15 Flashcards
die Entdeckung
die Entdeckung به معنای “کشف” یا “یافتن” است و به عنوان یک اسم (Nomen) در زبان آلمانی استفاده میشود. این واژه برای بیان عمل پیدا کردن چیزی که قبلاً ناشناخته یا پنهان بوده، به کار میرود.
🥬 ۱. برای بیان عمل کشف:
★★★
Die Entdeckung Amerikas durch Christoph Kolumbus war ein historisches Ereignis.
کشف آمریکا توسط کریستف کلمب یک رویداد تاریخی بود.
★★★
Die Entdeckung eines neuen Planeten hat die Wissenschaftler begeistert.
کشف یک سیاره جدید دانشمندان را هیجانزده کرده است.
★★★
Durch die Entdeckung von Penicillin wurde die Medizin revolutioniert.
با کشف پنیسیلین، پزشکی دچار انقلاب شد.
★★★
Die Entdeckung der Schwerkraft wird Isaac Newton zugeschrieben.
کشف جاذبه به ایزاک نیوتن نسبت داده میشود.
🥬 ۲. برای بیان یافتن چیزی که قبلاً ناشناخته یا پنهان بوده:
★★★
Die Entdeckung eines verborgenen Schatzes machte ihn reich.
کشف یک گنج پنهان او را ثروتمند کرد.
★★★
Ihre Entdeckung des Fehlers half, das Problem zu lösen.
کشف خطا توسط او به حل مشکل کمک کرد.
★★★
Die Entdeckung neuer Beweise änderte den Verlauf des Prozesses.
کشف مدارک جدید مسیر پرونده را تغییر داد.
★★★
Die Entdeckung von Öl in dieser Region führte zu einem wirtschaftlichen Aufschwung.
کشف نفت در این منطقه به رونق اقتصادی منجر شد.
استفادههای رایج:
🍎 die Entdeckung: به عنوان اسم برای بیان عمل کشف
Die Entdeckung Amerikas durch Christoph Kolumbus war ein historisches Ereignis.
کشف آمریکا توسط کریستف کلمب یک رویداد تاریخی بود.
🍎 die Entdeckung: برای بیان یافتن چیزی که قبلاً ناشناخته یا پنهان بوده
Die Entdeckung eines verborgenen Schatzes machte ihn reich.
کشف یک گنج پنهان او را ثروتمند کرد.
das Entwicklungsland
das Entwicklungsland به معنای “کشور در حال توسعه” است و به عنوان یک اسم (Nomen) در زبان آلمانی استفاده میشود. این واژه برای اشاره به کشورهایی به کار میرود که هنوز در مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی هستند و معمولاً درآمد سرانه پایینتری نسبت به کشورهای توسعهیافته دارند.
🥬 ۱. برای اشاره به کشورهای در حال توسعه:
★★★
Viele Entwicklungsländer kämpfen mit Armut und mangelnder Bildung.
بسیاری از کشورهای در حال توسعه با فقر و کمبود آموزش دست و پنجه نرم میکنند.
★★★
Die Wirtschaft von Entwicklungslandern wächst oft schneller als die von Industrieländern.
اقتصاد کشورهای در حال توسعه اغلب سریعتر از اقتصاد کشورهای صنعتی رشد میکند.
★★★
Entwicklungslandern benötigen Unterstützung bei der Infrastrukturentwicklung.
کشورهای در حال توسعه نیاز به حمایت در توسعه زیرساختها دارند.
★★★
Viele Hilfsorganisationen arbeiten in Entwicklungslandern, um die Lebensbedingungen zu verbessern.
بسیاری از سازمانهای خیریه در کشورهای در حال توسعه فعالیت میکنند تا شرایط زندگی را بهبود بخشند.
🥬 ۲. برای بحث در مورد چالشها و فرصتها:
★★★
Bildung ist der Schlüssel zur Entwicklung in jedem Entwicklungsland.
آموزش کلید توسعه در هر کشور در حال توسعه است.
★★★
Entwicklungslandern stehen vor großen Herausforderungen wie Umweltverschmutzung und Klimawandel.
کشورهای در حال توسعه با چالشهای بزرگی مانند آلودگی محیط زیست و تغییرات آب و هوایی مواجه هستند.
★★★
Die Förderung von nachhaltiger Landwirtschaft kann Entwicklungslandern helfen, ihre Ernährungssicherheit zu erhöhen.
ترویج کشاورزی پایدار میتواند به کشورهای در حال توسعه کمک کند تا امنیت غذایی خود را افزایش دهند.
★★★
Investitionen in erneuerbare Energien können Entwicklungslandern langfristig helfen.
سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر میتواند به کشورهای در حال توسعه در بلندمدت کمک کند.
استفادههای رایج:
🍎 das Entwicklungsland: به عنوان اسم برای اشاره به کشورهای در حال توسعه
Viele Entwicklungsländer kämpfen mit Armut und mangelnder Bildung.
بسیاری از کشورهای در حال توسعه با فقر و کمبود آموزش دست و پنجه نرم میکنند.
🍎 das Entwicklungsland: برای بحث در مورد چالشها و فرصتها
Bildung ist der Schlüssel zur Entwicklung in jedem Entwicklungsland.
آموزش کلید توسعه در هر کشور در حال توسعه است.
das Gremium
das Gremium
به معنای “هیئت” یا “کمیته” است و به عنوان یک اسم
(Nomen) در زبان آلمانی استفاده میشود. این واژه برای اشاره به گروهی از افراد که
برای انجام یک وظیفه خاص یا اتخاذ تصمیمات مهم گرد هم میآیند، به کار میرود.
🥬 ۱. برای اشاره به گروههای تصمیمگیرنده یا مشورتی:
★★★
Das Gremium hat beschlossen, die Sitzung zu verschieben.
هیئت تصمیم گرفت جلسه را به تعویق بیندازد.
★★★
In unserem Unternehmen gibt es ein Gremium, das sich mit Umweltfragen beschäftigt.
در شرکت ما یک کمیته وجود دارد که به مسائل زیستمحیطی میپردازد.
★★★
Das Gremium besteht aus Experten verschiedener Fachgebiete.
هیئت از کارشناسان رشتههای مختلف تشکیل شده است.
★★★
Das Gremium wird regelmäßig über die Fortschritte des Projekts informiert.
هیئت به طور منظم در مورد پیشرفتهای پروژه مطلع میشود.
🥬 ۲. برای بیان وظایف و مسئولیتهای یک هیئت:
★★★
Das Gremium ist für die Überwachung der Finanzen verantwortlich.
هیئت مسئول نظارت بر امور مالی است.
★★★
Das Gremium hat die Aufgabe, Empfehlungen für die Geschäftsführung zu erarbeiten.
وظیفه هیئت ارائه توصیههایی به مدیریت است.
★★★
Das Gremium trifft sich einmal im Monat, um wichtige Entscheidungen zu treffen.
هیئت هر ماه یک بار برای اتخاذ تصمیمات مهم ملاقات میکند.
★★★
Das Gremium bewertet die Bewerbungen und wählt die besten Kandidaten aus.
هیئت درخواستها را بررسی کرده و بهترین نامزدها را انتخاب میکند.
استفادههای رایج:
🍎 das Gremium: به عنوان اسم برای اشاره به گروههای تصمیمگیرنده یا مشورتی
Das Gremium hat beschlossen, die Sitzung zu verschieben.
هیئت تصمیم گرفت جلسه را به تعویق بیندازد.
🍎 das Gremium: برای بیان وظایف و مسئولیتهای یک هیئت
Das Gremium ist für die Überwachung der Finanzen verantwortlich.
هیئت مسئول نظارت بر امور مالی است.
das Industrieland
das Industrieland به معنای “کشور صنعتی” است و به عنوان یک اسم (Nomen) در زبان آلمانی استفاده میشود. این واژه برای اشاره به کشورهایی به کار میرود که دارای اقتصاد پیشرفته، زیرساختهای توسعهیافته و سطح بالایی از صنعتیسازی هستند.
🥬 ۱. برای اشاره به کشورهای توسعهیافته و صنعتی:
★★★
Deutschland ist ein bedeutendes Industrieland in Europa.
آلمان یک کشور صنعتی مهم در اروپا است.
★★★
Industrieländer haben in der Regel einen höheren Lebensstandard.
کشورهای صنعتی معمولاً استاندارد زندگی بالاتری دارند.
★★★
Japan und die USA sind führende Industrieländer in der Weltwirtschaft.
ژاپن و آمریکا از کشورهای صنعتی پیشرو در اقتصاد جهان هستند.
★★★
Industrieländer spielen eine wichtige Rolle in der globalen Technologieentwicklung.
کشورهای صنعتی نقش مهمی در توسعه فناوری جهانی دارند.
🥬 ۲. برای بحث در مورد ویژگیها و چالشهای کشورهای صنعتی:
★★★
Industrieländer haben oft einen hohen Energieverbrauch.
کشورهای صنعتی معمولاً مصرف انرژی بالایی دارند.
★★★
Die Umweltschutzmaßnahmen in Industrieländern sind oft strenger.
اقدامات حفاظت از محیط زیست در کشورهای صنعتی اغلب سختگیرانهتر هستند.
★★★
Industrieländer müssen sich mit den Auswirkungen der Globalisierung auseinandersetzen.
کشورهای صنعتی باید با تأثیرات جهانی شدن مقابله کنند.
★★★
Der demografische Wandel stellt viele Industrieländer vor Herausforderungen.
تغییرات جمعیتی برای بسیاری از کشورهای صنعتی چالشهایی ایجاد میکند.
استفادههای رایج:
🍎 das Industrieland: به عنوان اسم برای اشاره به کشورهای توسعهیافته و صنعتی
Deutschland ist ein bedeutendes Industrieland in Europa.
آلمان یک کشور صنعتی مهم در اروپا است.
🍎 das Industrieland: برای بحث در مورد ویژگیها و چالشهای کشورهای صنعتی
Industrieländer haben oft einen hohen Energieverbrauch.
کشورهای صنعتی معمولاً مصرف انرژی بالایی دارند.
die Erweiterung
die Erweiterung
به معنای “گسترش” یا “توسعه” است و به عنوان یک اسم
(Nomen) در زبان آلمانی استفاده میشود. این واژه برای اشاره به فرآیند یا نتیجه افزایش اندازه، دامنه، یا ظرفیت یک چیز به کار میرود.
🥬 ۱. برای اشاره به گسترش یا توسعه فیزیکی:
★★★
Die Erweiterung des Flughafens wird zwei Jahre dauern.
گسترش فرودگاه دو سال طول خواهد کشید.
★★★
Wir planen die Erweiterung unseres Hauses.
ما قصد داریم خانه خود را گسترش دهیم.
★★★
Die Firma investiert in die Erweiterung ihrer Produktionsanlagen.
شرکت در حال سرمایهگذاری برای گسترش تأسیسات تولیدی خود است.
★★★
Die Erweiterung der Straße wird den Verkehr verbessern.
گسترش جاده باعث بهبود ترافیک خواهد شد.
🥬 ۲. برای اشاره به گسترش یا توسعه مفهومی:
★★★
Die Erweiterung des Wissens ist ein kontinuierlicher Prozess.
گسترش دانش یک فرآیند پیوسته است.
★★★
Die Software hat eine neue Erweiterung erhalten.
این نرمافزار یک افزونه جدید دریافت کرده است.
★★★
Die Erweiterung des Angebots hat zu mehr Kunden geführt.
گسترش پیشنهادات به افزایش مشتریان منجر شده است.
★★★
Die Schule plant die Erweiterung ihrer Bildungsprogramme.
مدرسه قصد دارد برنامههای آموزشی خود را گسترش دهد.
استفادههای رایج:
🍎 die Erweiterung: به عنوان اسم برای اشاره به گسترش یا توسعه فیزیکی
Die Erweiterung des Flughafens wird zwei Jahre dauern.
گسترش فرودگاه دو سال طول خواهد کشید.
🍎 die Erweiterung: برای اشاره به گسترش یا توسعه مفهومی
Die Erweiterung des Wissens ist ein kontinuierlicher Prozess.
گسترش دانش یک فرآیند پیوسته است.
die Komponente
nachhaltig
der Nachfolgler
der Posten
die Rahmenbedingung
seitens
die Stellungnahme
die Vereinbarung
die Subvention
die Tendenz
zurücktreten
vereinigen
der Konflikt
vorgeben
die Zone
zurückgreifen
dienen vs bedienen
🍎🍎🍎 1. dienen (خدمت کردن، مفید بودن)
صرف فعل “dienen”
ماضی نقلی (Perfekt): hat gedient
گذشته ساده (Präteritum): diente
بیشتر به معنای خدمت کردن به عنوان یک هدف یا در جهت یک هدف خاص است.
این فعل میتواند به معنای خدمت کردن به کسی یا چیزی و یا انجام کاری به عنوان بخشی از یک وظیفه باشد.
معمولاً به معنای کمک کردن یا مفید بودن برای کسی یا چیزی است.
★★★
Er hat dem Land viele Jahre gedient.
او سالهای زیادی به کشور خدمت کرده است.
★★★
Dieses Gerät dient zur Messung der Temperatur.
این دستگاه برای اندازهگیری دما مفید است.
★★★
Der Hund dient als Blindenführhund.
این سگ به عنوان سگ راهنمای نابینایان خدمت میکند.
★★★
Diese Regel dient dem Schutz der Arbeitnehmer.
این قانون به محافظت از کارکنان خدمت میکند.
🍎🍎🍎 2. bedienen (سرویس دادن، کار کردن با دستگاه)
صرف فعل “bedienen”
ماضی نقلی (Perfekt): hat bedient
گذشته ساده (Präteritum): bediente
به معنای سرویس دادن به افراد یا کار کردن با دستگاهها و ماشینآلات است.
این فعل بیشتر در زمینههای خدماتی استفاده میشود، مانند خدمت کردن به مشتریان در رستوران یا کار کردن با دستگاهها.
★★★
Der Kellner bedient die Gäste im Restaurant.
گارسون به مهمانان در رستوران سرویس میدهد.
★★★
Kannst du diese Maschine bedienen?
آیا میتوانی با این دستگاه کار کنی؟
★★★
Das Personal bedient die Kunden immer freundlich.
پرسنل همیشه با مهربانی به مشتریان سرویس میدهند.
★★★
Er hat gelernt, wie man das neue Computersystem bedient.
او یاد گرفته است که چگونه با سیستم کامپیوتری جدید کار کند.
تفاوتها
🍒 dienen به معنای خدمت کردن یا مفید بودن است و برای توصیف خدمت یا کمک به کسی یا چیزی استفاده میشود. همچنین میتواند به معنای داشتن یک هدف یا عملکرد خاص باشد.
مثال: Er hat dem Land viele Jahre gedient. (او سالهای زیادی به کشور خدمت کرده است.)
مثال: Dieses Gerät dient zur Messung der Temperatur. (این دستگاه برای اندازهگیری دما مفید است.)
🍒 bedienen به معنای سرویس دادن یا خدمت کردن است و بیشتر در زمینههای خدماتی و کار با دستگاهها استفاده میشود. این فعل میتواند به معنای خدمت کردن به مشتریان یا کار کردن با دستگاهها و ماشینآلات باشد.
مثال: Der Kellner bedient die Gäste im Restaurant. (گارسون به مهمانان در رستوران سرویس میدهد.)
مثال: Kannst du diese Maschine bedienen? (آیا میتوانی با این دستگاه کار کنی؟)
🍋مقایسه
dienen: خدمت کردن، مفید بودن، داشتن یک هدف خاص.
Er hat dem Land viele Jahre gedient. (او سالهای زیادی به کشور خدمت کرده است.)
Der Hund dient als Blindenführhund. (این سگ به عنوان سگ راهنمای نابینایان خدمت میکند.)
bedienen: سرویس دادن، کار کردن با دستگاهها، خدمت کردن به مشتریان.
Der Kellner bedient die Gäste im Restaurant. (گارسون به مهمانان در رستوران سرویس میدهد.)
Kannst du diese Maschine bedienen? (آیا میتوانی با این دستگاه کار کنی؟)
besetzen
verstärken
der Einsatz
der Widerstand
abziehen
die Anordnung
die Bundeswehr
der Befehl
befreien
befreien (آزاد کردن)
صرف فعل “befreien”
ماضی نقلی (Perfekt): hat befreit
گذشته ساده (Präteritum): befreite
به معنای آزاد کردن یا رها کردن کسی یا چیزی از یک وضعیت ناپسند یا محدود کننده است. این فعل معمولاً برای توصیف آزاد کردن از زندان، درد، یا هر نوع محدودیتی استفاده میشود.
★★★
Die Soldaten haben die Geiseln befreit.
سربازان گروگانها را آزاد کردند.
★★★
Er wurde von seinen Sorgen befreit.
او از نگرانیهایش آزاد شد.
★★★
Sie hat das Tier aus der Falle befreit.
او حیوان را از تله آزاد کرد.
★★★
Die Stadt wurde von den Besatzungstruppen befreit.
شهر از نیروهای اشغالگر آزاد شد.
der Betracht
eingreifen
der Offizier
das Gewehr
die Truppe
der Übergang
vernichten
die Aktie
die Aktiengesellschaft
der Gesellschafter
erzeugen
der Anteil
der Konzern
der Handel
der Fortschritt
die Investition
ökonomisch
vorsehen
der Standort vs. der Ort vs. der Vorort
🍎🍎🍎 1. der Standort (موقعیت، مکان)
Standort به معنای مکان یا موقعیت است و به نقطه یا محل مشخصی اشاره دارد که معمولاً با فعالیتهای خاصی مرتبط است، مانند موقعیت یک شرکت، کارخانه، یا حتی یک دستگاه.
★★★
Der Standort der Firma ist in Berlin.
موقعیت شرکت در برلین است.
★★★
Dieser Standort eignet sich gut für das neue Einkaufszentrum.
این مکان برای مرکز خرید جدید مناسب است.
★★★
Der Standort des neuen Flughafens wurde nach langen Diskussionen entschieden.
موقعیت فرودگاه جدید پس از بحثهای طولانی مشخص شد.
★★★
Die Firma hat mehrere Standorte in Deutschland.
این شرکت چندین موقعیت در آلمان دارد.
🍎🍎🍎 2. der Ort (مکان، محل)
به معنای مکان یا محل است و به هر نقطه جغرافیایی یا محلی اشاره دارد که مردم میتوانند به آن مراجعه کنند. این واژه عمومیتر است و میتواند به شهر، روستا، نقطه خاصی در یک شهر، یا حتی یک مکان خاص در طبیعت اشاره داشته باشد.
★★★
Das ist der Ort, an dem wir uns getroffen haben.
این همان مکانی است که ما در آن ملاقات کردیم.
★★★
Sie wohnt in einem kleinen Ort in den Alpen.
او در یک روستای کوچک در آلپ زندگی میکند.
★★★
Der Ort des Unfalls war schwer zugänglich.
محل حادثه دسترسی سختی داشت.
★★★
Es gibt viele schöne Orte in dieser Stadt.
در این شهر مکانهای زیبای زیادی وجود دارد.
🍎🍎🍎 3. der Vorort (حومه، حومه شهر)
معانی و استفادهها
Vorort به معنای حومه یا حومه شهر است و به مناطقی اشاره دارد که در اطراف و نزدیک به شهرهای بزرگ قرار دارند. این مناطق معمولاً مسکونی هستند و مردم از آنها برای زندگی و رفت و آمد به شهر اصلی استفاده میکنند.
★★★
Er wohnt in einem Vorort von Hamburg.
او در یکی از حومههای هامبورگ زندگی میکند.
★★★
Die Vororte sind oft ruhiger als das Stadtzentrum.
حومهها معمولاً آرامتر از مرکز شهر هستند.
★★★
Viele Menschen ziehen in die Vororte, um dem Lärm der Stadt zu entkommen.
بسیاری از مردم به حومهها نقل مکان میکنند تا از سر و صدای شهر دور شوند.
★★★
Der Vorort hat gute Verkehrsverbindungen zum Stadtzentrum.
این حومه ارتباطات حمل و نقل خوبی به مرکز شهر دارد.
تفاوتها
🍒 Standort به معنای موقعیت یا مکان خاصی است که معمولاً با فعالیتهای تجاری یا عملیاتی مرتبط است.
مثال: Der Standort der Firma ist in Berlin. (موقعیت شرکت در برلین است.)
مثال: Dieser Standort eignet sich gut für das neue Einkaufszentrum. (این مکان برای مرکز خرید جدید مناسب است.)
🍒 Ort به معنای مکان یا محل است و میتواند به هر نقطه جغرافیایی یا محلی اشاره داشته باشد.
مثال: Das ist der Ort, an dem wir uns getroffen haben. (این همان مکانی است که ما در آن ملاقات کردیم.)
مثال: Sie wohnt in einem kleinen Ort in den Alpen. (او در یک روستای کوچک در آلپ زندگی میکند.)
🍒 Vorort به معنای حومه یا حومه شهر است و به مناطق مسکونی اطراف شهرهای بزرگ اشاره دارد.
مثال: Er wohnt in einem Vorort von Hamburg. (او در یکی از حومههای هامبورگ زندگی میکند.)
مثال: Die Vororte sind oft ruhiger als das Stadtzentrum. (حومهها معمولاً آرامتر از مرکز شهر هستند.)
🍋 مقایسه
Standort: موقعیت خاص، معمولاً تجاری یا عملیاتی.
Der Standort der Firma ist in Berlin. (موقعیت شرکت در برلین است.)
Ort: مکان یا محل عمومی.
Das ist der Ort, an dem wir uns getroffen haben. (این همان مکانی است که ما در آن ملاقات کردیم.)
Vorort: حومه شهر، مناطق مسکونی اطراف شهرهای بزرگ.
Er wohnt in einem Vorort von Hamburg. (او در یکی از حومههای هامبورگ زندگی میکند.)
der Aktionär
der/die Vorsitzende
das Wachstum
die Anleihe
der Aufsichtsrat
das Defizit
ausdehnen
die Fusion
der Bilanz
erschöpfen
der Fonds
das Geshäftsjahr
der Geläubiger
die Konjuktur
die Herstellung
der Konsument
die Kooperation
die Rezession
der Rückgang
das Plus
der Rohstoff
der Schuldner
der Sektor