14 Flashcards
die Vorgaben
(دستورالعملها، الزامات)
حالت جمع: die Vorgaben
معانی و استفادهها
Vorgaben به معنای دستورالعملها، الزامات یا معیارهایی است که برای انجام یک کار یا رسیدن به یک هدف مشخص تعیین میشوند. این واژه معمولاً به مجموعهای از قوانین یا رهنمودها اشاره دارد که باید رعایت شوند.
مثالها
★★★
Die neuen Vorgaben für das Projekt sind sehr streng.
دستورالعملهای جدید برای پروژه بسیار سختگیرانه هستند.
★★★
Wir müssen die Vorgaben des Kunden erfüllen.
ما باید الزامات مشتری را رعایت کنیم.
★★★
Die Vorgaben der Regierung für den Umweltschutz sind klar definiert.
الزامات دولت برای حفاظت از محیط زیست بهطور واضح تعریف شدهاند.
★★★
Es gibt genaue Vorgaben, wie der Bericht geschrieben werden soll.
دستورالعملهای دقیقی وجود دارد که چگونه گزارش باید نوشته شود.
★★★
Die Mitarbeiter müssen sich an die internen Vorgaben halten.
کارکنان باید به دستورالعملهای داخلی پایبند باشند.
تفاوت با واژههای مرتبط
Regeln (قوانین): به مجموعهای از دستورالعملها یا قوانین عمومیتر اشاره دارد که برای حفظ نظم و ترتیب استفاده میشود.
مثال: Die Regeln des Spiels sind einfach zu verstehen. (قوانین بازی آسان قابل فهم هستند.)
Richtlinien (رهنمودها): به مجموعهای از توصیهها یا رهنمودها اشاره دارد که راهنمایی برای انجام یک کار یا تصمیمگیری ارائه میدهند.
مثال: Die Richtlinien für die Sicherheit am Arbeitsplatz müssen beachtet werden. (رهنمودهای ایمنی در محل کار باید رعایت شوند.)
Vorgaben (دستورالعملها، الزامات): به الزامات و معیارهای خاصی اشاره دارد که باید در یک پروژه، کار یا فرآیند خاص رعایت شوند.
مثال: Die technischen Vorgaben für das Bauprojekt sind sehr detailliert. (الزامات فنی برای پروژه ساختمانی بسیار دقیق هستند.)
مقایسه
Die neuen Vorgaben für das Projekt sind sehr streng. (دستورالعملهای جدید برای پروژه بسیار سختگیرانه هستند.)
Die Regeln des Spiels sind einfach zu verstehen. (قوانین بازی آسان قابل فهم هستند.)
Die Richtlinien für die Sicherheit am Arbeitsplatz müssen beachtet werden. (رهنمودهای ایمنی در محل کار باید رعایت شوند.)
این مثالها نشان میدهند که چگونه واژه Vorgaben در موقعیتهای مختلف استفاده میشود و معانی آن در مقایسه با واژههای مرتبط چیست.
Besteuerung vs. Steuer
🍎🍎🍎 1. Besteuerung (مالیاتبندی، فرآیند اخذ مالیات)
معانی و استفادهها
Besteuerung به معنای فرآیند اخذ مالیات یا سیستم مالیاتبندی است. این کلمه بیشتر به خود عمل مالیاتبندی و قوانین و مقررات مربوط به آن اشاره دارد.
مثالها
★★★
Die Besteuerung von Einkommen ist in jedem Land unterschiedlich.
مالیاتبندی درآمد در هر کشور متفاوت است.
★★★
Die Regierung plant eine Reform der Besteuerung.
دولت برنامهریزی برای اصلاح مالیاتبندی دارد.
★★★
Die Besteuerung von Luxusgütern ist höher als die von Grundnahrungsmitteln.
مالیاتبندی کالاهای لوکس بیشتر از کالاهای اساسی است.
🍎🍎🍎🍎 2. Steuer (مالیات)
معانی و استفادهها
Steuer به معنای مالیات است و به مقدار پولی اشاره دارد که افراد یا شرکتها به دولت پرداخت میکنند. این کلمه بیشتر به خود مبلغ مالیات اشاره دارد.
مثالها
★★★
Jeder muss jährlich seine Steuer bezahlen.
هر کسی باید سالانه مالیات خود را پرداخت کند.
★★★
Die Mehrwertsteuer in Deutschland beträgt 19%.
مالیات بر ارزش افزوده در آلمان 19 درصد است.
★★★
Er hat seine Steuern pünktlich gezahlt.
او مالیاتهای خود را به موقع پرداخت کرده است.
تفاوتها
Besteuerung به فرآیند و سیستم مالیاتبندی اشاره دارد.
مثال: Die Besteuerung von Unternehmen wurde in den letzten Jahren verändert. (سیستم مالیاتبندی شرکتها در سالهای اخیر تغییر کرده است.)
Steuer به مقدار مالیات پرداختی اشاره دارد.
مثال: Die Steuern sind in diesem Jahr gestiegen. (مالیاتها در این سال افزایش یافتهاند.)
مقایسه
Die Besteuerung von Einkommen ist in jedem Land unterschiedlich. (مالیاتبندی درآمد در هر کشور متفاوت است.)
Jeder muss jährlich seine Steuer bezahlen. (هر کسی باید سالانه مالیات خود را پرداخت کند.)
der Ablauf
der Amfang
der Beginn
beteiligen
das Ereignis
gelingen
hingehen
hinweisen
die Karte
künstlerisch
kulturell
der Schuss
stattfinden
die Veranstaltung
vorhanden
abbrechen
abhalten
anwesend
außergewöhnlich
bedeutsam
die Besonderheit
die Durchführung
der Höhepunkt
losgehen
das Motto
die Teilnehme
der Tipp
der Veranstalter
verfallen
verlegen
zu Gunsten
der Anlass
die Stimmung
bevorstehen
der Empfang
schreiten
das Vergnügen
weggehen
die Ausstellung
abbilden
ästhetisch
ausstellen
bemerkenswert (adj)
der Betrachter
die Betrachtung
der Entwurf
errichten
die Gestaltung
das Kunstwerk
die Moderne
die Säule
der Stil
der Vorderground
auftreten
der Auftritt
berühmt
die Bühne
darstellen
erscheinen
klingen
die Szene
aufführen
die Aufführung
das Ensemble
entgehen
flüstern
gespannt
die Handlung
inszenierung
der Klang
die Premiere
die Probe
die Umsetzung
die Aufnahme
aufnehmen
ausmachen
der Bericht
die Platte
der Erzähler
der Hörer
kommentieren
medial
das Medium
die Meldung
die Serie
die Sendung
die Übertragung
werben
der Absatz
der Abschnitt
der Aufbau
die Ausgabe
der Band
volume
berichten
die Darstellung
etc.
et cetera
inhaltlich
der Leser
das Kapitel vs. das Kapital
🍎🍎🍎 1. das Kapitel (فصل)
معانی و استفادهها
Kapitel به معنای فصل است و به بخشهای مختلف یک کتاب یا یک تقسیمبندی در یک داستان یا نوشته اشاره دارد.
مثالها
★★★
Das erste Kapitel des Buches ist sehr spannend.
فصل اول کتاب بسیار هیجانانگیز است.
★★★
Ich habe gerade das letzte Kapitel gelesen.
من همین الان فصل آخر را خواندم.
★★★
Jedes Kapitel behandelt ein anderes Thema.
هر فصل به موضوعی متفاوت میپردازد.
★★★
Dieses Kapitel war schwer zu verstehen.
این فصل سخت بود که درک شود.
🍎🍎🍎 2. das Kapital (سرمایه)
معانی و استفادهها
Kapital به معنای سرمایه است و به مقدار پول یا منابع مالی اشاره دارد که برای سرمایهگذاری یا راهاندازی یک کسب و کار استفاده میشود.
مثالها
★★★
Er hat viel Kapital in das neue Unternehmen investiert.
او سرمایه زیادی در شرکت جدید سرمایهگذاری کرده است.
★★★
Das Unternehmen benötigt zusätzliches Kapital für die Expansion.
شرکت به سرمایه اضافی برای توسعه نیاز دارد.
★★★
Sein Kapital hat sich im letzten Jahr verdoppelt.
سرمایه او در سال گذشته دو برابر شده است.
★★★
Ohne ausreichendes Kapital kann das Projekt nicht gestartet werden.
بدون سرمایه کافی پروژه نمیتواند شروع شود.
تفاوتها
Kapitel به بخش یا فصلهای یک کتاب یا نوشته اشاره دارد.
مثال: Ich habe das erste Kapitel des Romans gelesen. (من فصل اول رمان را خواندهام.)
Kapital به منابع مالی یا سرمایه اشاره دارد.
مثال: Er hat sein Kapital in Aktien angelegt. (او سرمایهاش را در سهام سرمایهگذاری کرده است.)
مقایسه
Das Kapitel des Buches war sehr interessant. (فصل کتاب بسیار جالب بود.)
Er hat sein Kapital verdoppelt. (او سرمایهاش را دو برابر کرده است.)
das Medium
die Quelle
umfassen
verbreiten
der Verlag
die Auflage
aufschlagen
ausführlich
auslegen
der Bestand
der Dichter
die Eintragung
erregen
die Erzählung
narration, Story
das Faktum
das Gedicht
das Gerücht
herausgeben
hervorheben
der Kommentar
der Kritiker
das Märchen
der Mythos
schildern
die Spalte
der Spruch
die Tageszeitung
die Umfrage
verfasssen
verlegen
vortragen
widmen
die Zeile
das Zitat
der Angriff
der Lauf
starten vs.
anfangen vs.
beginnen
تفاوتها
🍒 starten بیشتر برای وسایل نقلیه، ماشینآلات و رویدادها استفاده میشود و میتواند به معنای راهاندازی یا شروع کردن باشد.
مثال: Das Flugzeug ist gestartet. (هواپیما شروع به حرکت کرد.)
مثال: Er hat den Computer gestartet. (او کامپیوتر را راهاندازی کرد.)
🍒 anfangen به معنای شروع کردن یک فعالیت یا فرآیند است و بیشتر در مکالمات روزمره استفاده میشود.
مثال: Wann fängt der Film an? (فیلم کی شروع میشود؟)
مثال: Ich habe angefangen, ein neues Buch zu lesen. (من شروع به خواندن یک کتاب جدید کردهام.)
🍒 beginnen به معنای آغاز کردن است و بیشتر برای فعالیتهای رسمیتر و زمانبندیشده استفاده میشود.
مثال: Das Konzert beginnt um 20 Uhr. (کنسرت ساعت ۲۰ آغاز میشود.)
مثال: Der Kurs beginnt nächste Woche. (کلاس هفته آینده آغاز میشود.)
🍎🍎🍎1. starten (شروع کردن، راهاندازی کردن)
صرف فعل “starten”
ماضی نقلی (Perfekt): ist gestartet / hat gestartet
گذشته ساده (Präteritum): startete
🥬 شروع کردن (معمولاً برای وسایل نقلیه، رویدادها)
★★★شروع کردن
Das Flugzeug ist pünktlich gestartet.
هواپیما به موقع شروع به حرکت کرد.
🥬 راهاندازی کردن (برای ماشینآلات، کامپیوترها)
★★★راهاندازی کردن
Er hat den Computer neu gestartet.
او کامپیوتر را دوباره راهاندازی کرد.
★★★
Das Rennen startet um 10 Uhr.
مسابقه ساعت ۱۰ شروع میشود.
★★★
Wir haben das Projekt letzte Woche gestartet.
ما پروژه را هفته گذشته شروع کردیم.
★★★
Er startete die Maschine mit einem Knopfdruck.
او ماشین را با فشار دادن یک دکمه راهاندازی کرد.
🍎🍎🍎2. anfangen (شروع کردن)
صرف فعل “anfangen”
ماضی نقلی (Perfekt): hat angefangen
گذشته ساده (Präteritum): fing an
🥬 شروع کردن (برای فعالیتهای عمومی)
★★★شروع کردن
Wann fängt der Film an?
فیلم کی شروع میشود؟
★★★
Ich habe angefangen, ein neues Buch zu lesen.
من شروع به خواندن یک کتاب جدید کردهام.
★★★
Wir fangen morgen mit den Vorbereitungen an.
ما از فردا با آمادهسازیها شروع میکنیم.
★★★
Sie fing an zu weinen, als sie die Nachricht hörte.
او وقتی خبر را شنید شروع به گریه کرد.
🍎🍎🍎 3. beginnen (آغاز کردن)
صرف فعل “beginnen”
ماضی نقلی (Perfekt): hat begonnen
گذشته ساده (Präteritum): begann
🥬 آغاز کردن (معمولاً برای فعالیتهای رسمیتر و زمانبندیشده)
★★★آغاز کردن
Das Konzert beginnt um 20 Uhr.
کنسرت ساعت ۲۰ آغاز میشود.
★★★
Er hat begonnen, für die Prüfung zu lernen.
او شروع به مطالعه برای امتحان کرده است.
★★★
Der Kurs beginnt nächste Woche.
کلاس هفته آینده آغاز میشود.
★★★
Sie begann ihre Rede mit einem Zitat.
او سخنرانی خود را با یک نقل قول آغاز کرد.
wagen
die Anstrengung