8 Flashcards
anschließen
کلمه “anschließen” به زبان آلمانی به معنای “متصل کردن”، “پیوستن” یا “ملحق شدن” است. این فعل بسته به زمینه مورد استفاده، معانی مختلفی دارد.
متصل کردن
“Ich muss den Drucker an den Computer anschließen.”
باید پرینتر را به کامپیوتر متصل کنم.
پیوستن (به یک گروه یا سازمان)
“Er hat sich einer neuen Sportmannschaft angeschlossen.”
او به یک تیم ورزشی جدید پیوست.
ملحق شدن (به یک رویداد یا فعالیت)
“Wir können uns später der Gruppe anschließen.”
ما میتوانیم بعداً به گروه ملحق شویم.
نصب کردن (وسایل الکترونیکی)
“Bitte schließen Sie den Fernseher an die Stromversorgung an.”
لطفاً تلویزیون را به برق متصل کنید.
همراهی کردن
“Sie schloss sich uns auf dem Weg zur Party an.”
او در راه به مهمانی به ما ملحق شد.
تکمیل کردن (یک عملیات یا فرآیند)
“Nachdem er die Arbeit beendet hatte, schloss er den Computer an das Netzwerk an.”
پس از اتمام کار، کامپیوتر را به شبکه متصل کرد.
همراهی کردن در یک نظر یا عقیده
“Ich schließe mich deiner Meinung an.”
من با نظر تو موافقم.
anspielen auf + AKK
کلمه “anspielen auf” به زبان آلمانی به معنای “اشاره کردن به” یا “کنایه زدن به” است. این فعل به طور خاص برای اشاره غیرمستقیم به چیزی یا کسی استفاده میشود و معمولاً با حالت مفعولی (Akkusativ) همراه است.
اشاره کردن به
“Er spielte auf ihre vorherige Diskussion an.”
او به بحث قبلی آنها اشاره کرد.
کنایه زدن به
“Der Artikel spielt auf die aktuellen politischen Ereignisse an.”
مقاله به وقایع سیاسی کنایه میزند.
اشاره غیرمستقیم
“Sie spielte auf seine schlechte Laune an.”
او به اخلاق بدش اشاره کرد.
به طعنه گفتن
“Der Lehrer spielte auf die faulen Schüler an.”
معلم به دانشآموزان تنبل طعنه زد.
مرتبط دانستن با
“Die Werbung spielt auf die jüngste Produktinnovation an.”
تبلیغ به نوآوری اخیر محصول اشاره دارد.
این مثالها نشان میدهند که “anspielen auf” چگونه برای توصیف اشاره کردن، کنایه زدن و مرتبط دانستن با چیزی در زمینههای مختلف استفاده میشود.
berichten
کلمه “berichten” به زبان آلمانی به معنای “گزارش دادن” یا “اطلاع دادن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی اطلاعات یا خبرهایی را به دیگری منتقل میکند.
گزارش دادن
“Der Journalist berichtet über die neuesten Ereignisse.”
خبرنگار درباره آخرین وقایع گزارش میدهد.
اطلاع دادن
“Bitte berichten Sie uns über den aktuellen Stand des Projekts.”
لطفاً ما را از وضعیت فعلی پروژه مطلع کنید.
گزارش شفاهی دادن
“Er berichtete seinen Freunden von seiner Reise.”
او به دوستانش درباره سفرش گزارش داد.
توصیف کردن
“Die Zeugin berichtet, was sie gesehen hat.”
شاهد توصیف میکند که چه چیزی دیده است.
اخبار رساندن
“Die Medien berichten über den Wahlkampf.”
رسانهها درباره مبارزات انتخاباتی اخبار میدهند.
گزارش رسمی دادن
“Der Geschäftsführer berichtet den Aktionären über die Jahresbilanz.”
مدیرعامل به سهامداران درباره ترازنامه سالانه گزارش میدهد.
این مثالها نشان میدهند که “berichten” چگونه برای توصیف گزارش دادن، اطلاع دادن و توصیف کردن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
(sich) beschaffen etwas
کلمه “sich etwas beschaffen” به زبان آلمانی به معنای “تهیه کردن” یا “به دست آوردن” چیزی است. این فعل بازتابی برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی برای خود چیزی تهیه یا فراهم میکند.
تهیه کردن
“Er hat sich ein neues Auto beschafft.”
او یک ماشین جدید برای خود تهیه کرد.
به دست آوردن
“Sie musste sich Informationen für ihr Referat beschaffen.”
او مجبور بود اطلاعاتی برای گزارشش به دست آورد.
فراهم کردن
“Wir sollten uns genug Proviant für die Wanderung beschaffen.”
باید به اندازه کافی آذوقه برای پیادهروی تهیه کنیم.
خریدن
“Ich werde mir die benötigten Materialien beschaffen.”
من مواد لازم را خریداری خواهم کرد.
قرض گرفتن
“Er hat sich Geld von Freunden beschafft.”
او از دوستانش پول قرض گرفته است.
دانلود کردن یا جمعآوری
“Sie hat sich die neuesten Daten aus dem Internet beschafft.”
او جدیدترین دادهها را از اینترنت جمعآوری کرد.
دست یافتن به
“Um erfolgreich zu sein, muss man sich die richtigen Werkzeuge beschaffen.”
برای موفقیت، باید ابزارهای مناسب را به دست آورد.
این مثالها نشان میدهند که “sich etwas beschaffen” چگونه برای توصیف تهیه کردن، به دست آوردن، فراهم کردن، خریدن، قرض گرفتن، دانلود کردن و جمعآوری در زمینههای مختلف استفاده میشود.
تهیه کردن
durchführen
کلمه “durchführen” به زبان آلمانی به معنای “انجام دادن”، “اجرا کردن” یا “برگزار کردن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن یک برنامه، پروژه یا فعالیت به صورت کامل و موفقیتآمیز اجرا میشود.
انجام دادن
“Wir werden das Projekt wie geplant durchführen.”
ما پروژه را طبق برنامه انجام خواهیم داد.
اجرا کردن
“Die Firma führt regelmäßig Schulungen für ihre Mitarbeiter durch.”
شرکت به طور منظم آموزشهایی برای کارکنانش اجرا میکند.
برگزار کردن
“Die Konferenz wird nächste Woche durchgeführt.”
کنفرانس هفته آینده برگزار خواهد شد.
عملیاتی کردن
“Das Experiment wurde erfolgreich durchgeführt.”
آزمایش با موفقیت انجام شد.
هدایت کردن
“Der Lehrer führte das Experiment im Chemieunterricht durch.”
معلم آزمایش را در کلاس شیمی هدایت کرد.
پیادهسازی
“Die neuen Richtlinien werden ab sofort durchgeführt.”
دستورالعملهای جدید از حالا پیادهسازی میشوند.
سازماندهی
“Die Veranstaltung wurde von einem professionellen Team durchgeführt.”
این رویداد توسط یک تیم حرفهای سازماندهی شد.
به پایان رساندن
“Nachdem die Reparaturen durchgeführt wurden, funktionierte die Maschine wieder einwandfrei.”
پس از انجام تعمیرات، دستگاه دوباره به خوبی کار کرد.
این مثالها نشان میدهند که “durchführen” چگونه برای توصیف انجام دادن، اجرا کردن، برگزار کردن، عملیاتی کردن، هدایت کردن، پیادهسازی، سازماندهی و به پایان رساندن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
انجام دادن
چاپ کردن
drücken
فشار دادن
“Drücken Sie den Knopf, um die Maschine zu starten.”
دکمه را فشار دهید تا دستگاه روشن شود.
بغل کردن (در آغوش گرفتن)
“Er drückte seine Freundin fest, als er sie wiedersah.”
او دوستدخترش را محکم بغل کرد وقتی او را دوباره دید.
فشردن
“Er drückte die Zitrone aus, um den Saft zu bekommen.”
او لیمو را فشرد تا آب آن را بگیرد.
تحت فشار قرار دادن
“Der Chef drückte die Mitarbeiter, um das Projekt schneller abzuschließen.”
رئیس کارکنان را تحت فشار قرار داد تا پروژه را سریعتر به پایان برسانند.
ایجاد ناراحتی (در لباس یا کفش)
“Diese Schuhe drücken an den Zehen.”
این کفشها انگشتان پا را فشار میدهند.
پایین آوردن
“Er drückte den Hebel nach unten.”
او اهرم را به سمت پایین فشار داد.
کاهش دادن
“Die Regierung versucht, die Arbeitslosenzahlen zu drücken.”
دولت سعی دارد نرخ بیکاری را کاهش دهد.
انتقال دادن (به صورت غیرمستقیم)
“Er drückte seine Gefühle durch ein Gedicht aus.”
او احساساتش را از طریق یک شعر بیان کرد.
این مثالها نشان میدهند که “drücken” چگونه برای توصیف فشار دادن، بغل کردن، فشردن، تحت فشار قرار دادن، ایجاد ناراحتی، پایین آوردن، کاهش دادن و انتقال دادن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
erläutern
کلمه “erläutern” به زبان آلمانی به معنای “توضیح دادن” یا “شرح دادن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن چیزی به طور دقیق و مفصل توضیح داده یا روشن میشود.
توضیح دادن
“Kannst du bitte das Konzept genauer erläutern?”
میتوانی لطفاً مفهوم را دقیقتر توضیح دهی؟
شرح دادن
“Der Lehrer erläuterte die Grammatikregeln mit vielen Beispielen.”
معلم قواعد گرامر را با مثالهای زیادی شرح داد.
روشن کردن
“Er hat die Funktionsweise der Maschine detailliert erläutert.”
او نحوه کارکرد دستگاه را به طور مفصل روشن کرد.
بیان کردن
“Sie erläuterte ihre Meinung zu dem Thema klar und deutlich.”
او نظرش را درباره موضوع به وضوح بیان کرد.
تفسیر کردن
“Der Experte erläuterte die Ergebnisse der Studie.”
کارشناس نتایج مطالعه را تفسیر کرد.
توضیح دادن جزئیات
“Der Arzt erläuterte dem Patienten die Risiken der Operation.”
پزشک به بیمار خطرات جراحی را توضیح داد.
ارائه توضیحات
“Er erläuterte die Schritte des Projekts in der Präsentation.”
او مراحل پروژه را در ارائه توضیح داد.
شرح دادن زمینهها و دلایل
“Die Politikerin erläuterte die Gründe für die neuen Maßnahmen.”
سیاستمدار دلایل اقدامات جدید را شرح داد.
این مثالها نشان میدهند که “erläutern” چگونه برای توصیف توضیح دادن، شرح دادن، روشن کردن، بیان کردن، تفسیر کردن و ارائه توضیحات در زمینههای مختلف استفاده میشود.
شرح دادن
ermahnen
کلمه “ermahnen” به زبان آلمانی به معنای “تذکر دادن”، “هشدار دادن” یا “نصیحت کردن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی به دیگری در مورد رفتاری نامناسب یا وظیفهای که باید انجام دهد، هشدار میدهد یا تذکر میدهد.
تذکر دادن
“Der Lehrer ermahnte die Schüler, ruhig zu sein.”
معلم به دانشآموزان تذکر داد که آرام باشند.
هشدار دادن
“Die Mutter ermahnte ihr Kind, nicht so nahe an die Straße zu gehen.”
مادر به فرزندش هشدار داد که نزدیک خیابان نرود.
نصیحت کردن
“Der Trainer ermahnte die Spieler, sich mehr anzustrengen.”
مربی به بازیکنان نصیحت کرد که بیشتر تلاش کنند.
یادآوری کردن وظایف
“Der Chef ermahnte die Mitarbeiter, ihre Aufgaben pünktlich zu erledigen.”
رئیس به کارکنان تذکر داد که وظایف خود را به موقع انجام دهند.
هشدار دادن درباره عواقب
“Er ermahnte ihn, vorsichtig zu sein, sonst könnte er verletzt werden.”
او به او هشدار داد که مراقب باشد، در غیر این صورت ممکن است آسیب ببیند.
درخواست برای رفتار بهتر
“Die Eltern ermahnten ihre Kinder, höflich zu sein.”
والدین به فرزندان خود تذکر دادند که مودب باشند.
تذکر در مورد رفتار نادرست
“Die Polizei ermahnte die Demonstranten, friedlich zu bleiben.”
پلیس به معترضان هشدار داد که آرامش خود را حفظ کنند.
این مثالها نشان میدهند که “ermahnen” چگونه برای توصیف تذکر دادن، هشدار دادن، نصیحت کردن و یادآوری وظایف در زمینههای مختلف استفاده میشود.
اخطار دادن
fassen
کلمه “fassen” به زبان آلمانی به معنای “گرفتن”، “دستگیر کردن”، “توضیح دادن”، “درک کردن” یا “شامل شدن” است. این فعل بسته به زمینه مورد استفاده، معانی مختلفی دارد.
گرفتن
“Er fasste ihre Hand.”
او دستش را گرفت.
دستگیر کردن
“Die Polizei hat den Dieb gefasst.”
پلیس دزد را دستگیر کرد.
توضیح دادن یا بیان کردن
“Er konnte seine Gedanken nicht in Worte fassen.”
او نتوانست افکارش را در قالب کلمات بیان کند.
درک کردن
“Ich kann es nicht fassen, dass er das getan hat.”
نمیتوانم باور کنم که او این کار را انجام داده است.
شامل شدن یا جا دادن
“Das Fassungsvermögen dieses Eimers beträgt zehn Liter.”
ظرفیت این سطل ده لیتر است.
تصمیم گرفتن
“Er fasste den Entschluss, ins Ausland zu gehen.”
او تصمیم گرفت به خارج از کشور برود.
با دقت بررسی کردن یا کنترل کردن
“Er fasste das Problem genau ins Auge.”
او مشکل را به دقت بررسی کرد.
جمع کردن
“Er fasste alle seine Kräfte zusammen.”
او تمام نیروهایش را جمع کرد.
این مثالها نشان میدهند که “fassen” چگونه برای توصیف گرفتن، دستگیر کردن، توضیح دادن، درک کردن، شامل شدن، تصمیم گرفتن، بررسی کردن و جمع کردن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
Ich fass es nicht!
من این را نمیفهمم!
der Schutz
حمایت
fliehen
گریختن
متواری شدن
flimmern
کلمه “flimmern” به زبان آلمانی به معنای “سوسو زدن” یا “پرپر زدن” است. این فعل برای توصیف حالتی استفاده میشود که در آن نوری به طور نامنظم و سریع تغییر میکند یا تصویر به طور ناپایدار نمایش داده میشود.
سوسو زدن
“Die Sterne flimmerten am Nachthimmel.”
ستارهها در آسمان شب سوسو میزدند.
پرپر زدن
“Das Kerzenlicht flimmerte im Wind.”
نور شمع در باد پرپر میزد.
لرزش یا ناپایداری تصویر
“Der Bildschirm des Fernsehers flimmert ständig.”
صفحهنمایش تلویزیون دائماً لرزش دارد.
درخشش نامنظم
“Die Neonlichter flimmerten in der Dunkelheit.”
نورهای نئون در تاریکی به طور نامنظم درخشان بودند.
تاری یا لرزش دید
“Nach dem langen Lesen flimmerten seine Augen.”
بعد از مدت طولانی خواندن، چشمانش دچار تاری و لرزش شد.
ناپایداری ویدیو یا فیلم
“Das alte Filmmaterial flimmert stark.”
مواد فیلم قدیمی به شدت لرزش دارد.
این مثالها نشان میدهند که “flimmern” چگونه برای توصیف سوسو زدن، پرپر زدن، لرزش تصویر و ناپایداری نور در زمینههای مختلف استفاده میشود.
مثل لرزش مانیتور
Krieg führen
جنگ کردن
عبارت “Krieg führen” به زبان آلمانی به معنای “جنگیدن” یا “جنگ را هدایت کردن” است. این عبارت برای توصیف عمل شرکت در جنگ یا هدایت یک جنگ استفاده میشود.
جنگیدن
“Die beiden Länder führten viele Jahre lang Krieg.”
دو کشور سالها جنگیدند.
هدایت جنگ
“Der General führte den Krieg mit großer Strategie.”
ژنرال با استراتژی بزرگی جنگ را هدایت کرد.
آغاز جنگ
“Sie beschlossen, Krieg gegen die Feinde zu führen.”
آنها تصمیم گرفتند که علیه دشمنان جنگ کنند.
شرکت در جنگ
“Viele Soldaten mussten in den Krieg ziehen und Krieg führen.”
بسیاری از سربازان مجبور شدند به جنگ بروند و جنگ کنند.
مدیریت عملیات جنگی
“Der König führte den Krieg mit Unterstützung seiner Berater.”
پادشاه با حمایت مشاورانش جنگ را مدیریت کرد.
درگیری نظامی
“Das Land war gezwungen, einen langwierigen Krieg zu führen.”
کشور مجبور بود یک جنگ طولانیمدت را هدایت کند.
این مثالها نشان میدهند که “Krieg führen” چگونه برای توصیف عمل جنگیدن، هدایت کردن و شرکت در جنگ در زمینههای مختلف استفاده میشو
führen zu + Dat.
عبارت “führen zu” به زبان آلمانی به معنای “منجر شدن به” یا “باعث شدن” است. این عبارت معمولاً با حالت داتیو (Dativ) استفاده میشود تا نتیجه یا پیامد یک عمل یا وضعیت را بیان کند.
منجر شدن به
“Das neue Gesetz führte zu Protesten in der Bevölkerung.”
قانون جدید منجر به اعتراضاتی در بین مردم شد.
باعث شدن
“Sein Verhalten führte zu einer Auseinandersetzung mit seinem Chef.”
رفتار او باعث درگیری با رئیسش شد.
نتیجه دادن
“Die verbesserten Bedingungen führten zu einem Anstieg der Produktivität.”
شرایط بهبود یافته منجر به افزایش بهرهوری شد.
به دست آوردن نتیجه
“Die harte Arbeit führte zu großem Erfolg.”
کار سخت منجر به موفقیت بزرگ شد.
منجر به وقوع چیزی شدن
“Der starke Regen führte zu Überschwemmungen in der Region.”
باران شدید منجر به سیلاب در منطقه شد.
ایجاد کردن پیامد
“Das Missverständnis führte zu einer längeren Diskussion.”
سوءتفاهم منجر به بحث طولانیتری شد.
نتیجه یک عمل
“Die Änderungen in der Politik führten zu einer Verbesserung der Lebensqualität.”
تغییرات در سیاست منجر به بهبود کیفیت زندگی شد.
پیامد طبیعی
“Das Training führte zu einer deutlichen Verbesserung seiner Leistung.”
تمرین منجر به بهبود قابل توجه عملکرد او شد.
این مثالها نشان میدهند که “führen zu” چگونه برای توصیف منجر شدن به، باعث شدن و نتیجه دادن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
gefährden
به خطر انداحتن
کلمه “gefährden” به زبان آلمانی به معنای “به خطر انداختن” یا “تهدید کردن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن چیزی یا کسی در معرض خطر قرار میگیرد.
به خطر انداختن
“Sein rücksichtslosem Verhalten gefährdete die Sicherheit aller.”
رفتار بیملاحظه او امنیت همه را به خطر انداخت.
تهدید کردن
“Die Umweltverschmutzung gefährdet die Gesundheit der Menschen.”
آلودگی محیط زیست سلامتی مردم را تهدید میکند.
در معرض خطر قرار دادن
“Das Unternehmen gefährdete seine Zukunft durch riskante Investitionen.”
شرکت با سرمایهگذاریهای پرخطر آینده خود را به خطر انداخت.
آسیب رساندن
“Rauchen kann die Lungenfunktion gefährden.”
سیگار کشیدن میتواند عملکرد ریهها را به خطر بیاندازد.
ایجاد خطر
“Der starke Sturm gefährdete die Küstengebiete.”
طوفان شدید مناطق ساحلی را به خطر انداخت.
به خطر افتادن
“Die wirtschaftliche Krise gefährdet viele Arbeitsplätze.”
بحران اقتصادی بسیاری از مشاغل را به خطر میاندازد.
تهدیدی برای سلامتی یا امنیت
“Sein ungesundes Leben gefährdet seine Gesundheit.”
زندگی ناسالم او سلامتیاش را به خطر میاندازد.
این مثالها نشان میدهند که “gefährden” چگونه برای توصیف به خطر انداختن، تهدید کردن، در معرض خطر قرار دادن و آسیب رساندن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
herausfinden
کشف کردن و پیدا کردن
کلمه “herausfinden” به زبان آلمانی به معنای “کشف کردن” یا “پی بردن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی اطلاعات یا حقیقتی را کشف یا پیدا میکند.
کشف کردن
“Er hat die Wahrheit über den Vorfall herausgefunden.”
او حقیقت در مورد حادثه را کشف کرد.
پی بردن
“Wir müssen herausfinden, warum die Maschine nicht funktioniert.”
باید بفهمیم چرا دستگاه کار نمیکند.
کشف حقیقت
“Nach langer Suche fand sie schließlich den verlorenen Schlüssel heraus.”
بعد از جستجوی طولانی، او بالاخره کلید گمشده را پیدا کرد.
تحقیق و پیدا کردن
“Der Wissenschaftler fand heraus, dass die Theorie falsch war.”
دانشمند کشف کرد که نظریه اشتباه بود.
رسیدن به نتیجه
“Er fand heraus, dass seine Freunde ihn betrogen hatten.”
او فهمید که دوستانش به او خیانت کردهاند.
کشف اطلاعات
“Sie hat herausgefunden, wo er wohnt.”
او پیدا کرد که او کجا زندگی میکند.
جمعآوری دادهها
“Durch Befragungen konnten sie die Ursache des Problems herausfinden.”
از طریق مصاحبهها توانستند علت مشکل را پیدا کنند.
روشن کردن موضوع
“Er fand heraus, dass der Laden sonntags geschlossen ist.”
او متوجه شد که فروشگاه روزهای یکشنبه تعطیل است.
این مثالها نشان میدهند که “herausfinden” چگونه برای توصیف کشف کردن، پی بردن، تحقیق و پیدا کردن و روشن کردن موضوع در زمینههای مختلف استفاده میشود.
löschen
پاک کردن
کلمه “löschen” به زبان آلمانی به معنای “پاک کردن”، “خاموش کردن” یا “حذف کردن” است. این فعل بسته به زمینه مورد استفاده، معانی مختلفی دارد.
پاک کردن
“Ich habe die Datei aus Versehen gelöscht.”
من فایل را به اشتباه پاک کردم.
خاموش کردن (آتش)
“Die Feuerwehr hat den Brand schnell gelöscht.”
آتشنشانها آتش را سریع خاموش کردند.
خاموش کردن (وسایل الکتریکی)
“Bitte löschen Sie das Licht, wenn Sie den Raum verlassen.”
لطفاً هنگام ترک اتاق، چراغ را خاموش کنید.
حذف کردن (پیامها، دادهها)
“Er hat alle alten E-Mails gelöscht.”
او تمام ایمیلهای قدیمی را حذف کرد.
از بین بردن
“Das Programm löscht alle temporären Dateien automatisch.”
برنامه به طور خودکار تمام فایلهای موقت را پاک میکند.
خنثی کردن یا رفع کردن
“Sie konnte den Schmerz durch Meditation löschen.”
او توانست درد را از طریق مدیتیشن رفع کند.
پاک کردن تابلو یا نوشتهها
“Der Lehrer hat die Tafel nach dem Unterricht gelöscht.”
معلم بعد از کلاس تخته را پاک کرد.
خاموش کردن (تشنگی)
“Er löschte seinen Durst mit einem Glas Wasser.”
او تشنگی خود را با یک لیوان آب رفع کرد.
این مثالها نشان میدهند که “löschen” چگونه برای توصیف پاک کردن، خاموش کردن، حذف کردن و رفع کردن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
اطفا و خاموش کردن آتش
Die Feuerwehr löscht gerade das Feuer.
آتشنشانی الان در حال خاموش کردن آتش است.
Ich lösche die Dateien auf der Festplatte.
من فایلهای روی هارد دیسک را پاک میکنم.
nützen
کلمه “nützen” به زبان آلمانی به معنای “استفاده کردن” یا “فایده داشتن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن چیزی برای دستیابی به هدفی مفید یا سودمند است.
استفاده کردن
“Er nutzt jede Gelegenheit, um Deutsch zu üben.”
او از هر فرصتی برای تمرین آلمانی استفاده میکند.
فایده داشتن
“Das neue Medikament nützt vielen Patienten.”
داروی جدید برای بسیاری از بیماران فایده دارد.
به کار بردن
“Wie kann ich dieses Werkzeug am besten nützen?”
چگونه میتوانم بهترین استفاده را از این ابزار ببرم؟
مفید بودن
“Regelmäßiges Training nützt der Gesundheit.”
تمرین منظم برای سلامتی مفید است.
بهرهمند شدن
“Die Studenten nützen die Bibliothek intensiv.”
دانشجویان بهطور گستردهای از کتابخانه بهرهمند میشوند.
کارآمد بودن
“Die Maßnahmen nützen wenig, wenn sie nicht konsequent umgesetzt werden.”
اقدامات کم فایده خواهند بود اگر بهطور مداوم اجرا نشوند.
سودمند بودن
“Die Erfahrung, die er gesammelt hat, nützt ihm in seinem neuen Job.”
تجربهای که او کسب کرده است، در شغل جدیدش برایش سودمند است.
این مثالها نشان میدهند که “nützen” چگونه برای توصیف استفاده کردن، فایده داشتن، به کار بردن، مفید بودن و بهرهمند شدن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
کمک کردن
Das nützt eh nichts.
این در هر صورت کمکی نمیکند.
schaden
آسیب و ضرر زدن
Schaden anrichten
عبارت “Schaden anrichten” به زبان آلمانی به معنای “خسارت وارد کردن” یا “آسیب رساندن” است. این عبارت برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن خسارت یا آسیب به چیزی یا کسی وارد میشود.
خسارت وارد کردن
“Der Sturm hat erheblichen Schaden angerichtet.”
طوفان خسارت قابلتوجهی وارد کرده است.
آسیب رساندن
“Vandalen haben im Park großen Schaden angerichtet.”
خرابکاران در پارک آسیب زیادی رساندهاند.
ایجاد خسارت
“Das Feuer hat an mehreren Gebäuden Schaden angerichtet.”
آتش به چندین ساختمان خسارت وارد کرده است.
صدمه زدن
“Der Betrug hat dem Unternehmen großen Schaden angerichtet.”
کلاهبرداری به شرکت آسیب بزرگی وارد کرده است.
تاثیر منفی داشتن
“Sein unverantwortliches Verhalten hat in der Firma Schaden angerichtet.”
رفتار غیرمسئولانه او در شرکت آسیب رسانده است.
خسارت مالی وارد کردن
“Das Hochwasser hat in der Region erheblichen finanziellen Schaden angerichtet.”
سیل خسارت مالی قابلتوجهی در منطقه وارد کرده است.
صدمه زدن به سلامت
“Das Rauchen richtet großen Schaden an der Gesundheit an.”
سیگار کشیدن به سلامتی آسیب زیادی میرساند.
این مثالها نشان میدهند که “Schaden anrichten” چگونه برای توصیف وارد کردن خسارت، آسیب رساندن، ایجاد خسارت و تاثیر منفی داشتن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
Schaden erleiden
عبارت “Schaden erleiden” به زبان آلمانی به معنای “متضرر شدن” یا “خسارت دیدن” است. این عبارت برای توصیف حالتی استفاده میشود که در آن کسی یا چیزی دچار آسیب یا خسارت میشود.
متضرر شدن
“Viele Unternehmen haben durch die Pandemie großen Schaden erlitten.”
بسیاری از شرکتها بهخاطر همهگیری متحمل خسارت زیادی شدهاند.
خسارت دیدن
“Das Gebäude hat bei dem Erdbeben erheblichen Schaden erlitten.”
ساختمان در زلزله خسارت قابلتوجهی دیده است.
آسیب دیدن
“Er hat einen schweren Unfall gehabt und großen körperlichen Schaden erlitten.”
او دچار یک تصادف شدید شد و آسیب بدنی زیادی دید.
تحمل کردن خسارت
“Die Landwirtschaft hat durch den Frost im Frühjahr schweren Schaden erlitten.”
کشاورزی بهخاطر سرما در بهار خسارت سنگینی متحمل شده است.
آسیب مالی دیدن
“Das Unternehmen hat durch den Hackerangriff erheblichen finanziellen Schaden erlitten.”
شرکت بهخاطر حملهی هکری خسارت مالی زیادی دیده است.
صدمه دیدن
“Die Umwelt hat durch die Verschmutzung großen Schaden erlitten.”
محیط زیست بهخاطر آلودگی آسیب زیادی دیده است.
متحمل شدن خسارت
“Das Auto hat bei dem Unfall erheblichen Schaden erlitten.”
خودرو در حادثه خسارت زیادی دیده است.
رنج بردن از خسارت
“Das Opfer hat durch den Diebstahl emotionalen Schaden erlitten.”
قربانی بهخاطر سرقت آسیب روحی دیده است.
این مثالها نشان میدهند که “Schaden erleiden” چگونه برای توصیف متضرر شدن، خسارت دیدن، آسیب دیدن و تحمل کردن خسارت در زمینههای مختلف استفاده میشود.
Schaden verursachen
عبارت “Schaden verursachen” به زبان آلمانی به معنای “خسارت ایجاد کردن” یا “آسیب رساندن” است. این عبارت برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن چیزی یا کسی باعث خسارت یا آسیب میشود.
خسارت ایجاد کردن
“Der Sturm hat in der ganzen Stadt erheblichen Schaden verursacht.”
طوفان در سراسر شهر خسارت قابلتوجهی ایجاد کرده است.
آسیب رساندن
“Sein rücksichtsloses Fahren hat einen Unfall verursacht und großen Schaden angerichtet.”
رانندگی بیملاحظه او باعث یک تصادف شد و خسارت زیادی وارد کرد.
ایجاد خسارت
“Das Leck in der Rohrleitung hat im Keller großen Schaden verursacht.”
نشت لولهکشی در زیرزمین خسارت زیادی ایجاد کرد.
صدمه زدن
“Die falsche Handhabung der Chemikalien kann ernsthaften Schaden verursachen.”
کاربرد نادرست مواد شیمیایی میتواند آسیب جدی وارد کند.
وارد کردن آسیب مالی
“Die Fehlinvestitionen des Unternehmens haben erheblichen finanziellen Schaden verursacht.”
سرمایهگذاریهای نادرست شرکت خسارت مالی زیادی وارد کرده است.
تاثیر منفی داشتن
“Das Austreten von Öl hat großen Schaden in der Umwelt verursacht.”
نشت نفت به محیط زیست آسیب زیادی وارد کرده است.
ایجاد مشکلات
“Der Computervirus hat im Netzwerk Schaden verursacht.”
ویروس کامپیوتری در شبکه مشکلات ایجاد کرد.
باعث آسیب به سلامتی
“Das Rauchen kann langfristig erheblichen Schaden an der Gesundheit verursachen.”
سیگار کشیدن میتواند در بلندمدت به سلامتی آسیب جدی وارد کند.
این مثالها نشان میدهند که “Schaden verursachen” چگونه برای توصیف خسارت ایجاد کردن، آسیب رساندن، ایجاد مشکلات و تاثیر منفی داشتن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
der Schaden
آسیب و صدمه
ضرر وزیان
merken lassen
عبارت “merken lassen” به زبان آلمانی به معنای “نشان دادن” یا “آشکار کردن” است. این عبارت برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی احساسات، افکار یا واکنشهای خود را آشکارا بیان میکند یا نشان میدهد.
نشان دادن احساسات
“Er ließ sich seine Enttäuschung nicht merken.”
او ناامیدیاش را نشان نداد.
آشکار کردن افکار
“Sie ließ sich ihre Unsicherheit nicht merken.”
او عدم اطمینانش را آشکار نکرد.
بروز دادن واکنش
“Er ließ sich nichts von seiner Nervosität merken.”
او هیچ نشانهای از عصبی بودنش بروز نداد.
پنهان کردن احساسات
“Sie ließ sich ihren Ärger nicht merken.”
او خشمش را پنهان کرد.
کنترل احساسات
“Obwohl er sehr wütend war, ließ er sich nichts merken.”
با اینکه خیلی عصبانی بود، اما هیچ چیزی بروز نداد.
بروز دادن تأثیرات
“Er ließ sich von den negativen Kommentaren nichts merken.”
او هیچ واکنشی به نظرات منفی نشان نداد.
حفظ ظاهر
“Sie ließ sich nichts anmerken, obwohl sie verletzt war.”
او هیچ چیزی نشان نداد، با اینکه زخمی شده بود.
این مثالها نشان میدهند که “merken lassen” چگونه برای توصیف نشان دادن یا پنهان کردن احساسات، افکار یا واکنشها در زمینههای مختلف استفاده میشود.
sich merken
به خاطر سپردن
کلمه “sich merken” به زبان آلمانی به معنای “به خاطر سپردن” یا “در ذهن نگه داشتن” است. این فعل بازتابی برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی تلاش میکند چیزی را به یاد داشته باشد یا آن را فراموش نکند.
به خاطر سپردن
“Ich muss mir die neue Telefonnummer merken.”
باید شماره تلفن جدید را به خاطر بسپارم.
در ذهن نگه داشتن
“Merk dir bitte das Datum für unser Treffen.”
لطفاً تاریخ ملاقاتمان را در ذهن نگه دار.
یاد گرفتن
“Er hat sich alle wichtigen Fakten für die Prüfung gemerkt.”
او تمام حقایق مهم را برای امتحان یاد گرفته است.
ثبت کردن در ذهن
“Merk dir, was ich dir gesagt habe.”
آنچه به تو گفتم را در ذهن ثبت کن.
فراموش نکردن
“Sie hat sich den Weg zum Bahnhof gemerkt.”
او مسیر ایستگاه قطار را به خاطر سپرد.
توجه کردن به چیزی
“Merk dir diesen Tipp für das nächste Mal.”
این نکته را برای دفعه بعد به خاطر بسپار.
یادداشت ذهنی
“Er merkte sich die Anweisungen des Lehrers.”
او دستورات معلم را به یاد داشت.
این مثالها نشان میدهند که “sich merken” چگونه برای توصیف به خاطر سپردن، در ذهن نگه داشتن، یاد گرفتن و فراموش نکردن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
zugrunde richten
عبارت “zugrunde richten” به زبان آلمانی به معنای “ویران کردن”، “نابود کردن” یا “به نابودی کشاندن” است. این عبارت برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن چیزی یا کسی به طور جدی آسیب دیده یا ویران میشود.
ویران کردن
“Der Krieg hat das Land zugrunde gerichtet.”
جنگ کشور را ویران کرده است.
نابود کردن
“Sein rücksichtsloses Verhalten hat seine Karriere zugrunde gerichtet.”
رفتار بیملاحظهاش شغلش را نابود کرده است.
به نابودی کشاندن
“Die wirtschaftlichen Probleme haben viele Unternehmen zugrunde gerichtet.”
مشکلات اقتصادی بسیاری از شرکتها را به نابودی کشانده است.
آسیب جدی وارد کردن
“Die Überschwemmung hat die Ernte zugrunde gerichtet.”
سیلاب محصولات را به شدت آسیب رسانده است.
به فنا دادن
“Die schlechte Geschäftsführung hat die Firma zugrunde gerichtet.”
مدیریت بد شرکت را به فنا داده است.
تخریب کردن
“Das Feuer hat das alte Gebäude zugrunde gerichtet.”
آتش ساختمان قدیمی را ویران کرده است.
از بین بردن
“Die Dürre hat die Landwirtschaft in der Region zugrunde gerichtet.”
خشکسالی کشاورزی منطقه را از بین برده است.
نابود کردن آینده یا زندگی
“Seine Entscheidungen haben seine Familie zugrunde gerichtet.”
تصمیماتش خانوادهاش را نابود کرده است.
این مثالها نشان میدهند که “zugrunde richten” چگونه برای توصیف ویران کردن، نابود کردن، به نابودی کشاندن و آسیب جدی وارد کردن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
sich richten nach + Dat.
عبارت “sich richten nach” به زبان آلمانی به معنای “پیروی کردن از”، “تبعیت کردن از” یا “تطبیق دادن با” است. این عبارت برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی یا چیزی خود را بر اساس معیارها، قوانین یا شرایط خاصی تنظیم یا تطبیق میدهد.
پیروی کردن از
“Wir richten uns nach den Anweisungen des Lehrers.”
ما از دستورالعملهای معلم پیروی میکنیم.
تبعیت کردن از
“Sie richtet sich nach den Regeln der Schule.”
او از قوانین مدرسه تبعیت میکند.
تطبیق دادن با
“Er richtet sich nach den Wünschen seiner Kunden.”
او خود را با خواستههای مشتریانش تطبیق میدهد.
مطابق بودن با
“Das Unternehmen richtet sich nach den aktuellen Marktbedingungen.”
شرکت مطابق با شرایط فعلی بازار عمل میکند.
هماهنگ شدن با
“Wir müssen uns nach dem Zeitplan richten.”
ما باید خود را با برنامه زمانی هماهنگ کنیم.
سازگار شدن با
“Er richtet sich nach den Bedürfnissen seiner Familie.”
او خود را با نیازهای خانوادهاش سازگار میکند.
دنبال کردن
“Sie richtet sich nach den Empfehlungen ihres Arztes.”
او از توصیههای پزشکش پیروی میکند.
انطباق با
“Das Projekt richtet sich nach den Vorgaben des Auftraggebers.”
پروژه با دستورالعملهای کارفرما منطبق است.
ترتیب دادن براساس
“Die Veranstaltung richtet sich nach dem Wetter.”
رویداد بر اساس وضعیت آب و هوا ترتیب داده میشود.
این مثالها نشان میدهند که “sich richten nach” چگونه برای توصیف پیروی کردن از، تبعیت کردن از، تطبیق دادن با، مطابق بودن با، هماهنگ شدن با، سازگار شدن با، دنبال کردن و انطباق با در زمینههای مختلف استفاده میشود.
درست کردن
sich wenden an + Akk.
عبارت “sich wenden an” به زبان آلمانی به معنای “مراجعه کردن به” یا “تماس گرفتن با” است. این عبارت برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی برای کمک، اطلاعات یا راهنمایی به شخص یا نهادی مراجعه میکند.
مراجعه کردن به
“Wenn Sie Fragen haben, wenden Sie sich bitte an den Kundenservice.”
اگر سوالی دارید، لطفاً به خدمات مشتریان مراجعه کنید.
تماس گرفتن با
“Er hat sich an einen Anwalt gewendet, um rechtlichen Rat zu bekommen.”
او برای دریافت مشاوره حقوقی با یک وکیل تماس گرفت.
درخواست کمک
“Bei technischen Problemen können Sie sich an den Support wenden.”
در صورت بروز مشکلات فنی، میتوانید به پشتیبانی مراجعه کنید.
جلب توجه
“Sie wandte sich an die Polizei, um den Diebstahl zu melden.”
او برای گزارش سرقت به پلیس مراجعه کرد.
درخواست اطلاعات
“Wir sollten uns an die zuständige Behörde wenden, um mehr Informationen zu erhalten.”
ما باید برای دریافت اطلاعات بیشتر به نهاد مربوطه مراجعه کنیم.
جستجوی راهنمایی
“Er wandte sich an seinen Lehrer, um Unterstützung bei den Hausaufgaben zu bekommen.”
او برای دریافت کمک در انجام تکالیف به معلمش مراجعه کرد.
درخواست مشاوره
“Sie hat sich an einen Therapeuten gewendet, um über ihre Probleme zu sprechen.”
او برای صحبت درباره مشکلاتش به یک درمانگر مراجعه کرده است.
گزارش دادن
“Die Mitarbeiter wurden aufgefordert, sich bei Fragen an ihre Vorgesetzten zu wenden.”
از کارکنان خواسته شد که در صورت سوال به سرپرستان خود مراجعه کنند.
جلب حمایت
“Er wandte sich an seine Freunde, um Unterstützung zu bekommen.”
او برای دریافت حمایت به دوستانش مراجعه کرد.
پیگیری امور
“Für weitere Informationen wenden Sie sich bitte an unser Büro.”
برای اطلاعات بیشتر، لطفاً به دفتر ما مراجعه کنید.
این مثالها نشان میدهند که “sich wenden an” چگونه برای توصیف مراجعه کردن به، تماس گرفتن با، درخواست کمک، جلب توجه، درخواست اطلاعات و جستجوی راهنمایی در زمینههای مختلف استفاده میشود.
Darf ich mich mit einer Bitte an Sie wenden?
اجازه دارم بواسطه یک خواهش به شما مراجعه کنم؟
Er will sich an die höhere Instanz wenden.
او تصمیم دارد به شعبه دادیاری بالاتر رجوع کند.
speichern
ذخیره کردن
ذخیره کردن اطلاعات دیجیتال
“Bitte speichern Sie Ihre Arbeit, bevor Sie den Computer ausschalten.”
لطفاً قبل از خاموش کردن کامپیوتر، کار خود را ذخیره کنید.
ذخیره کردن دادهها
“Die Datei wurde erfolgreich auf dem USB-Stick gespeichert.”
فایل با موفقیت روی فلش درایو USB ذخیره شد.
ذخیره کردن منابع
“Wir müssen Energie sparen und mehr davon speichern.”
ما باید انرژی را صرفهجویی و بیشتر ذخیره کنیم.
ذخیره کردن سوخت
“Das Auto speichert überschüssige Energie in der Batterie.”
خودرو انرژی اضافی را در باتری ذخیره میکند.
نگهداری اطلاعات
“Alle wichtigen Dokumente wurden in der Cloud gespeichert.”
تمام اسناد مهم در فضای ابری ذخیره شدند.
حفظ کردن محتوا
“Die Webseite speichert Cookies auf Ihrem Computer.”
وبسایت کوکیها را روی کامپیوتر شما ذخیره میکند.
ذخیره کردن نتایج
“Die Ergebnisse der Umfrage wurden in einer Datenbank gespeichert.”
نتایج نظرسنجی در یک پایگاه داده ذخیره شدند.
بایگانی کردن
“Er speicherte alte Fotos auf einer externen Festplatte.”
او عکسهای قدیمی را روی یک هارد دیسک خارجی ذخیره کرد.
ثبت کردن تنظیمات
“Die Einstellungen wurden in der Konfigurationsdatei gespeichert.”
تنظیمات در فایل پیکربندی ذخیره شدند.
حفظ کردن اطلاعات تماس
“Speichern Sie die Telefonnummer in Ihrem Handy.”
شماره تلفن را در گوشی خود ذخیره کنید.
حفظ کردن اطلاعات در ابزارهای مختلف
“Der Fitness-Tracker speichert Ihre täglichen Aktivitäten.”
ردیاب تناسب اندام فعالیتهای روزانه شما را ذخیره میکند.
verbinden mit + Dat.
عبارت “verbinden mit” به زبان آلمانی به معنای “متصل کردن به” یا “ربط دادن به” است. این عبارت برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن چیزی یا کسی به چیزی یا کسی دیگر متصل یا مرتبط میشود.
متصل کردن به
“Bitte verbinden Sie das Kabel mit dem Computer.”
لطفاً کابل را به کامپیوتر متصل کنید.
ربط دادن به
“Ich verbinde schöne Erinnerungen mit diesem Ort.”
من خاطرات زیبایی را با این مکان ربط میدهم.
برقرار کردن ارتباط
“Der Arzt wird Sie mit einem Spezialisten verbinden.”
پزشک شما را به یک متخصص ارجاع خواهد داد.
متصل شدن به شبکه یا اینترنت
“Du musst dich mit dem WLAN verbinden, um online zu gehen.”
باید به وایفای متصل شوی تا آنلاین شوی.
پیوستن به یک گروه
“Sie hat sich mit einer lokalen Umweltgruppe verbunden.”
او به یک گروه محلی محیطزیستی پیوسته است.
مرتبط دانستن
“Dieses Symbol wird oft mit Frieden und Harmonie verbunden.”
این نماد اغلب با صلح و هماهنگی مرتبط است.
ادغام کردن
“Das neue System wird mit der bestehenden Infrastruktur verbunden.”
سیستم جدید با زیرساختهای موجود ادغام خواهد شد.
بستن زخم
“Der Sanitäter hat die Wunde mit einem Verband verbunden.”
پزشک امدادگر زخم را با یک باند بست.
ایجاد ارتباط معنوی یا احساسی
“Sie fühlte sich stark mit ihrer Heimat verbunden.”
او احساس نزدیکی زیادی با زادگاهش داشت.
مرتبط کردن مفاهیم
“Er hat die Theorie mit praktischen Beispielen verbunden.”
او نظریه را با مثالهای عملی مرتبط کرد.
این مثالها نشان میدهند که “verbinden mit” چگونه برای توصیف متصل کردن، ربط دادن، برقرار کردن ارتباط و مرتبط دانستن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
binden
گره زدن - با نوار بستن
مثل کراوات و بند کفش و شال
دور چیزی با نوار بستن
کلمه “binden” به زبان آلمانی به معنای “بستن”، “گره زدن” یا “متصل کردن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن چیزی به صورت فیزیکی یا معنوی بسته، گره زده یا متصل میشود.
بستن
“Er bindet seine Schuhe jeden Morgen.”
او هر صبح کفشهایش را میبندد.
گره زدن
“Sie band das Geschenk mit einem roten Band.”
او هدیه را با یک روبان قرمز گره زد.
متصل کردن
“Die Bauarbeiter binden die Stahlstangen zusammen.”
کارگران ساختمانی میلههای فولادی را به هم متصل میکنند.
ایجاد تعهد
“Die Verträge binden beide Parteien.”
قراردادها هر دو طرف را متعهد میکنند.
وابسته کردن
“Er fühlt sich stark an seine Familie gebunden.”
او خود را به خانوادهاش وابسته میداند.
ادغام کردن (موارد آشپزی)
“Die Köchin bindet die Soße mit etwas Mehl.”
آشپز سس را با کمی آرد غلیظ میکند.
ایجاد پیوند
“Das gemeinsame Erlebnis hat die Gruppe enger gebunden.”
تجربه مشترک گروه را نزدیکتر کرده است.
تحمیل کردن
“Das neue Gesetz bindet die Bürger an bestimmte Regeln.”
قانون جدید شهروندان را به قوانین خاصی ملزم میکند.
محکم بستن
“Der Bauer band die Heuballen mit einem starken Seil.”
کشاورز دستههای علف را با یک طناب محکم بست.
متحد کردن
“Die gemeinsamen Ziele haben die Mitglieder der Organisation gebunden.”
اهداف مشترک اعضای سازمان را متحد کرده است.
این مثالها نشان میدهند که “binden” چگونه برای توصیف بستن، گره زدن، متصل کردن، وابسته کردن، و ایجاد پیوند در زمینههای مختلف استفاده میشود.
wahrnehmen
کلمه “wahrnehmen” به زبان آلمانی به معنای “درک کردن”، “متوجه شدن” یا “تشخیص دادن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی چیزی را از طریق حواس یا ذهن درک میکند یا متوجه میشود.
درک کردن
“Er konnte die feinen Unterschiede im Geschmack wahrnehmen.”
او توانست تفاوتهای ظریف در طعم را درک کند.
متوجه شدن
“Sie hat das leise Geräusch im Hintergrund wahrgenommen.”
او صدای آرام در پسزمینه را متوجه شد.
تشخیص دادن
“Er nahm die Veränderung in ihrer Stimme sofort wahr.”
او بلافاصله تغییر در صدای او را تشخیص داد.
احساس کردن
“Er konnte die Kälte im Raum deutlich wahrnehmen.”
او بهوضوح سرمای داخل اتاق را احساس کرد.
مشاهده کردن
“Sie nahm die Details des Gemäldes genau wahr.”
او جزئیات نقاشی را دقیقاً مشاهده کرد.
توجه کردن
“Er nahm die Bedenken seiner Kollegen ernsthaft wahr.”
او به نگرانیهای همکارانش بهطور جدی توجه کرد.
شنیدن
“Er konnte die leisen Töne der Musik wahrnehmen.”
او توانست نواهای آرام موسیقی را بشنود.
تجربه کردن
“Sie nahm die Atmosphäre des Ortes intensiv wahr.”
او فضای مکان را بهطور شدید تجربه کرد.
استفاده کردن از یک فرصت
“Er nahm die Gelegenheit wahr, um seine Ideen vorzustellen.”
او از فرصت استفاده کرد تا ایدههایش را معرفی کند.
احساس کردن با حواس پنجگانه
“Die Blinden können ihre Umgebung durch Tasten und Hören wahrnehmen.”
نابینایان میتوانند محیط خود را از طریق لمس و شنیدن درک کنند.
مشاهده کردن تغییرات
“Er nahm die Veränderungen in der Umgebung sofort wahr.”
او بلافاصله تغییرات در محیط را مشاهده کرد.
این مثالها نشان میدهند که “wahrnehmen” چگونه برای توصیف درک کردن، متوجه شدن، تشخیص دادن، احساس کردن، مشاهده کردن و استفاده کردن از فرصت در زمینههای مختلف استفاده میشود
ترکیب دیدن و شنیدن و لمس و بو کردن و چشیدن
die Wahrnehmung
کلمه “die Wahrnehmung” به زبان آلمانی به معنای “ادراک” یا “درک” است. این اسم برای توصیف فرآیند یا نتیجهای استفاده میشود که در آن اطلاعات از طریق حواس یا ذهن دریافت و تفسیر میشود.
ادراک حسی
“Die Wahrnehmung von Farben kann von Person zu Person unterschiedlich sein.”
ادراک رنگها میتواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد.
درک ذهنی
“Seine Wahrnehmung der Situation war völlig anders als meine.”
درک او از موقعیت کاملاً با درک من متفاوت بود.
مشاهده و تفسیر
“Die Wahrnehmung von Gefahr ist ein wichtiger Teil unseres Überlebensinstinkts.”
ادراک خطر بخشی مهم از غریزه بقا ماست.
آگاهی از محیط
“Die Wahrnehmung der Umgebung spielt eine große Rolle beim Autofahren.”
آگاهی از محیط نقش بزرگی در رانندگی دارد.
حساسیت به تغییرات
“Die Wahrnehmung von Temperaturunterschieden kann sehr subtil sein.”
حساسیت به تغییرات دما میتواند بسیار ظریف باشد.
تجربه ذهنی
“Die Wahrnehmung von Musik kann emotional sehr tiefgreifend sein.”
تجربه ذهنی موسیقی میتواند بسیار عمیق باشد.
احساسات و واکنشها
“Unsere Wahrnehmung wird oft von unseren Emotionen beeinflusst.”
ادراک ما اغلب تحت تأثیر احساساتمان قرار میگیرد.
شناخت و فهم
“Die Wahrnehmung eines Problems ist der erste Schritt zur Lösung.”
شناخت و فهم یک مشکل اولین گام برای حل آن است.
نقش تمرین در ادراک
“Durch Training kann die Wahrnehmung von Details verbessert werden.”
با تمرین، میتوان درک جزئیات را بهبود بخشید.
تفاوتهای فردی در ادراک
“Jeder Mensch hat eine einzigartige Wahrnehmung der Welt um sich herum.”
هر فرد درکی منحصر به فرد از دنیای اطراف خود دارد.
این مثالها نشان میدهند که “die Wahrnehmung” چگونه برای توصیف فرآیند ادراک حسی، درک ذهنی، مشاهده و تفسیر، آگاهی از محیط، حساسیت به تغییرات و تجربه ذهنی در زمینههای مختلف استفاده میشود.
ترکیب دیدن و شنیدن و لمس و بو کردن و چشیدن
der Absatz
کلمه “der Absatz” به زبان آلمانی چندین معنا دارد و بسته به زمینه مورد استفاده، معانی مختلفی دارد.
پاشنه کفش
معنی: بخش پایین پشت کفش که به زمین میرسد.
“Der Absatz meiner Schuhe ist abgenutzt.”
پاشنه کفشهایم ساییده شده است.
پاراگراف
معنی: یک بخش یا پاراگراف در یک متن.
“Dieser Absatz im Buch ist sehr wichtig.”
این پاراگراف در کتاب بسیار مهم است.
فروش
معنی: مقدار یا تعداد کالاهایی که فروخته میشوند.
“Der Absatz von Elektroautos steigt stetig.”
فروش خودروهای برقی به طور مداوم در حال افزایش است.
لبه یا سکوی کوچک
معنی: یک سطح برجسته کوچک.
“Der Absatz der Treppe ist gefährlich.”
لبه پله خطرناک است.
مکث یا توقف
معنی: توقف کوتاه یا استراحت.
“Nach einem langen Absatz machte er eine Pause.”
پس از یک مکث طولانی، او استراحت کرد.
سکو
معنی: سطح برجستهای که برای ایستادن یا قرار دادن چیزی استفاده میشود.
“Der Redner stand auf einem kleinen Absatz.”
سخنران روی یک سکوی کوچک ایستاده بود.
این مثالها نشان میدهند که “der Absatz” چگونه برای توصیف پاشنه کفش، پاراگراف، فروش، لبه یا سکوی کوچک، مکث یا توقف و سکو در زمینههای مختلف استفاده میشود.
پاشنه کفش
die Absicht
کلمه “die Absicht” به زبان آلمانی به معنای “قصد” یا “نیت” است. این اسم برای توصیف هدف یا تمایلی استفاده میشود که کسی در انجام کاری دارد.
قصد
معنی: هدف یا نیتی که کسی در انجام کاری دارد.
“Er hat die Absicht, nächstes Jahr nach Deutschland zu ziehen.”
او قصد دارد سال آینده به آلمان برود.
نیت
معنی: تمایل یا خواستهای که پشت یک عمل وجود دارد.
“Sie hat keine bösen Absichten.”
او نیت بدی ندارد.
هدف
معنی: مقصدی که کسی در ذهن دارد و برای رسیدن به آن تلاش میکند.
“Die Absicht dieses Projekts ist, die Effizienz zu steigern.”
هدف این پروژه افزایش بهرهوری است.
برنامه
معنی: طرح یا نقشهای که کسی برای آینده دارد.
“Mit welcher Absicht hast du das gemacht?”
با چه قصدی این کار را انجام دادی؟
نیت خیر یا بد
معنی: نیت یا هدفی که میتواند مثبت یا منفی باشد.
“Er hat es mit der besten Absicht gemacht.”
او این کار را با نیت خیر انجام داد.
تصمیم
معنی: تصمیمی که کسی برای انجام کاری گرفته است.
“Sie hat die feste Absicht, ihr Studium abzuschließen.”
او مصمم است که تحصیلاتش را به پایان برساند.
طراحی
معنی: برنامهریزی یا طراحی برای رسیدن به هدفی خاص.
“Die Absicht hinter diesem Design ist, es benutzerfreundlich zu machen.”
هدف از این طراحی، کاربرپسند کردن آن است.
این مثالها نشان میدهند که “die Absicht” چگونه برای توصیف قصد، نیت، هدف، برنامه، نیت خیر یا بد، تصمیم و طراحی در زمینههای مختلف استفاده میشود.
absichtlich
کلمه “absichtlich” به زبان آلمانی به معنای “عمدی” یا “با قصد و نیت” است. این صفت برای توصیف عملی استفاده میشود که به صورت آگاهانه و با نیت قبلی انجام میشود.
عمدی
معنی: عملی که با قصد و نیت انجام شده است.
“Er hat das absichtlich gemacht.”
او این کار را عمدی انجام داد.
با قصد و نیت
معنی: به صورت آگاهانه و با هدف مشخص.
“Sie hat absichtlich den Fehler übersehen.”
او عمداً اشتباه را نادیده گرفت.
آگاهانه
معنی: انجام دادن عملی با علم به نتایج و پیامدهای آن.
“Der Täter hat absichtlich das Fenster eingeschlagen.”
مجرم عمداً شیشه را شکست.
با نیت قبلی
معنی: عملی که از قبل برنامهریزی شده است.
“Er hat absichtlich gelogen, um sich zu schützen.”
او برای حفاظت از خود عمداً دروغ گفت.
به طور عمدی
معنی: به صورت آگاهانه و بدون اتفاقی بودن.
“Sie hat absichtlich den falschen Weg gewählt.”
او به طور عمدی راه اشتباه را انتخاب کرد.
از پیش تعیین شده
معنی: عملی که از قبل تصمیم به انجام آن گرفته شده است.
“Der Fehler wurde absichtlich gemacht, um Aufmerksamkeit zu erregen.”
اشتباه عمداً انجام شد تا جلب توجه کند.
این مثالها نشان میدهند که “absichtlich” چگونه برای توصیف اعمال عمدی، با قصد و نیت، آگاهانه و از پیش تعیین شده در زمینههای مختلف استفاده میشود.
die Auflage
کلمه “die Auflage” به زبان آلمانی چندین معنا دارد و بسته به زمینه مورد استفاده، معانی مختلفی دارد.
نسخه (چاپ)
معنی: تعداد نسخههای چاپ شده از یک کتاب، مجله یا روزنامه.
“Die erste Auflage des Buches war schnell ausverkauft.”
نسخه اول کتاب به سرعت به فروش رفت.
شرط یا مقرره
معنی: شرایط یا مقرراتی که باید رعایت شود.
“Die Baugenehmigung wurde unter bestimmten Auflagen erteilt.”
مجوز ساخت تحت شرایط خاصی صادر شد.
لایه یا پوشش
معنی: یک لایه یا پوشش که روی چیزی قرار میگیرد.
“Die Auflage des Stuhls ist sehr bequem.”
پوشش صندلی بسیار راحت است.
تعهد
معنی: تعهد یا وظیفهای که کسی باید انجام دهد.
“Er erhielt die Auflage, regelmäßig Berichte einzureichen.”
او موظف شد که بهطور منظم گزارشها را ارائه دهد.
تیراژ (چاپ)
معنی: تعداد کل نسخههای چاپ شده از یک اثر.
“Die Zeitung hat eine Auflage von 100.000 Exemplaren.”
این روزنامه تیراژی برابر با 100,000 نسخه دارد.
تزئینات
معنی: تزئین یا آرایشی که روی سطحی قرار میگیرد.
“Die Tischdecke hatte eine schöne Spitzenauflage.”
رومیزی دارای تزئینات زیبای قلابدوزی بود.
بار (وزن)
معنی: باری که روی چیزی قرار میگیرد.
“Die maximale Auflage für diesen Tisch beträgt 50 Kilogramm.”
حداکثر بار قابل تحمل برای این میز 50 کیلوگرم است.
این مثالها نشان میدهند که “die Auflage” چگونه برای توصیف نسخه چاپی، شرط یا مقرره، لایه یا پوشش، تعهد، تیراژ چاپ، تزئینات و بار در زمینههای مختلف استفاده میشود.
die Unterlage
کلمه “die Unterlage” به زبان آلمانی به معنای “مدرک”، “سند”، “زیرانداز” یا “پد” است. این اسم بسته به زمینه مورد استفاده، معانی مختلفی دارد.
مدرک یا سند
معنی: اسناد یا مدارکی که برای اثبات یا مستندسازی مورد استفاده قرار میگیرند.
“Bitte bringen Sie alle notwendigen Unterlagen zur Besprechung mit.”
لطفاً همه مدارک لازم را به جلسه بیاورید.
زیرانداز
معنی: چیزی که برای محافظت یا ایجاد سطحی نرم زیر اشیاء قرار میگیرد.
“Die Maus bewegt sich besser auf einer Unterlage.”
ماوس روی یک زیرانداز بهتر حرکت میکند.
پد (مثلاً پد نوشتاری یا پد موس)
معنی: سطحی نرم که برای نوشتن، کار با ماوس یا موارد مشابه استفاده میشود.
“Ich brauche eine neue Unterlage für meinen Schreibtisch.”
من به یک پد جدید برای میز کارم نیاز دارم.
پایه یا مبنا
معنی: پایه یا اساس چیزی که برای ساخت یا طراحی استفاده میشود.
“Die Ergebnisse der Studie dienen als Unterlage für weitere Forschungen.”
نتایج این مطالعه به عنوان پایهای برای تحقیقات بیشتر استفاده میشود.
زیرساخت یا بستر
معنی: سطح یا ساختاری که چیزی روی آن ساخته یا نصب میشود.
“Die Unterlage für den neuen Bodenbelag muss eben und fest sein.”
بستر برای کفپوش جدید باید صاف و محکم باشد.
پوشش محافظ
معنی: لایهای که برای حفاظت از سطح زیرین استفاده میشود.
“Die Unterlage schützt den Tisch vor Kratzern.”
پوشش محافظ از میز در برابر خراشها محافظت میکند.
این مثالها نشان میدهند که “die Unterlage” چگونه برای توصیف مدرک، سند، زیرانداز، پد، پایه یا مبنا، زیرساخت یا بستر و پوشش محافظ در زمینههای مختلف استفاده میشود.
die Vorlage
کلمه “die Vorlage” به زبان آلمانی به معنای “الگو”، “نمونه”، “پیشنویس” یا “ارائه” است. این اسم بسته به زمینه مورد استفاده، معانی مختلفی دارد.
الگو یا نمونه
معنی: چیزی که به عنوان مدل یا مثال برای دیگران استفاده میشود.
“Die Architekten haben eine detaillierte Vorlage für das neue Gebäude erstellt.”
معماران یک الگوی دقیق برای ساختمان جدید تهیه کردهاند.
پیشنویس
معنی: نسخه اولیه یک سند که ممکن است بعداً اصلاح شود.
“Der Vertrag wurde als Vorlage für zukünftige Vereinbarungen genutzt.”
قرارداد به عنوان پیشنویسی برای توافقات آینده استفاده شد.
ارائه یا ارائه دادن
معنی: عمل نشان دادن یا ارائه یک چیز به دیگران.
“Die Vorlage des Berichts fand während des Meetings statt.”
ارائه گزارش در طول جلسه انجام شد.
فرم یا قالب
معنی: فرم یا قالبی که برای تکمیل اطلاعات استفاده میشود.
“Bitte füllen Sie die Vorlage vollständig aus.”
لطفاً فرم را به طور کامل پر کنید.
سند مرجع
معنی: سند یا اطلاعاتی که به عنوان مرجع استفاده میشود.
“Die Vorlage für diese Entscheidung war das Gutachten eines Experten.”
مرجع این تصمیم، گزارش کارشناسی بود.
مدل یا طرح اولیه
معنی: طرح اولیه که برای ساخت یا تولید چیزی استفاده میشود.
“Die Schneiderin hat die Vorlage für das Kleid erstellt.”
خیاط الگوی اولیه لباس را تهیه کرد.
درخواست رسمی
معنی: درخواست یا پیشنهاد رسمی که به مقامات ارائه میشود.
“Die Vorlage des Antrags bei der Behörde muss bis Ende des Monats erfolgen.”
درخواست باید تا پایان ماه به اداره ارائه شود.
این مثالها نشان میدهند که “die Vorlage” چگونه برای توصیف الگو، نمونه، پیشنویس، ارائه، فرم، سند مرجع، مدل اولیه و درخواست رسمی در زمینههای مختلف استفاده میشود.
die Anlage
کلمه “die Anlage” به زبان آلمانی به معنای “تجهیزات”، “تاسیسات”، “سرمایهگذاری”، “پیوست”، یا “پارک” است. این اسم بسته به زمینه مورد استفاده، معانی مختلفی دارد.
تجهیزات یا دستگاهها
معنی: مجموعهای از دستگاهها یا سیستمهایی که برای انجام یک وظیفه خاص استفاده میشوند.
“Die neue Anlage in der Fabrik ist sehr effizient.”
تجهیزات جدید در کارخانه بسیار کارآمد هستند.
تاسیسات
معنی: مجموعهای از ساختمانها و ساختارهای مرتبط با یکدیگر.
“Die Anlage umfasst mehrere Gebäude und Lagerhallen.”
این تاسیسات شامل چندین ساختمان و انبار است.
سرمایهگذاری
معنی: مبلغی که برای کسب سود در یک پروژه یا شرکت گذاشته میشود.
“Seine Anlage in Aktien hat sich gelohnt.”
سرمایهگذاری او در سهام سودآور بود.
پیوست یا ضمیمه
معنی: سند یا فایل اضافه شده به یک نامه یا ایمیل.
“Bitte beachten Sie die Anlage zu dieser E-Mail.”
لطفاً به پیوست این ایمیل توجه کنید.
پارک یا فضای سبز
معنی: منطقهای از فضای باز که برای تفریح و استفاده عمومی طراحی شده است.
“Die Stadt hat eine neue Anlage für die Bürger eröffnet.”
شهر یک پارک جدید برای شهروندان افتتاح کرده است.
سیستمهای فنی (مثلاً صوتی یا حرارتی)
معنی: مجموعهای از دستگاهها و تجهیزات مرتبط با هم که برای یک هدف خاص طراحی شدهاند.
“Die Anlage zur Klimatisierung des Gebäudes ist modern und effizient.”
سیستم تهویه مطبوع ساختمان مدرن و کارآمد است.
ساختار یا چارچوب
معنی: طرح کلی یا ساختاری که برای یک پروژه یا برنامه ایجاد شده است.
“Die Anlage des Projekts wurde von den Ingenieuren entworfen.”
طرح پروژه توسط مهندسان طراحی شده است.
تاسیس یا ایجاد
معنی: عمل ایجاد یا تأسیس چیزی.
“Die Anlage der neuen Firma war ein großer Erfolg.”
تأسیس شرکت جدید یک موفقیت بزرگ بود.
این مثالها نشان میدهند که “die Anlage” چگونه برای توصیف تجهیزات، تاسیسات، سرمایهگذاری، پیوست، پارک، سیستمهای فنی، ساختار و تاسیس در زمینههای مختلف استفاده میشود.
die Zulage
کلمه “die Zulage” به زبان آلمانی به معنای “مبلغ اضافی” یا “پاداش” است. این اسم برای توصیف پرداخت اضافی به حقوق یا دستمزد فرد، معمولاً به دلیل شرایط خاص یا تلاشهای ویژه، استفاده میشود.
پاداش یا حق اضافهکاری
معنی: مبلغ اضافی که به دلیل انجام کار بیشتر یا بهتر پرداخت میشود.
“Er erhält eine Zulage für seine Überstunden.”
او برای ساعات اضافی کارش پاداش میگیرد.
کمک هزینه
معنی: پرداخت اضافی برای کمک به پوشش هزینههای خاص.
“Die Mitarbeiter bekommen eine Zulage für die Fahrtkosten.”
کارکنان برای هزینههای سفر کمک هزینه دریافت میکنند.
مبلغ اضافی
معنی: مبلغ اضافی به حقوق پایه که به دلیل شرایط خاص پرداخت میشود.
“Sie bekommt eine Zulage wegen der schwierigen Arbeitsbedingungen.”
او به خاطر شرایط کاری سخت مبلغ اضافی دریافت میکند.
پاداش عملکرد
معنی: پرداخت اضافی به دلیل عملکرد خوب یا دستاوردهای خاص.
“Der Verkäufer hat eine Zulage für seine hohen Verkaufszahlen erhalten.”
فروشنده به خاطر فروش بالا پاداش دریافت کرد.
پرداخت اضافی برای تخصص
معنی: پرداخت اضافی برای داشتن مهارتها یا تخصصهای خاص.
“Ärzte bekommen eine Zulage für Nachtschichten.”
پزشکان برای شیفتهای شبانه پاداش دریافت میکنند.
مزایای شغلی
معنی: مزایای اضافی که به کارکنان به دلیل شرایط کاری خاص یا موقعیتهای شغلی خاص پرداخت میشود.
“Für die Arbeit im Ausland erhält er eine spezielle Zulage.”
برای کار در خارج از کشور، او یک مزیت خاص دریافت میکند.
این مثالها نشان میدهند که “die Zulage” چگونه برای توصیف پاداش، حق اضافهکاری، کمک هزینه، مبلغ اضافی، پاداش عملکرد، پرداخت اضافی برای تخصص و مزایای شغلی در زمینههای مختلف استفاده میشود.
die Auslage
کلمه “die Auslage” به زبان آلمانی به معنای “ویترین”، “نمایش” یا “چیدمان” است. این اسم برای توصیف نحوه نمایش کالاها یا محصولات در فروشگاهها و مغازهها استفاده میشود.
ویترین
معنی: فضای نمایشی در جلوی مغازهها که برای نمایش محصولات استفاده میشود.
“Die neuen Kleider wurden in der Auslage präsentiert.”
لباسهای جدید در ویترین به نمایش گذاشته شدند.
نمایش
معنی: نحوه قرار دادن و نمایش محصولات برای جذب مشتریان.
“Die Auslage der Backwaren war sehr ansprechend.”
نمایش نانها بسیار جذاب بود.
چیدمان
معنی: نحوه چیدمان و مرتبسازی کالاها در فروشگاه.
“Die Auslage im Schaufenster zieht viele Kunden an.”
چیدمان در ویترین فروشگاه مشتریان زیادی را جذب میکند.
نمایشگاه
معنی: مکانی که کالاها یا محصولات به صورت عمومی نمایش داده میشوند.
“Die Auslage der Antiquitäten war beeindruckend.”
نمایشگاه عتیقهجات بسیار تأثیرگذار بود.
نمایش در مغازه
معنی: نمایش کالاها در مغازه به نحوی که مشتریان بتوانند آنها را ببینند.
“Die Auslage der neuen Elektronikgeräte war gut organisiert.”
نمایش وسایل الکترونیکی جدید به خوبی سازماندهی شده بود.
نمایش محصولات
معنی: نمایش و معرفی محصولات به خریداران بالقوه.
“Die Auslage der Bücher im Buchladen war sehr kreativ.”
نمایش کتابها در کتابفروشی بسیار خلاقانه بود.
ترتیب و تنظیم
معنی: نحوه ترتیب و تنظیم محصولات برای نمایش بهتر.
“Die Auslage der Lebensmittel im Supermarkt war übersichtlich.”
ترتیب و تنظیم مواد غذایی در سوپرمارکت منظم بود.
این مثالها نشان میدهند که “die Auslage” چگونه برای توصیف ویترین، نمایش، چیدمان، نمایشگاه، نمایش در مغازه، نمایش محصولات و ترتیب و تنظیم کالاها در زمینههای مختلف استفاده میشود.
die Ablage
کلمه “die Ablage” به زبان آلمانی به معنای “بایگانی”، “قفسه” یا “محل نگهداری” است. این اسم برای توصیف مکانی یا سیستمی استفاده میشود که در آن اسناد، اشیاء یا اطلاعات نگهداری و سازماندهی میشوند.
بایگانی
معنی: مکانی برای نگهداری اسناد و مدارک.
“Die wichtigen Dokumente wurden in der Ablage aufbewahrt.”
اسناد مهم در بایگانی نگهداری شدند.
قفسه
معنی: مکانی برای قرار دادن و نگهداری اشیاء.
“Auf der Ablage über dem Schreibtisch stehen viele Bücher.”
بسیاری از کتابها روی قفسه بالای میز کار قرار دارند.
محل نگهداری
معنی: مکانی برای ذخیره و نگهداری اشیاء مختلف.
“Er legte die Schlüssel in die Ablage neben der Tür.”
او کلیدها را در محل نگهداری کنار در گذاشت.
فایل یا پوشه
معنی: فایل یا پوشهای که برای سازماندهی اسناد استفاده میشود.
“Die Rechnungen wurden in einer speziellen Ablage abgeheftet.”
فاکتورها در یک پوشه مخصوص بایگانی شدند.
سینی اسناد
معنی: سینی یا محفظهای که برای نگهداری و مرتبسازی اسناد استفاده میشود.
“Bitte legen Sie die eingehende Post in die Ablage auf meinem Schreibtisch.”
لطفاً نامههای ورودی را در سینی اسناد روی میز من قرار دهید.
سازماندهی
معنی: فرآیند مرتبسازی و نگهداری اسناد و اطلاعات.
“Die Ablage der Unterlagen erfolgt nach Datum.”
سازماندهی اسناد بر اساس تاریخ انجام میشود.
نگهداری موقت
معنی: مکانی برای نگهداری موقت اشیاء.
“Nach der Arbeit legte er seine Tasche in die Ablage im Flur.”
بعد از کار، کیفش را در محل نگهداری در راهرو گذاشت.
این مثالها نشان میدهند که “die Ablage” چگونه برای توصیف بایگانی، قفسه، محل نگهداری، فایل یا پوشه، سینی اسناد، سازماندهی و نگهداری موقت در زمینههای مختلف استفاده میشود.
der Bericht-e
کلمه “der Bericht” به زبان آلمانی به معنای “گزارش” است. این اسم برای توصیف مستندات کتبی یا شفاهی استفاده میشود که اطلاعاتی را درباره یک رویداد، وضعیت یا تحقیق ارائه میدهند.
گزارش رسمی
معنی: مستندات رسمی که اطلاعات دقیق و مستند درباره یک موضوع ارائه میدهند.
“Der Jahresbericht des Unternehmens zeigt die finanzielle Lage.”
گزارش سالانه شرکت وضعیت مالی را نشان میدهد.
گزارش خبری
معنی: گزارشی که در رسانهها منتشر میشود تا مردم را از اخبار و رویدادها مطلع کند.
“Der Bericht über die Wahlen war sehr ausführlich.”
گزارش انتخابات بسیار مفصل بود.
گزارش تحقیقی
معنی: گزارشی که نتایج یک تحقیق یا مطالعه را توضیح میدهد.
“Der Wissenschaftler präsentierte seinen Bericht auf der Konferenz.”
دانشمند گزارش خود را در کنفرانس ارائه کرد.
گزارش پزشکی
معنی: گزارشی که وضعیت سلامتی یک بیمار را توضیح میدهد.
“Der Arzt hat einen detaillierten Bericht über den Zustand des Patienten geschrieben.”
پزشک گزارشی مفصل درباره وضعیت بیمار نوشته است.
گزارش حادثه
معنی: گزارشی که جزئیات یک حادثه یا اتفاق را توصیف میکند.
“Die Polizei hat einen Bericht über den Unfall erstellt.”
پلیس گزارشی درباره تصادف تهیه کرده است.
گزارش کاری
معنی: گزارشی که پیشرفتها و نتایج یک پروژه یا وظیفه کاری را توضیح میدهد.
“Der Projektleiter hat einen wöchentlichen Bericht abgegeben.”
مدیر پروژه یک گزارش هفتگی ارائه داد.
گزارش روزانه
معنی: گزارشی که فعالیتهای روزانه یا وقایع روز را توضیح میدهد.
“Der Lehrer hat einen täglichen Bericht über das Verhalten der Schüler.”
معلم یک گزارش روزانه درباره رفتار دانشآموزان دارد.
گزارش مالی
معنی: گزارشی که وضعیت مالی یک فرد یا سازمان را توضیح میدهد.
“Der Finanzbericht zeigt die Einnahmen und Ausgaben des letzten Quartals.”
گزارش مالی درآمدها و هزینههای سهماهه گذشته را نشان میدهد.
گزارش فنی
معنی: گزارشی که جزئیات فنی و تخصصی یک موضوع را توضیح میدهد.
“Der Ingenieur hat einen technischen Bericht über das neue System verfasst.”
مهندس گزارشی فنی درباره سیستم جدید نوشته است.
این مثالها نشان میدهند که “der Bericht” چگونه برای توصیف گزارشهای رسمی، خبری، تحقیقی، پزشکی، حادثه، کاری، روزانه، مالی و فنی در زمینههای مختلف استفاده میشود.
die Beute
کلمه “die Beute” به زبان آلمانی به معنای “غنیمت”، “شکار” یا “چیز دزدیدهشده” است. این اسم برای توصیف چیزی که توسط شکارچی یا دزد به دست آمده، استفاده میشود.
غنیمت
معنی: چیزی که در جنگ یا مبارزه به دست آمده است.
“Die Soldaten teilten die Beute unter sich auf.”
سربازان غنیمت را بین خود تقسیم کردند.
شکار
معنی: حیوانی که توسط شکارچی گرفته شده است.
“Der Löwe brachte seine Beute zurück zum Rudel.”
شیر شکار خود را به گله بازگرداند.
چیز دزدیدهشده
معنی: چیزی که توسط دزد به سرقت رفته است.
“Die Polizei hat die Beute nach dem Überfall sichergestellt.”
پلیس پس از سرقت، چیزهای دزدیدهشده را ضبط کرد.
طعمه
معنی: موجودی که شکارچی به دنبال آن است.
“Der Adler stürzte sich auf seine Beute.”
عقاب به سمت طعمه خود شیرجه زد.
دستاورد غیرقانونی
معنی: چیزهایی که به صورت غیرقانونی به دست آمدهاند.
“Die Einbrecher versteckten die Beute in einem verlassenen Gebäude.”
دزدها غنیمت خود را در یک ساختمان متروک پنهان کردند.
هدف شکار
معنی: موجود یا شیئی که هدف شکار قرار گرفته است.
“Die Katze beobachtete ihre Beute aufmerksam.”
گربه با دقت شکار خود را زیر نظر داشت.
این مثالها نشان میدهند که “die Beute” چگونه برای توصیف غنیمت، شکار، چیز دزدیدهشده، طعمه، دستاورد غیرقانونی و هدف شکار در زمینههای مختلف استفاده میشود.
erhaschen
کلمه “erhaschen” به زبان آلمانی به معنای “گرفتن”، “قاپیدن” یا “به چنگ آوردن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی یا چیزی به سرعت گرفته یا به دست میآید.
گرفتن
معنی: به سرعت گرفتن چیزی.
“Er konnte den Ball im letzten Moment erhaschen.”
او توانست توپ را در آخرین لحظه بگیرد.
قاپیدن
معنی: با سرعت و ناگهانی گرفتن چیزی.
“Der Dieb erhaschte die Handtasche und rannte davon.”
دزد کیف دستی را قاپید و فرار کرد.
به چنگ آوردن
معنی: با سرعت به دست آوردن چیزی.
“Sie erhaschte einen Blick auf den berühmten Schauspieler.”
او نگاهی سریع به بازیگر مشهور انداخت.
متوجه شدن
معنی: با سرعت و ناگهانی فهمیدن یا درک کردن چیزی.
“Er erhaschte einen kurzen Moment der Wahrheit in ihrem Lächeln.”
او لحظهای کوتاه از حقیقت را در لبخند او متوجه شد.
شکار کردن
معنی: به سرعت و ناگهانی گرفتن طعمه.
“Die Katze erhaschte die Maus mit einem schnellen Sprung.”
گربه با یک جهش سریع موش را شکار کرد.
به دست آوردن اطلاعات
معنی: به سرعت اطلاعات یا خبری را فهمیدن.
“Ich konnte nur ein paar Worte des Gesprächs erhaschen.”
من فقط توانستم چند کلمه از مکالمه را بشنوم.
این مثالها نشان میدهند که “erhaschen” چگونه برای توصیف گرفتن، قاپیدن، به چنگ آوردن، متوجه شدن، شکار کردن و به دست آوردن اطلاعات در زمینههای مختلف استفاده میشود.
Bei der Jagd fixiert die Katze ihre Beute.
هنگام شکار گربه به طعمهاش خیره میشود.
Libellen erhaschen ihre Beute im Fluge.
سنجاقکها طعمه خود را در هوا می قاپند.
Der Wolf zerfleischt seine Beute.
گرگ شکارش را تکه پاره میکند.
der Bildschirm
مانیتور و نمایشگر
die Boulevardzeitung
کلمه “die Boulevardzeitung” به زبان آلمانی به معنای “روزنامه زرد” یا “روزنامه عامهپسند” است. این نوع روزنامهها معمولاً بر روی اخبار جنجالی، شایعات، زندگی شخصی افراد مشهور و مطالب سرگرمکننده تمرکز دارند.
روزنامه زرد
معنی: نوعی روزنامه که بر روی اخبار جنجالی و شایعات تمرکز دارد.
“Die Boulevardzeitung veröffentlichte eine sensationelle Schlagzeile über den Skandal.”
روزنامه زرد یک تیتر جنجالی درباره رسوایی منتشر کرد.
روزنامه عامهپسند
معنی: روزنامهای که برای جذب مخاطبان وسیعتر و با محتوای سبکتر طراحی شده است.
“Die Boulevardzeitung enthält viele Bilder und kurze Artikel.”
روزنامه عامهپسند شامل تصاویر زیاد و مقالات کوتاه است.
اخبار جنجالی
معنی: اخباری که هدفشان جلب توجه و ایجاد هیجان است.
“Die Boulevardzeitung berichtet regelmäßig über das Privatleben von Prominenten.”
روزنامه زرد به طور منظم درباره زندگی خصوصی افراد مشهور گزارش میدهد.
تیترهای جذاب
معنی: تیترهایی که برای جلب توجه خوانندگان طراحی شدهاند.
“Die Boulevardzeitung hat oft provokante und reißerische Überschriften.”
روزنامه زرد اغلب تیترهای تحریکآمیز و جذاب دارد.
مطالب سرگرمکننده
معنی: محتوایی که هدفش سرگرم کردن خوانندگان است.
“Die Boulevardzeitung bietet viele Rätsel und Unterhaltungsspalten.”
روزنامه عامهپسند شامل معماها و ستونهای سرگرمکننده زیادی است.
شایعات
معنی: اخبار یا اطلاعات غیرمستند که ممکن است نادرست باشند.
“Die Boulevardzeitung verbreitet oft Gerüchte über bekannte Persönlichkeiten.”
روزنامه زرد اغلب شایعاتی درباره افراد مشهور منتشر میکند.
داستانهای هیجانانگیز
معنی: داستانها و مقالاتی که با هدف ایجاد هیجان و سرگرمی نوشته شدهاند.
“Die Boulevardzeitung hat eine spannende Geschichte über ein geheimes Treffen veröffentlicht.”
روزنامه عامهپسند یک داستان هیجانانگیز درباره یک ملاقات مخفیانه منتشر کرده است.
این مثالها نشان میدهند که “die Boulevardzeitung” چگونه برای توصیف روزنامه زرد، روزنامه عامهپسند، اخبار جنجالی، تیترهای جذاب، مطالب سرگرمکننده، شایعات و داستانهای هیجانانگیز در زمینههای مختلف استفاده میشود.