18 Flashcards
wrinkle
اسمفعل ناگذرافعل گذرا
/ˈrɪŋkəl/
• چروک،چین،کیس،انجوخ،آژنگ،سگرمه،چین و چروک
• پستی و بلندی، ناصافی، موج، شیار، ناهمواری
• چین انداختن، چروکاندن، چروکیده کردن، آژنگدار کردن، چروک کردن، چروک افتادن
• اشارهی مفید، پیشنهاد مفید، راهنمایی
• نوآوری، ابتکار، روش جدید
• چروک شدن، چین افتادن، آژنگدار شدن، چروک افتادن
take action
• 1- فعال شدن، اقدام کردن 2- (حقوق) اقامهی دعوی کردن کنایه
وارد عمل شدن
border
صفتاسمفعل گذرا
/ˈbɔrdər/
• کناره،حاشیه،لبه
• (دوزندگی) سجاف، لبه دوزی، حاشیهدوزی، حاشیه دوزی کردن، لبه گذاشتن دوزندگی
• مرز، سرحد، ثغر، حد، (جمع) حدود و ثغور
• در مرز یا حاشیهی چیزی قرار داشتن، هم مرز بودن، (مجازی) نزدیک بودن به، در شرف (انجام) بودن
frown
اسمفعل ناگذرافعل گذرا /fraʊn/ • اخم کردن،ابرو در هم کشیدن،سگرمه در هم کشیدن،عبوس شدن،(با: on یا upon) با اخم نگاه کردن (به)،(مجازی) با بی میلی نگاه کردن به،ناچیز پنداشتن،از سر سیری (به چیزی) نگاه کردن،ناپسند شمردن،ناخشنودی نشان دادن • اخم • ناخشنودی، عبوسی، ترشرویی
despair
اسمفعل ناگذرافعل گذرا /dəˈspɛ(ə)r/ • نومیدی،ناامیدی،یاس،سرخوردگی،دلسردی • نومید کردن یا شدن، ناامید کردن یا شدن، مایوس کردن یا شدن، سرخورده کردن یا شدن، دلسرد کردن یا شدن • مایهی نومیدی
specify
/ˈspɛsəˌfaɪ/
• مشخص کردن،نشان دادن فعل گذرا
• تصریح کردن یا شدن فعل گذرا
• قلمداد کردن
belonging
/bəˈlɔŋ/
• (بیشتر به صورت جمع) متعلقات،چیزها،اموال،دارایی،هست،هست و نیست اسم
• تعلق، وابستگی، همبستگی اسم
offend
فعل ناگذرافعل گذرا
/əˈfɛnd/
• رنجیدن،رنجاندن،دلخور کردن یا شدن،گران خاطر کردن یا شدن
• ناخشنود کردن یا شدن، خشمگین کردن یا شدن
• آزردن، رنجه داشتن
• (مهجور) تخلف کردن، تخطی کردن، سرپیچی کردن، مرتکب گناه شدن
offense
/əˈfɛnsˈɔˌfɛns/
• سر پیچی (از قانون یا اصول اخلاقی)،تخلف،تقصیر،تخطی،گناه اسم
• ناخشنود سازی، رنجیدگی، دلخوری، رنجش، نا خشنودی اسم
• (نادر) موجب گناه یا ضلالت، سبب گمراهی یا تخلف اسم
• موجب دلخوری، عامل رنجش اسم
• حمله، تک، تازش، تاخت، تجاوز، هجوم، مهاجمه، آفند، تعرض اسم
• (شخص یا قشون و غیره) متجاوز، تاختگر، تازشگر، مهاجم اسم
• (بازیهای ورزشی) خط حمله، گروه حمله، تیم حمله (در برابر: تیم دفاع defense)
offensive
صفتاسم
/əˈfensɪv/
• مهاجم،تازشگر،تاختگر،آفندگر
• وابسته به یا برای حمله، تهاجمی، تعرضی، تهاجم آمیز، آفندی، تازشی
• (بازیهای ورزشی) وابسته به گروه یا خط حمله
• زننده، نا مطبوع، ناخوشایند، بد، تنفر انگیز، بیزار کننده
• دلخور کننده، رنجش آور، موهن، توهین آمیز
• تکش، تک، حمله، آفند، تازش، تاخت و تاز، تعرض
collar
اسمفعل گذرا /ˈkɑlər/ • یخه،یقه،گریبان • گردنبند، طوق، گلوبند • قلاده، غل، مهار سگ و گربه و غیره، قلاده کردن • خاموت، زهبند، گردنی • (وصل کردن لوله یا میله و غیره) بست، طوقه، اتصالگر • (دور گردن برخی پرندگان و حیوانات) طوقی • کف آبجو • بازداشت، دستگیری • یخهی کسی را گرفتن، گریبان گرفتن • (عامیانه) گریبانگیر شدن، مزاحم شدن، گرفتار کردن یا شدن، گرفتن عامیانه
constitute
/ˈkɑnstəˌt(j)ut/
• (قوانین یا دولت یا موسسه) تاسیس کردن،بر پا کردن،مقرر کردن،وضع کردن فعل گذرا
• (مجلس یا پارلمان یا روندکاری را) برقرار کردن (به طور رسمی یا قانونی) فعل گذرا
• برگزیدن، منصوب کردن، (به نمایندگی یا به مقامی) انتخاب کردن فعل گذرا
• تشکیل دادن، متشکل بودن از فعل گذرا
Toxic waste
ضايعات سمي
Suspicion (of)
slavery
/ˈsleɪv(ə)ri/
• برده،غلامی،بندگی اسم
• کار شاق، جان کنی، خر حمالی اسم
• (مجازی) اسارت، گرفتاری، (سخت) در بند چیزی بودن، عبودیت اسم
puddle
اسمفعل ناگذرافعل گذرا /ˈpədl/ • آب باران (در چاله یا دست انداز جاده و غیره)،چالاب،کولاب • گل (معمولا دارای خاک رس و شن) • تبدیل به گل یا ملات کردن • با گل یا ملات پوشاندن • گل آلود کردن، گلی کردن • در گل و لای بازی کردن، در آب گلی شنا یا تقلا کردن • (فلزکاری) حوضچهی ذوب فلزکاری • نرماهن سازی کردن
menace
اسمفعل ناگذرافعل گذرا
/ˈmɛnəs/
• تهدید،بیمداد،ارعاب
• هر چیز تهدید کننده، بیم آفرین، بیم زا، خطر
• (عامیانه) آدم مزاحم، موی دماغ، موجب دردسر، شیطان، مایهی صدمن شیر، تخس عامیانه
• تهدید کردن، موجب تهدید شدن، در معرض خطر قرار دادن
civic
/ˈsɪvɪk/
• وابسته به شهر و شهروندان و شهر زیستی،شاروندگان،شهری،مدنی صفت
civic responsibility
حس مسئولیت نسبت به شهر (خود)
civilization
/ˌsɪvələˈzeɪʃən/
• تمدن،مدنیت،شهرایی،شهر زیستی،شهرنشینی اسم
• فرهنگ و روش زندگی هر ملت، زیست روش اسم
• پالایش و تعالی فرهنگی و رفتاری، نیک آموختی و نیکرفتاری، فرهیختگی اسم
• دنیای متمدن
civilian
صفتاسم
/səˈvɪljən/
• (کسی که جزو ارتش یا شهربانی نباشد) غیرنظامی،نالشگری،شخصی
• (قدیمی) ویژه گر حقوق مدنی یا رومی
complain
/kəmˈpleɪn/
• شکایت کردن،عیبجویی کردن،ایراد گرفتن فعل ناگذرا
• چغلی کردن، گلگی کردن، گله کردن، شکوه کردن فعل ناگذرا
• نالیدن، لاییدن، (از درد یا بیماری) اظهار ناراحتی کردن فعل ناگذرا
• (حقوق) شاکی شدن، (به دادگاه) عرضحال دادن، شکایت قانونی کردن، عارض شدن فعل ناگذراحقوق
complainant
/kəmˈpleɪnənt/
• خواهان،شاکی،مدعی،عارض (plaintiff هم میگویند) اسمحقوق
abide
فعل ناگذرافعل گذرا
/əˈbaɪd/
• پابرجا ماندن،باقی ماندن،دوام آوردن،پایدار ماندن
• (قدیمی) اقامت کردن، ماندن
• منتظر ماندن
• تحمل کردن، تاب آوردن
• چشم به راه چیزی بودن، ماندن، به سر بردن
combat
صفتاسمفعل ناگذرافعل گذرا /ˈkɑmˌbæt/ • نبرد،رزم،محاربه،برخورد نظامی،حرب،مصاف،آفند • رزمی، جنگی، حربی • پیکار، مبارزه، جنگیدن با • نبرد کردن، رزم کردن
broadcast
صفتاسمفعل ناگذراقیدفعل گذرا /ˈbrɔdˌkæst/ • (رادیو و تلویزیون) سخن پراکنی کردن،(برنامه) پخش کردن،شنوانیدن • پخش، برنامهی پخش شده، اعلام • (کشاورزی) تخم را به طور گسترده پراکندن (به جای کاشتن ردیفی) کشاورزی • پراکنده، منتشر • (اطلاعات و شایعه و غیره) پراکندن • رادیویی و تلویزیونی
theft
/θɛft/
• دزدی،سرقت،دستبرد،ربایش اسم
constitution
/ˌkɑnstəˈt(j)uʃən/ • تاسیس،برپایی،برقرارسازی،تشکیل اسم • ساختار، ساختمان، ساخت، ترکیب، تشکل اسم • بنیه، سرشت، خمیره، نهاد اسم • قانون اساسی اسم • ساختار اجتماعی، رسم، سنت، مقررات و قوانین کشور، مدارک قانونی، اساسنامه اسم • (امریکا - C بزرگ) قانون اساسی امریکا
settlement
/ˈsɛdlmənt/
• قرارگیری،نهشت (رجوع شود به: settle) اسم
• کوچگاه، نشینه، محل استقرار (پناهندگان یا مهاجران و غیره) ، نشیم، ماندگاه، کلنی، مستعمره اسم
• دهکده، زیستگاه دورافتاده اسم
• اجتماع متشکل از اعضای مذهب یا گروه بخصوص، جامعهی کوچک اسم
• توافق، حل و فصل، رسیدگی، رفع اسم
• تسویه (حساب) ، پرداخت (بدهی و غیره) ، واریز اسم
• (ملک و غیره) واگذاری اسم
• ملک یا دارایی واگذار شده اسم