20 Flashcards

0
Q

tomb

A
اسمفعل گذرا
/tum/
• گور،قبر،آرامگاه،مقبره،مزار،مرقد،مدفن
• گور سرباز گمنام، بنای یادبود (برای مردگان مفقود)
• (نادر) دفن کردن
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
1
Q

chairman

A

/ˈtʃɛrmən/
• رئیس،رئیس جلسه،رئیس کمیته،رئیس کمیسیون اسم
• (در جلسه یا کمیته) ریاست کردن اسم
• کسی که معلولان را با صندلی چرخدار حرکت می‌دهد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

artifact

A

/ˈɑrdəfækt/
• چیزی که توسط انسان ساخته شده است (به ویژه ابزار و ظروف و جنگ افزارهای انسان اولیه)،دست ساخت،مصنوع،دست ساز اسم
• (بافت شناسی - مواد یا عوامل خارجی که تصادفا با چیزی که مورد پژوهش و بازبینی می‌باشد مخلوط شده است) ورساخته

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

dust bin

A

• خاکروبه‌دان کنایه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

sewer

A

اسمفعل ناگذرا
/ˈsuːə(r)/
• گنداب راه،زهکشی فاضلاب،لوله کشی فاضلاب،پارگین راه
• گنداب راه داری کردن، فاضلاب راه‌ها را نگهداری کردن
sewer
/ˈsuːə(r)/
• (شخص یا دستگاه) دوزنده،دوختگر،خیاط اسم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

tense

A
/tɛns/
• کشیده،تنگ،تنیده،منقبض صفت
• نگران، دلواپس، ناراحت، عصبی صفت
• نگران کننده، پر تنش صفت
• (آواشناسی) تنیده، سخت صفتآواشناسی
• تنیده شدن یا کردن، کشیده کردن یا شدن، منقبض شدن یا کردن صفت
tense 
/tɛns/
• زمان اسمدستور زبان
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

parliamentary

A

/ˈˌpɑrləˈmɛnt(ə)ri/
• پارلمانی،وابسته به مجلس شورا صفت
• مصوبه‌ی پارلمانی، حکم مجلس شورا صفت
• مشروطه، استوار بر رای اکثریت نمایندگان مجلس صفت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

craft

A

اسمفعل گذرا
/kræft/
• مهارت،کارآمدی،زبردستی،چیره‌دستی،استادی،استادکاری،هنرمندی،صنعتگری،دست‌ورزی،هوتخشی،آمودش
• هنرهای دستی، صنایع دستی، کار دستی، حرفه (در کارهای دستی) ، پیشه‌وری، هوتخش
• صنف، اتحادیه‌ی صنعت‌گران و هنرمندان کارهای دستی، صنف پیشه‌وران، هوتخشان
• حیله‌گری، حیله، نیرنگ، فسون، ترفند، فریب، مکر، دورویی، تزویر، خدعه
• (جمع آن: craft بدون s) هواپیما، کشتی، قایق، ناو (دریایی یا فضایی)
• (معمولا به صورت اسم مفعول) ساختن (با هنرمندی) ، (با استادی) درست کردن، آمودن
• (مهجور) نیرو، قدرت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

immense

A

/ɪˈmɛns/
• عظیم،بسیار بزرگ،سترگ،نهمار،سهمگین،گت،تنومند،پهناور صفت
• (در اصل) بی‌حد و حصر، بی‌نهایت، بی‌پایان صفت
• (قدیمی - خودمانی) عالی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

cozy

A

/ˈkoʊzi/
• گرم و نرم،راحت،دنج،آسودبخش صفت
• گرم و دوستانه صفت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

impressive

A

/əmˈprɛsɪv/
• (آنچه که فکر یا احساسات را سخت تحت تاءثیر قرار دهد) برداشت گذار،اندیش گذار،موثر،شگفت‌انگیز،تحسین انگیز،ستایش انگیز،شکوهمند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Sculptor

A

مجسمه سار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Sculpture

A

مجسمه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Cautious (about)

A

محتاط

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

stimulus

A

/ˈstɪmjələs/
• (روان‌شناسی - زیست شناسی) انگیزه،انگیزان،انگیزگر،محرک،انگیختار،شوند،وژول اسم
• مشوق، شادمان کن، شور آور اسم
• قصد، منظور اصلی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

varied

A

/ˈvɛrid/
• گوناگون،مختلف،متنوع،چندسان،متفاوت صفت
• رنگارنگ، الوان، چندرنگه (رجوع شود به: variegated) صفت
• تغییر کرده، دگرگون شده، دگرگون، دگرسان صفت
• زمان گذشته و اسم مفعول: vary

16
Q

So that

A

به گونه اي كه

17
Q

distress

A

اسمفعل گذرا
/dəˈstrɛs/
• رنج دادن،دردمند کردن،آزردن،آزار دادن
• زحمت دادن، دردسر دادن، رنجه داشتن، دلواپس کردن، نگران کردن، پرشیدن، افژولیدن
• خسته و ضعیف کردن، وامانده کردن، درمانده کردن، فرسوده کردن، فرسودن
• (قدیمی) مجبور کردن، واداشتن، وادار کردن
• (حقوق) رجوع شود به: distrain حقوق
• (حقوق) رجوع شود به: distraint حقوق
• رنج، دردمندی، زحمت، آزار، عذاب، مرارت
• موجب رنج، اسباب زحمت، رنجه، موجب اندوه
• درماندگی، واماندگی، گیرودار، مشقت، گرفتاری، مضیقه
• افسردگی، اندوه، غم
• فرسودگی، خستگی و ناتوانی
• به خاطر درماندگی، از روی ناچاری، اضطراری

18
Q

Abortion

A

سقط جنين

19
Q

survival

A

/sərˈvaɪvəl/

• بقا،پایندگی،بازمانی،پایند پذیری،پایست،ماندگاری،زنده‌مانی اسم

20
Q

monotonous

A

/məˈnɑtnəs/
• تک‌نواخت،یک‌نواخت صفت
• عاری از چند گونگی، یکدست صفت
• خسته کننده، بی تنوع، ملالت آور صفت

21
Q

eager

A

/ˈiɡər/
• مشتاق،شایق،خواهان،خواستار،راغب صفت
• بی قرار، چشم انتظار، بی تاب صفت
• (قدیمی) تندوتیز صفت

22
Q

Wide spread

A

گسترده