B1 - 1.2.13 Flashcards
Lektion 13 | Missverständnis
Dialekt
der
the dialect
1 لهجه گویش محلی
Durchsage
اطلاعیه
die
the announcement
کاربرد واژه Durchsage
Durchsage به معنای یک اطلاعیه یا اعلامیه عمومی است که بهمنظور آگاهسازی عمومی انجام میشود. Durchsage ممکن است از طریق رادیو، تلویزیون یا بلندگو در یک مکان عمومی پخش شود. مثال:
“eine Durchsage der Kriminalpolizei” (اطلاعیه پلیس جنایی)
Missverständnis
das
the misunderstanding
سوءتفاهم
missverstehen
to misunderstand
1 بد فهمیدن درست نفهمیدن، دچار سوءتفاهم شدن، بد برداشت کردن
Sie missversteht mich absichtlich.
2. او عمداً (منظور) من را بد برداشت میکند.
durcheinander reden
to talk in a messy way
1 بی نظم در هم، غر و قاطی
صحبت کردن
aus diesem Grund
for this reason, that’s why
به این دلیل
Amt
das
the office, the agency
Standesamt
das
the civil registry office
1 اداره ثبت احوال محضرخانه، دفتر ثبت اسناد
Anwalt
der
the lawyer
وکیل
Rechtsanwalt
der
the lawyer
وکیل حقوقی وکیل
Beamte
der
the official, the functionary
1 کارمند کارمند رسمی
Datei
the data file
1 فایل (کامپیوتر) داده
abfliegen
to fly away, to leave
از فعل abfliegen برای اشاره به عزیمت یا خروج با هواپیما استفاده میشود. abfliegen در واقع شروع یک مسافرت با هواپیما را نشان میدهد. توجه داشته باشید که نباید از abfliegen برای سفرهای غیر هوایی (قطار، ماشین، پیاده) استفاده کرد.
abfliegen همچنین برای اشاره به لحظه جداشدن هواپیما از زمین (تیکآف) هم استفاده میشود
beißen +jmdn.
to bite
1 گاز گرفتن
besorgen +etw. akkusativ
to procure, to provide, to get
1 گرفتن تهیه کردن
etwas (Akk.) besorgen
چیزی را گرفتن [تهیه کردن]
1. Können Sie mir ein Taxi besorgen?
1. میتوانید برای من یک تاکسی بگیرید؟
2. Sie hat für die Kinder Geschenke besorgt.
2. او برای بچهها هدیه گرفته بود.
3. Soll ich die Eintrittskarten besorgen?
3. آیا باید بلیط ورود بگیرم؟
etwas (Akk.) für jemanden besorgen
چیزی را برای کسی گرفتن
Ich gehe einkaufen. Soll ich für dich etwas besorgen?
من برای خرید میروم. برای تو هم [باید] چیزی بگیرم؟
2 مراقبت کردن
etwas (Akk.) besorgen
از چیزی مراقبت کردن
1. Der Vater besorgt die Blumen.
1. پدر از گلها مراقبت میکند.
2. Sie besorgt die Kinder.
2. او از بچهها مراقبت میکند.
3 انجام دادن رسیدگی کردن
etwas (Akk.) besorgen
چیزی را انجام دادن
Meine Oma hat immer den Haushalt besorgt.
مادربزرگم همیشه کارهای خانه را انجام میداد.