3 Flashcards
ausgehen
فعل “ausgehen” به زبان آلمانی معانی مختلفی دارد که بسته به زمینه جمله تغییر میکند. برخی از معانی رایج این فعل عبارتاند از: “بیرون رفتن”، “تمام شدن” و “پایان یافتن”.
استفادهها و مثالها
بیرون رفتن
“Wir gehen heute Abend aus.”
ما امشب بیرون میرویم.
تمام شدن
“Das Brot ist ausgegangen.”
نان تمام شده است.
پایان یافتن
“Der Film geht um 22 Uhr aus.”
فیلم ساعت ۱۰ شب تمام میشود.
ساختار جمله
بیرون رفتن (ausgehen)
“Ich gehe oft am Wochenende aus.”
من اغلب آخر هفتهها بیرون میروم.
چیزی تمام شدن (ausgehen)
“Das Benzin ist uns auf der Autobahn ausgegangen.”
بنزین ما در بزرگراه تمام شد.
چیزی پایان یافتن (ausgehen)
“Die Party ging spät in der Nacht aus.”
مهمانی دیر وقت در شب تمام شد.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich gehe aus
“Ich gehe morgen Abend mit Freunden aus.”
من فردا شب با دوستانم بیرون میروم.
sie geht aus (سوم شخص مفرد)
“Sie geht selten allein aus.”
او به ندرت تنها بیرون میرود.
sie gehen aus (سوم شخص جمع)
“Sie gehen jeden Freitag aus.”
آنها هر جمعه بیرون میروند.
خلاصه
فعل “ausgehen” به زبان آلمانی معانی مختلفی دارد، از جمله “بیرون رفتن”، “تمام شدن” و “پایان یافتن”. این فعل بسته به زمینه جمله معنای متفاوتی به خود میگیرد و برای بیان انواع مختلفی از فعالیتها و وضعیتها استفاده میشود.
بیرون رفتن
auswählen
فعل “auswählen” به زبان آلمانی به معنای “انتخاب کردن” یا “برگزیدن” است. این فعل به عمل انتخاب کردن از بین چند گزینه یا امکان اشاره دارد.
استفادهها و مثالها
انتخاب کردن
“Du kannst ein Buch aus der Bibliothek auswählen.”
تو میتوانی یک کتاب از کتابخانه انتخاب کنی.
برگزیدن
“Wir müssen einen Ort für das Picknick auswählen.”
ما باید یک مکان برای پیکنیک انتخاب کنیم.
تصمیم گرفتن
“Er hat sich entschieden, welchen Kurs er auswählen möchte.”
او تصمیم گرفته است که کدام دوره را انتخاب کند.
ساختار جمله
etwas auswählen
“Ich möchte ein Geschenk für meinen Freund auswählen.”
من میخواهم یک هدیه برای دوستم انتخاب کنم.
aus verschiedenen Optionen auswählen
“Sie können aus verschiedenen Farben auswählen.”
شما میتوانید از بین رنگهای مختلف انتخاب کنید.
sorgfältig auswählen
“Bitte wählen Sie Ihre Worte sorgfältig aus.”
لطفاً کلمات خود را با دقت انتخاب کنید.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich wähle aus
“Ich wähle ein Kleid für die Party aus.”
من یک لباس برای مهمانی انتخاب میکنم.
sie wählt aus (سوم شخص مفرد)
“Sie wählt die besten Fotos für das Album aus.”
او بهترین عکسها را برای آلبوم انتخاب میکند.
sie wählen aus (سوم شخص جمع)
“Sie wählen die Mitglieder des Teams aus.”
آنها اعضای تیم را انتخاب میکنند.
خلاصه
فعل “auswählen” به معنای “انتخاب کردن” یا “برگزیدن” است و به عمل انتخاب کردن از بین چند گزینه یا امکان اشاره دارد. این فعل معمولاً برای بیان تصمیمگیری و انتخاب از میان گزینههای مختلف استفاده میشود.
blenden
فعل “blenden” به زبان آلمانی به معنای “کور کردن” یا “خیره کردن” است. این فعل میتواند به طور مستقیم به معنای کور کردن چشمها با نور شدید یا به صورت استعاری به معنای فریب دادن و مجذوب کردن کسی استفاده شود.
استفادهها و مثالها
خیره کردن با نور
“Das grelle Licht hat mich geblendet.”
نور شدید من را خیره کرد.
فریب دادن
“Der Verkäufer hat uns mit seinen Versprechungen geblendet.”
فروشنده ما را با وعدههایش فریب داد.
مجذوب کردن
“Seine Schönheit hat sie geblendet.”
زیبایی او او را مجذوب کرد.
ساختار جمله
jemanden blenden
“Die Sonne blendet mich, wenn ich ohne Sonnenbrille fahre.”
خورشید من را خیره میکند وقتی بدون عینک آفتابی رانندگی میکنم.
von etwas geblendet sein
“Er war von ihrem Charme geblendet.”
او توسط جذابیت او مجذوب شده بود.
durch Licht blenden
“Der Scheinwerfer hat das Reh geblendet.”
چراغ جلو ماشین گوزن را خیره کرد.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich blende
“Ich blende die anderen Autofahrer nicht absichtlich.”
من عمداً رانندگان دیگر را خیره نمیکنم.
sie blendet (سوم شخص مفرد)
“Sie blendet die Kamera, um ein dramatisches Foto zu machen.”
او دوربین را خیره میکند تا یک عکس دراماتیک بگیرد.
sie blenden (سوم شخص جمع)
“Sie blenden uns mit ihren Lügen.”
آنها با دروغهایشان ما را فریب میدهند.
خلاصه
فعل “blenden” به معنای “کور کردن” یا “خیره کردن” است و به معنای کور کردن چشمها با نور شدید یا به صورت استعاری به معنای فریب دادن و مجذوب کردن کسی استفاده میشود. این فعل معمولاً برای بیان تأثیر نور شدید یا فریب و جذب استفاده میشود.
durchqueren
عبور کردن
einziehen
فعل “einziehen” به زبان آلمانی به معنای “اسبابکشی کردن”، “وارد شدن” یا “پذیرفتن” است. این فعل بسته به زمینه میتواند معانی مختلفی داشته باشد.
استفادهها و مثالها
اسبابکشی کردن
“Wir ziehen nächste Woche in unsere neue Wohnung ein.”
ما هفته آینده به آپارتمان جدیدمان اسبابکشی میکنیم.
وارد شدن به یک مکان جدید
“Sie ist gerade in ihr neues Büro eingezogen.”
او به تازگی وارد دفتر جدیدش شده است.
پذیرفتن یا جذب کردن
“Das Papier hat die Tinte schnell eingezogen.”
کاغذ به سرعت جوهر را جذب کرد.
مصادره کردن
“Die Polizei hat die Waffen eingezogen.”
پلیس اسلحهها را مصادره کرد.
ساختار جمله
in ein Haus/eine Wohnung einziehen
“Er zieht im nächsten Monat in ein neues Haus ein.”
او ماه آینده به خانه جدیدی اسبابکشی میکند.
in ein Büro einziehen
“Das Unternehmen wird in ein größeres Büro einziehen.”
شرکت به یک دفتر بزرگتر نقل مکان خواهد کرد.
Tinte oder Flüssigkeit einziehen
“Der Schwamm zieht das Wasser schnell ein.”
اسفنج به سرعت آب را جذب میکند.
etwas einziehen
“Der Zoll hat die gefälschten Waren eingezogen.”
گمرک کالاهای تقلبی را مصادره کرد.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich ziehe ein
“Ich ziehe am Wochenende in meine neue Wohnung ein.”
من آخر هفته به آپارتمان جدیدم اسبابکشی میکنم.
sie zieht ein (سوم شخص مفرد)
“Sie zieht im August in die Stadt ein.”
او در ماه آگوست به شهر اسبابکشی میکند.
sie ziehen ein (سوم شخص جمع)
“Sie ziehen bald in ihr neues Haus ein.”
آنها به زودی به خانه جدیدشان اسبابکشی میکنند.
خلاصه
فعل “einziehen” به معنای “اسبابکشی کردن”، “وارد شدن” یا “پذیرفتن” است و بسته به زمینه میتواند معانی مختلفی داشته باشد. این فعل معمولاً برای بیان حرکت به یک مکان جدید، جذب مایعات یا مصادره کردن اشیاء استفاده میشود.
etwas ergattern
فعل “ergattern” به زبان آلمانی به معنای “به دست آوردن” یا “موفق به گرفتن چیزی شدن” است، معمولاً وقتی که چیزی کمیاب یا به دست آوردنش سخت باشد.
استفادهها و مثالها
به دست آوردن چیزی کمیاب
“Er hat es geschafft, die letzten Karten für das Konzert zu ergattern.”
او موفق شد آخرین بلیتهای کنسرت را به دست آورد.
با تلاش زیاد چیزی گرفتن
“Sie hat ein seltenes Buch in einem Antiquariat ergattert.”
او یک کتاب نایاب را در یک کتابفروشی عتیقه به دست آورد.
موفق به گرفتن چیزی شدن
“Wir haben einen Platz in der ersten Reihe ergattert.”
ما موفق شدیم یک جایگاه در ردیف اول بگیریم.
ساختار جمله
etwas ergattern
“Ich habe endlich die neueste Ausgabe der Zeitschrift ergattert.”
من بالاخره جدیدترین شماره مجله را به دست آوردم.
schwer zu ergattern
“Die neuen Handys sind schwer zu ergattern.”
گوشیهای جدید به سختی به دست میآیند.
ein Schnäppchen ergattern
“Er hat es geschafft, ein echtes Schnäppchen im Ausverkauf zu ergattern.”
او موفق شد یک معامله خوب را در حراجی به دست آورد.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich ergattere
“Ich hoffe, dass ich heute Abend einen Tisch im Restaurant ergattern kann.”
امیدوارم که امشب بتوانم یک میز در رستوران به دست بیاورم.
sie ergattert (سوم شخص مفرد)
“Sie hat die letzte Eintrittskarte für die Ausstellung ergattert.”
او آخرین بلیت ورودی برای نمایشگاه را به دست آورد.
sie ergattern (سوم شخص جمع)
“Sie ergattern oft tolle Sachen auf Flohmärkten.”
آنها اغلب چیزهای عالی در بازارهای دست دوم به دست میآورند.
خلاصه
فعل “ergattern” به معنای “به دست آوردن” یا “موفق به گرفتن چیزی شدن” است و معمولاً برای مواقعی استفاده میشود که چیزی کمیاب یا به دست آوردنش سخت باشد. این فعل برای بیان موفقیت در به دست آوردن چیزهای ارزشمند یا کمیاب به کار میرود.
erreichen
عل “erreichen” به زبان آلمانی به معنای “رسیدن به”، “دست یافتن به” یا “تماس گرفتن با” است. این فعل در زمینههای مختلف میتواند معانی متفاوتی داشته باشد.
استفادهها و مثالها
رسیدن به مقصد
“Wir haben unser Ziel endlich erreicht.”
ما بالاخره به مقصد خود رسیدیم.
دست یافتن به هدف
“Sie hat ihre Karriereziele erreicht.”
او به اهداف حرفهای خود دست یافته است.
تماس گرفتن با کسی
“Ich konnte ihn den ganzen Tag nicht erreichen.”
من نتوانستم تمام روز با او تماس بگیرم.
ساختار جمله
ein Ziel erreichen
“Er hat es geschafft, sein Ziel zu erreichen.”
او موفق شد به هدف خود برسد.
jemanden telefonisch erreichen
“Kann ich Sie morgen früh telefonisch erreichen?”
آیا میتوانم فردا صبح با شما تماس بگیرم؟
einen Ort erreichen
“Wir werden die Stadt gegen Abend erreichen.”
ما عصر به شهر خواهیم رسید.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich erreiche
“Ich erreiche meine Freunde meistens per E-Mail.”
من معمولاً دوستانم را از طریق ایمیل پیدا میکنم.
sie erreicht (سوم شخص مفرد)
“Sie erreicht immer ihre gesetzten Ziele.”
او همیشه به اهداف تعیین شدهاش میرسد.
sie erreichen (سوم شخص جمع)
“Sie erreichen den Gipfel des Berges nach sechs Stunden.”
آنها پس از شش ساعت به قله کوه میرسند.
خلاصه
فعل “erreichen” به معنای “رسیدن به”، “دست یافتن به” یا “تماس گرفتن با” است و بسته به زمینه میتواند معانی مختلفی داشته باشد. این فعل معمولاً برای بیان موفقیت در رسیدن به مقصد، دستیابی به اهداف یا ارتباط برقرار کردن با دیگران استفاده میشود.
دست پیداکردن
etwas erschaffen
فعل “erschaffen” به زبان آلمانی به معنای “خلق کردن”، “ایجاد کردن” یا “ساختن” است. این فعل به عمل ایجاد کردن چیزی جدید از طریق خلاقیت، کار هنری یا تلاش فکری اشاره دارد.
استفادهها و مثالها
خلق کردن یک اثر هنری
“Der Künstler hat ein beeindruckendes Gemälde erschaffen.”
هنرمند یک نقاشی تاثیرگذار خلق کرده است.
ایجاد کردن یک مفهوم
“Sie haben eine neue Theorie erschaffen.”
آنها یک نظریه جدید ایجاد کردهاند.
ساختن یک ساختار
“Die Ingenieure haben eine innovative Brücke erschaffen.”
مهندسان یک پل نوآورانه ساختهاند.
ساختار جمله
etwas erschaffen
“Er hat eine wundervolle Skulptur erschaffen.”
او یک مجسمه زیبا خلق کرده است.
etwas Neues erschaffen
“Die Wissenschaftler haben etwas völlig Neues erschaffen.”
دانشمندان چیزی کاملاً جدید خلق کردهاند.
eine Welt/ein Universum erschaffen
“Der Autor hat eine faszinierende Welt in seinem Buch erschaffen.”
نویسنده یک دنیای جذاب در کتابش خلق کرده است.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich erschaffe
“Ich möchte etwas Einzigartiges erschaffen.”
من میخواهم چیزی منحصر به فرد خلق کنم.
sie erschafft (سوم شخص مفرد)
“Sie erschafft gerne neue Geschichten.”
او دوست دارد داستانهای جدیدی خلق کند.
sie erschaffen (سوم شخص جمع)
“Sie erschaffen gemeinsam ein Meisterwerk.”
آنها با هم یک شاهکار خلق میکنند.
خلاصه
فعل “erschaffen” به معنای “خلق کردن”، “ایجاد کردن” یا “ساختن” است و به عمل ایجاد کردن چیزی جدید از طریق خلاقیت، کار هنری یا تلاش فکری اشاره دارد. این فعل معمولاً برای بیان خلق آثار هنری، ایجاد مفاهیم جدید یا ساخت سازهها و دنیاهای جدید استفاده میشود.
erweitern
فعل “erweitern” به زبان آلمانی به معنای “گسترش دادن”، “افزایش دادن” یا “بسط دادن” است. این فعل به معنای بزرگتر کردن یا وسیعتر کردن چیزی است، چه از نظر فیزیکی و چه از نظر مفهومی.
استفادهها و مثالها
گسترش دادن یک ساختمان
“Wir planen, unser Haus zu erweitern.”
ما قصد داریم خانهمان را گسترش دهیم.
افزایش دادن دانش
“Er möchte sein Wissen in diesem Bereich erweitern.”
او میخواهد دانش خود را در این زمینه افزایش دهد.
بسط دادن یک کسب و کار
“Die Firma hat beschlossen, ihre Geschäftstätigkeiten zu erweitern.”
شرکت تصمیم گرفته است فعالیتهای تجاری خود را بسط دهد.
ساختار جمله
etwas erweitern
“Sie haben die Bibliothek erweitert, um mehr Bücher unterzubringen.”
آنها کتابخانه را گسترش دادهاند تا کتابهای بیشتری جا دهند.
sich erweitern
“Das Unternehmen erweitert sich schnell.”
شرکت به سرعت در حال گسترش است.
Kenntnisse erweitern
“Ich möchte meine Sprachkenntnisse erweitern.”
من میخواهم مهارتهای زبانی خود را گسترش دهم.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich erweitere
“Ich erweitere mein Netzwerk, indem ich neue Leute treffe.”
من شبکه ارتباطات خود را با ملاقات افراد جدید گسترش میدهم.
sie erweitert (سوم شخص مفرد)
“Sie erweitert ihr Geschäft, um mehr Kunden zu erreichen.”
او کسبوکار خود را گسترش میدهد تا به مشتریان بیشتری دست یابد.
sie erweitern (سوم شخص جمع)
“Sie erweitern ihre Produktpalette, um wettbewerbsfähig zu bleiben.”
آنها دامنه محصولات خود را گسترش میدهند تا رقابتی باقی بمانند.
خلاصه
فعل “erweitern” به معنای “گسترش دادن”، “افزایش دادن” یا “بسط دادن” است و به معنای بزرگتر کردن یا وسیعتر کردن چیزی است، چه از نظر فیزیکی و چه از نظر مفهومی. این فعل معمولاً برای بیان گسترش ساختمانها، افزایش دانش، بسط کسبوکار و توسعه مهارتها استفاده میشود.
kleben an + dat.
عبارت “kleben an + Dativ” به زبان آلمانی به معنای “چسبیدن به” یا “متصل شدن به” است. این عبارت برای توصیف حالتی به کار میرود که در آن چیزی به چیزی دیگر چسبیده یا متصل شده است.
استفادهها و مثالها
چسبیدن به سطح
“Das Poster klebt an der Wand.”
پوستر به دیوار چسبیده است.
متصل شدن به چیزی
“Der Klebstoff klebt an meinen Fingern.”
چسب به انگشتانم چسبیده است.
چسبیدن به شخصی یا چیزی به معنای وابستگی
“Das Kind klebt immer an seiner Mutter.”
کودک همیشه به مادرش چسبیده است.
ساختار جمله
etwas klebt an + Dativ
“Der Kaugummi klebt an meinem Schuh.”
آدامس به کفشم چسبیده است.
kleben an + Dativ
“Die Farbe klebt an der Bürste.”
رنگ به برس چسبیده است.
jemanden oder etwas klebt an + Dativ
“Er klebt ständig an seinem Handy.”
او همیشه به گوشیاش چسبیده است.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich klebe an + Dativ
“Ich klebe an der Aufgabe, bis sie fertig ist.”
من به کار چسبیدهام تا تمام شود.
sie klebt an + Dativ (سوم شخص مفرد)
“Sie klebt an ihrem Plan und lässt sich nicht ablenken.”
او به برنامهاش چسبیده و حواسش پرت نمیشود.
sie kleben an + Dativ (سوم شخص جمع)
“Sie kleben an der Tradition und ändern nichts.”
آنها به سنت چسبیدهاند و چیزی را تغییر نمیدهند.
خلاصه
عبارت “kleben an + Dativ” به معنای “چسبیدن به” یا “متصل شدن به” است و برای توصیف حالتی به کار میرود که در آن چیزی به چیزی دیگر چسبیده یا متصل شده است. این عبارت میتواند به معنای چسبیدن فیزیکی یا وابستگی معنوی باشد.
konzentrieren
فعل “konzentrieren” به زبان آلمانی به معنای “تمرکز کردن” است. این فعل معمولاً همراه با حرف اضافه “auf” (به معنای “روی”) استفاده میشود و به معنای تمرکز کردن روی چیزی خاص یا فعالیتی خاص است.
استفادهها و مثالها
تمرکز کردن روی یک وظیفه
“Ich muss mich auf meine Arbeit konzentrieren.”
من باید روی کارم تمرکز کنم.
تمرکز کردن روی یک موضوع
“Sie konzentriert sich auf das Studium.”
او روی تحصیلاتش تمرکز کرده است.
تمرکز کردن روی یک هدف
“Wir konzentrieren uns auf die Verbesserung unserer Dienstleistungen.”
ما بر بهبود خدماتمان تمرکز میکنیم.
ساختار جمله
sich auf etwas konzentrieren
“Er konzentriert sich auf seine Karriere.”
او روی حرفهاش تمرکز میکند.
sich intensiv auf etwas konzentrieren
“Die Schüler müssen sich intensiv auf die Prüfung konzentrieren.”
دانشآموزان باید به شدت روی امتحان تمرکز کنند.
sich konzentrieren und Ablenkungen vermeiden
“Um produktiv zu sein, sollte man sich konzentrieren und Ablenkungen vermeiden.”
برای بهرهوری، باید تمرکز کرد و از حواسپرتیها جلوگیری کرد.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich konzentriere mich
“Ich konzentriere mich auf das Lesen des Buches.”
من روی خواندن کتاب تمرکز میکنم.
sie konzentriert sich (سوم شخص مفرد)
“Sie konzentriert sich auf ihre Präsentation.”
او روی ارائهاش تمرکز کرده است.
sie konzentrieren sich (سوم شخص جمع)
“Sie konzentrieren sich auf die Vorbereitung des Projekts.”
آنها روی آمادهسازی پروژه تمرکز میکنند.
خلاصه
فعل “konzentrieren” به معنای “تمرکز کردن” است و معمولاً همراه با حرف اضافه “auf” برای اشاره به چیزی که روی آن تمرکز میشود استفاده میشود. این فعل برای بیان تمرکز بر وظایف، موضوعات و اهداف مختلف به کار میرود.
mitkriegen
فعل “mitkriegen” به زبان آلمانی به معنای “متوجه شدن” یا “فهمیدن” است. این فعل در زبان محاورهای استفاده میشود و به معنای دریافتن یا درک کردن چیزی که در حال وقوع است یا گفته شده است.
استفادهها و مثالها
متوجه شدن یک اتفاق
“Ich habe nicht mitgekriegt, was er gesagt hat.”
من متوجه نشدم که او چه گفت.
فهمیدن یک وضعیت
“Hast du mitgekriegt, dass die Party abgesagt wurde?”
آیا فهمیدی که مهمانی لغو شده است؟
درک کردن اطلاعات
“Er hat nicht mitgekriegt, dass die Frist verlängert wurde.”
او نفهمید که مهلت تمدید شده است.
ساختار جمله
etwas mitkriegen
“Ich habe mitgekriegt, dass du bald umziehst.”
من متوجه شدم که تو به زودی اسبابکشی میکنی.
nichts mitkriegen
“Er hat nichts mitgekriegt, weil er die ganze Zeit am Telefon war.”
او چیزی نفهمید چون تمام مدت در حال صحبت کردن با تلفن بود.
kaum mitkriegen
“Sie hat kaum mitgekriegt, was im Unterricht passiert ist.”
او به سختی متوجه شد که در کلاس چه اتفاقی افتاد.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich kriege mit
“Ich kriege immer mit, wenn etwas Interessantes passiert.”
من همیشه متوجه میشوم وقتی که چیزی جالب اتفاق میافتد.
sie kriegt mit (سوم شخص مفرد)
“Sie kriegt alles mit, was in der Firma vor sich geht.”
او از همه چیزهایی که در شرکت میگذرد باخبر میشود.
sie kriegen mit (سوم شخص جمع)
“Sie kriegen oft nicht mit, wenn die Besprechung verschoben wird.”
آنها اغلب متوجه نمیشوند وقتی جلسه به تعویق میافتد.
خلاصه
فعل “mitkriegen” به معنای “متوجه شدن” یا “فهمیدن” است و در زبان محاورهای برای بیان درک یا دریافتن اطلاعات، اتفاقات یا وضعیتها استفاده میشود. این فعل معمولاً برای اشاره به فرآیند فهمیدن چیزی که در جریان است یا گفته شده به کار میرود.
pilgern
فعل “pilgern” به زبان آلمانی به معنای “زیارت کردن” یا “حج رفتن” است. این فعل به معنای سفر کردن به یک مکان مقدس یا دینی با هدف عبادت یا انجام مناسک مذهبی است.
استفادهها و مثالها
زیارت کردن یک مکان مقدس
“Viele Menschen pilgern jedes Jahr nach Mekka.”
بسیاری از مردم هر سال به مکه زیارت میکنند.
حج رفتن
“Sie pilgerten zu Fuß nach Santiago de Compostela.”
آنها پیاده به سانتیاگو ده کومپوستلا حج رفتند.
سفر دینی
“Die Gläubigen pilgerten zum heiligen Schrein.”
مؤمنان به مقبره مقدس زیارت کردند.
ساختار جمله
zu einem Ort pilgern
“Er pilgerte zum Grab seines Vorfahren.”
او به قبر اجدادش زیارت کرد.
nach einem Ort pilgern
“Sie pilgerte nach Jerusalem, um zu beten.”
او به اورشلیم زیارت کرد تا دعا کند.
für einen bestimmten Anlass pilgern
“Die Menschen pilgerten für das jährliche Fest.”
مردم برای جشن سالانه زیارت کردند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich pilgere
“Ich pilgere jedes Jahr zu einem anderen heiligen Ort.”
من هر سال به یک مکان مقدس دیگر زیارت میکنم.
sie pilgert (سوم شخص مفرد)
“Sie pilgert oft zu bedeutenden Kirchen in Europa.”
او اغلب به کلیساهای مهم در اروپا زیارت میکند.
sie pilgern (سوم شخص جمع)
“Sie pilgern gemeinsam zu einem spirituellen Retreat.”
آنها به طور گروهی به یک عقبنشینی روحانی زیارت میکنند.
خلاصه
فعل “pilgern” به معنای “زیارت کردن” یا “حج رفتن” است و به معنای سفر کردن به یک مکان مقدس یا دینی با هدف عبادت یا انجام مناسک مذهبی است. این فعل معمولاً برای بیان سفرهای دینی و زیارتی استفاده میشود.
preisgeben
فعل “preisgeben”
به زبان آلمانی به معنای “فاش کردن”، “آشکار کردن” یا “رها کردن” است. این فعل بسته به زمینه جمله میتواند به معنای فاش کردن اطلاعات یا اسرار و یا رها کردن و تسلیم کردن چیزی باشد.
استفادهها و مثالها
فاش کردن اطلاعات
“Er hat seine Pläne nicht preisgegeben.”
او برنامههایش را فاش نکرد.
آشکار کردن یک راز
“Sie hat das Geheimnis preisgegeben.”
او راز را فاش کرد.
رها کردن یا تسلیم کردن چیزی
“Die Soldaten mussten die Festung preisgeben.”
سربازان مجبور شدند دژ را رها کنند.
ساختار جمله
etwas preisgeben
“Er wollte seine Gedanken nicht preisgeben.”
او نمیخواست افکارش را فاش کند.
Informationen preisgeben
“Die Firma gibt keine vertraulichen Informationen preis.”
شرکت اطلاعات محرمانه را فاش نمیکند.
Geheimnisse preisgeben
“Er hat nie die Geheimnisse seiner Erfindungen preisgegeben.”
او هرگز اسرار اختراعاتش را فاش نکرد.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich gebe preis
“Ich gebe meine persönlichen Daten nicht leichtfertig preis.”
من اطلاعات شخصیام را به سادگی فاش نمیکنم.
sie gibt preis (سوم شخص مفرد)
“Sie gibt selten Details über ihr Privatleben preis.”
او به ندرت جزئیات زندگی خصوصیاش را فاش میکند.
sie geben preis (سوم شخص جمع)
“Sie geben keine Hinweise über den neuen Film preis.”
آنها هیچ سرنخی درباره فیلم جدید فاش نمیکنند.
خلاصه
فعل “preisgeben” به معنای “فاش کردن”، “آشکار کردن” یا “رها کردن” است و بسته به زمینه جمله میتواند به معنای فاش کردن اطلاعات یا اسرار و یا رها کردن و تسلیم کردن چیزی باشد. این فعل معمولاً برای بیان فاش کردن اطلاعات حساس و محرمانه یا رها کردن چیزی استفاده میشود.
تسلیم و واگذار کردن
sich abhetzen
فعل “sich abhetzen”
به زبان آلمانی به معنای “عجله کردن” یا “خود را خسته کردن” است. این فعل به وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد با عجله و شتاب زیاد، خود را تحت
فشار قرار داده و خسته میکند.
از پا انداختن
استفادهها و مثالها
عجله کردن
“Er hat sich abgehetzt, um den Zug zu erwischen.”
او عجله کرد تا به قطار برسد.
خود را خسته کردن
“Sie hat sich bei der Arbeit abgehetzt und ist jetzt völlig erschöpft.”
او در کار خود را خسته کرد و اکنون کاملاً خسته است.
با شتاب زیاد کار کردن
“Ich möchte mich nicht abhetzen, sondern die Arbeit in Ruhe erledigen.”
من نمیخواهم عجله کنم، بلکه میخواهم کار را با آرامش انجام دهم.
ساختار جمله
sich abhetzen
“Ich habe mich abgehetzt, um pünktlich zu sein.”
من عجله کردم تا به موقع برسم.
sich bei etwas abhetzen
“Sie hat sich bei den Vorbereitungen für die Party abgehetzt.”
او در آمادهسازی برای مهمانی عجله کرد و خسته شد.
sich den ganzen Tag abhetzen
“Er hat sich den ganzen Tag abgehetzt und braucht jetzt eine Pause.”
او تمام روز عجله کرده و اکنون نیاز به استراحت دارد.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich hetze mich ab
“Ich hetze mich ab, um die Deadline zu schaffen.”
من عجله میکنم تا به مهلت برسم.
sie hetzt sich ab (سوم شخص مفرد)
“Sie hetzt sich jeden Morgen ab, um die Kinder rechtzeitig zur Schule zu bringen.”
او هر صبح عجله میکند تا بچهها را به موقع به مدرسه برساند.
sie hetzen sich ab (سوم شخص جمع)
“Sie hetzen sich immer ab, um ihre Arbeit rechtzeitig zu erledigen.”
آنها همیشه عجله میکنند تا کارشان را به موقع انجام دهند.
خلاصه
فعل “sich abhetzen” به معنای “عجله کردن” یا “خود را خسته کردن” است و به وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد با عجله و شتاب زیاد، خود را تحت فشار قرار داده و خسته میکند. این فعل معمولاً برای بیان عجله و فشار زیاد در انجام کارها استفاده میشود.
sich begeben in/an +akk./ zu+dat.
فعل “sich begeben”
به زبان آلمانی به معنای “رفتن به”، “حرکت کردن به سمت” یا “روی آوردن به” است.
این فعل معمولاً همراه با حروف اضافه “in/an” به علاوه آکوزاتیو (Akk.) یا “zu” به علاوه داتیو (Dat.) استفاده میشود و به معنای حرکت کردن یا رفتن به یک مکان خاص یا انجام یک کار خاص است.
استفادهها و مثالها
رفتن به یک مکان (in/an + Akk.)
“Er begab sich in das Zimmer.”
او به اتاق رفت.
“Sie begab sich an den Strand.”
او به ساحل رفت.
حرکت کردن به سمت یک مکان یا شخص (zu + Dat.)
“Wir begaben uns zu unserem Freund.”
ما به سمت دوستمان رفتیم.
“Er begab sich zu seinem Arbeitsplatz.”
او به سمت محل کارش رفت.
ساختار جمله
sich in + Akk. begeben
“Ich begebe mich in die Bibliothek, um zu studieren.”
من به کتابخانه میروم تا درس بخوانم.
“Sie begab sich in die Stadt, um einzukaufen.”
او به شهر رفت تا خرید کند.
sich an + Akk. begeben
“Er begab sich an die Arbeit.”
او به کار خود مشغول شد.
“Wir begaben uns an den Tisch, um zu essen.”
ما به سمت میز رفتیم تا غذا بخوریم.
sich zu + Dat. begeben
“Ich begebe mich zu meinem Arzt.”
من به سمت پزشکم میروم.
“Sie begab sich zu ihren Eltern.”
او به سمت والدینش رفت.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich begebe mich
“Ich begebe mich in den Park, um spazieren zu gehen.”
من به پارک میروم تا پیادهروی کنم.
“Ich begebe mich zu meinem Chef, um über das Projekt zu sprechen.”
من به سمت رئیس خود میروم تا درباره پروژه صحبت کنم.
sie begibt sich (سوم شخص مفرد)
“Sie begibt sich an die Universität, um Vorlesungen zu halten.”
او به دانشگاه میرود تا سخنرانی کند.
“Sie begibt sich zu ihrem Freund, um ihm zu helfen.”
او به سمت دوستش میرود تا به او کمک کند.
sie begeben sich (سوم شخص جمع)
“Sie begeben sich in die Stadt, um die Sehenswürdigkeiten zu besichtigen.”
آنها به شهر میروند تا از دیدنیها بازدید کنند.
“Sie begeben sich zu ihren Verwandten, um die Feiertage zu feiern.”
آنها به سمت بستگان خود میروند تا تعطیلات را جشن بگیرند.
خلاصه
فعل “sich begeben” به معنای “رفتن به”، “حرکت کردن به سمت” یا “روی آوردن به” است و بسته به حروف اضافهای که با آن استفاده میشود، معنای خاصی پیدا میکند. این فعل معمولاً برای بیان حرکت به یک مکان خاص یا انجام یک کار خاص به کار میرود.
sich verabreden
فعل “sich verabreden”
به زبان آلمانی به معنای “قرار گذاشتن” یا “توافق کردن برای ملاقات” است.
این فعل برای زمانی استفاده میشود که دو یا چند نفر تصمیم میگیرند در زمان و مکان مشخصی با یکدیگر ملاقات کنند.
استفادهها و مثالها
قرار ملاقات گذاشتن
“Wir haben uns für morgen Abend verabredet.”
ما برای فردا شب قرار گذاشتهایم.
توافق کردن برای ملاقات
“Sie hat sich mit ihren Freunden im Café verabredet.”
او با دوستانش در کافه قرار ملاقات گذاشته است.
برنامهریزی برای دیدار
“Ich habe mich mit meinem Kollegen zur Besprechung verabredet.”
من با همکارم برای یک جلسه قرار گذاشتهام.
ساختار جمله
sich mit jemandem verabreden
“Ich habe mich mit meiner Schwester verabredet.”
من با خواهرم قرار گذاشتهام.
“Er hat sich mit seinem Lehrer verabredet, um das Projekt zu besprechen.”
او با معلمش قرار گذاشته است تا درباره پروژه صحبت کند.
sich für/zu einem Zeitpunkt verabreden
“Wir haben uns für nächsten Mittwoch verabredet.”
ما برای چهارشنبه آینده قرار گذاشتهایم.
“Sie haben sich zu einem gemeinsamen Abendessen verabredet.”
آنها برای یک شام مشترک قرار گذاشتهاند.
sich an einem Ort verabreden
“Sie haben sich im Park verabredet.”
آنها در پارک قرار گذاشتهاند.
“Wir haben uns vor dem Kino verabredet.”
ما جلوی سینما قرار گذاشتهایم.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich verabrede mich
“Ich verabrede mich heute Abend mit einem alten Freund.”
من امشب با یک دوست قدیمی قرار میگذارم.
“Ich verabrede mich mit dem Arzt, um meine Untersuchungsergebnisse zu besprechen.”
من با پزشک قرار میگذارم تا نتایج آزمایشهایم را بررسی کنیم.
sie verabredet sich (سوم شخص مفرد)
“Sie verabredet sich oft mit ihrer besten Freundin.”
او اغلب با بهترین دوستش قرار میگذارد.
“Sie verabredet sich mit ihrem Chef, um das Projekt zu besprechen.”
او با رئیسش قرار میگذارد تا پروژه را بررسی کنند.
sie verabreden sich (سوم شخص جمع)
“Sie verabreden sich jedes Wochenende zum Wandern.”
آنها هر آخر هفته برای پیادهروی قرار میگذارند.
“Sie verabreden sich mit ihren Nachbarn, um ein gemeinsames Fest zu feiern.”
آنها با همسایگانشان قرار میگذارند تا یک جشن مشترک بگیرند.
خلاصه
فعل “sich verabreden” به معنای “قرار گذاشتن” یا “توافق کردن برای ملاقات” است و برای زمانی استفاده میشود که دو یا چند نفر تصمیم میگیرند در زمان و مکان مشخصی با یکدیگر ملاقات کنند. این فعل معمولاً برای بیان برنامهریزی برای دیدارها و قرارهای ملاقات به کار میرود.
sich verspäten
فعل “sich verspäten” به زبان آلمانی به معنای “دیر کردن” یا “تاخیر داشتن” است. این فعل برای زمانی استفاده میشود که کسی نتواند به موقع به مقصد برسد یا در انجام کاری دیر شود.
استفادهها و مثالها
دیر کردن
“Ich habe mich heute Morgen wegen des Verkehrs verspätet.”
من امروز صبح به دلیل ترافیک دیر کردم.
تاخیر داشتن
“Der Zug hat sich um 20 Minuten verspätet.”
قطار 20 دقیقه تاخیر دارد.
نتوانستن به موقع رسیدن
“Wir haben uns wegen des schlechten Wetters verspätet.”
ما به دلیل بدی هوا دیر رسیدیم.
ساختار جمله
sich verspäten
“Er hat sich zur Besprechung verspätet.”
او برای جلسه دیر کرد.
sich um eine bestimmte Zeit verspäten
“Der Flug hat sich um eine Stunde verspätet.”
پرواز یک ساعت تاخیر دارد.
sich wegen etwas verspäten
“Sie hat sich wegen eines Unfalls auf der Straße verspätet.”
او به دلیل تصادفی در جاده دیر کرد.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich verspäte mich
“Ich verspäte mich wahrscheinlich, weil ich noch einen Termin habe.”
احتمالاً دیر میکنم، چون یک قرار دیگر دارم.
sie verspätet sich (سوم شخص مفرد)
“Sie verspätet sich oft, weil sie den Bus verpasst.”
او اغلب دیر میکند، چون اتوبوس را از دست میدهد.
sie verspäten sich (سوم شخص جمع)
“Sie verspäten sich, weil der Verkehr dicht ist.”
آنها دیر میکنند، چون ترافیک سنگین است.
خلاصه
فعل “sich verspäten” به معنای “دیر کردن” یا “تاخیر داشتن” است و برای زمانی استفاده میشود که کسی نتواند به موقع به مقصد برسد یا در انجام کاری دیر شود. این فعل معمولاً برای بیان وضعیتهای تاخیر و دیر رسیدن به کار میرود.
umgestalten
فعل “umgestalten”
به زبان آلمانی به معنای “بازسازی کردن”، “تغییر دادن” یا “طراحی مجدد کردن” است.
این فعل به معنای تغییر دادن ظاهر یا ساختار چیزی به منظور بهبود یا نوآوری است.
استفادهها و مثالها
بازسازی کردن یک فضا
“Wir haben beschlossen, das Wohnzimmer umzugestalten.”
ما تصمیم گرفتیم که اتاق نشیمن را بازسازی کنیم.
تغییر دادن ساختار یک سازمان
“Die Firma plant, ihre Abteilungen umzugestalten.”
شرکت قصد دارد بخشهای خود را بازسازی کند.
طراحی مجدد یک محصول
“Der Designer möchte die Webseite umgestalten.”
طراح میخواهد وبسایت را بازطراحی کند.
ساختار جمله
etwas umgestalten
“Er hat sein Büro komplett umgestaltet.”
او دفتر خود را کاملاً بازسازی کرده است.
einen Raum umgestalten
“Sie haben das Kinderzimmer neu umgestaltet.”
آنها اتاق کودک را مجدداً طراحی کردهاند.
eine Struktur umgestalten
“Wir müssen die Arbeitsprozesse umgestalten, um effizienter zu werden.”
ما باید فرآیندهای کاری را بازطراحی کنیم تا کارآمدتر شویم.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich gestalte um
“Ich plane, mein Schlafzimmer umzugestalten.”
من قصد دارم اتاق خوابم را بازسازی کنم.
sie gestaltet um (سوم شخص مفرد)
“Sie gestaltet das alte Gebäude um, um es moderner zu machen.”
او ساختمان قدیمی را بازسازی میکند تا آن را مدرنتر کند.
sie gestalten um (سوم شخص جمع)
“Sie gestalten den Park um, um mehr Freizeitmöglichkeiten zu bieten.”
آنها پارک را بازطراحی میکنند تا امکانات تفریحی بیشتری فراهم کنند.
خلاصه
فعل “umgestalten” به معنای “بازسازی کردن”، “تغییر دادن” یا “طراحی مجدد کردن” است و به معنای تغییر دادن ظاهر یا ساختار چیزی به منظور بهبود یا نوآوری است. این فعل معمولاً برای بیان تغییرات در فضاها، ساختارها و محصولات به کار میرود.
vereinen
فعل “vereinen” به زبان آلمانی به معنای “متحد کردن”، “یکی کردن” یا “ترکیب کردن” است. این فعل به معنای گرد هم آوردن یا ترکیب کردن چندین عنصر به منظور ایجاد یک واحد واحد یا یکپارچه است.
استفادهها و مثالها
متحد کردن گروهها
“Das Ziel des Projekts ist es, verschiedene Gemeinschaften zu vereinen.”
هدف پروژه متحد کردن جوامع مختلف است.
یکی کردن دو یا چند چیز
“Er hat die beiden Unternehmen vereint.”
او دو شرکت را با هم ادغام کرده است.
ترکیب کردن عناصر مختلف
“Die neue Theorie vereint mehrere wissenschaftliche Ansätze.”
نظریه جدید چندین رویکرد علمی را با هم ترکیب میکند.
ساختار جمله
etwas vereinen
“Wir müssen unsere Kräfte vereinen, um das Problem zu lösen.”
ما باید نیروهای خود را برای حل مشکل متحد کنیم.
sich vereinen
“Die beiden Länder haben sich vereint, um gemeinsam stärker zu sein.”
دو کشور برای قویتر شدن با هم متحد شدند.
mehrere Dinge vereinen
“Das Buch vereint Wissen aus verschiedenen Disziplinen.”
این کتاب دانش از رشتههای مختلف را ترکیب میکند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich vereine
“Ich möchte unsere Ideen vereinen, um ein besseres Konzept zu entwickeln.”
من میخواهم ایدههای ما را متحد کنم تا یک مفهوم بهتر توسعه دهیم.
sie vereint (سوم شخص مفرد)
“Sie vereint traditionelle und moderne Techniken in ihrer Kunst.”
او تکنیکهای سنتی و مدرن را در هنر خود ترکیب میکند.
sie vereinen (سوم شخص جمع)
“Sie vereinen ihre Anstrengungen, um das Ziel zu erreichen.”
آنها تلاشهای خود را برای رسیدن به هدف متحد میکنند.
خلاصه
فعل “vereinen” به معنای “متحد کردن”، “یکی کردن” یا “ترکیب کردن” است و به معنای گرد هم آوردن یا ترکیب کردن چندین عنصر به منظور ایجاد یک واحد واحد یا یکپارچه است. این فعل معمولاً برای بیان اتحاد، ترکیب و یکپارچهسازی در زمینههای مختلف استفاده میشود.
vorkommen in + dat.
عبارت “vorkommen in + Dativ”
به زبان آلمانی به معنای “پیدا شدن در”، “وجود داشتن در” یا “اتفاق افتادن در” است.
این عبارت برای اشاره به وجود یا حضور چیزی در مکان یا متن خاصی استفاده میشود.
استفادهها و مثالها
وجود داشتن در یک مکان
“Diese Pflanzenart kommt nur in tropischen Regionen vor.”
این گونه گیاهی فقط در مناطق گرمسیری پیدا میشود.
پیدا شدن در یک متن
“Das Wort ‘vorkommen’ kommt häufig in wissenschaftlichen Texten vor.”
واژه “vorkommen” اغلب در متون علمی پیدا میشود.
اتفاق افتادن در یک شرایط خاص
“Solche Fehler kommen häufig in komplexen Systemen vor.”
چنین خطاهایی اغلب در سیستمهای پیچیده اتفاق میافتند.
ساختار جمله
etwas kommt in etwas (Dat.) vor
“Das Thema Umweltschutz kommt in vielen Diskussionen vor.”
موضوع حفاظت از محیط زیست در بسیاری از بحثها وجود دارد.
vorkommen in einem Text/Buch/Film
“Diese Figur kommt nur im ersten Kapitel des Buches vor.”
این شخصیت فقط در فصل اول کتاب ظاهر میشود.
vorkommen in einer Liste/einem Bericht
“Die Daten kommen in dem Bericht mehrmals vor.”
دادهها در گزارش چندین بار آمدهاند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich komme vor
“Ich komme in der Liste der Teilnehmer nicht vor.”
نام من در لیست شرکتکنندگان نیست.
sie kommt vor (سوم شخص مفرد)
“Sie kommt in der Geschichte als Heldin vor.”
او در داستان به عنوان قهرمان ظاهر میشود.
sie kommen vor (سوم شخص جمع)
“Solche Ereignisse kommen in allen Kulturen vor.”
چنین رویدادهایی در همه فرهنگها وجود دارند.
خلاصه
عبارت “vorkommen in + Dativ” به معنای “پیدا شدن در”، “وجود داشتن در” یا “اتفاق افتادن در” است و برای اشاره به وجود یا حضور چیزی در مکان یا متن خاصی استفاده میشود. این عبارت معمولاً برای بیان وجود یا حضور عناصر، مفاهیم یا رویدادها در زمینههای مختلف به کار میرود.
der Abgeordnete -n
اسم “der Abgeordnete”
به زبان آلمانی به معنای “نماینده” است.
این کلمه به فردی اشاره دارد که به عنوان نماینده مردم در یک مجلس قانونگذاری یا پارلمان انتخاب شده است.
نماینده مجلس
“Der Abgeordnete sprach im Parlament über das neue Gesetz.”
نماینده مجلس در پارلمان درباره قانون جدید صحبت کرد.
انتخاب شدن به عنوان نماینده
“Sie wurde als Abgeordnete ins Parlament gewählt.”
او به عنوان نماینده به پارلمان انتخاب شد.
نمایندگان در جلسه
“Die Abgeordneten diskutierten stundenlang über die Reformen.”
نمایندگان ساعتها درباره اصلاحات بحث کردند.
ساختار جمله
der Abgeordnete (مذکر مفرد)
“Der Abgeordnete hat an der Sitzung teilgenommen.”
نماینده مجلس در جلسه شرکت کرد.
die Abgeordnete (مونث مفرد)
“Die Abgeordnete stellte ihre Vorschläge vor.”
نماینده مجلس پیشنهادهایش را ارائه داد.
die Abgeordneten (جمع)
“Die Abgeordneten stimmten über das Gesetz ab.”
نمایندگان درباره قانون رای دادند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich (به عنوان Abgeordnete)
“Ich als Abgeordnete werde meine Wähler bestmöglich vertreten.”
من به عنوان نماینده، بهترین نمایندگی را از رایدهندگانم خواهم کرد.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie ist eine erfahrene Abgeordnete im Parlament.”
او یک نماینده باتجربه در پارلمان است.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie sind die Abgeordneten unseres Bezirks.”
آنها نمایندگان منطقه ما هستند.
خلاصه
اسم “der Abgeordnete” به معنای “نماینده” است و به فردی اشاره دارد که به عنوان نماینده مردم در یک مجلس قانونگذاری یا پارلمان انتخاب شده است. این کلمه معمولاً برای توصیف کسانی استفاده میشود که در فرآیندهای دموکراتیک برای نمایندگی از مردم در نهادهای قانونگذاری شرکت میکنند.
die Anlage -n
تاسیسات و امکانات
ساختمان و ساختار
das Antiquariat -e
اسم “das Antiquariat”
به زبان آلمانی به معنای “کتابفروشی دست دوم” یا “کتابفروشی عتیقه” است.
این کلمه به فروشگاهی اشاره دارد که در آن کتابهای قدیمی، دست دوم، نایاب یا عتیقه به فروش میرسد.
استفادهها و مثالها
کتابفروشی دست دوم
“Ich habe ein seltenes Buch in einem Antiquariat gefunden.”
من یک کتاب نایاب را در یک کتابفروشی دست دوم پیدا کردم.
کتابفروشی عتیقه
“Das Antiquariat hat eine beeindruckende Sammlung von Erstausgaben.”
این کتابفروشی عتیقه یک مجموعه چشمگیر از چاپهای اول دارد.
خرید کتابهای قدیمی
“Er besucht regelmäßig das Antiquariat, um nach alten Büchern zu suchen.”
او به طور منظم به کتابفروشی دست دوم سر میزند تا به دنبال کتابهای قدیمی بگردد.
ساختار جمله
das Antiquariat (مفرد)
“Das Antiquariat in unserer Stadt ist sehr bekannt.”
کتابفروشی دست دوم در شهر ما بسیار معروف است.
die Antiquariate (جمع)
“Die Antiquariate in dieser Gegend bieten eine große Auswahl an historischen Büchern.”
کتابفروشیهای دست دوم در این منطقه یک مجموعه بزرگ از کتابهای تاریخی ارائه میدهند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich habe im Antiquariat ein wertvolles Manuskript entdeckt.”
من در کتابفروشی دست دوم یک نسخه خطی ارزشمند پیدا کردم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie arbeitet in einem Antiquariat und liebt es, alte Bücher zu verkaufen.”
او در یک کتابفروشی دست دوم کار میکند و عاشق فروش کتابهای قدیمی است.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie haben mehrere Antiquariate in der Stadt besucht.”
آنها از چندین کتابفروشی دست دوم در شهر بازدید کردند.
خلاصه
اسم “das Antiquariat” به معنای “کتابفروشی دست دوم” یا “کتابفروشی عتیقه” است و به فروشگاهی اشاره دارد که در آن کتابهای قدیمی، دست دوم، نایاب یا عتیقه به فروش میرسد. این کلمه معمولاً برای توصیف مکانهایی که علاقهمندان به کتابهای نایاب و قدیمی به آنجا مراجعه میکنند، به کار میرود.
die Apotheke -n
داروخانه
der Architekt -en
آرشیتکت
die Architektur
اسم “die Architektur”
به زبان آلمانی به معنای “معماری” است.
این کلمه به هنر و علم طراحی و ساخت ساختمانها و سایر سازهها اشاره دارد.
استفادهها و مثالها
هنر و علم طراحی ساختمانها
“Die Architektur dieses Gebäudes ist beeindruckend.”
معماری این ساختمان چشمگیر است.
سبک معماری
“Er interessiert sich für moderne Architektur.”
او به معماری مدرن علاقه دارد.
تحصیل در رشته معماری
“Sie studiert Architektur an der Universität.”
او در دانشگاه معماری تحصیل میکند.
ساختار جمله
die Architektur (به عنوان یک رشته هنری و علمی)
“Die Architektur kombiniert Funktionalität mit Ästhetik.”
معماری عملکرد را با زیباییشناسی ترکیب میکند.
verschiedene Architekturstile
“Die Stadt hat eine Mischung aus verschiedenen Architekturstilen.”
شهر ترکیبی از سبکهای معماری مختلف دارد.
Einfluss der Architektur
“Die Architektur eines Gebäudes kann das Wohlbefinden seiner Bewohner beeinflussen.”
معماری یک ساختمان میتواند بر رفاه ساکنان آن تأثیر بگذارد.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich bewundere die Architektur historischer Gebäude.”
من معماری ساختمانهای تاریخی را تحسین میکنم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie plant, nach ihrem Abschluss als Architektin zu arbeiten.”
او برنامهریزی میکند که پس از فارغالتحصیلی به عنوان معمار کار کند.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie haben die Architektur des Museums gelobt.”
آنها معماری موزه را تحسین کردند.
خلاصه
اسم “die Architektur” به معنای “معماری” است و به هنر و علم طراحی و ساخت ساختمانها و سایر سازهها اشاره دارد. این کلمه معمولاً برای بیان سبکها، تأثیرات و جنبههای مختلف معماری در زمینههای مختلف به کار میرود.
die Auffahrt -en
اسم “die Auffahrt”
به زبان آلمانی به معنای “راه ورود”، “راه شیبدار” یا “رمپ” است.
این کلمه به مسیری اشاره دارد که معمولاً به سمت بالا منتهی میشود و
میتواند به ورودی خانه، پارکینگ یا حتی جادهها و بزرگراهها باشد.
استفادهها و مثالها
راه ورود به خانه یا پارکینگ
“Die Auffahrt zu unserem Haus ist sehr steil.”
راه ورود به خانه ما بسیار شیبدار است.
رمپ پارکینگ
“Das Auto stand in der Auffahrt.”
ماشین در راه ورود پارک شده بود.
مسیر ورودی به بزرگراه
“Die Auffahrt zur Autobahn war wegen Bauarbeiten gesperrt.”
راه ورودی به بزرگراه به دلیل عملیات ساختمانی بسته بود.
ساختار جمله
die Auffahrt (راه ورود به خانه)
“Wir müssen die Auffahrt im Winter vom Schnee befreien.”
ما باید در زمستان راه ورود را از برف پاک کنیم.
die Auffahrt (رمپ پارکینگ)
“Die Auffahrt ist breit genug für zwei Autos.”
رمپ پارکینگ به اندازه کافی برای دو ماشین پهن است.
die Auffahrt zur Autobahn (مسیر ورودی به بزرگراه)
“Es gab einen Stau auf der Auffahrt zur Autobahn.”
در مسیر ورودی به بزرگراه ترافیک وجود داشت.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich habe mein Auto in der Auffahrt geparkt.”
من ماشینم را در راه ورود پارک کردم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie hat Schwierigkeiten, die steile Auffahrt hinaufzufahren.”
او برای بالا رفتن از راه ورود شیبدار مشکل دارد.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie reparieren die Auffahrt zur Autobahn.”
آنها مسیر ورودی به بزرگراه را تعمیر میکنند.
خلاصه
اسم “die Auffahrt” به معنای “راه ورود”، “راه شیبدار” یا “رمپ” است و به مسیری اشاره دارد که معمولاً به سمت بالا منتهی میشود. این کلمه میتواند به ورودی خانه، پارکینگ یا جادهها و بزرگراهها اشاره داشته باشد و معمولاً برای بیان مسیرهای ورودی و راههای شیبدار استفاده میشود.
der Bau -ten
اسم “der Bau”
به زبان آلمانی به معنای “ساختمان”، “ساخت و ساز”، یا “ساختمانسازی” است.
این کلمه میتواند به فرآیند ساخت و ساز، یک پروژه ساختمانی خاص، یا
به ساختمانهای به وجود آمده اشاره داشته باشد.
استفادهها و مثالها
فرآیند ساخت و ساز
“Der Bau des neuen Hauses hat letztes Jahr begonnen.”
ساخت خانه جدید سال گذشته آغاز شد.
پروژه ساختمانی
“Der Bau der Brücke wird voraussichtlich zwei Jahre dauern.”
ساخت پل احتمالاً دو سال طول خواهد کشید.
ساختمانها
“Dieser Bau ist ein Beispiel für moderne Architektur.”
این ساختمان نمونهای از معماری مدرن است.
لانه حیوانات
“Der Bau des Fuchses befindet sich im Wald.”
لانه روباه در جنگل قرار دارد.
ساختار جمله
der Bau (ساختمان یا ساخت و ساز)
“Der Bau eines neuen Einkaufszentrums wurde genehmigt.”
ساخت یک مرکز خرید جدید تأیید شده است.
im Bau (در حال ساخت)
“Das Gebäude ist noch im Bau.”
ساختمان هنوز در حال ساخت است.
Bauarbeiten (کارهای ساختمانی)
“Die Bauarbeiten verursachen viel Lärm.”
کارهای ساختمانی سر و صدای زیادی ایجاد میکنند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich arbeite am Bau dieses Projekts.”
من روی ساخت این پروژه کار میکنم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie überwacht den Bau des neuen Krankenhauses.”
او نظارت بر ساخت بیمارستان جدید را بر عهده دارد.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie beenden den Bau in drei Monaten.”
آنها ساخت را در سه ماه به پایان میرسانند.
خلاصه
اسم “der Bau” به معنای “ساختمان”، “ساخت و ساز” یا “ساختمانسازی” است و به فرآیند ساخت و ساز، پروژههای ساختمانی خاص، یا ساختمانهای به وجود آمده اشاره دارد. این کلمه میتواند برای توصیف انواع مختلف پروژههای ساختمانی و فعالیتهای مرتبط با ساخت و ساز به کار رود. همچنین، به معنای “لانه” برای برخی حیوانات نیز استفاده میشود.
der Bewohner
اسم “der Bewohner”
به زبان آلمانی به معنای “ساکن” یا “مقیم” است.
این کلمه به فردی اشاره دارد که در یک مکان خاص، مانند خانه، آپارتمان، شهر یا کشور زندگی میکند.
استفادهها و مثالها
ساکن یک خانه یا آپارتمان
“Die Bewohner des Hauses sind sehr freundlich.”
ساکنان خانه بسیار دوستانه هستند.
مقیم یک شهر یا منطقه
“Die Bewohner der Stadt sind stolz auf ihre Kultur.”
ساکنان شهر به فرهنگ خود افتخار میکنند.
ساکن یک کشور
“Die Bewohner dieses Landes sind für ihre Gastfreundschaft bekannt.”
ساکنان این کشور به مهماننوازی خود معروف هستند.
ساختار جمله
der Bewohner (ساکن یک خانه)
“Der Bewohner der Wohnung im dritten Stock hat ein neues Auto.”
ساکن آپارتمان در طبقه سوم یک ماشین جدید دارد.
die Bewohner (جمع)
“Die Bewohner des Altenheims feiern heute ein Fest.”
ساکنان خانه سالمندان امروز جشن میگیرند.
ein Bewohner (یک ساکن)
“Ein Bewohner des Dorfes hat den Preis gewonnen.”
یکی از ساکنان روستا جایزه را برده است.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich bin seit zehn Jahren Bewohner dieser Stadt.”
من ده سال است که ساکن این شهر هستم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie ist die neue Bewohnerin des Hauses nebenan.”
او ساکن جدید خانه بغلی است.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie sind langjährige Bewohner dieser Nachbarschaft.”
آنها سالها ساکن این محله بودهاند.
خلاصه
اسم “der Bewohner” به معنای “ساکن” یا “مقیم” است و به فردی اشاره دارد که در یک مکان خاص، مانند خانه، آپارتمان، شهر یا کشور زندگی میکند. این کلمه معمولاً برای توصیف افرادی که در یک مکان خاص زندگی میکنند به کار میرود.
der Block -¨e
اسم “der Block” به زبان آلمانی به معنای “بلوک”، “بلوک ساختمانی”، “دفترچه” یا “تکه” است. این کلمه بسته به زمینه جمله میتواند معانی مختلفی داشته باشد.
استفادهها و مثالها
بلوک ساختمانی یا آپارتمان
“Wir wohnen in einem Block in der Innenstadt.”
ما در یک بلوک آپارتمانی در مرکز شهر زندگی میکنیم.
دفترچه یادداشت
“Er hat alles in seinem Block notiert.”
او همه چیز را در دفترچهاش یادداشت کرده است.
تکه بزرگ یا بلوک از چیزی (مثلاً یخ یا چوب)
“Der Block Eis schmilzt langsam.”
بلوک یخ به آرامی در حال ذوب شدن است.
بلوک سیاسی یا اقتصادی
“Der Block der westlichen Länder traf sich zu einer Konferenz.”
بلوک کشورهای غربی برای یک کنفرانس ملاقات کردند.
ساختار جمله
der Block (بلوک ساختمانی)
“Der neue Block wurde schnell verkauft.”
بلوک جدید به سرعت فروخته شد.
der Block (دفترچه یادداشت)
“Ich habe einen neuen Block für meine Notizen gekauft.”
من یک دفترچه جدید برای یادداشتهایم خریدم.
der Block (تکه بزرگ)
“Ein großer Block Holz liegt im Garten.”
یک تکه بزرگ چوب در باغ است.
der Block (بلوک سیاسی یا اقتصادی)
“Der Block der europäischen Länder plant neue Maßnahmen.”
بلوک کشورهای اروپایی برنامههای جدیدی را تدوین میکند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich habe alle Ideen in meinem Block aufgeschrieben.”
من همه ایدهها را در دفترچهام نوشتهام.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie lebt in einem Block neben dem Park.”
او در یک بلوک کنار پارک زندگی میکند.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie haben den Block Eis in kleinere Stücke gebrochen.”
آنها بلوک یخ را به تکههای کوچکتر شکستند.
خلاصه
اسم “der Block” به معنای “بلوک”، “بلوک ساختمانی”، “دفترچه” یا “تکه” است و بسته به زمینه جمله معانی مختلفی دارد. این کلمه میتواند برای توصیف ساختمانها، دفترچههای یادداشت، تکههای بزرگ از مواد و همچنین بلوکهای سیاسی یا اقتصادی استفاده شود.
die Boutique -n
بوتیک
das Dach -¨er
سقف - پشت بام
das Denkmal - ¨er
اسم “das Denkmal”
به زبان آلمانی به معنای “بنای یادبود” یا “یادمان” است. این کلمه به ساختاری اشاره دارد که به منظور یادبود شخص، واقعه یا دورهای از تاریخ ساخته میشود.
استفادهها و مثالها
بنای یادبود تاریخی
“Das Denkmal wurde zu Ehren der Gefallenen errichtet.”
این بنای یادبود به افتخار کشتهشدگان ساخته شده است.
یادمان فرهنگی
“Viele Touristen besuchen das berühmte Denkmal im Stadtzentrum.”
بسیاری از گردشگران از بنای یادبود مشهور در مرکز شهر بازدید میکنند.
یادبود شخص معروف
“Ein Denkmal für den berühmten Dichter steht im Park.”
یادبودی برای شاعر معروف در پارک قرار دارد.
ساختار جمله
das Denkmal (بنای یادبود)
“Das Denkmal wurde im Jahr 1900 gebaut.”
بنای یادبود در سال 1900 ساخته شد.
ein historisches Denkmal (یک بنای یادبود تاریخی)
“Das Schloss ist ein bedeutendes historisches Denkmal.”
قصر یک بنای یادبود تاریخی مهم است.
ein Denkmal errichten (یک بنای یادبود ساختن)
“Sie haben ein Denkmal zu Ehren des Präsidenten errichtet.”
آنها یک بنای یادبود به افتخار رئیسجمهور ساختهاند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich besuche gerne historische Denkmäler.”
من دوست دارم از بناهای یادبود تاریخی بازدید کنم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie hat das Denkmal für die Opfer des Krieges besichtigt.”
او از بنای یادبود قربانیان جنگ بازدید کرده است.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie haben das alte Denkmal restauriert.”
آنها بنای یادبود قدیمی را بازسازی کردهاند.
خلاصه
اسم “das Denkmal” به معنای “بنای یادبود” یا “یادمان” است و به ساختاری اشاره دارد که به منظور یادبود شخص، واقعه یا دورهای از تاریخ ساخته میشود. این کلمه معمولاً برای توصیف مکانهایی استفاده میشود که به یادآوری و بزرگداشت افراد یا رویدادهای مهم اختصاص دارند.
die Drogerie -n
اسم “die Drogerie”
به زبان آلمانی به معنای “داروخانه” یا “فروشگاه لوازم بهداشتی و آرایشی” است. این کلمه به فروشگاهی اشاره دارد که در آن محصولات بهداشتی، آرایشی، دارویی بدون نسخه و محصولات مربوط به مراقبتهای شخصی به فروش میرسد.
استفادهها و مثالها
فروشگاه لوازم بهداشتی و آرایشی
“Ich muss zur Drogerie gehen, um Shampoo und Zahnpasta zu kaufen.”
باید به داروخانه بروم تا شامپو و خمیر دندان بخرم.
محصولات بهداشتی و مراقبتی
“Die Drogerie bietet eine große Auswahl an Hautpflegeprodukten.”
این داروخانه انواع محصولات مراقبت از پوست را ارائه میدهد.
داروها و محصولات بدون نسخه
“Man kann in der Drogerie auch Vitamine und Nahrungsergänzungsmittel finden.”
در داروخانه میتوان ویتامینها و مکملهای غذایی را نیز پیدا کرد.
ساختار جمله
die Drogerie (داروخانه)
“Die neue Drogerie in der Stadt hat gestern eröffnet.”
داروخانه جدید در شهر دیروز افتتاح شد.
Produkte in der Drogerie
“Ich kaufe meine Kosmetikprodukte immer in der Drogerie.”
من همیشه محصولات آرایشیام را از داروخانه میخرم.
zur Drogerie gehen
“Er ist zur Drogerie gegangen, um ein Rezept einzulösen.”
او به داروخانه رفته تا نسخهای را دریافت کند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich gehe jede Woche zur Drogerie, um meine Pflegeprodukte zu kaufen.”
من هر هفته به داروخانه میروم تا محصولات مراقبتیام را بخرم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie arbeitet in einer Drogerie und hilft Kunden bei der Auswahl der Produkte.”
او در یک داروخانه کار میکند و به مشتریان در انتخاب محصولات کمک میکند.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie haben eine neue Drogerie in der Nähe ihres Hauses entdeckt.”
آنها یک داروخانه جدید در نزدیکی خانهشان پیدا کردهاند.
خلاصه
اسم “die Drogerie” به معنای “داروخانه” یا “فروشگاه لوازم بهداشتی و آرایشی” است و به فروشگاهی اشاره دارد که در آن محصولات بهداشتی، آرایشی، دارویی بدون نسخه و محصولات مربوط به مراقبتهای شخصی به فروش میرسد. این کلمه معمولاً برای توصیف مکانهایی استفاده میشود که افراد برای خرید محصولات بهداشتی و آرایشی به آنجا مراجعه میکنند.
das Einkaufzentrum - zentren
پاساژ - مرکز خرید
das Elektrizitätswerk -e
اسم “das Elektrizitätswerk”
به زبان آلمانی به معنای “نیروگاه برق” یا “کارخانه برق” است. این کلمه به تأسیساتی اشاره دارد که در آن برق تولید میشود.
استفادهها و مثالها
نیروگاه برق
“Das Elektrizitätswerk versorgt die ganze Stadt mit Strom.”
نیروگاه برق تمام شهر را با برق تامین میکند.
کارخانه برق
“Das neue Elektrizitätswerk nutzt erneuerbare Energien.”
کارخانه برق جدید از انرژیهای تجدیدپذیر استفاده میکند.
تولید برق
“Im Elektrizitätswerk wird Strom aus Kohle, Gas oder erneuerbaren Quellen erzeugt.”
در نیروگاه برق، برق از زغال سنگ، گاز یا منابع تجدیدپذیر تولید میشود.
ساختار جمله
das Elektrizitätswerk (نیروگاه برق)
“Das alte Elektrizitätswerk wird modernisiert, um effizienter zu arbeiten.”
نیروگاه برق قدیمی مدرنیزه میشود تا کارآمدتر کار کند.
im Elektrizitätswerk arbeiten
“Er arbeitet als Ingenieur in einem Elektrizitätswerk.”
او به عنوان مهندس در یک نیروگاه برق کار میکند.
das Elektrizitätswerk betreiben
“Die Firma betreibt mehrere Elektrizitätswerke in der Region.”
شرکت چندین نیروگاه برق در منطقه را اداره میکند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich habe eine Führung durch das Elektrizitätswerk gemacht, um mehr über die Stromerzeugung zu lernen.”
من یک بازدید از نیروگاه برق انجام دادم تا بیشتر درباره تولید برق بیاموزم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie ist die Leiterin des Elektrizitätswerks.”
او مدیر نیروگاه برق است.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie planen, ein neues Elektrizitätswerk zu bauen.”
آنها قصد دارند یک نیروگاه برق جدید بسازند.
خلاصه
اسم “das Elektrizitätswerk” به معنای “نیروگاه برق” یا “کارخانه برق” است و به تأسیساتی اشاره دارد که در آن برق تولید میشود. این کلمه معمولاً برای توصیف مکانهایی استفاده میشود که مسئول تولید و تامین برق برای مناطق مختلف هستند.
die Fabrik -en
اسم “die Fabrik”
به زبان آلمانی به معنای “کارخانه” است. این کلمه به تأسیساتی اشاره دارد که در آن محصولات مختلف تولید یا مونتاژ میشوند.
استفادهها و مثالها
کارخانه تولید
“Die Fabrik produziert jeden Tag Tausende von Autos.”
کارخانه هر روز هزاران خودرو تولید میکند.
کارخانه مونتاژ
“In dieser Fabrik werden elektronische Geräte zusammengebaut.”
در این کارخانه دستگاههای الکترونیکی مونتاژ میشوند.
کارخانه صنعتی
“Die neue Fabrik in der Stadt hat viele Arbeitsplätze geschaffen.”
کارخانه جدید در شهر فرصتهای شغلی زیادی ایجاد کرده است.
ساختار جمله
die Fabrik (کارخانه)
“Die Fabrik wurde vor zehn Jahren gebaut.”
کارخانه ده سال پیش ساخته شد.
in der Fabrik arbeiten
“Er arbeitet seit Jahren in derselben Fabrik.”
او سالها در همان کارخانه کار کرده است.
eine Fabrik betreiben
“Das Unternehmen betreibt mehrere Fabriken weltweit.”
شرکت چندین کارخانه در سراسر جهان را اداره میکند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich habe eine Besichtigung der Fabrik gemacht, um den Produktionsprozess zu sehen.”
من یک بازدید از کارخانه انجام دادم تا فرآیند تولید را ببینم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie leitet die Fabrik mit großer Effizienz.”
او کارخانه را با کارایی بالا مدیریت میکند.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie haben die Fabrik modernisiert, um die Produktion zu steigern.”
آنها کارخانه را مدرنیزه کردند تا تولید را افزایش دهند.
خلاصه
اسم “die Fabrik” به معنای “کارخانه” است و به تأسیساتی اشاره دارد که در آن محصولات مختلف تولید یا مونتاژ میشوند. این کلمه معمولاً برای توصیف مکانهایی استفاده میشود که مسئول تولید و ساخت محصولات در مقیاس صنعتی هستند.
die Fassade -n
اسم “die Fassade”
به زبان آلمانی به معنای “نما” یا “جلوی ساختمان” است.
این کلمه به بخش بیرونی یک ساختمان که به سمت خیابان یا فضای باز قرار دارد و
معمولاً طراحی و تزئین شده است، اشاره دارد. همچنین، میتواند به معنای ظاهر یا جلوه ظاهری یک چیز یا شخص نیز باشد.
استفادهها و مثالها
نما یا جلوی ساختمان
“Die Fassade des alten Gebäudes ist sehr beeindruckend.”
نمای ساختمان قدیمی بسیار چشمگیر است.
ظاهر یا جلوه ظاهری
“Er versucht, eine freundliche Fassade aufrechtzuerhalten, obwohl er gestresst ist.”
او سعی میکند ظاهر دوستانهای حفظ کند، حتی با اینکه استرس دارد.
ساختار جمله
die Fassade (نما یا جلوی ساختمان)
“Die Fassade wurde kürzlich renoviert.”
نما به تازگی بازسازی شده است.
eine schöne Fassade
“Das Hotel hat eine schöne Fassade mit vielen Verzierungen.”
هتل یک نمای زیبا با تزئینات فراوان دارد.
hinter die Fassade schauen
“Manchmal muss man hinter die Fassade schauen, um die Wahrheit zu erkennen.”
گاهی اوقات باید پشت نما را نگاه کرد تا حقیقت را شناخت.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich bewundere die Fassade des neuen Museums.”
من نمای موزه جدید را تحسین میکنم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie hat die Fassade ihres Hauses neu gestrichen.”
او نمای خانهاش را تازه رنگ کرده است.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie renovieren die Fassaden der historischen Gebäude.”
آنها نماهای ساختمانهای تاریخی را بازسازی میکنند.
خلاصه
اسم “die Fassade” به معنای “نما” یا “جلوی ساختمان” است و به بخش بیرونی یک ساختمان که به سمت خیابان یا فضای باز قرار دارد اشاره دارد. همچنین میتواند به معنای ظاهر یا جلوه ظاهری یک چیز یا شخص نیز باشد. این کلمه معمولاً برای توصیف طراحی و تزئین بخش بیرونی ساختمانها و همچنین برای بیان جلوه ظاهری و نمایشی چیزها و افراد به کار میرود.
- نمای بیرونی-
der Feinkostladen -¨en
اسم “der Feinkostladen”
به زبان آلمانی به معنای “فروشگاه مواد غذایی لوکس” یا “فروشگاه محصولات خوراکی ممتاز” است.
این کلمه به فروشگاهی اشاره دارد که در آن محصولات غذایی با کیفیت بالا و گرانقیمت به فروش میرسند.
استفادهها و مثالها
فروشگاه مواد غذایی لوکس
“Der Feinkostladen bietet eine große Auswahl an exotischen Gewürzen.”
فروشگاه مواد غذایی لوکس انواع زیادی از ادویههای نایاب ارائه میدهد.
محصولات خوراکی ممتاز
“Im Feinkostladen findet man viele importierte Käsesorten.”
در فروشگاه مواد غذایی ممتاز میتوان انواع پنیرهای وارداتی را پیدا کرد.
خرید محصولات خاص
“Wir kaufen unseren Wein immer im Feinkostladen.”
ما همیشه شرابمان را از فروشگاه مواد غذایی لوکس میخریم.
ساختار جمله
der Feinkostladen (فروشگاه مواد غذایی لوکس)
“Der neue Feinkostladen in der Stadt hat gestern eröffnet.”
فروشگاه جدید مواد غذایی لوکس در شهر دیروز افتتاح شد.
im Feinkostladen einkaufen
“Ich liebe es, im Feinkostladen einzukaufen, weil die Produkte so hochwertig sind.”
من عاشق خرید از فروشگاه مواد غذایی لوکس هستم چون محصولات بسیار با کیفیت هستند.
spezielle Produkte im Feinkostladen
“Man findet dort viele spezielle Produkte, die es im Supermarkt nicht gibt.”
میتوان آنجا بسیاری از محصولات خاص را پیدا کرد که در سوپرمارکت نیست.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich gehe oft in den Feinkostladen, um besondere Geschenke zu kaufen.”
من اغلب به فروشگاه مواد غذایی لوکس میروم تا هدایای خاص بخرم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie hat frische Trüffel im Feinkostladen gekauft.”
او قارچهای تازه را از فروشگاه مواد غذایی لوکس خریده است.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie besuchen den Feinkostladen, um Zutaten für ein besonderes Abendessen zu kaufen.”
آنها به فروشگاه مواد غذایی لوکس میروند تا مواد لازم برای یک شام ویژه بخرند.
خلاصه
اسم “der Feinkostladen” به معنای “فروشگاه مواد غذایی لوکس” یا “فروشگاه محصولات خوراکی ممتاز” است و به فروشگاهی اشاره دارد که در آن محصولات غذایی با کیفیت بالا و گرانقیمت به فروش میرسند. این کلمه معمولاً برای توصیف فروشگاههایی استفاده میشود که محصولات خاص و ممتاز ارائه میدهند.
der Fluss -¨e
اسم “der Fluss”
به زبان آلمانی به معنای “رودخانه” است. این کلمه به یک جریان طبیعی آب اشاره دارد که معمولاً به سمت دریا، دریاچه یا رودخانه دیگر حرکت میکند.
استفادهها و مثالها
رودخانه
“Der Rhein ist ein berühmter Fluss in Deutschland.”
راین یک رودخانه معروف در آلمان است.
جریان آب
“Der Fluss fließt durch mehrere Städte.”
رودخانه از چندین شهر عبور میکند.
زیستگاه طبیعی
“Viele Tiere leben entlang des Flusses.”
بسیاری از حیوانات در طول رودخانه زندگی میکنند.
ساختار جمله
der Fluss (رودخانه)
“Der Fluss ist im Winter teilweise zugefroren.”
رودخانه در زمستان تا حدی یخ زده است.
entlang des Flusses
“Es gibt einen schönen Wanderweg entlang des Flusses.”
یک مسیر پیادهروی زیبا در طول رودخانه وجود دارد.
in den Fluss
“Die Kinder werfen Steine in den Fluss.”
بچهها سنگها را به رودخانه میاندازند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich gehe oft am Fluss spazieren.”
من اغلب در کنار رودخانه قدم میزنم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie wohnt in der Nähe eines großen Flusses.”
او در نزدیکی یک رودخانه بزرگ زندگی میکند.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie haben ein Picknick am Flussufer gemacht.”
آنها در کنار رودخانه پیکنیک برگزار کردند.
خلاصه
اسم “der Fluss” به معنای “رودخانه” است و به یک جریان طبیعی آب اشاره دارد که معمولاً به سمت دریا، دریاچه یا رودخانه دیگر حرکت میکند. این کلمه برای توصیف جریانهای آب طبیعی که از مناطق مختلف عبور میکنند و زیستگاههای طبیعی را فراهم میآورند، استفاده میشود.
das Gebäude
اسم “das Gebäude”
به زبان آلمانی به معنای “ساختمان” است. این کلمه به هر نوع سازهای که برای استفاده انسانی طراحی و ساخته شده است، اشاره دارد.
استفادهها و مثالها
ساختمان عمومی
“Das Rathaus ist ein beeindruckendes Gebäude.”
شهرداری یک ساختمان چشمگیر است.
ساختمان مسکونی
“Sie wohnen in einem modernen Gebäude mit vielen Wohnungen.”
آنها در یک ساختمان مدرن با آپارتمانهای زیاد زندگی میکنند.
ساختمان تجاری
“Das Unternehmen hat sein Hauptquartier in einem hohen Gebäude im Stadtzentrum.”
شرکت دفتر مرکزی خود را در یک ساختمان بلند در مرکز شهر دارد.
ساختار جمله
das Gebäude (ساختمان)
“Das Gebäude wurde vor fünf Jahren fertiggestellt.”
ساختمان پنج سال پیش تکمیل شد.
ein hohes Gebäude (یک ساختمان بلند)
“Von dem hohen Gebäude aus hat man eine tolle Aussicht auf die Stadt.”
از ساختمان بلند میتوان منظره زیبایی از شهر را دید.
ein altes/neues Gebäude (یک ساختمان قدیمی/جدید)
“Das alte Gebäude wird renoviert, um modernen Standards zu entsprechen.”
ساختمان قدیمی بازسازی میشود تا به استانداردهای مدرن برسد.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich arbeite in einem großen Gebäude im Geschäftsviertel.”
من در یک ساختمان بزرگ در منطقه تجاری کار میکنم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie hat ein wunderschönes Gebäude am Strand gekauft.”
او یک ساختمان زیبا در ساحل خریده است.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie besichtigen historische Gebäude in der Altstadt.”
آنها از ساختمانهای تاریخی در بخش قدیمی شهر بازدید میکنند.
خلاصه
اسم “das Gebäude” به معنای “ساختمان” است و به هر نوع سازهای که برای استفاده انسانی طراحی و ساخته شده است، اشاره دارد. این کلمه برای توصیف انواع مختلف ساختمانها از جمله ساختمانهای عمومی، مسکونی و تجاری به کار میرود.
die Gemeinde -n
اسم “die Gemeinde”
به زبان آلمانی به معنای “شورا”، “اجتماع” یا “کمون” است. این کلمه به یک واحد اداری محلی که معمولاً شامل یک شهر، یک روستا یا یک بخش از شهر است، اشاره دارد. همچنین میتواند به معنای یک اجتماع مذهبی یا گروهی از افراد با منافع مشترک باشد.
استفادهها و مثالها
واحد اداری محلی
“Die Gemeinde hat beschlossen, einen neuen Park zu bauen.”
شورا تصمیم گرفته است که یک پارک جدید بسازد.
اجتماع مذهبی
“Die Mitglieder der Gemeinde treffen sich jeden Sonntag in der Kirche.”
اعضای اجتماع مذهبی هر یکشنبه در کلیسا ملاقات میکنند.
گروه با منافع مشترک
“Die Gemeinde der Künstler organisiert eine jährliche Ausstellung.”
اجتماع هنرمندان یک نمایشگاه سالانه برگزار میکند.
ساختار جمله
die Gemeinde (واحد اداری)
“Die Gemeinde hat viele Projekte zur Verbesserung der Infrastruktur gestartet.”
شورا بسیاری از پروژهها را برای بهبود زیرساختها آغاز کرده است.
in der Gemeinde
“Er ist ein aktives Mitglied in der Gemeinde.”
او یک عضو فعال در شورا است.
für die Gemeinde arbeiten
“Sie arbeitet als Verwaltungsangestellte für die Gemeinde.”
او به عنوان کارمند اداری برای شورا کار میکند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich engagiere mich in der Gemeinde, um unser Viertel zu verbessern.”
من در شورا فعالیت میکنم تا محلهمان را بهبود بخشم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie ist die Bürgermeisterin der Gemeinde.”
او شهردار شورا است.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie haben gemeinsam ein Fest für die ganze Gemeinde organisiert.”
آنها با هم یک جشن برای تمام اجتماع سازماندهی کردهاند.
خلاصه
اسم “die Gemeinde” به معنای “شورا”، “اجتماع” یا “کمون” است و به یک واحد اداری محلی، یک اجتماع مذهبی یا گروهی از افراد با منافع مشترک اشاره دارد. این کلمه برای توصیف نهادهای محلی، اجتماعی و مذهبی به کار میرود که در آنها افراد برای هدفی مشترک با هم همکاری میکنند.
انجمن
der Hintergrund - ¨e
پس زمینه - بک گراند
اسم “der Hintergrund” به زبان آلمانی به معنای “پسزمینه”، “پشت صحنه” یا “زمینه” است. این کلمه به بخشی از تصویر، صحنه، یا موقعیت اشاره دارد که در پشت یا پس زمینه قرار دارد، همچنین میتواند به معنای عوامل یا اطلاعات پشت یک موضوع یا رویداد باشد.
پسزمینه یک تصویر
“Im Hintergrund des Fotos sieht man die Berge.”
در پسزمینه عکس میتوان کوهها را دید.
پشت صحنه یک رویداد یا فعالیت
“Er arbeitet im Hintergrund, um alles zu organisieren.”
او در پشت صحنه کار میکند تا همه چیز را سازماندهی کند.
زمینه یا دلایل پشت یک موضوع
“Wir müssen die Hintergründe dieser Entscheidung verstehen.”
ما باید دلایل پشت این تصمیم را درک کنیم.
ساختار جمله
der Hintergrund (پسزمینه)
“Der Hintergrund des Bildes ist wunderschön gestaltet.”
پسزمینه تصویر به زیبایی طراحی شده است.
im Hintergrund (در پسزمینه)
“Im Hintergrund der Geschichte gibt es viele interessante Details.”
در پسزمینه داستان جزئیات جالب زیادی وجود دارد.
aus dem Hintergrund (از پشت صحنه)
“Er hat den Plan aus dem Hintergrund geleitet.”
او از پشت صحنه این طرح را هدایت کرده است.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich möchte den Hintergrund dieser Tradition besser verstehen.”
من میخواهم زمینه این سنت را بهتر درک کنم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie hat das Bild mit einem schönen Hintergrund gemalt.”
او تصویر را با یک پسزمینه زیبا نقاشی کرده است.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie arbeiten im Hintergrund, um das Event zu koordinieren.”
آنها در پشت صحنه کار میکنند تا رویداد را هماهنگ کنند.
خلاصه
اسم “der Hintergrund” به معنای “پسزمینه”، “پشت صحنه” یا “زمینه” است و به بخشی از تصویر، صحنه، یا موقعیت اشاره دارد که در پشت یا پسزمینه قرار دارد. همچنین میتواند به معنای عوامل یا اطلاعات پشت یک موضوع یا رویداد باشد. این کلمه برای توصیف جزئیات پسزمینه در تصاویر، عوامل پشت صحنه در رویدادها، و زمینهها یا دلایل مربوط به موضوعات مختلف به کار میرود.
das Kaffeehaus - ¨er
اسم “das Kaffeehaus”
به زبان آلمانی به معنای “کافه” یا “قهوهخانه” است.
این کلمه به مکانی اشاره دارد که در آن قهوه، نوشیدنیها و معمولاً میانوعدهها سرو میشوند و
مردم برای استراحت، ملاقات یا کار به آنجا میروند.
استفادهها و مثالها
کافه
“Das Kaffeehaus in der Altstadt ist sehr gemütlich.”
کافه در بخش قدیمی شهر بسیار دنج است.
محل ملاقات
“Wir treffen uns jeden Sonntag im Kaffeehaus.”
ما هر یکشنبه در کافه ملاقات میکنیم.
محل استراحت و کار
“Viele Menschen kommen ins Kaffeehaus, um zu lesen oder zu arbeiten.”
بسیاری از مردم به کافه میآیند تا مطالعه کنند یا کار کنند.
ساختار جمله
das Kaffeehaus (کافه)
“Das Kaffeehaus bietet eine große Auswahl an Kuchen und Gebäck.”
کافه انواع زیادی از کیکها و شیرینیها را ارائه میدهد.
im Kaffeehaus sein (در کافه بودن)
“Ich bin gerade im Kaffeehaus und genieße einen Cappuccino.”
من الان در کافه هستم و یک کاپوچینو مینوشم.
ins Kaffeehaus gehen (به کافه رفتن)
“Wir gehen nach der Arbeit ins Kaffeehaus.”
ما بعد از کار به کافه میرویم.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich verbringe gerne meine Nachmittage im Kaffeehaus.”
من دوست دارم بعدازظهرهای خود را در کافه بگذرانم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie hat sich mit ihrer Freundin im Kaffeehaus verabredet.”
او با دوستش در کافه قرار گذاشته است.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie arbeiten oft im Kaffeehaus, weil es dort ruhig ist.”
آنها اغلب در کافه کار میکنند چون آنجا آرام است.
خلاصه
اسم “das Kaffeehaus” به معنای “کافه” یا “قهوهخانه” است و به مکانی اشاره دارد که در آن قهوه، نوشیدنیها و معمولاً میانوعدهها سرو میشوند و مردم برای استراحت، ملاقات یا کار به آنجا میروند. این کلمه برای توصیف مکانهایی استفاده میشود که افراد برای گذراندن وقت، ملاقات با دوستان یا انجام کارهای خود به آنجا میروند.
das Kaiserreich
قلمرو حکومت قیصر- امپراطوری
اسم “das Kaiserreich” به زبان آلمانی به معنای “امپراتوری” است. این کلمه به یک قلمرو یا کشور که تحت سلطه یک امپراتور یا قیصر قرار دارد، اشاره دارد.
امپراتوری تاریخی
“Das Römische Kaiserreich war eines der mächtigsten Reiche der Antike.”
امپراتوری روم یکی از قدرتمندترین امپراتوریهای باستان بود.
امپراتوری آلمان
“Das Deutsche Kaiserreich wurde 1871 gegründet.”
امپراتوری آلمان در سال 1871 تأسیس شد.
حکومت تحت سلطه امپراتور
“Das Kaiserreich erstreckte sich über ein weites Gebiet.”
امپراتوری بر منطقه وسیعی گسترش یافت.
ساختار جمله
das Kaiserreich (امپراتوری)
“Das Kaiserreich hatte eine komplexe Verwaltung.”
امپراتوری دارای یک اداره پیچیده بود.
im Kaiserreich (در امپراتوری)
“Im Kaiserreich herrschte ein strenges Gesetz.”
در امپراتوری قوانین سختگیرانهای حکمفرما بود.
das Ende des Kaiserreichs (پایان امپراتوری)
“Das Ende des Kaiserreichs brachte viele Veränderungen mit sich.”
پایان امپراتوری تغییرات زیادی را به همراه داشت.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” und “sie”
ich
“Ich interessiere mich für die Geschichte des Deutschen Kaiserreichs.”
من به تاریخ امپراتوری آلمان علاقهمند هستم.
sie (سوم شخص مفرد مونث)
“Sie hat ein Buch über das Römische Kaiserreich gelesen.”
او کتابی درباره امپراتوری روم خوانده است.
sie (سوم شخص جمع)
“Sie haben eine Ausstellung über das Chinesische Kaiserreich besucht.”
آنها از یک نمایشگاه درباره امپراتوری چین بازدید کردهاند.
خلاصه
اسم “das Kaiserreich” به معنای “امپراتوری” است و به یک قلمرو یا کشور که تحت سلطه یک امپراتور یا قیصر قرار دارد، اشاره دارد. این کلمه برای توصیف امپراتوریهای تاریخی و سیاسی استفاده میشود و معمولاً به حکومتهایی اطلاق میشود که در آنها امپراتور بر سر قدرت است.