلندمدت
“Wir streben langfristige Lösungen für das Umweltproblem an.”
ما به دنبال راهحلهای بلندمدت برای مشکل محیط زیست هستیم.
ساختار جمله:
etwas anstreben
“Er strebt eine bessere Ausbildung an.”
او به دنبال تحصیلات بهتر است.
nach etwas anstreben
“Sie strebt nach persönlicher Erfüllung.”
او در پی رضایت شخصی است.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” و “sie”:
ich strebe an
“Ich strebe an, ein erfolgreicher Designer zu werden.”
من در تلاش هستم تا یک طراح موفق شوم.
sie strebt (سوم شخص مفرد)
“Sie strebt eine akademische Laufbahn an.”
او به دنبال یک مسیر تحصیلی است.
sie streben (سوم شخص جمع)
“Sie streben nach einer friedlichen Lösung des Konflikts.”
آنها به دنبال یک راهحل صلحآمیز برای حل اختلاف هستند.
این مثالها و توضیحات نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “anstreben” برای توصیف در پی چیزی بودن یا به دنبال چیزی رفتن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
طلبیدن
beraten
فعل “beraten” به زبان آلمانی به معنای “مشاوره دادن” یا “راهنمایی کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی به دیگری اطلاعات یا راهنماییهایی برای حل یک مشکل یا تصمیمگیری ارائه میدهد.
مشاوره دادن به مشتری
“Der Verkäufer berät den Kunden über die besten Produkte.”
فروشنده به مشتری درباره بهترین محصولات مشاوره میدهد.
راهنمایی کردن در انتخاب شغل
“Der Berufsberater berät die Schüler bei der Berufswahl.”
مشاور شغلی به دانشآموزان در انتخاب شغل مشاوره میدهد.
ارائه راهنمایی پزشکی
“Der Arzt berät den Patienten über die Behandlungsmöglichkeiten.”
پزشک به بیمار درباره گزینههای درمانی مشاوره میدهد.
مثالهای بیشتر برای “beraten”:
مشاوره مالی
“Der Finanzberater berät die Familie bei der Investitionsplanung.”
مشاور مالی به خانواده در برنامهریزی سرمایهگذاری مشاوره میدهد.
مشاوره حقوقی
“Der Anwalt berät seine Mandanten in rechtlichen Angelegenheiten.”
وکیل به موکلانش در امور حقوقی مشاوره میدهد.
راهنمایی در خرید
“Der Techniker berät uns beim Kauf eines neuen Computers.”
تکنسین در خرید یک کامپیوتر جدید به ما مشاوره میدهد.
مشاوره در زمینه سفر
“Das Reisebüro berät die Kunden bei der Urlaubsplanung.”
آژانس مسافرتی به مشتریان در برنامهریزی تعطیلات مشاوره میدهد.
ساختار جمله:
jemanden beraten
“Er berät seine Freunde in persönlichen Angelegenheiten.”
او به دوستانش در مسائل شخصی مشاوره میدهد.
über etwas beraten
“Die Experten beraten über die nächsten Schritte.”
کارشناسان درباره گامهای بعدی مشاوره میدهند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” و “sie”:
ich berate
“Ich berate meine Kollegen bei technischen Fragen.”
من به همکارانم در مسائل فنی مشاوره میدهم.
sie berät (سوم شخص مفرد)
“Sie berät die Kunden bei der Auswahl der richtigen Versicherung.”
او به مشتریان در انتخاب بیمه مناسب مشاوره میدهد.
sie beraten (سوم شخص جمع)
“Sie beraten die Schüler bei der Studienwahl.”
آنها به دانشآموزان در انتخاب رشته تحصیلی مشاوره میدهند.
این مثالها و توضیحات نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “beraten” برای توصیف مشاوره دادن یا راهنمایی کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
مشورت کردن
(sich) einsetzen für + Akk.
فعل “sich einsetzen für” به زبان آلمانی به معنای “تعهد کردن” یا “پشتیبانی کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی برای حمایت از یک شخص، هدف، یا موضوع خاصی تلاش و فعالیت میکند.
پشتیبانی از حقوق بشر
“Er setzt sich für die Menschenrechte ein.”
او برای حقوق بشر تلاش میکند.
تعهد به محیط زیست
“Sie setzt sich für den Umweltschutz ein.”
او برای حفاظت از محیط زیست تلاش میکند.
دفاع از حقوق حیوانات
“Viele Menschen setzen sich für den Tierschutz ein.”
بسیاری از مردم برای حقوق حیوانات تلاش میکنند.
مثالهای بیشتر برای “sich einsetzen für”:
تلاش برای عدالت اجتماعی
“Er setzt sich für soziale Gerechtigkeit ein.”
او برای عدالت اجتماعی تلاش میکند.
پشتیبانی از بیماران
“Die Organisation setzt sich für die Rechte der Patienten ein.”
این سازمان از حقوق بیماران پشتیبانی میکند.
تعهد به آموزش بهتر
“Die Lehrer setzen sich für eine bessere Bildung ein.”
معلمان برای آموزش بهتر تلاش میکنند.
حمایت از اقلیتها
“Viele Aktivisten setzen sich für die Rechte von Minderheiten ein.”
بسیاری از فعالان برای حقوق اقلیتها تلاش میکنند.
ساختار جمله:
sich einsetzen für etwas/jemanden
“Er setzt sich für den Schutz der Wälder ein.”
او برای حفاظت از جنگلها تلاش میکند.
für etwas/jemanden einsetzen
“Sie setzt sich für ihre Kollegin ein.”
او از همکارش پشتیبانی میکند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” و “sie”:
ich setze mich ein
“Ich setze mich für die Gleichberechtigung aller Menschen ein.”
من برای برابری همه انسانها تلاش میکنم.
sie setzt sich ein (سوم شخص مفرد)
“Sie setzt sich für die Rechte der Frauen ein.”
او برای حقوق زنان تلاش میکند.
sie setzen sich ein (سوم شخص جمع)
“Sie setzen sich für bessere Arbeitsbedingungen ein.”
آنها برای شرایط کاری بهتر تلاش میکنند.
این مثالها و توضیحات نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “sich einsetzen für” برای توصیف تعهد و تلاش برای حمایت از افراد یا اهداف مختلف استفاده کرد.
از چیزی از خود مایه گذاشتن
vorher, nachher
nachher
بعد از کلاس
“Wir treffen uns nachher im Café.”
“ما بعد از کلاس در کافه همدیگر را میبینیم.”
بعد از ورزش
“Nach dem Training solltest du nachher viel Wasser trinken.”
“باید بعد از ورزش آب زیادی بنوشی.”
بعد از کار
“Nach der Arbeit gehe ich nachher ins Fitnessstudio.”
“بعد از کار به باشگاه میروم.”
بعد از شام
“Nach dem Abendessen sehen wir uns nachher einen Film an.”
“بعد از شام یک فیلم تماشا میکنیم.”
بعد از جلسه
“Nach dem Meeting besprechen wir nachher die nächsten Schritte.”
“بعد از جلسه گامهای بعدی را بررسی میکنیم.”
مثالهای بیشتر برای “nachher”:
بعد از مطالعه
“Nach dem Lernen mache ich nachher eine Pause.”
“بعد از مطالعه یک استراحت میکنم.”
بعد از امتحان
“Nach der Prüfung entspannen wir uns nachher.”
“بعد از امتحان استراحت میکنیم.”
بعد از خرید
“Nach dem Einkaufen packen wir nachher die Sachen aus.”
“بعد از خرید وسایل را باز میکنیم.”
ترکیب دو قید در یک جمله:
قبل و بعد از جلسه
“Vor dem Meeting haben wir eine kurze Besprechung und nachher gehen wir Mittagessen.”
“قبل از جلسه یک ملاقات کوتاه داریم و بعد از آن ناهار میخوریم.”
vorher
“Vorher” به معنای “قبل از آن” است و زمانی استفاده میشود که میخواهیم درباره یک اتفاق یا عمل که قبل از دیگری رخ داده است صحبت کنیم.
قبل از رفتن به مدرسه
“Ich habe vorher gefrühstückt.”
قبل از رفتن به مدرسه صبحانه خوردم.
قبل از ملاقات
“Wir sollten uns vorher informieren.”
ما باید قبل از ملاقات اطلاعات کسب کنیم.
قبل از سفر
“Packen Sie Ihre Koffer vorher.”
چمدانهای خود را قبل از سفر ببندید.
nachher
“Nachher” به معنای “بعد از آن” است و زمانی استفاده میشود که میخواهیم درباره یک اتفاق یا عمل که بعد از دیگری رخ داده است صحبت کنیم.
بعد از کار
“Ich gehe nachher ins Fitnessstudio.”
بعد از کار به باشگاه میروم.
بعد از شام
“Wir sehen uns nachher einen Film an.”
بعد از شام یک فیلم تماشا میکنیم.
بعد از جلسه
“Nachher besprechen wir die nächsten Schritte.”
بعد از جلسه گامهای بعدی را بررسی میکنیم.
مثالهای بیشتر:
vorher
قبل از شروع کار
“Lesen Sie die Anleitung vorher sorgfältig.”
راهنما را قبل از شروع کار با دقت بخوانید.
قبل از امتحان
“Ich habe mich vorher gut vorbereitet.”
من قبل از امتحان خوب آماده شده بودم.
erreichen
دست پیدا کردن
دسترسی پیدا کردن
etwas raten + Dat.
فعل “raten” به زبان آلمانی به معنای “پیشنهاد دادن” یا “توصیه کردن” است. زمانی استفاده میشود که کسی به دیگری توصیه یا پیشنهاد میدهد که چه کاری انجام دهد.
ساختار جمله
etwas raten + Dativ
یعنی: به کسی چیزی پیشنهاد دادن
مثالها:
توصیه به دوست
“Ich rate dir, mehr Wasser zu trinken.”
“به تو پیشنهاد میکنم بیشتر آب بنوشی.”
پیشنهاد به همکار
“Der Chef rät ihm, den Bericht gründlich zu überprüfen.”
“رئیس به او پیشنهاد میدهد که گزارش را دقیقاً بررسی کند.”
توصیه به مشتری
“Der Verkäufer rät dem Kunden, dieses Modell zu kaufen.”
“فروشنده به مشتری پیشنهاد میدهد که این مدل را بخرد.”
مشاوره به بیمار
“Der Arzt rät der Patientin, sich mehr auszuruhen.”
“پزشک به بیمار پیشنهاد میکند که بیشتر استراحت کند.”
راهنمایی به دانشآموز
“Der Lehrer rät den Schülern, regelmäßig zu lernen.”
“معلم به دانشآموزان پیشنهاد میکند که بهطور منظم درس بخوانند.”
مشورت به دوستان
“Ich rate euch, frühzeitig Tickets zu buchen.”
“به شما پیشنهاد میکنم که زودتر بلیتها را رزرو کنید.”
توصیه به خانواده
“Die Eltern raten ihren Kindern, vorsichtig zu sein.”
“والدین به فرزندانشان پیشنهاد میکنند که محتاط باشند.”
استفاده با ضمایر
من پیشنهاد میدهم
“Ich rate dir, Geduld zu haben.”
“به تو پیشنهاد میکنم صبور باشی.”
او (مونث) پیشنهاد میدهد
“Sie rät ihrer Freundin, den Job anzunehmen.”
“او به دوستش پیشنهاد میدهد که شغل را قبول کند.”
آنها پیشنهاد میدهند
“Sie raten uns, pünktlich zu sein.”
“آنها به ما پیشنهاد میدهند که وقتشناس باشیم.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “raten” به همراه داتیو برای توصیف پیشنهاد دادن یا توصیه کردن به کسی استفاده کرد.
نصیحت کردن
fordern
فعل “fordern”
به زبان آلمانی به معنای “درخواست کردن” یا “مطالبه کردن” است.
این فعل زمانی استفاده میشود که کسی چیزی را به صورت جدی یا رسمی طلب میکند.
درخواست کردن
“Er fordert seine Rechte ein.”
“او حقوق خود را طلب میکند.”
درخواست از دولت
“Die Bürger fordern mehr Transparenz von der Regierung.”
“شهروندان از دولت شفافیت بیشتری طلب میکنند.”
درخواست از شرکت
“Die Gewerkschaft fordert höhere Löhne.”
“اتحادیه کارگری خواستار دستمزدهای بالاتر است.”
درخواست از دانشآموزان
“Der Lehrer fordert die Schüler auf, leise zu sein.”
“معلم از دانشآموزان میخواهد که ساکت باشند.”
درخواست از همکاران
“Sie fordert ihre Kollegen zur Zusammenarbeit auf.”
“او از همکارانش میخواهد که همکاری کنند.”
درخواست در محیط کار
“Der Chef fordert mehr Engagement von seinen Mitarbeitern.”
“رئیس از کارکنانش تعهد بیشتری طلب میکند.”
درخواست از دولت برای اقدامات فوری
“Die Demonstranten fordern sofortige Maßnahmen gegen den Klimawandel.”
“معترضان خواستار اقدامات فوری علیه تغییرات آب و هوایی هستند.”
درخواست برای عدالت
“Die Opfer fordern Gerechtigkeit.”
“قربانیان عدالت میطلبند.”
استفاده با ضمایر
من درخواست میکنم
“Ich fordere eine Erklärung.”
“من یک توضیح میخواهم.”
او (مونث) درخواست میکند
“Sie fordert Respekt.”
“او احترام میطلبد.”
آنها درخواست میکنند
“Sie fordern eine bessere Behandlung.”
“آنها خواستار رفتار بهتری هستند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “fordern” برای توصیف درخواست یا مطالبه چیزی در زمینههای مختلف استفاده کرد.
خواستن
leisten
فعل “leisten” به زبان آلمانی به معنای “انجام دادن” یا “ارائه کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی کار یا خدماتی را انجام میدهد یا چیزی را به دست میآورد.
انجام دادن وظایف
“Er leistet hervorragende Arbeit.”
“او کار فوقالعادهای انجام میدهد.”
ارائه کمک
“Die Feuerwehr leistet schnelle Hilfe.”
“آتشنشانی کمک سریع ارائه میدهد.”
به دست آوردن توانایی مالی
“Er kann sich jetzt ein neues Auto leisten.”
“او اکنون میتواند یک ماشین جدید بخرد.”
انجام وظیفه
“Sie leistet ihren Beitrag zur Gemeinschaft.”
“او سهم خود را به جامعه ارائه میدهد.”
ارائه خدمات
“Das Krankenhaus leistet medizinische Versorgung.”
“بیمارستان خدمات پزشکی ارائه میدهد.”
ارائه مشاوره
“Der Anwalt leistet juristische Beratung.”
“وکیل مشاوره حقوقی ارائه میدهد.”
کمک در مواقع اضطراری
“Das Rote Kreuz leistet Unterstützung in Krisensituationen.”
“صلیب سرخ در مواقع بحرانی کمک ارائه میدهد.”
ارائه آموزش
“Die Schule leistet eine gute Ausbildung.”
“مدرسه آموزش خوبی ارائه میدهد.”
استفاده با ضمایر
من انجام میدهم
“Ich leiste meinen Beitrag zur Umweltschutz.”
“من سهم خود را به حفاظت از محیط زیست ارائه میدهم.”
او (مونث) انجام میدهد
“Sie leistet großartige Arbeit.”
“او کار فوقالعادهای انجام میدهد.”
آنها انجام میدهند
“Sie leisten wertvolle Hilfe.”
“آنها کمک ارزشمندی ارائه میدهند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “leisten” برای توصیف انجام دادن یا ارائه کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
بدست آوردن
schaffen
فعل “schaffen”
به زبان آلمانی به معنای “ایجاد کردن”، “به انجام رساندن” یا “موفق شدن” است.
این فعل زمانی استفاده میشود که کسی کاری را به انجام میرساند یا چیزی را ایجاد میکند.
موفق شدن در امتحان
“Er hat die Prüfung geschafft.”
“او امتحان را با موفقیت گذراند.”
ایجاد یک اثر هنری
“Der Künstler schafft ein neues Gemälde.”
“هنرمند یک نقاشی جدید خلق میکند.”
به انجام رساندن پروژه
“Wir haben das Projekt rechtzeitig geschafft.”
“ما پروژه را به موقع به پایان رساندیم.”
پیدا کردن شغل جدید
“Sie hat es geschafft, einen neuen Job zu finden.”
“او موفق شد یک شغل جدید پیدا کند.”
ایجاد تغییرات مثبت
“Die Regierung schafft Reformen für eine bessere Zukunft.”
“دولت اصلاحاتی برای آینده بهتر ایجاد میکند.”
موفق شدن در چالشها
“Er schafft es immer, die schwierigsten Aufgaben zu lösen.”
“او همیشه موفق میشود سختترین وظایف را حل کند.”
به دست آوردن یک هدف
“Sie hat ihr Ziel geschafft.”
“او به هدفش رسید.”
انجام دادن کار روزانه
“Ich habe es heute geschafft, alle meine Aufgaben zu erledigen.”
“امروز موفق شدم همه کارهایم را انجام دهم.”
استفاده با ضمایر
من انجام میدهم
“Ich schaffe das!”
“من این کار را انجام میدهم!”
او (مونث) انجام میدهد
“Sie schafft das Unmögliche.”
“او غیرممکن را ممکن میسازد.”
آنها انجام میدهند
“Sie schaffen es gemeinsam.”
“آنها این کار را با هم انجام میدهند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “schaffen” برای توصیف ایجاد کردن، به انجام رساندن یا موفق شدن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
sich beschäftigen mit + Dat.
فعل “sich beschäftigen mit”
به زبان آلمانی به معنای “مشغول بودن با” یا “درگیر شدن با” است.
این فعل زمانی استفاده میشود که کسی زمانی را صرف انجام کاری یا تفکری درباره موضوعی میکند.
مشغول بودن با یک پروژه
“Er beschäftigt sich mit einem neuen Projekt.”
“او با یک پروژه جدید مشغول است.”
درگیر بودن با یک کتاب
“Sie beschäftigt sich gerade mit einem spannenden Buch.”
“او در حال حاضر با یک کتاب هیجانانگیز مشغول است.”
کار کردن روی یک تحقیق
“Wir beschäftigen uns mit der Forschung über Klimawandel.”
“ما با تحقیق درباره تغییرات آب و هوایی مشغول هستیم.”
وقت گذرانی با یک سرگرمی
“Er beschäftigt sich in seiner Freizeit gerne mit Malen.”
“او در وقت آزادش با نقاشی مشغول است.”
پرداختن به مسائل فلسفی
“Die Philosophen beschäftigen sich mit den großen Fragen des Lebens.”
“فیلسوفان با مسائل بزرگ زندگی مشغول هستند.”
یادگیری زبان جدید
“Ich beschäftige mich zurzeit mit dem Erlernen der deutschen Sprache.”
“من در حال حاضر با یادگیری زبان آلمانی مشغول هستم.”
تحقیق درباره تاریخ
“Er beschäftigt sich intensiv mit der Geschichte des Zweiten Weltkriegs.”
“او به طور جدی با تاریخ جنگ جهانی دوم مشغول است.”
آماده شدن برای امتحان
“Sie beschäftigt sich täglich mit der Vorbereitung auf die Prüfung.”
“او روزانه با آمادگی برای امتحان مشغول است.”
استفاده با ضمایر
من مشغول هستم
“Ich beschäftige mich mit einem neuen Hobby.”
“من با یک سرگرمی جدید مشغول هستم.”
او (مونث) مشغول است
“Sie beschäftigt sich mit ihrer Abschlussarbeit.”
“او با پایاننامهاش مشغول است.”
آنها مشغول هستند
“Sie beschäftigen sich mit den Vorbereitungen für die Konferenz.”
“آنها با آمادگی برای کنفرانس مشغول هستند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “sich beschäftigen mit” برای توصیف مشغول بودن یا درگیر شدن با موضوعات مختلف استفاده کرد.
sich bewerben um + Akk /
sich bewerben bei+Dat.
فعل “sich bewerben” به زبان آلمانی به معنای “درخواست دادن” یا “تقاضا کردن” است. این فعل معمولاً برای موقعیتهای شغلی، پذیرش تحصیلی، یا موارد مشابه استفاده میشود. دو ساختار رایج برای این فعل عبارتند از “sich bewerben um” و “sich bewerben bei”.
sich bewerben um + Akk.
به معنای درخواست دادن برای یک موقعیت یا چیز مشخص
درخواست شغل
“Er bewirbt sich um eine Stelle als Ingenieur.”
“او برای یک شغل به عنوان مهندس درخواست میدهد.”
درخواست پذیرش دانشگاه
“Sie bewirbt sich um einen Studienplatz an der Universität.”
“او برای یک جایگاه تحصیلی در دانشگاه درخواست میدهد.”
درخواست بورسیه
“Ich bewerbe mich um ein Stipendium.”
“من برای یک بورسیه درخواست میدهم.”
درخواست عضویت
“Wir bewerben uns um die Mitgliedschaft im Club.”
“ما برای عضویت در باشگاه درخواست میدهیم.”
استفاده با ضمایر
من درخواست میدهم
“Ich bewerbe mich um die Stelle.”
“من برای شغل درخواست میدهم.”
او (مونث) درخواست میدهد
“Sie bewirbt sich um die Position.”
“او برای آن موقعیت درخواست میدهد.”
آنها درخواست میدهند
“Sie bewerben sich um den Job.”
“آنها برای شغل درخواست میدهند.”
sich bewerben bei + Dat.
به معنای درخواست دادن به یک شرکت یا سازمان خاص
درخواست در یک شرکت
“Er bewirbt sich bei einer großen Firma.”
“او به یک شرکت بزرگ درخواست میدهد.”
درخواست در یک دانشگاه
“Sie bewirbt sich bei der Universität Heidelberg.”
“او به دانشگاه هایدلبرگ درخواست میدهد.”
درخواست در یک سازمان غیرانتفاعی
“Ich bewerbe mich bei einer NGO.”
“من به یک سازمان غیرانتفاعی درخواست میدهم.”
درخواست در یک نهاد دولتی
“Wir bewerben uns bei der Stadtverwaltung.”
“ما به اداره شهرداری درخواست میدهیم.”
استفاده با ضمایر
من درخواست میدهم
“Ich bewerbe mich bei der Firma.”
“من به شرکت درخواست میدهم.”
او (مونث) درخواست میدهد
“Sie bewirbt sich bei der Organisation.”
“او به سازمان درخواست میدهد.”
آنها درخواست میدهند
“Sie bewerben sich bei der Behörde.”
“آنها به نهاد دولتی درخواست میدهند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “sich bewerben” به همراه “um” و “bei” برای توصیف درخواست دادن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
sich erkundigen bei/nach + Dat.
فعل “sich erkundigen”
به زبان آلمانی به معنای “پرسوجو کردن” یا “اطلاع گرفتن” است.
این فعل زمانی استفاده میشود که کسی از شخصی یا درباره موضوعی اطلاعاتی کسب میکند.
sich erkundigen bei + Dat.
به معنای پرسوجو کردن از کسی
پرسوجو کردن از مسئول
“Er erkundigt sich bei dem Lehrer.”
“او از معلم پرسوجو میکند.”
پرسوجو کردن از همکار
“Sie erkundigt sich bei ihrer Kollegin.”
“او از همکارش پرسوجو میکند.”
پرسوجو کردن از اطلاعات
“Ich erkundige mich bei der Auskunft.”
“من از اطلاعات پرسوجو میکنم.”
پرسوجو کردن از بخش پذیرش
“Wir erkundigen uns bei der Rezeption.”
“ما از بخش پذیرش پرسوجو میکنیم.”
استفاده با ضمایر
من پرسوجو میکنم
“Ich erkundige mich bei dem Sekretär.”
“من از منشی پرسوجو میکنم.”
او (مونث) پرسوجو میکند
“Sie erkundigt sich bei dem Arzt.”
“او از پزشک پرسوجو میکند.”
آنها پرسوجو میکنند
“Sie erkundigen sich bei den Nachbarn.”
“آنها از همسایگان پرسوجو میکنند.”
sich erkundigen nach + Dat.
به معنای پرسوجو کردن درباره چیزی
پرسوجو کردن درباره زمان حرکت قطار
“Er erkundigt sich nach den Abfahrtszeiten der Züge.”
“او درباره زمان حرکت قطارها پرسوجو میکند.”
پرسوجو کردن درباره وضعیت سلامتی
“Sie erkundigt sich nach dem Gesundheitszustand ihrer Freundin.”
“او درباره وضعیت سلامتی دوستش پرسوجو میکند.”
پرسوجو کردن درباره قیمتها
“Ich erkundige mich nach den Preisen.”
“من درباره قیمتها پرسوجو میکنم.”
پرسوجو کردن درباره شرایط آب و هوا
“Wir erkundigen uns nach dem Wetter.”
“ما درباره وضعیت آب و هوا پرسوجو میکنیم.”
sich akk [bei jdm] [nach jdm/etw] erkundigen
sich vorstellen
معرفی کردن
فعل “sich vorstellen” به زبان آلمانی میتواند دو معنی متفاوت داشته باشد: “تصور کردن” و “معرفی کردن”. بسته به اینکه با چه پیشوند یا عبارتی استفاده شود، معنی متفاوتی خواهد داشت.
sich (etwas) vorstellen
به معنای “تصور کردن” یا “خیال کردن”
تصور کردن یک وضعیت
“Ich kann mir vorstellen, dass das schwer ist.”
“میتوانم تصور کنم که این سخت است.”
خیال کردن یک آینده بهتر
“Sie stellt sich eine bessere Zukunft vor.”
“او آیندهای بهتر را تصور میکند.”
تجسم یک صحنه
“Er stellt sich vor, am Strand zu sein.”
“او تصور میکند که در ساحل است.”
تصور کردن یک پروژه موفق
“Wir stellen uns vor, dass unser Projekt erfolgreich sein wird.”
“ما تصور میکنیم که پروژهمان موفق خواهد بود.”
استفاده با ضمایر
من تصور میکنم
“Ich stelle mir vor, in einem großen Haus zu wohnen.”
“من تصور میکنم که در یک خانه بزرگ زندگی میکنم.”
او (مونث) تصور میکند
“Sie stellt sich vor, eine berühmte Sängerin zu sein.”
“او تصور میکند که یک خواننده معروف است.”
آنها تصور میکنند
“Sie stellen sich vor, im Ausland zu leben.”
“آنها تصور میکنند که در خارج از کشور زندگی میکنند.”
sich vorstellen
به معنای “معرفی کردن”
معرفی کردن خود در مصاحبه
“Er stellt sich beim Vorstellungsgespräch vor.”
“او در مصاحبه شغلی خود را معرفی میکند.”
معرفی کردن خود در کلاس
“Sie stellt sich der neuen Klasse vor.”
“او خود را به کلاس جدید معرفی میکند.”
معرفی کردن خود در یک مهمانی
“Ich stelle mich den Gästen vor.”
“من خود را به مهمانان معرفی میکنم.”
معرفی کردن خود در محل کار جدید
“Wir stellen uns den neuen Kollegen vor.”
“ما خود را به همکاران جدید معرفی میکنیم.”
استفاده با ضمایر
من معرفی میکنم
“Ich stelle mich vor.”
“من خود را معرفی میکنم.”
او (مونث) معرفی میکند
“Sie stellt sich vor.”
“او خود را معرفی میکند.”
آنها معرفی میکنند
“Sie stellen sich vor.”
“آنها خود را معرفی میکنند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “sich vorstellen” برای توصیف تصور کردن یا معرفی کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
تصور کردن
tätig sein , tätig
فعل “tätig sein” و صفت “tätig” در زبان آلمانی به معنای “فعال بودن” یا “مشغول بودن” است. اینها زمانی استفاده میشوند که بخواهیم بگوییم کسی در یک حرفه یا زمینه خاصی فعالیت دارد.
tätig sein
به معنای “مشغول بودن” یا “فعال بودن”
فعال بودن به عنوان معلم
“Er ist als Lehrer tätig.”
“او به عنوان معلم مشغول به کار است.”
فعال بودن در صنعت فناوری
“Sie ist in der Technologiebranche tätig.”
“او در صنعت فناوری مشغول به کار است.”
فعالیت در یک شرکت بزرگ
“Ich bin bei einer großen Firma tätig.”
“من در یک شرکت بزرگ مشغول به کار هستم.”
فعالیت در زمینه تحقیق
“Wir sind in der Forschung tätig.”
“ما در زمینه تحقیق مشغول به کار هستیم.”
استفاده با ضمایر
من مشغول هستم
“Ich bin im Vertrieb tätig.”
“من در فروش مشغول به کار هستم.”
او (مونث) مشغول است
“Sie ist im Gesundheitswesen tätig.”
“او در بخش بهداشت مشغول به کار است.”
آنها مشغول هستند
“Sie sind im Bauwesen tätig.”
“آنها در صنعت ساخت و ساز مشغول به کار هستند.”
tätig
به معنای “فعال” یا “مشغول”
یک پزشک فعال
“Er ist ein tätiger Arzt.”
“او یک پزشک فعال است.”
یک مهندس فعال
“Sie ist eine tätige Ingenieurin.”
“او یک مهندس فعال است.”
فعالیتهای حرفهای
“Seine tätige Mitarbeit hat das Projekt vorangebracht.”
“فعالیت حرفهای او پروژه را پیش برده است.”
مشارکت فعال در سازمان
“Die tätigen Mitglieder des Vereins treffen sich regelmäßig.”
“اعضای فعال انجمن به طور منظم ملاقات میکنند.”
استفاده با ضمایر
من فعال هستم
“Ich bin sehr tätig in meiner Gemeinde.”
“من در جامعه خود بسیار فعال هستم.”
او (مونث) فعال است
“Sie ist sehr tätig in ihrem Beruf.”
“او در حرفه خود بسیار فعال است.”
آنها فعال هستند
“Sie sind als Freiwillige tätig.”
“آنها به عنوان داوطلب فعال هستند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “tätig sein” و صفت “tätig” برای توصیف فعال بودن یا مشغول بودن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
unterstützen
حمایت و پشتیبانی کردن
فعل “unterstützen” به زبان آلمانی به معنای “حمایت کردن” یا “پشتیبانی کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی به دیگری کمک میکند یا از او حمایت میکند.
حمایت مالی
“Er unterstützt seine Familie finanziell.”
“او به خانوادهاش از نظر مالی کمک میکند.”
پشتیبانی از یک پروژه
“Sie unterstützen das Projekt mit Ressourcen.”
“آنها از پروژه با منابع حمایت میکنند.”
حمایت از یک دوست
“Ich unterstütze meinen Freund bei seinem Studium.”
“من از دوستم در تحصیلاتش حمایت میکنم.”
پشتیبانی در کار
“Der Chef unterstützt seine Mitarbeiter.”
“رئیس از کارکنانش حمایت میکند.”
کمک به یک سازمان خیریه
“Wir unterstützen eine gemeinnützige Organisation.”
“ما از یک سازمان خیریه حمایت میکنیم.”
استفاده با ضمایر
من حمایت میکنم
“Ich unterstütze dich in dieser schwierigen Zeit.”
“من در این زمان سخت از تو حمایت میکنم.”
او (مونث) حمایت میکند
“Sie unterstützt ihre Kollegin bei der Arbeit.”
“او از همکارش در کار حمایت میکند.”
آنها حمایت میکنند
“Sie unterstützen die Initiative für saubere Energie.”
“آنها از ابتکار برای انرژی پاک حمایت میکنند.”
مثالهای بیشتر:
حمایت از ورزشکاران
“Der Verein unterstützt junge Athleten.”
“باشگاه از ورزشکاران جوان حمایت میکند.”
پشتیبانی از هنرمندان
“Die Stiftung unterstützt lokale Künstler.”
“بنیاد از هنرمندان محلی حمایت میکند.”
حمایت از آموزش
“Die Regierung unterstützt Bildungsprogramme.”
“دولت از برنامههای آموزشی حمایت میکند.”
حمایت از حقوق بشر
“Die Organisation unterstützt die Menschenrechte weltweit.”
“سازمان از حقوق بشر در سراسر جهان حمایت میکند.”
کمک به توسعه جامعه
“Wir unterstützen Gemeinschaftsprojekte in unserer Stadt.”
“ما از پروژههای جامعه در شهرمان حمایت میکنیم.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “unterstützen” برای توصیف حمایت کردن یا پشتیبانی کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
verbinden mit + Dat.
فعل “verbinden” به زبان آلمانی به معنای “متصل کردن” یا “وصل کردن” است. زمانی که با حرف اضافه “mit” به همراه داتیو استفاده میشود، به معنای “اتصال با” یا “ارتباط با” است.
اتصال با اینترنت
“Er verbindet den Computer mit dem Internet.”
“او کامپیوتر را به اینترنت وصل میکند.”
ارتباط با یک دوست
“Sie hat sich wieder mit ihrem alten Freund verbunden.”
“او دوباره با دوست قدیمیاش ارتباط برقرار کرده است.”
اتصال گوشی به شارژر
“Ich verbinde mein Handy mit dem Ladegerät.”
“من گوشیام را به شارژر وصل میکنم.”
اتصال دو بخش
“Wir müssen diese beiden Teile mit einem Kabel verbinden.”
“ما باید این دو بخش را با یک کابل وصل کنیم.”
ارتباط در مکالمه تلفنی
“Der Sekretär verbindet den Anrufer mit dem Chef.”
“منشی تماسگیرنده را به رئیس وصل میکند.”
استفاده با ضمایر
من متصل میکنم
“Ich verbinde das Gerät mit dem Stromnetz.”
“من دستگاه را به شبکه برق وصل میکنم.”
او (مونث) متصل میکند
“Sie verbindet den Drucker mit dem Computer.”
“او پرینتر را به کامپیوتر وصل میکند.”
آنها متصل میکنند
“Sie verbinden die beiden Gebäude mit einer Brücke.”
“آنها دو ساختمان را با یک پل وصل میکنند.”
مثالهای بیشتر:
ارتباط دادن ایدهها
“Er verbindet seine Ideen mit den Vorschlägen des Teams.”
“او ایدههایش را با پیشنهادات تیم ارتباط میدهد.”
متصل کردن دستگاهها
“Wir verbinden die Lautsprecher mit dem Verstärker.”
“ما بلندگوها را به تقویتکننده وصل میکنیم.”
ایجاد ارتباط در یک شبکه
“Die IT-Abteilung verbindet alle Computer mit dem Server.”
“بخش IT تمام کامپیوترها را به سرور وصل میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “verbinden mit” برای توصیف اتصال یا ارتباط دادن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
با متصل کردن با
verhandeln
فعل “verhandeln” به زبان آلمانی به معنای “مذاکره کردن” یا “چانهزنی کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که دو یا چند طرف درباره شرایط یا موارد خاصی مذاکره میکنند تا به توافق برسند.
مذاکره درباره قیمت
“Sie verhandeln über den Preis des Autos.”
“آنها درباره قیمت ماشین مذاکره میکنند.”
مذاکره در مورد قرارداد
“Er verhandelt den neuen Arbeitsvertrag.”
“او درباره قرارداد کاری جدید مذاکره میکند.”
مذاکره برای صلح
“Die Länder verhandeln über ein Friedensabkommen.”
“کشورها درباره یک توافق صلح مذاکره میکنند.”
مذاکره در تجارت
“Wir verhandeln mit unseren Geschäftspartnern über die Lieferbedingungen.”
“ما با شرکای تجاری خود درباره شرایط تحویل مذاکره میکنیم.”
مذاکره درباره پروژه
“Das Team verhandelt die Einzelheiten des Projekts.”
“تیم درباره جزئیات پروژه مذاکره میکند.”
استفاده با ضمایر
من مذاکره میکنم
“Ich verhandle mit dem Verkäufer über den Preis.”
“من با فروشنده درباره قیمت مذاکره میکنم.”
او (مونث) مذاکره میکند
“Sie verhandelt mit ihrem Chef über eine Gehaltserhöhung.”
“او با رئیس خود درباره افزایش حقوق مذاکره میکند.”
آنها مذاکره میکنند
“Sie verhandeln über die Bedingungen des Vertrags.”
“آنها درباره شرایط قرارداد مذاکره میکنند.”
مثالهای بیشتر:
مذاکره برای افزایش دستمزد
“Die Gewerkschaften verhandeln über eine Lohnerhöhung.”
“اتحادیهها درباره افزایش دستمزد مذاکره میکنند.”
مذاکره برای خرید
“Wir verhandeln den Kauf des Hauses.”
“ما درباره خرید خانه مذاکره میکنیم.”
مذاکره در جلسه
“Die Parteien verhandeln in einer langen Sitzung.”
“طرفین در یک جلسه طولانی مذاکره میکنند.”
مذاکره در بازار
“Er verhandelt mit dem Händler auf dem Markt.”
“او در بازار با فروشنده مذاکره میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “verhandeln” برای توصیف مذاکره کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
verlangen
فعل “verlangen” به زبان آلمانی به معنای “خواستن”، “طلب کردن” یا “مطالبه کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی به صورت جدی یا رسمی چیزی را میخواهد یا میطلبد.
درخواست حقوق بالاتر
“Die Mitarbeiter verlangen eine Gehaltserhöhung.”
“کارکنان درخواست افزایش حقوق دارند.”
درخواست خدمات بهتر
“Die Kunden verlangen besseren Service.”
“مشتریان خدمات بهتری میخواهند.”
درخواست توضیح
“Er verlangt eine Erklärung für das Problem.”
“او یک توضیح برای مشکل میخواهد.”
درخواست بازگشت پول
“Sie verlangen ihr Geld zurück.”
“آنها پول خود را باز میخواهند.”
درخواست ملاقات
“Der Patient verlangt, den Arzt zu sehen.”
“بیمار درخواست ملاقات با پزشک را دارد.”
استفاده با ضمایر
من درخواست میکنم
“Ich verlange eine Antwort.”
“من یک پاسخ میخواهم.”
او (مونث) درخواست میکند
“Sie verlangt nach Gerechtigkeit.”
“او عدالت میطلبد.”
آنها درخواست میکنند
“Sie verlangen Entschädigung für den Schaden.”
“آنها جبران خسارت را میخواهند.”
مثالهای بیشتر:
درخواست اطلاعات بیشتر
“Die Behörde verlangt zusätzliche Informationen.”
“اداره اطلاعات بیشتری میخواهد.”
درخواست رعایت قوانین
“Der Lehrer verlangt, dass die Schüler die Regeln beachten.”
“معلم میخواهد که دانشآموزان قوانین را رعایت کنند.”
درخواست پایان کار
“Der Chef verlangt, dass das Projekt bis morgen fertig ist.”
“رئیس میخواهد که پروژه تا فردا تمام شود.”
درخواست توجه
“Die Situation verlangt unsere volle Aufmerksamkeit.”
“وضعیت نیازمند توجه کامل ماست.”
درخواست کمک
“Er verlangt Hilfe von seinen Freunden.”
“او از دوستانش کمک میخواهد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “verlangen” برای توصیف خواستن یا مطالبه کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
verteidigen
فعل “verteidigen” به زبان آلمانی به معنای “دفاع کردن” یا “حمایت کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی از چیزی یا کسی دفاع میکند، چه به صورت فیزیکی و چه به صورت کلامی.
دفاع کردن از یک دوست
“Er verteidigt seinen Freund gegen die Anschuldigungen.”
“او از دوستش در برابر اتهامات دفاع میکند.”
دفاع از کشور
“Die Soldaten verteidigen ihr Land.”
“سربازان از کشورشان دفاع میکنند.”
دفاع در دادگاه
“Der Anwalt verteidigt seinen Mandanten vor Gericht.”
“وکیل از موکلش در دادگاه دفاع میکند.”
حمایت از ایدهها
“Sie verteidigt ihre Ideen leidenschaftlich.”
“او با اشتیاق از ایدههایش دفاع میکند.”
دفاع از حقوق
“Die Aktivisten verteidigen die Menschenrechte.”
“فعالان از حقوق بشر دفاع میکنند.”
استفاده با ضمایر
من دفاع میکنم
“Ich verteidige meine Meinung.”
“من از نظرم دفاع میکنم.”
او (مونث) دفاع میکند
“Sie verteidigt ihre Entscheidung.”
“او از تصمیمش دفاع میکند.”
آنها دفاع میکنند
“Sie verteidigen ihre Position.”
“آنها از موقعیت خود دفاع میکنند.”
مثالهای بیشتر:
دفاع در مسابقه
“Die Mannschaft verteidigt ihren Titel.”
“تیم از عنوان قهرمانی خود دفاع میکند.”
دفاع از یک پایاننامه
“Er verteidigt seine Dissertation vor dem Prüfungsausschuss.”
“او از پایاننامهاش در برابر کمیته امتحان دفاع میکند.”
دفاع از یک قلعه
“Die Ritter verteidigen die Burg gegen die Angreifer.”
“شوالیهها از قلعه در برابر مهاجمان دفاع میکنند.”
حمایت از خانواده
“Er verteidigt seine Familie gegen jede Bedrohung.”
“او از خانوادهاش در برابر هر تهدیدی دفاع میکند.”
دفاع در بحث
“Sie verteidigt ihre Argumente in der Diskussion.”
“او در بحث از استدلالهایش دفاع میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “verteidigen” برای توصیف دفاع کردن یا حمایت کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
zu tun haben mit + Dat.
فعل “zu tun haben mit”
به زبان آلمانی به معنای “در ارتباط بودن با” یا “مربوط بودن به” است.
این فعل زمانی استفاده میشود که بخواهیم بگوییم چیزی یا کسی با موضوع یا مسئلهای خاص در ارتباط است.
در ارتباط بودن با مشکل
“Das hat nichts mit dem eigentlichen Problem zu tun.”
“این هیچ ارتباطی با مشکل اصلی ندارد.”
مرتبط بودن با پروژه
“Er hat viel mit dem neuen Projekt zu tun.”
“او خیلی با پروژه جدید در ارتباط است.”
درگیر بودن با موضوع
“Wir haben viel mit der Planung der Veranstaltung zu tun.”
“ما خیلی با برنامهریزی مراسم درگیر هستیم.”
در ارتباط بودن با قوانین
“Diese Regelungen haben mit dem neuen Gesetz zu tun.”
“این مقررات با قانون جدید در ارتباط هستند.”
استفاده با ضمایر
من در ارتباط هستم
“Ich habe nichts mit dieser Angelegenheit zu tun.”
“من هیچ ارتباطی با این موضوع ندارم.”
او (مونث) در ارتباط است
“Sie hat viel mit der Organisation der Konferenz zu tun.”
“او خیلی با سازماندهی کنفرانس در ارتباط است.”
آنها در ارتباط هستند
“Sie haben viel mit dem Erfolg des Projekts zu tun.”
“آنها خیلی با موفقیت پروژه در ارتباط هستند.”
مثالهای بیشتر:
در ارتباط بودن با شرایط کاری
“Die Unzufriedenheit der Mitarbeiter hat viel mit den Arbeitsbedingungen zu tun.”
“نارضایتی کارکنان ارتباط زیادی با شرایط کاری دارد.”
مرتبط بودن با تحصیلات
“Seine Kenntnisse haben viel mit seiner Ausbildung zu tun.”
“دانش او ارتباط زیادی با تحصیلاتش دارد.”
در ارتباط بودن با تجربه
“Ihre Fähigkeiten haben viel mit ihrer Berufserfahrung zu tun.”
“مهارتهای او ارتباط زیادی با تجربه شغلیاش دارد.”
مرتبط بودن با فرهنگ
“Das Verhalten hat viel mit der Kultur des Landes zu tun.”
“این رفتار ارتباط زیادی با فرهنگ کشور دارد.”
در ارتباط بودن با تیم
“Erfolg hat viel mit Teamarbeit zu tun.”
“موفقیت ارتباط زیادی با کار تیمی دارد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از عبارت “zu tun haben mit” برای توصیف ارتباط یا رابطه داشتن با موضوعات مختلف استفاده کرد.
die Abteilung
اسم “Abteilung” به زبان آلمانی به معنای “بخش” یا “دپارتمان” است. این کلمه معمولاً برای توصیف بخشهای مختلف در یک سازمان، شرکت، یا اداره استفاده میشود.
بخش مالی
“Die Abteilung für Finanzen ist verantwortlich für die Budgetplanung.”
“بخش مالی مسئول برنامهریزی بودجه است.”
دپارتمان منابع انسانی
“Die Personalabteilung kümmert sich um die Einstellungen und Entlassungen.”
“بخش منابع انسانی به استخدام و اخراج کارکنان رسیدگی میکند.”
بخش تحقیق و توسعه
“Die Abteilung für Forschung und Entwicklung arbeitet an neuen Produkten.”
“بخش تحقیق و توسعه روی محصولات جدید کار میکند.”
بخش فروش
“Die Verkaufsabteilung ist für den Vertrieb der Produkte zuständig.”
“بخش فروش مسئول توزیع محصولات است.”
بخش بازاریابی
“Die Marketingabteilung plant die Werbekampagnen.”
“بخش بازاریابی کمپینهای تبلیغاتی را برنامهریزی میکند.”
استفاده با ضمایر
بخش من
“Meine Abteilung arbeitet an diesem Projekt.”
“بخش من روی این پروژه کار میکند.”
بخش او (مونث)
“Ihre Abteilung hat die besten Verkaufszahlen.”
“بخش او بهترین آمار فروش را دارد.”
بخش آنها
“Ihre Abteilungen arbeiten eng zusammen.”
“بخشهای آنها بهطور نزدیک با هم همکاری میکنند.”
مثالهای بیشتر:
بخش IT
“Die IT-Abteilung ist für die Wartung der Computer zuständig.”
“بخش IT مسئول نگهداری از کامپیوترها است.”
بخش خدمات مشتری
“Die Kundenservice-Abteilung beantwortet Anfragen und Beschwerden.”
“بخش خدمات مشتری به پرسشها و شکایات پاسخ میدهد.”
بخش تولید
“Die Produktionsabteilung stellt die Produkte her.”
“بخش تولید محصولات را تولید میکند.”
بخش حقوقی
“Die Rechtsabteilung berät das Unternehmen in rechtlichen Fragen.”
“بخش حقوقی شرکت را در مسائل حقوقی مشاوره میدهد.”
بخش آموزش
“Die Schulungsabteilung organisiert Weiterbildungskurse.”
“بخش آموزش دورههای آموزشی را سازماندهی میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Abteilung” برای توصیف بخشهای مختلف در یک سازمان یا شرکت استفاده کرد.
die Angabe
اسم “Angabe” به زبان آلمانی به معنای “اطلاعات”، “بیان”، “مشخصات” یا “ذکر” است. این کلمه معمولاً برای توصیف ارائه اطلاعات یا جزئیات خاصی استفاده میشود.
ارائه اطلاعات
“Bitte geben Sie Ihre persönlichen Angaben an.”
“لطفاً اطلاعات شخصی خود را ارائه دهید.”
بیان دلیل
“Er machte keine Angaben zu den Gründen seines Fehlens.”
“او دلایلی برای غیبت خود ارائه نداد.”
مشخصات محصول
“Die technischen Angaben finden Sie auf der Verpackung.”
“مشخصات فنی را میتوانید روی بستهبندی پیدا کنید.”
اطلاعات تماس
“Wir benötigen Ihre Kontaktdaten und weiteren Angaben.”
“ما به اطلاعات تماس و سایر جزئیات شما نیاز داریم.”
استفاده با ضمایر
اطلاعات من
“Meine Angaben sind korrekt.”
“اطلاعات من صحیح است.”
اطلاعات او (مونث)
“Ihre Angaben wurden überprüft.”
“اطلاعات او بررسی شد.”
اطلاعات آنها
“Ihre Angaben fehlen noch.”
“اطلاعات آنها هنوز کامل نشده است.”
مثالهای بیشتر:
بیان اطلاعات مالی
“Die Angaben zu den Kosten sind in der Rechnung enthalten.”
“اطلاعات مربوط به هزینهها در فاکتور موجود است.”
ذکر جزئیات
“Die genauen Angaben zur Veranstaltung werden nächste Woche bekannt gegeben.”
“جزئیات دقیق مربوط به مراسم هفته آینده اعلام خواهد شد.”
مشخصات در فرم
“Füllen Sie bitte alle erforderlichen Angaben im Formular aus.”
“لطفاً تمامی مشخصات لازم را در فرم پر کنید.”
اطلاعات تحصیلی
“Die Angaben zu seinem Bildungsweg sind beeindruckend.”
“اطلاعات مربوط به تحصیلات او قابل توجه است.”
بیان زمان
“Die Angaben zur Lieferzeit sind unverbindlich.”
“اطلاعات مربوط به زمان تحویل غیرالزامی است.”
اطلاعات در یک گزارش
“Der Bericht enthält genaue Angaben zum Unfallhergang.”
“گزارش شامل اطلاعات دقیقی از چگونگی وقوع حادثه است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Angabe” برای توصیف ارائه اطلاعات یا ذکر جزئیات در زمینههای مختلف استفاده کرد.
اظهار-
der/die Angestellte-n
اسم “Angestellte” به زبان آلمانی به معنای “کارمند” است. این کلمه میتواند به صورت مذکر (der Angestellte) یا مؤنث (die Angestellte) باشد و برای اشاره به افرادی که در یک شرکت یا سازمان مشغول به کار هستند استفاده میشود.
کارمند مذکر
“Der Angestellte arbeitet in der Marketingabteilung.”
“کارمند در بخش بازاریابی کار میکند.”
کارمند مؤنث
“Die Angestellte ist für die Buchhaltung zuständig.”
“کارمند مؤنث مسئول حسابداری است.”
جمع کارمندان
“Die Angestellten des Unternehmens nehmen an der Schulung teil.”
“کارمندان شرکت در دوره آموزشی شرکت میکنند.”
وظایف کارمندان
“Die Angestellten haben unterschiedliche Aufgaben.”
“کارمندان وظایف مختلفی دارند.”
استفاده با ضمایر
کارمند من (مذکر)
“Mein Angestellter hat die Berichte fertiggestellt.”
“کارمند من گزارشها را تکمیل کرده است.”
کارمند او (مؤنث)
“Ihre Angestellte hat die Kundenanfragen beantwortet.”
“کارمند او به پرسشهای مشتریان پاسخ داده است.”
کارمندان آنها
“Ihre Angestellten sind sehr kompetent.”
“کارمندان آنها بسیار کارآمد هستند.”
مثالهای بیشتر:
کارمند جدید
“Ein neuer Angestellter wurde gestern eingestellt.”
“یک کارمند جدید دیروز استخدام شد.”
کارمند موقت
“Die Firma hat einige temporäre Angestellte für das Projekt eingestellt.”
“شرکت چند کارمند موقت برای پروژه استخدام کرده است.”
کارمند با تجربه
“Der erfahrene Angestellte weiß genau, wie die Prozesse ablaufen.”
“کارمند با تجربه دقیقاً میداند که فرآیندها چگونه پیش میروند.”
کارمند بخش IT
“Die Angestellte in der IT-Abteilung löst technische Probleme.”
“کارمند مؤنث در بخش IT مشکلات فنی را حل میکند.”
کارمند در خدمات مشتری
“Die Angestellten im Kundenservice sind freundlich und hilfsbereit.”
“کارمندان بخش خدمات مشتریان دوستانه و کمککننده هستند.”
کارمند در بخش فروش
“Der Angestellte im Verkauf hat die besten Verkaufszahlen.”
“کارمند بخش فروش بهترین آمار فروش را دارد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Angestellte” برای توصیف کارمندان در زمینههای مختلف استفاده کرد.
die Anlage-n
اسم “Anlage” به زبان آلمانی به معنای “تجهیزات”، “سرمایهگذاری”، “پیوست”، یا “تأسیسات” است. این کلمه بسته به زمینه استفاده میتواند معانی مختلفی داشته باشد.
تجهیزات
“Die technische Anlage im Labor ist sehr modern.”
“تجهیزات فنی در آزمایشگاه بسیار مدرن است.”
سرمایهگذاری
“Seine Anlage in Aktien hat sich ausgezahlt.”
“سرمایهگذاری او در سهام نتیجه داده است.”
پیوست
“Die Anlage der E-Mail enthält wichtige Dokumente.”
“پیوست ایمیل شامل اسناد مهمی است.”
تأسیسات
“Die Anlage zur Wasseraufbereitung ist sehr effizient.”
“تأسیسات تصفیه آب بسیار کارآمد است.”
استفاده با ضمایر
تجهیزات من
“Meine Anlage funktioniert einwandfrei.”
“تجهیزات من بدون نقص کار میکند.”
سرمایهگذاری او (مذکر)
“Seine Anlage hat hohe Renditen gebracht.”
“سرمایهگذاری او بازدهی بالایی داشته است.”
پیوست آنها
“Ihre Anlage enthält alle erforderlichen Informationen.”
“پیوست آنها شامل تمامی اطلاعات لازم است.”
مثالهای بیشتر:
تجهیزات صوتی
“Die Musikanlage im Wohnzimmer hat einen ausgezeichneten Klang.”
“تجهیزات صوتی در اتاق نشیمن صدای فوقالعادهای دارد.”
سرمایهگذاری در املاک
“Er hat eine Anlage in Immobilien getätigt.”
“او در املاک سرمایهگذاری کرده است.”
پیوست قرارداد
“Die genauen Bedingungen finden Sie in der Anlage.”
“شرایط دقیق را در پیوست میتوانید پیدا کنید.”
تأسیسات صنعتی
“Die industrielle Anlage produziert täglich tausende von Produkten.”
“تأسیسات صنعتی روزانه هزاران محصول تولید میکند.”
سرمایهگذاری بلندمدت
“Langfristige Anlagen sind oft weniger riskant.”
“سرمایهگذاریهای بلندمدت اغلب کمتر پرخطر هستند.”
تجهیزات ورزشی
“Die Sportanlage ist für verschiedene Sportarten geeignet.”
“تجهیزات ورزشی برای ورزشهای مختلف مناسب است.”
پیوست نامه
“Die Anlage zum Brief enthält alle notwendigen Unterlagen.”
“پیوست نامه شامل تمامی مدارک لازم است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Anlage” برای توصیف تجهیزات، سرمایهگذاری، پیوست و تأسیسات در زمینههای مختلف استفاده کرد.
die Anrede-n
عنوان
اسم “Anrede” به زبان آلمانی به معنای “عنوان” یا “سلام” است. این کلمه معمولاً برای اشاره به نحوهی شروع نامهها یا ایمیلها و همچنین برای عناوین محترمانه در مکالمات رسمی استفاده میشود.
عنوان در نامه
“Die Anrede in einem Geschäftsbrief ist sehr wichtig.”
“عنوان در یک نامه تجاری بسیار مهم است.”
نحوهی شروع ایمیل
“Welche Anrede verwendet man in einer E-Mail?”
“از چه عنوانی در یک ایمیل استفاده میشود؟”
عناوین محترمانه
“Die richtige Anrede zeigt Respekt gegenüber dem Empfänger.”
“عنوان درست نشاندهندهی احترام به گیرنده است.”
استفاده با ضمایر
عنوان من
“Meine Anrede ist ‘Sehr geehrte Damen und Herren’.”
“عنوان من ‘خانمها و آقایان محترم’ است.”
عنوان او (مونث)
“Ihre Anrede war sehr formell.”
“عنوان او بسیار رسمی بود.”
عناوین آنها
“Ihre Anreden sind immer höflich und respektvoll.”
“عناوین آنها همیشه مؤدبانه و محترمانه است.”
مثالهای بیشتر:
عنوان رسمی در نامه
“Die Anrede ‘Sehr geehrter Herr Schmidt’ wird häufig verwendet.”
“عنوان ‘جناب آقای اشمیت محترم’ به طور متداول استفاده میشود.”
شروع غیررسمی ایمیل
“Für Freunde verwendet man oft die Anrede ‘Hallo’.”
“برای دوستان اغلب از عنوان ‘سلام’ استفاده میشود.”
انتخاب عنوان مناسب
“Es ist wichtig, die richtige Anrede für den jeweiligen Empfänger zu wählen.”
“انتخاب عنوان مناسب برای گیرنده مربوطه مهم است.”
استفاده از عناوین در مکالمات رسمی
“Bei offiziellen Veranstaltungen wird die Anrede ‘Frau Doktor’ verwendet.”
“در مراسم رسمی از عنوان ‘خانم دکتر’ استفاده میشود.”
تغییر عناوین بر اساس موقعیت
“Die Anrede kann je nach Kontext variieren.”
“عنوان میتواند بسته به زمینه تغییر کند.”
عناوین در زبانهای مختلف
“Unterschiedliche Kulturen haben verschiedene Anreden.”
“فرهنگهای مختلف عناوین متفاوتی دارند.”
مثالهای متنوع از عناوین
“Beispiele für Anreden sind ‘Herr’, ‘Frau’, ‘Doktor’ und ‘Professor’.”
“مثالهایی از عناوین عبارتند از ‘آقا’، ‘خانم’، ‘دکتر’ و ‘پروفسور’.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Anrede” برای توصیف عناوین و نحوه شروع مکاتبات در زمینههای مختلف استفاده کرد.
خطاب-
der Arbeitgeber
کارفرما
der Arbeitnehmer
کارمند
اسم “Arbeitnehmer” به زبان آلمانی به معنای “کارمند” یا “کارگر” است. این کلمه برای اشاره به کسی که در یک شرکت یا سازمان استخدام شده و کار میکند استفاده میشود. “Arbeitnehmer” به صورت مذکر استفاده میشود و فرم مؤنث آن “Arbeitnehmerin” است.
کارمند شرکت
“Der Arbeitnehmer arbeitet seit fünf Jahren in der Firma.”
“کارمند به مدت پنج سال در شرکت کار میکند.”
حقوق کارمند
“Die Rechte der Arbeitnehmer sind gesetzlich geschützt.”
“حقوق کارمندان به صورت قانونی محافظت شده است.”
قرارداد کار
“Der neue Arbeitnehmer hat einen unbefristeten Vertrag.”
“کارمند جدید یک قرارداد دائمی دارد.”
مزایای کارمند
“Die Arbeitnehmer erhalten zusätzliche Leistungen wie Urlaubsgeld.”
“کارمندان مزایای اضافی مانند پول تعطیلات دریافت میکنند.”
استفاده با ضمایر
کارمند من
“Mein Arbeitnehmer ist sehr zuverlässig.”
“کارمند من بسیار قابل اعتماد است.”
کارمند او (مونث)
“Ihre Arbeitnehmerin ist sehr engagiert.”
“کارمند او (مونث) بسیار متعهد است.”
کارمندان آنها
“Ihre Arbeitnehmer sind gut ausgebildet.”
“کارمندان آنها خوب آموزش دیدهاند.”
مثالهای بیشتر:
ساعات کاری کارمند
“Die Arbeitszeiten der Arbeitnehmer sind flexibel.”
“ساعات کاری کارمندان انعطافپذیر است.”
حمایت از کارمندان
“Der Betriebsrat unterstützt die Arbeitnehmer bei Problemen.”
“شورای کارکنان از کارمندان در مشکلات حمایت میکند.”
بیمه کارمند
“Die Arbeitnehmer sind durch die Firma krankenversichert.”
“کارمندان توسط شرکت بیمه درمانی هستند.”
آموزش کارمندان
“Das Unternehmen bietet seinen Arbeitnehmern regelmäßige Schulungen an.”
“شرکت به کارمندان خود آموزشهای منظم ارائه میدهد.”
کارمند در بخش تولید
“Der Arbeitnehmer in der Produktion arbeitet an der Fertigung der Produkte.”
“کارمند در بخش تولید روی ساخت محصولات کار میکند.”
رضایت شغلی
“Die Zufriedenheit der Arbeitnehmer ist für das Unternehmen sehr wichtig.”
“رضایت شغلی کارمندان برای شرکت بسیار مهم است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Arbeitnehmer” برای توصیف کارمندان و کارگران در زمینههای مختلف استفاده کرد.
der Aufstieg
اسم “Aufstieg”
به زبان آلمانی به معنای “ترقی”، “پیشرفت”، یا “صعود” است.
این کلمه معمولاً برای توصیف پیشرفت شغلی، ترقی در یک موقعیت، یا صعود به مکانی بالاتر استفاده میشود.
ترقی شغلی
“Der Aufstieg in der Firma war für ihn ein großer Erfolg.”
“ترقی در شرکت برای او یک موفقیت بزرگ بود.”
پیشرفت تحصیلی
“Der Aufstieg zum Doktortitel erfordert viel Arbeit.”
“پیشرفت به سمت دکتر شدن نیازمند کار زیادی است.”
صعود به کوه
“Der Aufstieg auf den Berg war anstrengend, aber lohnend.”
“صعود به کوه خستهکننده بود، اما ارزشش را داشت.”
پیشرفت اقتصادی
“Der wirtschaftliche Aufstieg des Landes ist beeindruckend.”
“پیشرفت اقتصادی کشور چشمگیر است.”
استفاده با ضمایر
ترقی من
“Mein Aufstieg in der Firma war unerwartet.”
“ترقی من در شرکت غیرمنتظره بود.”
پیشرفت او (مونث)
“Ihr Aufstieg in der Wissenschaft war bemerkenswert.”
“پیشرفت او در علم چشمگیر بود.”
ترقی آنها
“Ihr Aufstieg in der Gesellschaft ist ein Beispiel für andere.”
“ترقی آنها در جامعه الگویی برای دیگران است.”
مثالهای بیشتر:
صعود ورزشی
“Der Aufstieg in die erste Liga war das Ziel des Teams.”
“صعود به لیگ اول هدف تیم بود.”
پیشرفت در یک حرفه
“Der Aufstieg zum Manager war nicht einfach.”
“ترقی به سمت مدیر شدن آسان نبود.”
ترقی در یک سازمان
“Sein Aufstieg in der Organisation war dank seiner harten Arbeit möglich.”
“ترقی او در سازمان به دلیل سختکوشیاش ممکن شد.”
صعود اجتماعی
“Der soziale Aufstieg durch Bildung ist ein wichtiger Aspekt.”
“صعود اجتماعی از طریق آموزش یک جنبه مهم است.”
پیشرفت در زندگی
“Ein kontinuierlicher Aufstieg im Leben erfordert Hingabe und Zielstrebigkeit.”
“پیشرفت مداوم در زندگی نیازمند تعهد و هدفمندی است.”
موفقیت شغلی
“Der schnelle Aufstieg in seiner Karriere überraschte viele.”
“ترقی سریع در شغلش بسیاری را شگفتزده کرد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Aufstieg” برای توصیف انواع مختلف پیشرفت و ترقی در زمینههای مختلف استفاده کرد.
die Ausbildung-en
آموزش
اسم “Ausbildung”
به زبان آلمانی به معنای “آموزش” یا “تحصیلات” است.
این کلمه برای توصیف دورههای آموزشی یا تحصیلی که فرد برای کسب مهارتهای حرفهای یا علمی میگذراند، استفاده میشود.
دوره آموزشی حرفهای
“Die Ausbildung zum Elektriker dauert drei Jahre.”
“دوره آموزشی برای برقکار شدن سه سال طول میکشد.”
آموزش در شرکت
“Die Ausbildung findet sowohl im Unternehmen als auch in der Berufsschule statt.”
“آموزش هم در شرکت و هم در مدرسه حرفهای صورت میگیرد.”
تحصیلات دانشگاهی
“Nach der Schule begann sie eine Ausbildung an der Universität.”
“پس از مدرسه، او تحصیلاتش را در دانشگاه آغاز کرد.”
کارآموزی
“Die Ausbildung beinhaltet auch ein Praktikum.”
“آموزش شامل یک دوره کارآموزی نیز میشود.”
استفاده با ضمایر
آموزش من
“Meine Ausbildung war sehr anspruchsvoll.”
“آموزش من بسیار سخت بود.”
آموزش او (مونث)
“Ihre Ausbildung hat ihr viele Türen geöffnet.”
“آموزش او درهای زیادی را به رویش باز کرده است.”
آموزش آنها
“Ihre Ausbildungen sind sehr unterschiedlich.”
“آموزشهای آنها بسیار متفاوت است.”
مثالهای بیشتر:
آموزش فنی
“Die Ausbildung in technischen Berufen ist sehr praxisorientiert.”
“آموزش در حرفههای فنی بسیار عملی است.”
دوره آموزشی تخصصی
“Er hat eine Ausbildung als Koch gemacht.”
“او یک دوره آموزشی به عنوان آشپز گذرانده است.”
آموزش مداوم
“Lebenslange Ausbildung ist in vielen Berufen wichtig.”
“آموزش مداوم در بسیاری از حرفهها مهم است.”
هزینههای آموزش
“Die Kosten für die Ausbildung können hoch sein.”
“هزینههای آموزش میتواند زیاد باشد.”
برنامههای آموزشی دولتی
“Die Regierung bietet Programme zur beruflichen Ausbildung an.”
“دولت برنامههایی برای آموزش حرفهای ارائه میدهد.”
آموزش در رشته پزشکی
“Die Ausbildung zum Arzt erfordert viele Jahre Studium.”
“آموزش برای پزشک شدن نیازمند سالها تحصیل است.”
موفقیت در آموزش
“Er hat seine Ausbildung mit Auszeichnung abgeschlossen.”
“او آموزش خود را با افتخار به پایان رسانده است.”
دوره آموزشی آنلاین
“Viele Menschen entscheiden sich für eine Ausbildung über das Internet.”
“بسیاری از افراد برای آموزش از طریق اینترنت تصمیم میگیرند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Ausbildung” برای توصیف انواع مختلف آموزش و تحصیلات در زمینههای مختلف استفاده کرد.
der/die Auszubildende-n
کارآموز
اسم “Auszubildende” به زبان آلمانی به معنای “کارآموز” یا “شاگرد” است. این کلمه میتواند به صورت مذکر (der Auszubildende) یا مؤنث (die Auszubildende) باشد و برای اشاره به فردی که در حال یادگیری یک حرفه یا مهارت خاص تحت نظارت یک مربی است، استفاده میشود.
کارآموز مذکر
“Der Auszubildende lernt den Beruf des Mechanikers.”
“کارآموز حرفه مکانیک را میآموزد.”
کارآموز مؤنث
“Die Auszubildende arbeitet in der Verwaltung.”
“کارآموز مؤنث در بخش اداری کار میکند.”
جمع کارآموزان
“Die Auszubildenden nehmen an einem speziellen Trainingsprogramm teil.”
“کارآموزان در یک برنامه آموزشی ویژه شرکت میکنند.”
وظایف کارآموز
“Die Aufgaben der Auszubildenden umfassen praktische und theoretische Teile.”
“وظایف کارآموز شامل بخشهای عملی و نظری است.”
استفاده با ضمایر
کارآموز من
“Mein Auszubildender zeigt großes Interesse an der Arbeit.”
“کارآموز من علاقه زیادی به کار نشان میدهد.”
کارآموز او (مونث)
“Ihre Auszubildende hat die Prüfung bestanden.”
“کارآموز او (مونث) امتحان را گذرانده است.”
کارآموزان آنها
“Ihre Auszubildenden sind sehr engagiert.”
“کارآموزان آنها بسیار متعهد هستند.”
مثالهای بیشتر:
دوره کارآموزی
“Der Auszubildende absolviert eine dreijährige Ausbildung.”
“کارآموز یک دوره آموزشی سه ساله را میگذراند.”
مربی کارآموز
“Die Auszubildende hat einen erfahrenen Mentor.”
“کارآموز مؤنث یک مربی باتجربه دارد.”
آموزش عملی
“Die Auszubildenden erhalten praktische Ausbildung in der Werkstatt.”
“کارآموزان آموزش عملی در کارگاه دریافت میکنند.”
آموزش نظری
“Die theoretische Ausbildung erfolgt in der Berufsschule.”
“آموزش نظری در مدرسه حرفهای صورت میگیرد.”
برنامه آموزشی
“Das Unternehmen bietet ein umfassendes Ausbildungsprogramm für Auszubildende an.”
“شرکت یک برنامه آموزشی جامع برای کارآموزان ارائه میدهد.”
ارزیابی کارآموزان
“Die Auszubildenden werden regelmäßig bewertet, um ihren Fortschritt zu überwachen.”
“کارآموزان به طور منظم ارزیابی میشوند تا پیشرفتشان بررسی شود.”
فرصتهای شغلی
“Nach Abschluss der Ausbildung haben die Auszubildenden gute Chancen auf eine Festanstellung.”
“پس از اتمام دوره کارآموزی، کارآموزان شانس خوبی برای استخدام دائمی دارند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Auszubildende” برای توصیف کارآموزان و فرایند آموزش آنها در زمینههای مختلف استفاده کرد.
شاگرد
die Beförderung-en
اسم “Beförderung”
به زبان آلمانی به معنای “ترفیع”، “ارتقا” یا “حملونقل” است.
این کلمه بسته به زمینه استفاده میتواند معانی مختلفی داشته باشد.
ترفیع شغلی
“Die Beförderung zum Abteilungsleiter war ein großer Erfolg für ihn.”
“ترفیع به سمت مدیر بخش یک موفقیت بزرگ برای او بود.”
ارتقا در یک سازمان
“Sie hat die Beförderung zur Managerin erhalten.”
“او به سمت مدیر ارتقا یافت.”
حملونقل کالا
“Die Beförderung der Waren erfolgt per LKW.”
“حملونقل کالاها با کامیون انجام میشود.”
حملونقل مسافران
“Die Beförderung der Passagiere erfolgt mit dem Zug.”
“حملونقل مسافران با قطار انجام میشود.”
استفاده با ضمایر
ترفیع من
“Meine Beförderung wurde gestern bekannt gegeben.”
“ترفیع من دیروز اعلام شد.”
ترفیع او (مونث)
“Ihre Beförderung war wohlverdient.”
“ترفیع او کاملاً سزاوارانه بود.”
ترفیع آنها
“Ihre Beförderungen wurden im Unternehmen gefeiert.”
“ترفیعات آنها در شرکت جشن گرفته شد.”
مثالهای بیشتر:
ترفیع سالانه
“Er hofft auf eine Beförderung am Jahresende.”
“او امیدوار است که در پایان سال ترفیع بگیرد.”
معیارهای ترفیع
“Die Beförderung hängt von der Leistung ab.”
“ترفیع به عملکرد بستگی دارد.”
ارتقا در ارتش
“Die Beförderung zum Hauptmann war ein wichtiger Schritt in seiner Militärkarriere.”
“ترفیع به درجه کاپیتان یک قدم مهم در حرفه نظامی او بود.”
مزایای ترفیع
“Mit der Beförderung kommen auch mehr Verantwortlichkeiten.”
“با ترفیع، مسئولیتهای بیشتری نیز به همراه میآید.”
درخواست ترفیع
“Er hat offiziell um eine Beförderung gebeten.”
“او رسماً درخواست ترفیع کرده است.”
فرآیند حملونقل
“Die Beförderung der Güter wurde effizient organisiert.”
“حملونقل کالاها به طور کارآمد سازماندهی شد.”
هزینههای حملونقل
“Die Beförderungskosten sind im Preis inbegriffen.”
“هزینههای حملونقل در قیمت گنجانده شده است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Beförderung” برای توصیف ترفیع شغلی و حملونقل در زمینههای مختلف استفاده کرد.
der Bereich-e
منطقه بخش
اسم “Bereich” به زبان آلمانی به معنای “منطقه”، “حوزه” یا “بخش” است. این کلمه برای توصیف مناطق جغرافیایی، حوزههای کاری، یا بخشهای مختلف در یک سازمان استفاده میشود.
منطقه جغرافیایی
“Der Bereich um den See ist sehr schön.”
“منطقه اطراف دریاچه بسیار زیبا است.”
حوزه کاری
“Er arbeitet im Bereich der Informationstechnologie.”
“او در حوزه فناوری اطلاعات کار میکند.”
بخش در سازمان
“Die Marketingabteilung ist ein wichtiger Bereich des Unternehmens.”
“بخش بازاریابی یک بخش مهم از شرکت است.”
حوزه تحقیق
“Sein Forschungsbereich ist die Quantenphysik.”
“حوزه تحقیق او فیزیک کوانتومی است.”
استفاده با ضمایر
حوزه من
“Mein Bereich ist die Softwareentwicklung.”
“حوزه من توسعه نرمافزار است.”
حوزه او (مونث)
“Ihr Bereich umfasst die Kundenbetreuung.”
“حوزه او شامل خدمات مشتریان است.”
حوزه آنها
“Ihre Bereiche sind sehr vielfältig.”
“حوزههای آنها بسیار متنوع هستند.”
مثالهای بیشتر:
بخش تولید
“Der Bereich der Produktion muss optimiert werden.”
“بخش تولید باید بهینهسازی شود.”
حوزه آموزشی
“Im Bereich der Bildung gibt es viele Reformen.”
“در حوزه آموزش اصلاحات زیادی وجود دارد.”
بخش پزشکی
“Der Bereich der Medizin entwickelt sich ständig weiter.”
“بخش پزشکی به طور مداوم در حال توسعه است.”
منطقه حفاظت شده
“Dieser Bereich des Waldes ist geschützt.”
“این منطقه از جنگل محافظت شده است.”
حوزه بازاریابی
“Die Firma investiert viel in den Bereich des digitalen Marketings.”
“شرکت سرمایهگذاری زیادی در حوزه بازاریابی دیجیتال انجام میدهد.”
بخش مالی
“Der Bereich der Finanzen ist für die Budgetplanung verantwortlich.”
“بخش مالی مسئول برنامهریزی بودجه است.”
حوزه حقوقی
“Er arbeitet im Bereich des internationalen Rechts.”
“او در حوزه حقوق بینالملل کار میکند.”
منطقه صنعتی
“Der industrielle Bereich liegt außerhalb der Stadt.”
“منطقه صنعتی خارج از شهر قرار دارد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Bereich” برای توصیف مناطق جغرافیایی، حوزههای کاری، و بخشهای مختلف در زمینههای مختلف استفاده کرد.
das Berufsleben
زندگی شغلی
اسم “Berufsleben” به زبان آلمانی به معنای “زندگی حرفهای” یا “زندگی شغلی” است. این کلمه برای توصیف تمام جنبههای مربوط به حرفه و شغل یک فرد استفاده میشود.
شروع زندگی حرفهای
“Nach dem Studium beginnt das Berufsleben.”
“پس از تحصیل، زندگی حرفهای آغاز میشود.”
تجربه در زندگی شغلی
“Er hat viele Jahre Erfahrung im Berufsleben.”
“او سالها تجربه در زندگی حرفهای دارد.”
تعادل بین کار و زندگی
“Die Balance zwischen Berufsleben und Privatleben ist wichtig.”
“تعادل بین زندگی شغلی و زندگی شخصی مهم است.”
چالشهای شغلی
“Im Berufsleben gibt es viele Herausforderungen.”
“در زندگی حرفهای چالشهای زیادی وجود دارد.”
موفقیت در زندگی حرفهای
“Sie hat im Berufsleben großen Erfolg gehabt.”
“او در زندگی حرفهای موفقیت زیادی داشته است.”
استفاده با ضمایر
زندگی شغلی من
“Mein Berufsleben ist sehr abwechslungsreich.”
“زندگی شغلی من بسیار متنوع است.”
زندگی شغلی او (مونث)
“Ihr Berufsleben ist spannend und erfüllend.”
“زندگی شغلی او هیجانانگیز و رضایتبخش است.”
زندگی شغلی آنها
“Ihr Berufsleben ist von harter Arbeit und Engagement geprägt.”
“زندگی شغلی آنها با سختکوشی و تعهد مشخص میشود.”
مثالهای بیشتر:
تغییر شغل در طول زندگی حرفهای
“Viele Menschen wechseln im Laufe ihres Berufslebens den Job.”
“بسیاری از افراد در طول زندگی حرفهای خود شغل خود را تغییر میدهند.”
آموزش و توسعه در زندگی شغلی
“Fortbildung ist ein wichtiger Teil des Berufslebens.”
“آموزش مداوم بخش مهمی از زندگی حرفهای است.”
رضایت شغلی
“Zufriedenheit im Berufsleben trägt zur allgemeinen Lebensqualität bei.”
“رضایت شغلی به کیفیت کلی زندگی کمک میکند.”
بازنشستگی و پایان زندگی حرفهای
“Das Berufsleben endet oft mit dem Eintritt in den Ruhestand.”
“زندگی حرفهای اغلب با ورود به دوران بازنشستگی به پایان میرسد.”
تأثیر استرس شغلی
“Stress im Berufsleben kann die Gesundheit beeinträchtigen.”
“استرس در زندگی حرفهای میتواند سلامت را تحت تأثیر قرار دهد.”
ارتباطات در زندگی شغلی
“Gute Kommunikation ist im Berufsleben unerlässlich.”
“ارتباطات خوب در زندگی حرفهای ضروری است.”
موفقیتهای شغلی
“Seine Erfolge im Berufsleben sind beeindruckend.”
“موفقیتهای او در زندگی حرفهای چشمگیر است.”
یادگیری مداوم در زندگی شغلی
“Lebenslanges Lernen ist im Berufsleben wichtig.”
“یادگیری مداوم در زندگی حرفهای مهم است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Berufsleben” برای توصیف جنبههای مختلف زندگی شغلی و حرفهای در زمینههای مختلف استفاده کرد.
زندگی کاری/
der Bewerber
داوطلب
اسم “Bewerber” به زبان آلمانی به معنای “متقاضی” یا “درخواستدهنده” است. این کلمه معمولاً برای اشاره به کسی که برای شغل، موقعیت تحصیلی، یا هر نوع فرصت دیگری درخواست داده است، استفاده میشود. فرم مؤنث آن “Bewerberin” است.
متقاضی شغل
“Der Bewerber hat seine Unterlagen eingereicht.”
“متقاضی مدارک خود را ارسال کرده است.”
متقاضی مؤنث
“Die Bewerberin wurde zum Vorstellungsgespräch eingeladen.”
“متقاضی مؤنث به مصاحبه دعوت شد.”
جمع متقاضیان
“Die Bewerber für die Stelle werden nächste Woche informiert.”
“متقاضیان برای شغل هفته آینده مطلع خواهند شد.”
بررسی درخواستها
“Die Bewerbungen der Bewerber werden derzeit geprüft.”
“درخواستهای متقاضیان در حال بررسی است.”
استفاده با ضمایر
متقاضی من
“Mein Bewerber hat gute Referenzen.”
“متقاضی من مراجع خوبی دارد.”
متقاضی او (مونث)
“Ihre Bewerberin hat beeindruckende Qualifikationen.”
“متقاضی او (مونث) دارای صلاحیتهای چشمگیری است.”
متقاضیان آنها
“Ihre Bewerber sind sehr gut vorbereitet.”
“متقاضیان آنها بسیار خوب آماده شدهاند.”
مثالهای بیشتر:
ارزیابی متقاضیان
“Der Personalmanager führt Interviews mit allen Bewerbern durch.”
“مدیر منابع انسانی با تمامی متقاضیان مصاحبه میکند.”
انتخاب متقاضی
“Nur der beste Bewerber wird ausgewählt.”
“فقط بهترین متقاضی انتخاب خواهد شد.”
معیارهای انتخاب
“Die Kriterien für die Auswahl der Bewerber sind streng.”
“معیارهای انتخاب متقاضیان سختگیرانه است.”
توصیهنامه برای متقاضی
“Der Bewerber hat ein ausgezeichnetes Empfehlungsschreiben.”
“متقاضی یک توصیهنامه عالی دارد.”
آمادگی برای مصاحبه
“Die Bewerberin bereitet sich gründlich auf das Vorstellungsgespräch vor.”
“متقاضی مؤنث به طور کامل برای مصاحبه آماده میشود.”
تعداد زیاد متقاضیان
“Es gibt viele Bewerber für diese Position.”
“متقاضیان زیادی برای این موقعیت وجود دارند.”
شانس موفقیت
“Der Bewerber hat gute Chancen, die Stelle zu bekommen.”
“متقاضی شانس خوبی برای به دست آوردن شغل دارد.”
پذیرش درخواستها
“Die Firma akzeptiert Bewerbungen von qualifizierten Bewerbern.”
“شرکت درخواستهای متقاضیان واجد شرایط را میپذیرد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Bewerber” برای توصیف متقاضیان و فرایند درخواست در زمینههای مختلف استفاده کرد.
درخواست دهنده-
die Bewerberin-nen
اسم “Bewerberin” به زبان آلمانی به معنای “متقاضی (مونث)” است و برای اشاره به زنی که برای شغل، موقعیت تحصیلی، یا هر نوع فرصت دیگری درخواست داده است، استفاده میشود. جمع آن “Bewerberinnen” است.
متقاضی شغل (مونث)
“Die Bewerberin hat ihre Unterlagen eingereicht.”
“متقاضی (مونث) مدارک خود را ارسال کرده است.”
دعوت به مصاحبه
“Die Bewerberin wurde zum Vorstellungsgespräch eingeladen.”
“متقاضی (مونث) به مصاحبه دعوت شد.”
بررسی درخواستها
“Die Bewerbungen der Bewerberinnen werden derzeit geprüft.”
“درخواستهای متقاضیان (مونث) در حال بررسی است.”
انتخاب متقاضی (مونث)
“Nur die besten Bewerberinnen werden ausgewählt.”
“فقط بهترین متقاضیان (مونث) انتخاب خواهند شد.”
استفاده با ضمایر
درخواست او (مونث)
“Ihre Bewerbung ist sehr gut vorbereitet.”
“درخواست او (مونث) بسیار خوب آماده شده است.”
درخواست آنها (مونث)
“Ihre Bewerbungen sind noch im Auswahlverfahren.”
“درخواستهای آنها (مونث) هنوز در فرایند انتخاب هستند.”
مثالهای بیشتر:
متقاضی تحصیلی (مونث)
“Die Bewerberin hat sich für einen Studienplatz in Medizin beworben.”
“متقاضی (مونث) برای یک جایگاه تحصیلی در رشته پزشکی درخواست داده است.”
ارزیابی متقاضیان (مونث)
“Die Personalabteilung führt Interviews mit den Bewerberinnen durch.”
“بخش منابع انسانی با متقاضیان (مونث) مصاحبه میکند.”
متقاضی با تجربه (مونث)
“Die Bewerberin hat umfangreiche Berufserfahrung.”
“متقاضی (مونث) تجربه شغلی گستردهای دارد.”
معیارهای انتخاب
“Die Auswahlkriterien für die Bewerberinnen sind sehr streng.”
“معیارهای انتخاب برای متقاضیان (مونث) بسیار سختگیرانه است.”
ارسال درخواست
“Die Bewerberin sollte ihre Bewerbung bis Ende des Monats einreichen.”
“متقاضی (مونث) باید درخواست خود را تا پایان ماه ارسال کند.”
موفقیت در درخواست
“Die Bewerberin hat den Auswahlprozess erfolgreich bestanden.”
“متقاضی (مونث) فرآیند انتخاب را با موفقیت گذرانده است.”
درخواست برای بورسیه
“Viele Bewerberinnen haben sich um das Stipendium beworben.”
“بسیاری از متقاضیان (مونث) برای بورسیه درخواست دادهاند.”
پیگیری درخواست
“Die Bewerberin hat nach zwei Wochen ihre Bewerbung nachverfolgt.”
“متقاضی (مونث) پس از دو هفته درخواست خود را پیگیری کرد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Bewerberin” برای توصیف متقاضیان (مونث) و فرایند درخواست در زمینههای مختلف استفاده کرد.
درخواست دهنده-
die Bewerbung-en
درخواست
اسم “Bewerbung” به زبان آلمانی به معنای “درخواست” یا “اپلیکیشن” است و معمولاً برای اشاره به درخواست شغلی، تحصیلی یا هر نوع فرصت دیگری استفاده میشود.
درخواست شغلی
“Seine Bewerbung für die Stelle war sehr überzeugend.”
“درخواست شغلی او بسیار قانعکننده بود.”
درخواست تحصیلی
“Die Bewerbung für das Studium muss bis Ende des Monats eingereicht werden.”
“درخواست تحصیلی باید تا پایان ماه ارسال شود.”
درخواست بورسیه
“Ihre Bewerbung um das Stipendium wurde akzeptiert.”
“درخواست او برای بورسیه پذیرفته شد.”
بررسی درخواستها
“Die Bewerbungen werden von der Personalabteilung geprüft.”
“درخواستها توسط بخش منابع انسانی بررسی میشوند.”
استفاده با ضمایر
درخواست من
“Meine Bewerbung wurde positiv beantwortet.”
“درخواست من با پاسخ مثبت مواجه شد.”
درخواست او (مونث)
“Ihre Bewerbung ist sehr gut vorbereitet.”
“درخواست او بسیار خوب آماده شده است.”
درخواستهای آنها
“Ihre Bewerbungen sind noch im Auswahlverfahren.”
“درخواستهای آنها هنوز در فرایند انتخاب هستند.”
مثالهای بیشتر:
آمادهسازی درخواست
“Er hat viel Zeit in die Vorbereitung seiner Bewerbung investiert.”
“او زمان زیادی را برای آمادهسازی درخواستش سرمایهگذاری کرده است.”
ارسال درخواست
“Die Bewerbung sollte per E-Mail gesendet werden.”
“درخواست باید از طریق ایمیل ارسال شود.”
مدارک لازم برای درخواست
“Zu einer vollständigen Bewerbung gehören Lebenslauf und Anschreiben.”
“یک درخواست کامل شامل رزومه و نامه پوششی است.”
نتیجه درخواست
“Die Bewerber werden über das Ergebnis ihrer Bewerbung informiert.”
“متقاضیان درباره نتیجه درخواستشان مطلع خواهند شد.”
موفقیت در درخواست
“Sie hat mit ihrer Bewerbung großen Erfolg gehabt.”
“او با درخواستش موفقیت بزرگی کسب کرد.”
درخواست الکترونیکی
“Viele Unternehmen bevorzugen heutzutage elektronische Bewerbungen.”
“بسیاری از شرکتها امروزه درخواستهای الکترونیکی را ترجیح میدهند.”
پیگیری درخواست
“Er hat nach zwei Wochen seine Bewerbung telefonisch nachverfolgt.”
“او پس از دو هفته درخواستش را به صورت تلفنی پیگیری کرد.”
درخواست به چندین شرکت
“Es ist ratsam, mehrere Bewerbungen an verschiedene Unternehmen zu schicken.”
“توصیه میشود که چندین درخواست به شرکتهای مختلف ارسال شود.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Bewerbung” برای توصیف انواع مختلف درخواستها و فرایندهای مرتبط با آنها استفاده کرد.
application
die Einarbeitung
اسم “Einarbeitung” به زبان آلمانی به معنای “آموزش مقدماتی” یا “توجیه کاری” است. این کلمه برای توصیف دورهای استفاده میشود که طی آن یک فرد جدید در یک شغل یا موقعیت کاری، مهارتها و دانش لازم برای انجام وظایف خود را یاد میگیرد.
آموزش مقدماتی
“Die Einarbeitung neuer Mitarbeiter ist sehr wichtig.”
“آموزش مقدماتی کارکنان جدید بسیار مهم است.”
دوره توجیه کاری
“Er durchläuft derzeit die Einarbeitung in seinem neuen Job.”
“او در حال حاضر دوره توجیه کاری خود را در شغل جدیدش میگذراند.”
برنامه آموزش
“Die Firma hat ein umfangreiches Einarbeitungsprogramm.”
“شرکت یک برنامه آموزش مقدماتی گسترده دارد.”
راهنمایی توسط همکاران
“Die Einarbeitung wird von erfahrenen Kollegen unterstützt.”
“آموزش مقدماتی توسط همکاران باتجربه پشتیبانی میشود.”
استفاده با ضمایر
آموزش مقدماتی من
“Meine Einarbeitung war sehr intensiv.”
“آموزش مقدماتی من بسیار فشرده بود.”
آموزش مقدماتی او (مونث)
“Ihre Einarbeitung verlief reibungslos.”
“آموزش مقدماتی او بدون مشکل پیش رفت.”
آموزش مقدماتی آنها
“Ihre Einarbeitungen sind gut organisiert.”
“آموزشهای مقدماتی آنها به خوبی سازماندهی شده است.”
مثالهای بیشتر:
اهمیت آموزش مقدماتی
“Eine gründliche Einarbeitung ist entscheidend für den Erfolg im neuen Job.”
“یک آموزش مقدماتی دقیق برای موفقیت در شغل جدید بسیار حیاتی است.”
مدت زمان آموزش مقدماتی
“Die Einarbeitung dauert in der Regel zwei Wochen.”
“آموزش مقدماتی معمولاً دو هفته طول میکشد.”
مسئولیتها در طول دوره
“Während der Einarbeitung lernt der Mitarbeiter seine Aufgaben und Verantwortlichkeiten kennen.”
“در طول دوره آموزش مقدماتی، کارمند با وظایف و مسئولیتهای خود آشنا میشود.”
ارزیابی پس از آموزش مقدماتی
“Nach der Einarbeitung erfolgt eine Bewertung der Leistung.”
“پس از آموزش مقدماتی، ارزیابی عملکرد صورت میگیرد.”
پشتیبانی در طول دوره
“Die neuen Mitarbeiter erhalten während der Einarbeitung umfassende Unterstützung.”
“کارکنان جدید در طول دوره آموزش مقدماتی پشتیبانی کامل دریافت میکنند.”
آموزش مقدماتی در موقعیتهای مختلف
“Die Einarbeitung kann je nach Position unterschiedlich sein.”
“آموزش مقدماتی بسته به موقعیت متفاوت است.”
یادگیری مهارتهای جدید
“Während der Einarbeitung erwirbt man viele neue Fähigkeiten.”
“در طول دوره آموزش مقدماتی، فرد مهارتهای جدید زیادی را یاد میگیرد.”
انطباق با فرهنگ شرکت
“Die Einarbeitung hilft auch dabei, sich an die Unternehmenskultur zu gewöhnen.”
“آموزش مقدماتی همچنین به انطباق با فرهنگ شرکت کمک میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Einarbeitung” برای توصیف فرایند آموزش و توجیه کاری در محیطهای مختلف استفاده کرد.
der Empfänger
اسم “Empfänger” به زبان آلمانی به معنای “گیرنده” یا “دریافتکننده” است. این کلمه برای اشاره به کسی که چیزی را دریافت میکند، به کار میرود. فرم مؤنث آن “Empfängerin” است.
گیرنده نامه
“Der Empfänger des Briefes hat die Nachricht gelesen.”
“گیرنده نامه پیام را خوانده است.”
دریافتکننده بسته
“Der Empfänger des Pakets hat die Lieferung bestätigt.”
“دریافتکننده بسته دریافت آن را تأیید کرد.”
گیرنده ایمیل
“Der Empfänger der E-Mail hat auf die Nachricht geantwortet.”
“گیرنده ایمیل به پیام پاسخ داده است.”
گیرنده پول
“Der Empfänger des Geldes muss seine Identität nachweisen.”
“دریافتکننده پول باید هویت خود را اثبات کند.”
استفاده با ضمایر
گیرنده من
“Mein Empfänger hat die Überweisung erhalten.”
“گیرنده من انتقال وجه را دریافت کرده است.”
گیرنده او (مونث)
“Ihre Empfängerin hat das Geschenk angenommen.”
“گیرنده او (مونث) هدیه را قبول کرده است.”
گیرندگان آنها
“Ihre Empfänger haben die Dokumente erhalten.”
“گیرندگان آنها مدارک را دریافت کردهاند.”
مثالهای بیشتر:
گیرنده جایزه
“Der Empfänger des Preises war sehr überrascht.”
“گیرنده جایزه بسیار شگفتزده شد.”
دریافتکننده کمک مالی
“Der Empfänger der Spende hat sich herzlich bedankt.”
“دریافتکننده کمک مالی به گرمی تشکر کرد.”
گیرنده حقوق
“Der Empfänger des Gehalts hat das Geld auf sein Konto überwiesen bekommen.”
“گیرنده حقوق، پول را به حساب خود منتقل کرده است.”
گیرنده دعوتنامه
“Der Empfänger der Einladung hat seine Teilnahme bestätigt.”
“گیرنده دعوتنامه، حضور خود را تأیید کرده است.”
دریافتکننده اطلاعات
“Der Empfänger der Daten muss die Vertraulichkeit wahren.”
“دریافتکننده اطلاعات باید محرمانگی را حفظ کند.”
گیرنده پست
“Der Empfänger der Post hat die Sendung abgeholt.”
“گیرنده پست، بسته را تحویل گرفته است.”
دریافتکننده جوایز
“Die Empfänger der Auszeichnungen wurden geehrt.”
“گیرندگان جوایز مورد تقدیر قرار گرفتند.”
گیرنده درخواست
“Der Empfänger des Antrags wird ihn sorgfältig prüfen.”
“گیرنده درخواست، آن را با دقت بررسی خواهد کرد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Empfänger” برای توصیف گیرندگان و دریافتکنندگان در زمینههای مختلف استفاده کرد.
der Erfolg-e
اسم “Erfolg” به زبان آلمانی به معنای “موفقیت” است. این کلمه برای توصیف دستاوردها، پیروزیها و نتایج مثبت در زمینههای مختلف استفاده میشود.
موفقیت در کار
“Sein Erfolg im Beruf ist beeindruckend.”
“موفقیت او در کار چشمگیر است.”
موفقیت تحصیلی
“Sie hat großen Erfolg in ihren Studien.”
“او در تحصیلاتش موفقیت بزرگی داشته است.”
موفقیت در ورزش
“Der Erfolg der Mannschaft wurde gefeiert.”
“موفقیت تیم جشن گرفته شد.”
موفقیت در کسبوکار
“Das neue Produkt war ein großer Erfolg auf dem Markt.”
“محصول جدید در بازار یک موفقیت بزرگ بود.”
استفاده با ضمایر
موفقیت من
“Mein Erfolg ist das Ergebnis harter Arbeit.”
“موفقیت من نتیجه کار سخت است.”
موفقیت او (مونث)
“Ihr Erfolg motiviert andere.”
“موفقیت او دیگران را تشویق میکند.”
موفقیت آنها
“Ihr Erfolg basiert auf guter Zusammenarbeit.”
“موفقیت آنها بر اساس همکاری خوب است.”
مثالهای بیشتر:
موفقیت در پروژه
“Der Erfolg des Projekts hing von vielen Faktoren ab.”
“موفقیت پروژه به عوامل زیادی بستگی داشت.”
موفقیت در فروش
“Die Verkaufszahlen zeigen den Erfolg des Unternehmens.”
“آمار فروش موفقیت شرکت را نشان میدهد.”
جشن موفقیت
“Nach dem Sieg feierten sie ihren Erfolg.”
“پس از پیروزی، آنها موفقیت خود را جشن گرفتند.”
موفقیت شخصی
“Persönlicher Erfolg ist für jeden anders definiert.”
“موفقیت شخصی برای هر فرد متفاوت تعریف میشود.”
عوامل موفقیت
“Disziplin und Ausdauer sind Schlüssel zum Erfolg.”
“انضباط و پشتکار کلیدهای موفقیت هستند.”
دستیابی به موفقیت
“Er hat durch harte Arbeit und Engagement Erfolg erreicht.”
“او از طریق کار سخت و تعهد به موفقیت دست یافت.”
موفقیت در امتحانات
“Der Erfolg bei den Prüfungen war das Ergebnis intensiven Lernens.”
“موفقیت در امتحانات نتیجه مطالعهی فشرده بود.”
مسیر موفقیت
“Der Weg zum Erfolg ist oft mit Herausforderungen gepflastert.”
“مسیر موفقیت اغلب با چالشها پوشیده شده است.”
موفقیت مالی
“Finanzieller Erfolg kann durch kluge Investitionen erreicht werden.”
“موفقیت مالی میتواند از طریق سرمایهگذاریهای هوشمندانه به دست آید.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Erfolg” برای توصیف انواع مختلف موفقیتها در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
das Fachgebiet-e
اسم “Fachgebiet” به زبان آلمانی به معنای “حوزه تخصصی” یا “رشته تخصصی” است. این کلمه برای توصیف یک حوزه یا زمینه خاص از دانش یا کار که فرد در آن تخصص دارد، استفاده میشود.
حوزه تخصصی پزشکی
“Sein Fachgebiet ist die Kardiologie.”
“حوزه تخصصی او قلبشناسی است.”
رشته تخصصی در مهندسی
“Ihr Fachgebiet ist die Elektrotechnik.”
“رشته تخصصی او مهندسی برق است.”
تخصص در علوم اجتماعی
“Er arbeitet im Fachgebiet der Soziologie.”
“او در حوزه تخصصی جامعهشناسی کار میکند.”
زمینه تحقیقاتی
“Das Fachgebiet seiner Forschung ist die Genetik.”
“زمینه تحقیقاتی او ژنتیک است.”
استفاده با ضمایر
حوزه تخصصی من
“Mein Fachgebiet ist die Informatik.”
“حوزه تخصصی من علوم کامپیوتر است.”
حوزه تخصصی او (مونث)
“Ihr Fachgebiet umfasst die Neurowissenschaften.”
“حوزه تخصصی او شامل علوم اعصاب است.”
حوزه تخصصی آنها
“Ihre Fachgebiete sind sehr vielfältig.”
“حوزههای تخصصی آنها بسیار متنوع است.”
مثالهای بیشتر:
تخصص در حقوق
“Sein Fachgebiet ist das internationale Recht.”
“رشته تخصصی او حقوق بینالملل است.”
حوزه تخصصی آموزش
“Das Fachgebiet der Professorin ist die Pädagogik.”
“حوزه تخصصی استاد، آموزش و پرورش است.”
زمینه تخصصی در هنر
“Er ist Experte auf dem Fachgebiet der Malerei.”
“او در حوزه تخصصی نقاشی متخصص است.”
تخصص در علوم طبیعی
“Das Fachgebiet der Biologie umfasst viele Unterdisziplinen.”
“حوزه تخصصی زیستشناسی شامل زیرشاخههای زیادی است.”
تحقیق در یک حوزه خاص
“Die Universität ist bekannt für ihr Fachgebiet der Umweltwissenschaften.”
“دانشگاه به خاطر حوزه تخصصی علوم محیطی شناخته شده است.”
زمینه تخصصی در فناوری
“Ihr Fachgebiet ist die Entwicklung von Software.”
“حوزه تخصصی او توسعه نرمافزار است.”
تخصص در اقتصاد
“Er lehrt im Fachgebiet der Volkswirtschaftslehre.”
“او در رشته تخصصی اقتصاد تدریس میکند.”
تخصص در روانشناسی
“Sein Fachgebiet ist die klinische Psychologie.”
“حوزه تخصصی او روانشناسی بالینی است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Fachgebiet” برای توصیف حوزههای تخصصی مختلف در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
die Fähigkeit-en
توانایی
das Gehalt
Vs.
der Gehalt
کلمات “das Gehalt” و “der Gehalt” به زبان آلمانی از نظر تلفظ یکسان هستند اما معانی متفاوتی دارند.
das Gehalt
“das Gehalt” به معنای “حقوق” یا “دستمزد” است. این کلمه به پولی اشاره دارد که یک کارمند به طور منظم برای کارش دریافت میکند.
مثالها:
حقوق ماهیانه
“Das Gehalt wird am Ende des Monats überwiesen.”
“حقوق در پایان ماه واریز میشود.”
افزایش حقوق
“Er hat eine Gehaltserhöhung bekommen.”
“او افزایش حقوق دریافت کرده است.”
مقایسه حقوق
“Das Gehalt in dieser Branche ist höher als in anderen.”
“حقوق در این صنعت بالاتر از سایرین است.”
حقوق و مزایا
“Das Gehalt umfasst auch Boni und Zulagen.”
“حقوق شامل پاداشها و کمک هزینهها نیز میشود.”
استفاده با ضمایر:
حقوق من
“Mein Gehalt reicht für meine Ausgaben aus.”
“حقوق من برای هزینههایم کافی است.”
حقوق او (مونث)
“Ihr Gehalt ist sehr gut.”
“حقوق او بسیار خوب است.”
حقوق آنها
“Ihr Gehalt wird jährlich angepasst.”
“حقوق آنها سالانه تنظیم میشود.”
der Gehalt
“der Gehalt” به معنای “محتوا” یا “مقدار” است. این کلمه به میزان یا درصد یک ماده یا عنصر در چیزی اشاره دارد.
مثالها:
محتوای چربی
“Der Gehalt an Fett in diesem Produkt ist sehr niedrig.”
“محتوای چربی این محصول بسیار کم است.”
درصد الکل
“Der Gehalt an Alkohol in diesem Getränk beträgt 5%.”
“درصد الکل در این نوشیدنی 5% است.”
محتوای ویتامین
“Der Gehalt an Vitamin C in Orangen ist hoch.”
“محتوای ویتامین C در پرتقالها بالاست.”
محتوای شکر
“Der Gehalt an Zucker in dieser Süßigkeit ist zu hoch.”
“محتوای شکر در این شیرینی خیلی زیاد است.”
استفاده با ضمایر:
محتوای آن
“Sein Gehalt an Nährstoffen macht es sehr gesund.”
“محتوای مواد مغذی آن را بسیار سالم میکند.”
محتوای او (مونث)
“Ihr Gehalt an Wissen beeindruckt alle.”
“محتوای دانش او همه را تحت تأثیر قرار میدهد.”
محتوای آنها
“Ihr Gehalt an Proteinen ist optimal für Sportler.”
“محتوای پروتئین آنها برای ورزشکاران ایدهآل است.”
این تفاوتها نشان میدهند که “das Gehalt” و “der Gehalt” چگونه در زمینههای مختلف به کار میروند و معانی متفاوتی دارند.
derمحتوا و مضمون
der Nebenjob-s
اسم “Nebenjob” به زبان آلمانی به معنای “شغل دوم” یا “کار نیمهوقت” است. این کلمه برای توصیف کاری که فرد علاوه بر شغل اصلی خود انجام میدهد، به کار میرود.
شغل نیمهوقت در دانشگاه
“Viele Studenten haben einen Nebenjob, um ihre Studiengebühren zu bezahlen.”
“بسیاری از دانشجویان برای پرداخت شهریههای خود یک شغل نیمهوقت دارند.”
شغل دوم برای کسب درآمد اضافی
“Er hat einen Nebenjob angenommen, um zusätzliches Geld zu verdienen.”
“او یک شغل دوم گرفته است تا درآمد اضافی کسب کند.”
شغل نیمهوقت در رستوران
“Sie arbeitet als Kellnerin in einem Café als Nebenjob.”
“او به عنوان پیشخدمت در یک کافه به عنوان شغل نیمهوقت کار میکند.”
شغل دوم در آخر هفتهها
“Der Nebenjob am Wochenende hilft ihm, seine Rechnungen zu bezahlen.”
“شغل دوم در آخر هفتهها به او کمک میکند تا صورتحسابهایش را پرداخت کند.”
استفاده با ضمایر
شغل نیمهوقت من
“Mein Nebenjob als Nachhilfelehrer macht mir viel Spaß.”
“شغل نیمهوقت من به عنوان معلم خصوصی بسیار لذتبخش است.”
شغل نیمهوقت او (مونث)
“Ihr Nebenjob im Supermarkt ist anstrengend, aber gut bezahlt.”
“شغل نیمهوقت او در سوپرمارکت خستهکننده است، اما خوب پرداخت میشود.”
شغل نیمهوقت آنها
“Ihre Nebenjobs ermöglichen es ihnen, für den Urlaub zu sparen.”
“شغلهای نیمهوقت آنها به آنها امکان میدهد برای تعطیلات پسانداز کنند.”
مثالهای بیشتر:
شغل نیمهوقت در مغازه
“Er hat einen Nebenjob in einem Bekleidungsgeschäft.”
“او یک شغل نیمهوقت در یک فروشگاه پوشاک دارد.”
شغل نیمهوقت به عنوان معلم
“Sie gibt am Abend Nachhilfestunden als Nebenjob.”
“او در شبها به عنوان شغل نیمهوقت تدریس خصوصی میکند.”
شغل نیمهوقت در پمپ بنزین
“Der Nebenjob an der Tankstelle hilft ihm, seine Miete zu bezahlen.”
“شغل نیمهوقت در پمپ بنزین به او کمک میکند تا اجارهاش را پرداخت کند.”
شغل نیمهوقت در حوزه فناوری اطلاعات
“Er arbeitet als IT-Supporter in einem Unternehmen als Nebenjob.”
“او به عنوان پشتیبان IT در یک شرکت به عنوان شغل نیمهوقت کار میکند.”
شغل نیمهوقت در خدمات مشتریان
“Der Nebenjob im Callcenter erfordert gute Kommunikationsfähigkeiten.”
“شغل نیمهوقت در مرکز تماس نیازمند مهارتهای ارتباطی خوب است.”
شغل نیمهوقت در صنعت مهماننوازی
“Sie hat einen Nebenjob in einem Hotel, wo sie an der Rezeption arbeitet.”
“او یک شغل نیمهوقت در یک هتل دارد که در آنجا در پذیرش کار میکند.”
شغل نیمهوقت برای تجربه کاری
“Ein Nebenjob kann wertvolle Berufserfahrung bieten.”
“یک شغل نیمهوقت میتواند تجربه کاری ارزشمندی فراهم کند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Nebenjob” برای توصیف انواع مختلف شغلهای نیمهوقت و شغلهای دوم در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
die Referenz-en
اسم “Referenz” به زبان آلمانی به معنای “مرجع”، “توصیهنامه” یا “ارجاع” است. این کلمه برای اشاره به منابع یا توصیهنامههایی که در مورد صلاحیتها، تجربهها یا مهارتهای فردی ارائه میشوند، استفاده میشود.
توصیهنامه شغلی
“Der Bewerber hat hervorragende Referenzen von seinen früheren Arbeitgebern.”
“متقاضی توصیهنامههای عالی از کارفرمایان قبلی خود دارد.”
مرجع تحصیلی
“Die Studentin hat eine Referenz von ihrem Professor erhalten.”
“دانشجو یک توصیهنامه از استاد خود دریافت کرده است.”
مرجع برای پروژه
“Das Projekt wurde unter Verwendung zahlreicher wissenschaftlicher Referenzen durchgeführt.”
“پروژه با استفاده از منابع علمی متعدد انجام شد.”
ذکر منابع
“In der Forschungsarbeit wurden alle verwendeten Referenzen genau angegeben.”
“در کار تحقیقاتی، تمام منابع استفادهشده بهدقت ذکر شدهاند.”
استفاده با ضمایر
توصیهنامه من
“Meine Referenzen sind bei der Bewerbung sehr wichtig.”
“توصیهنامههای من در درخواست شغلی بسیار مهم هستند.”
توصیهنامه او (مونث)
“Ihre Referenzen haben den Arbeitgeber beeindruckt.”
“توصیهنامههای او کارفرما را تحت تأثیر قرار داده است.”
توصیهنامه آنها
“Ihre Referenzen sind sehr positiv.”
“توصیهنامههای آنها بسیار مثبت است.”
مثالهای بیشتر:
درخواست توصیهنامه
“Er hat seinen ehemaligen Chef um eine Referenz gebeten.”
“او از رئیس قبلی خود درخواست توصیهنامه کرده است.”
ارائه توصیهنامه
“Die Bewerberin hat ihre Referenzen beim Vorstellungsgespräch vorgelegt.”
“متقاضی (مونث) توصیهنامههای خود را در مصاحبه شغلی ارائه داد.”
اهمیت توصیهنامهها
“Gute Referenzen können den Unterschied bei der Jobsuche ausmachen.”
“توصیهنامههای خوب میتوانند تفاوتی در جستجوی کار ایجاد کنند.”
منابع کتاب
“Das Buch enthält eine umfangreiche Liste von Referenzen.”
“این کتاب شامل فهرست گستردهای از منابع است.”
توصیهنامههای حرفهای
“Die Referenzen bestätigen seine Fähigkeiten und Erfahrungen.”
“توصیهنامهها مهارتها و تجربیات او را تأیید میکنند.”
مرجع در مقالات علمی
“Die wissenschaftlichen Artikel müssen mit entsprechenden Referenzen versehen sein.”
“مقالات علمی باید دارای منابع مربوطه باشند.”
ذکر منابع در پایاننامه
“In der Masterarbeit sind alle verwendeten Referenzen im Literaturverzeichnis aufgeführt.”
“در پایاننامه کارشناسی ارشد، تمام منابع استفادهشده در فهرست منابع ذکر شدهاند.”
توصیهنامه برای تحصیلات تکمیلی
“Für die Bewerbung um ein Stipendium sind starke Referenzen erforderlich.”
“برای درخواست بورسیه تحصیلی، توصیهنامههای قوی لازم است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Referenz” برای توصیف توصیهنامهها، منابع و ارجاعات در زمینههای مختلف استفاده کرد.
منبع و مرجع
die Schreibkraft-:e
اسم “Schreibkraft” به زبان آلمانی به معنای “ماشیننویس” یا “تایپیست” است. این کلمه برای اشاره به کسی که وظیفه نوشتن یا تایپ کردن اسناد، نامهها و متون را دارد، استفاده میشود. این شغل معمولاً در محیطهای اداری رایج است.
تایپیست در دفتر
“Die Schreibkraft im Büro ist für das Erstellen von Berichten zuständig.”
“تایپیست در دفتر مسئول تهیه گزارشها است.”
مسئولیتهای تایپیست
“Zu den Aufgaben der Schreibkraft gehören das Tippen von Briefen und das Verwalten von Dokumenten.”
“از جمله وظایف تایپیست تایپ نامهها و مدیریت اسناد است.”
استخدام تایپیست
“Das Unternehmen sucht eine erfahrene Schreibkraft.”
“شرکت به دنبال یک تایپیست باتجربه است.”
مهارتهای لازم
“Eine gute Schreibkraft sollte schnell und genau tippen können.”
“یک تایپیست خوب باید بتواند سریع و دقیق تایپ کند.”
استفاده با ضمایر
تایپیست من
“Meine Schreibkraft ist sehr zuverlässig.”
“تایپیست من بسیار قابل اعتماد است.”
تایپیست او (مونث)
“Ihre Schreibkraft hat alle Dokumente korrekt erstellt.”
“تایپیست او همه اسناد را بهدرستی تهیه کرده است.”
تایپیست آنها
“Ihre Schreibkräfte sind gut geschult.”
“تایپیستهای آنها بهخوبی آموزش دیدهاند.”
مثالهای بیشتر:
تایپیست برای نامههای رسمی
“Die Schreibkraft ist verantwortlich für das Verfassen offizieller Korrespondenz.”
“تایپیست مسئول نوشتن مکاتبات رسمی است.”
تایپیست در بیمارستان
“Die Schreibkraft im Krankenhaus schreibt Arztberichte und Patientenakten.”
“تایپیست در بیمارستان گزارشهای پزشکی و پروندههای بیماران را مینویسد.”
تایپیست موقت
“Wir haben eine temporäre Schreibkraft für die Urlaubsvertretung eingestellt.”
“ما یک تایپیست موقت برای جایگزینی در زمان تعطیلات استخدام کردهایم.”
آموزش تایپیست
“Die neue Schreibkraft durchläuft derzeit eine Schulung.”
“تایپیست جدید در حال گذراندن یک دوره آموزشی است.”
تایپیست در شرکت حقوقی
“Die Schreibkraft in der Anwaltskanzlei erstellt Verträge und rechtliche Dokumente.”
“تایپیست در دفتر وکالت قراردادها و اسناد حقوقی را تهیه میکند.”
تایپیست برای ورود دادهها
“Die Schreibkraft gibt Daten in das Computersystem ein.”
“تایپیست دادهها را در سیستم کامپیوتری وارد میکند.”
تایپیست با مهارتهای چند زبانه
“Eine Schreibkraft mit Fremdsprachenkenntnissen ist sehr gefragt.”
“یک تایپیست با مهارتهای چند زبانه بسیار مورد تقاضا است.”
تایپیست در شرکت بینالمللی
“Die Schreibkraft arbeitet für ein internationales Unternehmen und schreibt Berichte auf Englisch.”
“تایپیست برای یک شرکت بینالمللی کار میکند و گزارشها را به انگلیسی مینویسد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Schreibkraft” برای توصیف نقشها و وظایف مختلف تایپیستها در محیطهای کاری متفاوت استفاده کرد.
der/die Selbstständige-n
اسم “Selbstständige” به زبان آلمانی به معنای “خویشفرما” یا “شخص خوداشتغال” است. این کلمه میتواند به صورت مذکر (der Selbstständige) یا مؤنث (die Selbstständige) استفاده شود و به فردی اشاره دارد که به صورت مستقل و بدون وابستگی به کارفرما کار میکند.
خویشفرما مذکر
“Der Selbstständige hat sein eigenes Unternehmen gegründet.”
“خویشفرما (مذکر) شرکت خود را تأسیس کرده است.”
خویشفرما مؤنث
“Die Selbstständige arbeitet als freiberufliche Grafikdesignerin.”
“خویشفرما (مونث) به عنوان طراح گرافیک آزاد کار میکند.”
مزایای خوداشتغالی
“Viele Selbstständige schätzen die Freiheit und Flexibilität ihrer Arbeit.”
“بسیاری از خویشفرماها آزادی و انعطافپذیری کار خود را ارج مینهند.”
چالشهای خوداشتغالی
“Selbstständige müssen sich selbst um ihre Sozialversicherungen kümmern.”
“خویشفرماها باید خودشان به مسائل بیمه اجتماعی رسیدگی کنند.”
استفاده با ضمایر
خویشفرمای من
“Mein Selbstständiger arbeitet als IT-Berater.”
“خویشفرمای من به عنوان مشاور IT کار میکند.”
خویشفرمای او (مونث)
“Ihre Selbstständige hat viele zufriedene Kunden.”
“خویشفرمای او مشتریان راضی زیادی دارد.”
خویشفرماهای آنها
“Ihre Selbstständigen arbeiten in verschiedenen Branchen.”
“خویشفرماهای آنها در صنایع مختلف کار میکنند.”
مثالهای بیشتر:
کسبوکار کوچک خویشفرما
“Der Selbstständige betreibt ein kleines Café in der Innenstadt.”
“خویشفرما یک کافه کوچک در مرکز شهر اداره میکند.”
خدمات خویشفرما
“Die Selbstständige bietet Beratungsdienste für Unternehmen an.”
“خویشفرما خدمات مشاورهای برای شرکتها ارائه میدهد.”
رشد کسبوکار خویشفرما
“Viele Selbstständige haben ihre Geschäftstätigkeiten in den letzten Jahren erweitert.”
“بسیاری از خویشفرماها در سالهای اخیر فعالیتهای تجاری خود را گسترش دادهاند.”
خوداشتغالی در حوزه هنر
“Der Selbstständige ist als freier Künstler tätig.”
“خویشفرما به عنوان هنرمند آزاد فعالیت میکند.”
شبکهسازی برای خویشفرماها
“Netzwerken ist für Selbstständige besonders wichtig.”
“شبکهسازی برای خویشفرماها بسیار مهم است.”
مدیریت زمان برای خویشفرماها
“Selbstständige müssen ihre Zeit effizient verwalten.”
“خویشفرماها باید زمان خود را بهطور کارآمد مدیریت کنند.”
کار از خانه برای خویشفرماها
“Viele Selbstständige arbeiten von zu Hause aus.”
“بسیاری از خویشفرماها از خانه کار میکنند.”
خوداشتغالی در فناوری
“Die Selbstständige hat ein Start-up im Bereich der Technologie gegründet.”
“خویشفرما یک استارتآپ در زمینه فناوری تأسیس کرده است.”
مشاغل خوداشتغالی
“Es gibt viele verschiedene Berufe für Selbstständige, wie z.B. Berater, Designer und Handwerker.”
“شغلهای خویشفرمایی متعددی وجود دارند، مانند مشاور، طراح و صنعتگر.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Selbstständige” برای توصیف افراد خوداشتغال و فعالیتهای آنها در زمینههای مختلف استفاده کرد.
آزادکار
die Stelle-n
اسم “Stelle” به زبان آلمانی به معنای “شغل”، “موقعیت” یا “محل” است. این کلمه بسته به زمینه استفاده میتواند معانی مختلفی داشته باشد.
شغل یا موقعیت شغلی
“Sie hat eine neue Stelle als Marketing-Managerin gefunden.”
“او یک شغل جدید به عنوان مدیر بازاریابی پیدا کرده است.”
محل یا مکان
“Die Stelle, an der wir uns treffen, ist das Café in der Innenstadt.”
“محلی که ما ملاقات میکنیم، کافهای در مرکز شهر است.”
نقطه یا قسمت مشخص
“An dieser Stelle im Buch wird die Hauptfigur eingeführt.”
“در این نقطه از کتاب، شخصیت اصلی معرفی میشود.”
استفاده با ضمایر
شغل من
“Meine Stelle als Lehrer macht mir viel Freude.”
“شغل من به عنوان معلم برایم بسیار لذتبخش است.”
شغل او (مونث)
“Ihre Stelle in der Firma ist sehr verantwortungsvoll.”
“شغل او در شرکت بسیار مسئولیتپذیر است.”
شغل آنها
“Ihre Stellen wurden kürzlich neu besetzt.”
“شغلهای آنها به تازگی پر شده است.”
مثالهای بیشتر:
درخواست شغل
“Er hat sich auf mehrere Stellen beworben.”
“او برای چندین شغل درخواست داده است.”
ارتقاء شغلی
“Sie wurde in ihrer Stelle befördert.”
“او در شغل خود ارتقاء یافت.”
محل حادثه
“Die Polizei erreichte schnell die Stelle des Unfalls.”
“پلیس به سرعت به محل حادثه رسید.”
مکان دقیق
“Die Stelle des Treffpunkts ist schwer zu finden.”
“محل دقیق ملاقات سخت پیدا میشود.”
پر کردن شغل
“Die offene Stelle wurde nach einem langen Auswahlverfahren besetzt.”
“شغل خالی پس از یک فرآیند انتخاب طولانی پر شد.”
شغل نیمهوقت
“Er hat eine Teilzeitstelle in einem Supermarkt.”
“او یک شغل نیمهوقت در یک سوپرمارکت دارد.”
محل قرار
“Die Stelle, an der wir uns treffen, ist leicht zu erreichen.”
“محلی که ما ملاقات میکنیم به راحتی قابل دسترسی است.”
نقطهای در متن
“An dieser Stelle im Artikel wird das Hauptthema erläutert.”
“در این نقطه از مقاله، موضوع اصلی توضیح داده شده است.”
وظیفه در محل کار
“Seine Stelle umfasst die Betreuung von Kunden.”
“وظایف شغلی او شامل مراقبت از مشتریان است.”
موقعیت مکانی
“Die Stelle des neuen Gebäudes wurde sorgfältig ausgewählt.”
“موقعیت مکانی ساختمان جدید با دقت انتخاب شده است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Stelle” برای توصیف شغلها، موقعیتها و مکانهای مختلف استفاده کرد.
محل
das Stellenangebot-e
اسم “Stellenangebot” به زبان آلمانی به معنای “آگهی شغلی” یا “پیشنهاد شغلی” است. این کلمه برای توصیف فرصتهای شغلی که توسط شرکتها یا سازمانها اعلام میشود، استفاده میشود.
آگهی شغلی در روزنامه
“Das Stellenangebot wurde in der Zeitung veröffentlicht.”
“آگهی شغلی در روزنامه منتشر شد.”
پیشنهاد شغلی آنلاین
“Viele Unternehmen veröffentlichen ihre Stellenangebote online.”
“بسیاری از شرکتها آگهیهای شغلی خود را به صورت آنلاین منتشر میکنند.”
جزئیات آگهی شغلی
“Das Stellenangebot beschreibt die Anforderungen und Aufgaben der Position.”
“آگهی شغلی، نیازمندیها و وظایف موقعیت شغلی را توضیح میدهد.”
درخواست برای آگهی شغلی
“Er hat sich auf das Stellenangebot beworben.”
“او برای آگهی شغلی درخواست داده است.”
استفاده با ضمایر
آگهی شغلی من
“Mein Stellenangebot wurde von vielen Bewerbern gesehen.”
“آگهی شغلی من توسط بسیاری از متقاضیان دیده شده است.”
آگهی شغلی او (مونث)
“Ihr Stellenangebot ist sehr attraktiv für erfahrene Fachkräfte.”
“آگهی شغلی او برای متخصصان با تجربه بسیار جذاب است.”
آگهیهای شغلی آنها
“Ihre Stellenangebote sind auf der Unternehmenswebsite verfügbar.”
“آگهیهای شغلی آنها در وبسایت شرکت موجود است.”
مثالهای بیشتر:
پاسخ به آگهی شغلی
“Die Bewerber haben viele Fragen zum Stellenangebot gestellt.”
“متقاضیان سوالات زیادی درباره آگهی شغلی پرسیدهاند.”
مقایسه آگهیهای شغلی
“Er hat mehrere Stellenangebote verglichen, bevor er sich entschieden hat.”
“او چندین آگهی شغلی را مقایسه کرد قبل از اینکه تصمیم بگیرد.”
جزئیات تماس در آگهی شغلی
“Im Stellenangebot sind die Kontaktdaten des Personalchefs angegeben.”
“در آگهی شغلی، اطلاعات تماس مدیر منابع انسانی درج شده است.”
شرایط و مزایا
“Das Stellenangebot umfasst ein attraktives Gehalt und zusätzliche Leistungen.”
“آگهی شغلی شامل حقوق جذاب و مزایای اضافی است.”
فرصتهای شغلی مختلف
“Die Firma bietet zahlreiche Stellenangebote in verschiedenen Abteilungen an.”
“شرکت آگهیهای شغلی متعددی در بخشهای مختلف ارائه میدهد.”
تبلیغ آگهی شغلی
“Das Unternehmen nutzt soziale Medien, um seine Stellenangebote zu bewerben.”
“شرکت از رسانههای اجتماعی برای تبلیغ آگهیهای شغلی خود استفاده میکند.”
شفافیت در آگهی شغلی
“Ein gutes Stellenangebot sollte klar und verständlich formuliert sein.”
“یک آگهی شغلی خوب باید بهطور واضح و قابلفهم نوشته شود.”
درخواستهای شغلی برای آگهی
“Auf das Stellenangebot haben sich viele qualifizierte Bewerber gemeldet.”
“برای آگهی شغلی، بسیاری از متقاضیان واجد شرایط درخواست دادهاند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Stellenangebot” برای توصیف آگهیهای شغلی و فرصتهای شغلی استفاده کرد.
پیشنهاد شغلی
die Tätigkeit-en
اسم “Tätigkeit” به زبان آلمانی به معنای “فعالیت” یا “شغل” است. این کلمه برای توصیف فعالیتهای شغلی، کارها، یا وظایفی که فرد انجام میدهد، استفاده میشود.
فعالیت شغلی
“Seine Tätigkeit als Lehrer umfasst das Unterrichten und Vorbereiten von Unterrichtsmaterialien.”
“فعالیت شغلی او به عنوان معلم شامل تدریس و آمادهسازی مواد آموزشی است.”
وظایف در یک شغل
“Die Tätigkeit in dieser Position erfordert viel Verantwortung.”
“فعالیت در این موقعیت نیازمند مسئولیتپذیری زیادی است.”
فعالیتهای روزانه
“Ihre täglichen Tätigkeiten umfassen Meetings, E-Mails und Projektarbeit.”
“فعالیتهای روزانه او شامل جلسات، ایمیلها و کارهای پروژه است.”
فعالیتهای داوطلبانه
“Er engagiert sich in seiner Freizeit in ehrenamtlichen Tätigkeiten.”
“او در اوقات فراغت خود در فعالیتهای داوطلبانه شرکت میکند.”
استفاده با ضمایر
فعالیت من
“Meine Tätigkeit als Berater ist sehr abwechslungsreich.”
“فعالیت من به عنوان مشاور بسیار متنوع است.”
فعالیت او (مونث)
“Ihre Tätigkeit in der Firma hat sich im Laufe der Jahre verändert.”
“فعالیت او در شرکت در طول سالها تغییر کرده است.”
فعالیت آنها
“Ihre Tätigkeiten sind auf verschiedene Abteilungen verteilt.”
“فعالیتهای آنها در بخشهای مختلف تقسیم شده است.”
مثالهای بیشتر:
فعالیت در اوقات فراغت
“In seiner Freizeit widmet er sich künstlerischen Tätigkeiten.”
“در اوقات فراغت خود، او به فعالیتهای هنری میپردازد.”
تغییر فعالیت شغلی
“Nach vielen Jahren in der Industrie hat sie ihre Tätigkeit gewechselt.”
“پس از سالها در صنعت، او فعالیت شغلی خود را تغییر داد.”
فعالیت در پروژههای خاص
“Die Tätigkeit im Projektmanagement erfordert gute organisatorische Fähigkeiten.”
“فعالیت در مدیریت پروژه نیازمند مهارتهای سازمانی خوب است.”
شرح وظایف
“Die genauen Tätigkeiten werden im Arbeitsvertrag festgelegt.”
“وظایف دقیق در قرارداد کاری مشخص میشود.”
فعالیتهای خلاقانه
“Seine Tätigkeit als Designer erfordert viel Kreativität.”
“فعالیت او به عنوان طراح نیازمند خلاقیت زیادی است.”
فعالیتهای تحقیقاتی
“Die Tätigkeit als Wissenschaftler beinhaltet Forschung und Experimente.”
“فعالیت به عنوان دانشمند شامل تحقیق و آزمایش است.”
فعالیتهای ورزشی
“Regelmäßige sportliche Tätigkeiten sind wichtig für die Gesundheit.”
“فعالیتهای ورزشی منظم برای سلامتی مهم هستند.”
فعالیتهای اجتماعی
“Sie ist in vielen sozialen Tätigkeiten engagiert.”
“او در بسیاری از فعالیتهای اجتماعی شرکت میکند.”
کارهای اداری
“Die Tätigkeit im Büro umfasst das Verwalten von Dokumenten und das Beantworten von Anrufen.”
“فعالیت در دفتر شامل مدیریت اسناد و پاسخ به تماسها است.”
فعالیتهای تولیدی
“Seine Tätigkeit in der Fabrik umfasst die Überwachung der Produktionsprozesse.”
“فعالیت او در کارخانه شامل نظارت بر فرآیندهای تولید است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Tätigkeit” برای توصیف انواع مختلف فعالیتها و وظایف در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
der Umgang
اسم “Umgang” به زبان آلمانی به معنای “برخورد”، “رفتار” یا “تعامل” است. این کلمه برای توصیف نحوهی رفتار یا برخورد با افراد، موقعیتها یا چیزها استفاده میشود.
برخورد با مشکلات
“Sein Umgang mit Stress ist bemerkenswert.”
“برخورد او با استرس چشمگیر است.”
تعامل با همکاران
“Der Umgang mit Kollegen ist in diesem Unternehmen sehr freundlich.”
“تعامل با همکاران در این شرکت بسیار دوستانه است.”
رفتار با مشتریان
“Ihr Umgang mit Kunden ist immer professionell.”
“رفتار او با مشتریان همیشه حرفهای است.”
نحوهی استفاده از تجهیزات
“Der richtige Umgang mit Maschinen ist in der Industrie sehr wichtig.”
“نحوهی درست استفاده از ماشینها در صنعت بسیار مهم است.”
استفاده با ضمایر
برخورد من
“Mein Umgang mit schwierigen Situationen hat sich verbessert.”
“برخورد من با موقعیتهای دشوار بهتر شده است.”
برخورد او (مونث)
“Ihr Umgang mit den Mitarbeitern ist vorbildlich.”
“برخورد او با کارکنان مثالزدنی است.”
برخورد آنها
“Ihr Umgang mit neuen Technologien ist beeindruckend.”
“برخورد آنها با تکنولوژیهای جدید چشمگیر است.”
مثالهای بیشتر:
برخورد با کودکان
“Der Umgang mit Kindern erfordert viel Geduld.”
“برخورد با کودکان نیازمند صبر زیادی است.”
تعامل در محیط کار
“Guter Umgang im Team ist entscheidend für den Erfolg eines Projekts.”
“تعامل خوب در تیم برای موفقیت یک پروژه حیاتی است.”
رفتار در موقعیتهای بحرانی
“Der Umgang mit Krisen zeigt die wahre Stärke eines Leaders.”
“برخورد با بحرانها قدرت واقعی یک رهبر را نشان میدهد.”
استفاده از منابع طبیعی
“Nachhaltiger Umgang mit Ressourcen ist für die Umwelt wichtig.”
“استفاده پایدار از منابع برای محیط زیست مهم است.”
رفتار در موقعیتهای اجتماعی
“Der Umgang mit Menschen aus verschiedenen Kulturen kann herausfordernd sein.”
“برخورد با افراد از فرهنگهای مختلف میتواند چالشبرانگیز باشد.”
برخورد با انتقادات
“Sein Umgang mit Kritik zeigt seine Reife.”
“برخورد او با انتقادات نشاندهندهی بلوغ او است.”
مدیریت زمان
“Effektiver Umgang mit Zeit ist für erfolgreiche Projekte unerlässlich.”
“مدیریت مؤثر زمان برای پروژههای موفق ضروری است.”
برخورد با حیوانات
“Der respektvolle Umgang mit Tieren ist für Tierschützer von großer Bedeutung.”
“برخورد محترمانه با حیوانات برای حامیان حیوانات بسیار مهم است.”
تعامل با فناوری
“Der Umgang mit moderner Technologie erfordert ständige Weiterbildung.”
“برخورد با فناوری مدرن نیازمند آموزش مداوم است.”
رفتار در ارتباطات
“Offener Umgang in der Kommunikation fördert das Vertrauen.”
“برخورد باز در ارتباطات اعتماد را تقویت میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Umgang” برای توصیف انواع مختلف برخوردها و تعاملات در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
تماس
der Vertreter
اسم “Vertreter” به زبان آلمانی به معنای “نماینده” یا “جانشین” است و میتواند به صورت مذکر (der Vertreter) یا مؤنث (die Vertreterin) استفاده شود. این کلمه برای اشاره به کسی که به نمایندگی از فرد دیگر، سازمان یا گروهی عمل میکند، استفاده میشود.
نماینده شرکت (مذکر)
“Der Vertreter der Firma hat an der Konferenz teilgenommen.”
“نماینده شرکت در کنفرانس شرکت کرد.”
نماینده شرکت (مونث)
“Die Vertreterin der Organisation hat eine Rede gehalten.”
“نماینده سازمان یک سخنرانی کرد.”
جانشین مدیر (مذکر)
“Der Vertreter des Managers hat das Meeting geleitet.”
“جانشین مدیر جلسه را هدایت کرد.”
جانشین مدیر (مونث)
“Die Vertreterin des Chefs hat alle Aufgaben übernommen.”
“جانشین مدیر تمام وظایف را به عهده گرفت.”
استفاده با ضمایر
نماینده من (مذکر)
“Mein Vertreter hat alle notwendigen Dokumente eingereicht.”
“نماینده من تمام مدارک لازم را ارائه داد.”
نماینده او (مونث)
“Ihre Vertreterin hat die Verhandlungen erfolgreich abgeschlossen.”
“نماینده او مذاکرات را با موفقیت به پایان رساند.”
نمایندگان آنها
“Ihre Vertreter haben an der Messe teilgenommen.”
“نمایندگان آنها در نمایشگاه شرکت کردند.”
مثالهای بیشتر:
نماینده فروش (مذکر)
“Der Vertreter besucht regelmäßig Kunden, um Produkte zu präsentieren.”
“نماینده فروش به طور منظم به مشتریان سر میزند تا محصولات را معرفی کند.”
نماینده حقوقی (مونث)
“Die Vertreterin der Anwaltskanzlei hat den Fall übernommen.”
“نماینده دفتر وکالت پرونده را به عهده گرفته است.”
نماینده بیمه (مذکر)
“Der Versicherungsvertreter hat verschiedene Policen angeboten.”
“نماینده بیمه چندین بیمهنامه ارائه داد.”
نماینده دانشجویان (مونث)
“Die Vertreterin der Studentenschaft setzt sich für die Interessen der Studierenden ein.”
“نماینده دانشجویان برای منافع دانشجویان تلاش میکند.”
نماینده در مجلس (مذکر)
“Der Abgeordnete ist der gewählte Vertreter seines Wahlkreises.”
“نماینده مجلس نماینده منتخب حوزه انتخابیه خود است.”
نماینده فرهنگی (مونث)
“Die Vertreterin des Kulturvereins organisiert Veranstaltungen.”
“نماینده انجمن فرهنگی رویدادها را سازماندهی میکند.”
نماینده در یک Sitzung (مذکر)
“Der Vertreter hat während der Sitzung wichtige Punkte angesprochen.”
“نماینده در طول جلسه به نکات مهمی اشاره کرد.”
نماینده مشتری (مونث)
“Die Vertreterin kümmert sich um die Anliegen der Kunden.”
“نماینده مشتری به امور مشتریان رسیدگی میکند.”
نماینده تجاری (مذکر)
“Der Vertreter handelt im Namen der Firma.”
“نماینده به نام شرکت معامله میکند.”
نماینده حقوق بشر (مونث)
“Die Vertreterin der Menschenrechtsorganisation hat über aktuelle Themen informiert.”
“نماینده سازمان حقوق بشر در مورد موضوعات جاری اطلاعرسانی کرد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Vertreter” و “Vertreterin” برای توصیف نمایندگان و جانشینان در زمینههای مختلف استفاده کرد.
جانشین
die Vertreterin
PL: die Vertreterinnen
نماینده
جانشین
die Voraussetzung-en
اسم “Voraussetzung” به زبان آلمانی به معنای “پیشنیاز” یا “شرط” است. این کلمه برای توصیف شرایط یا الزامات لازم برای انجام یک کار یا رسیدن به هدفی استفاده میشود.
پیشنیاز برای یک شغل
“Eine wichtige Voraussetzung für diese Stelle ist Berufserfahrung.”
“یک پیشنیاز مهم برای این شغل تجربه کاری است.”
شرط برای ورود به دانشگاه
“Die Voraussetzung für die Zulassung ist das Abitur.”
“شرط ورود به دانشگاه، دیپلم دبیرستان (Abitur) است.”
پیشنیاز برای دوره آموزشی
“Kenntnisse in Informatik sind eine Voraussetzung für den Kurs.”
“دانش در علوم کامپیوتر یک پیشنیاز برای این دوره است.”
شرط برای موفقیت
“Disziplin ist eine Voraussetzung für den Erfolg.”
“انضباط یک شرط برای موفقیت است.”
استفاده با ضمایر
پیشنیاز من
“Meine Voraussetzung für die Teilnahme am Projekt ist Flexibilität.”
“پیشنیاز من برای شرکت در پروژه، انعطافپذیری است.”
پیشنیاز او (مونث)
“Ihre Voraussetzung für die Bewerbung war ein abgeschlossenes Studium.”
“پیشنیاز او برای درخواست، داشتن مدرک دانشگاهی بود.”
پیشنیازهای آنها
“Ihre Voraussetzungen für die Position sind sehr anspruchsvoll.”
“پیشنیازهای آنها برای این موقعیت بسیار سختگیرانه است.”
مثالهای بیشتر:
پیشنیاز زبان
“Gute Sprachkenntnisse sind eine Voraussetzung für die internationale Zusammenarbeit.”
“دانش زبان خوب یک پیشنیاز برای همکاریهای بینالمللی است.”
شرط در قرارداد
“Die Einhaltung der Fristen ist eine Voraussetzung im Vertrag.”
“رعایت مهلتها یک شرط در قرارداد است.”
پیشنیاز برای رانندگی
“Der Führerschein ist eine Voraussetzung, um das Auto zu fahren.”
“گواهینامه رانندگی یک پیشنیاز برای رانندگی با ماشین است.”
شرط برای وام
“Eine gute Bonität ist eine Voraussetzung für die Kreditvergabe.”
“اعتبار خوب یک شرط برای اعطای وام است.”
پیشنیاز برای شرکت در مسابقه
“Die Voraussetzung für die Teilnahme am Marathon ist ein ärztliches Attest.”
“پیشنیاز برای شرکت در ماراتن، گواهی پزشکی است.”
پیشنیاز برای استخدام
“Die Voraussetzung für die Anstellung ist ein erfolgreiches Vorstellungsgespräch.”
“پیشنیاز برای استخدام، یک مصاحبه شغلی موفقیتآمیز است.”
شرط برای مسافرت
“Ein gültiger Reisepass ist eine Voraussetzung für die Reise.”
“یک گذرنامه معتبر شرط لازم برای سفر است.”
پیشنیاز برای پروژه
“Eine detaillierte Planung ist die Voraussetzung für das Projekt.”
“یک برنامهریزی دقیق پیشنیاز این پروژه است.”
پیشنیاز فنی
“Technische Voraussetzungen müssen erfüllt werden, um das System zu installieren.”
“پیشنیازهای فنی باید برآورده شوند تا سیستم نصب شود.”
شرط برای عضویت
“Die Zahlung des Mitgliedsbeitrags ist eine Voraussetzung für die Mitgliedschaft.”
“پرداخت حق عضویت شرط لازم برای عضویت است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Voraussetzung” برای توصیف شرایط و پیشنیازهای مختلف در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
لازمه
der/die Vorgesetzte-n
اسم “Vorgesetzte”
به زبان آلمانی به معنای “رئیس” یا “سرپرست” است.
این کلمه میتواند به صورت مذکر (der Vorgesetzte)
یا مؤنث (die Vorgesetzte)
استفاده شود و به فردی اشاره دارد که مسئولیت نظارت و مدیریت بر دیگران را دارد.
رئیس شرکت (مذکر)
“Der Vorgesetzte hat die Verantwortung für das gesamte Team.”
“رئیس شرکت مسئولیت کل تیم را بر عهده دارد.”
سرپرست تیم (مونث)
“Die Vorgesetzte leitet die Besprechung heute.”
“سرپرست تیم امروز جلسه را هدایت میکند.”
تعامل با رئیس
“Der Umgang mit dem Vorgesetzten ist entscheidend für die Arbeitsatmosphäre.”
“تعامل با رئیس برای جو کاری بسیار مهم است.”
ارزیابی توسط سرپرست
“Der Vorgesetzte führt die jährliche Leistungsbewertung durch.”
“رئیس ارزیابی سالانه عملکرد را انجام میدهد.”
استفاده با ضمایر
رئیس من (مذکر)
“Mein Vorgesetzter hat mich für meine harte Arbeit gelobt.”
“رئیس من از کار سخت من تقدیر کرد.”
سرپرست او (مونث)
“Ihre Vorgesetzte hat ihr neue Aufgaben übertragen.”
“سرپرست او وظایف جدیدی به او محول کرد.”
سرپرستان آنها
“Ihre Vorgesetzten sind sehr unterstützend.”
“رؤسای آنها بسیار حمایتی هستند.”
مثالهای بیشتر:
نقش رئیس
“Der Vorgesetzte spielt eine wichtige Rolle bei der Entscheidungsfindung.”
“رئیس نقش مهمی در تصمیمگیری دارد.”
ارتباط با سرپرست
“Ein offener Dialog mit der Vorgesetzten ist wichtig für die Zusammenarbeit.”
“یک گفتگوی باز با سرپرست برای همکاری مهم است.”
مسئولیتهای رئیس
“Die Vorgesetzten tragen die Verantwortung für das Wohlbefinden der Mitarbeiter.”
“رؤسا مسئولیت رفاه کارکنان را بر عهده دارند.”
انتظارات از سرپرست
“Der Vorgesetzte erwartet von seinen Mitarbeitern Pünktlichkeit und Engagement.”
“رئیس از کارکنان خود انتظار دارد که به موقع و متعهد باشند.”
حمایت از تیم توسط سرپرست
“Die Vorgesetzte unterstützt ihr Team bei schwierigen Projekten.”
“سرپرست تیم خود را در پروژههای دشوار حمایت میکند.”
ارزیابی عملکرد
“Der Vorgesetzte gibt regelmäßiges Feedback zur Leistung der Mitarbeiter.”
“رئیس به طور منظم بازخوردی در مورد عملکرد کارکنان ارائه میدهد.”
وظایف سرپرست
“Zu den Aufgaben der Vorgesetzten gehört die Planung der Arbeitszeiten.”
“از جمله وظایف سرپرست برنامهریزی زمانهای کاری است.”
نقش رئیس در مدیریت
“Der Vorgesetzte ist für die strategische Ausrichtung des Teams verantwortlich.”
“رئیس مسئول جهتگیری استراتژیک تیم است.”
تعاملات روزانه
“Die Vorgesetzte hat täglich Meetings mit den Abteilungsleitern.”
“سرپرست روزانه جلساتی با مدیران بخش دارد.”
آموزش توسط سرپرست
“Der Vorgesetzte führt Schulungen für neue Mitarbeiter durch.”
“رئیس آموزشهایی برای کارکنان جدید برگزار میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Vorgesetzte” برای توصیف رؤسا و سرپرستان در زمینههای مختلف استفاده کرد.
مافوق کسی
das Vorstellungsgespräch-e
اسم “Vorstellungsgespräch” به زبان آلمانی به معنای “مصاحبه شغلی” است. این کلمه برای توصیف جلسهای استفاده میشود که در آن کارفرما و متقاضی شغل به بحث و تبادل نظر درباره موقعیت شغلی میپردازند.
آمادهسازی برای مصاحبه شغلی
“Die Vorbereitung auf das Vorstellungsgespräch ist sehr wichtig.”
“آمادهسازی برای مصاحبه شغلی بسیار مهم است.”
سوالات در مصاحبه شغلی
“Im Vorstellungsgespräch werden oft Fragen zu den beruflichen Erfahrungen gestellt.”
“در مصاحبه شغلی اغلب سوالاتی در مورد تجربیات حرفهای پرسیده میشود.”
لباس مناسب برای مصاحبه
“Es ist wichtig, sich für das Vorstellungsgespräch angemessen zu kleiden.”
“مهم است که برای مصاحبه شغلی لباس مناسب بپوشید.”
مصاحبه آنلاین
“Aufgrund der Pandemie finden viele Vorstellungsgespräche online statt.”
“به دلیل همهگیری، بسیاری از مصاحبههای شغلی به صورت آنلاین برگزار میشود.”
استفاده با ضمایر
مصاحبه شغلی من
“Mein Vorstellungsgespräch verlief sehr gut.”
“مصاحبه شغلی من بسیار خوب پیش رفت.”
مصاحبه شغلی او (مونث)
“Ihr Vorstellungsgespräch war erfolgreich.”
“مصاحبه شغلی او موفقیتآمیز بود.”
مصاحبههای شغلی آنها
“Ihre Vorstellungsgespräche sind nächste Woche geplant.”
“مصاحبههای شغلی آنها برای هفته آینده برنامهریزی شده است.”
مثالهای بیشتر:
تجربیات در مصاحبه شغلی
“Er hat in seinem Vorstellungsgespräch über seine bisherigen Projekte gesprochen.”
“او در مصاحبه شغلی خود درباره پروژههای قبلیاش صحبت کرد.”
زمانبندی مصاحبه
“Das Vorstellungsgespräch ist für Montag um 10 Uhr angesetzt.”
“مصاحبه شغلی برای دوشنبه ساعت 10 تنظیم شده است.”
پیگیری پس از مصاحبه
“Nach dem Vorstellungsgespräch sollte man eine Dankes-E-Mail senden.”
“بعد از مصاحبه شغلی باید یک ایمیل تشکر ارسال کرد.”
نکات برای موفقیت در مصاحبه
“Eine gute Vorbereitung und Selbstbewusstsein sind Schlüssel zum Erfolg im Vorstellungsgespräch.”
“آمادهسازی خوب و اعتماد به نفس کلیدهای موفقیت در مصاحبه شغلی هستند.”
پرسیدن سوالات در مصاحبه
“Am Ende des Vorstellungsgesprächs sollte man eigene Fragen stellen.”
“در پایان مصاحبه شغلی باید سوالات خود را بپرسید.”
رفتار حرفهای در مصاحبه
“Ein professionelles Auftreten ist im Vorstellungsgespräch unerlässlich.”
“رفتار حرفهای در مصاحبه شغلی ضروری است.”
بررسی نتیجه مصاحبه
“Der Bewerber wartet gespannt auf die Rückmeldung nach dem Vorstellungsgespräch.”
“متقاضی مشتاقانه منتظر بازخورد پس از مصاحبه شغلی است.”
پاسخگویی به سوالات
“Es ist wichtig, im Vorstellungsgespräch auf alle Fragen ehrlich und präzise zu antworten.”
“مهم است که در مصاحبه شغلی به تمام سوالات صادقانه و دقیق پاسخ دهید.”
ارزیابی مهارتها
“Im Vorstellungsgespräch werden die Fähigkeiten und Qualifikationen des Bewerbers bewertet.”
“در مصاحبه شغلی، مهارتها و صلاحیتهای متقاضی ارزیابی میشوند.”
نقش مصاحبهکننده
“Der Interviewer stellt im Vorstellungsgespräch gezielte Fragen, um den Kandidaten besser kennenzulernen.”
“مصاحبهکننده در مصاحبه شغلی سوالات هدفمندی میپرسد تا متقاضی را بهتر بشناسد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Vorstellungsgespräch” برای توصیف جنبههای مختلف مصاحبه شغلی استفاده کرد.