16 Flashcards

0
Q

sewer

A

اسمفعل ناگذرا
/ˈsuːə(r)/
• گنداب راه،زهکشی فاضلاب،لوله کشی فاضلاب،پارگین راه
• گنداب راه داری کردن، فاضلاب راه‌ها را نگهداری کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
1
Q

dustbin

A

/ˈdəs(t)ˌbɪn/

• آشغال‌دان،سطل زباله،سطل آشغال اسم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

tense

A
/tɛns/
• کشیده،تنگ،تنیده،منقبض صفت
• نگران، دلواپس، ناراحت، عصبی صفت
• نگران کننده، پر تنش صفت
• (آواشناسی) تنیده، سخت صفتآواشناسی
• تنیده شدن یا کردن، کشیده کردن یا شدن، منقبض شدن یا کردن صفت
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

portfolio

A

/pɔrtˈfoʊliˌoʊ/
• (برای حمل کاغذ و اسناد و غیره) کیف (briefcase هم می‌گویند) اسم
• کیف اوراق و اسناد دولتی اسم
• موجودی اوراق بهادار، کلیه‌ی سهام یک نفر، فهرست سهام و اوراق بهادار (شخص یا موسسه) اسم
• مقام وزارت اسم
• عضو کابینه اسم
• گزیده‌ی آثار یک هنرمند (به ویژه نقاش)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

derive

A

/dəˈraɪv/
• ناشی شدن،مشتق شدن،اشتقاق یافتن،فرآمد شدن،فراگرد کردن یا شدن فعل گذرا
• (از راه استدلال به نتیجه رسیدن) استنباط کردن، استنتاج کردن، پی‌بردن، نتیجه‌گیری کردن فعل گذرا
• وجه اشتقاق چیزی را نشان دادن، (واژه) ریشه‌یابی کردن، واجریشه‌یابی کردن فعل گذرا
• (شیمی - ماده‌ای را از ماده‌ی دیگر گرفتن) فرآمد کردن، مشتق کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

biomass

A

/ˈbaɪoʊˌmæs/

• (توده و شمار سازواره‌های زنده در جا یا ناحیه‌ی بخصوصی) زیست توده،زی توده اسم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

impure

A

/ɪmˈpjʊ(ə)r/
• ناپاک،کثیف صفت
• نجس صفت
• نانجیب، بی‌عفت، آلوده دامن، گنهکار، هرزه صفت
• ناخالص، غش‌دار صفت
• (سخن و نگارش - پر از اشتباهات لغوی و دستوری) ناسره، ناناب صفت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

decay

A
اسمفعل ناگذرافعل گذرا
/dəˈkeɪ/
• (به تدریج) فاسد کردن یا شدن،فاو شدن،تباه شدن یا کردن،(کم‌کم) خراب کردن یا شدن،تباهیدن
• پوسیدن، گندیدن
• رو به زوال گذاشتن، رو به نیستی گذاشتن
• (دندان) کرم خوردن، کاواک شدن یا کردن
• (دندان) کرم خوردگی، کاواکی
• (فیزیک - فروپاشی خود انگیخته‌ی اتم‌های radioactive) فروکاست، واپاشی
• فروکاست شدن، واپاشیدن، متلاشی شدن، فرسوده شدن
• فساد (تدریجی) ، تباهی، خرابی تدریجی
• پوسیدگی، گندیدگی
• زوال، نیستی، اضمحلال
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

accelerator

A

/əkˈsɛləˌreɪdər/
• شتاباننده،تسریع کننده،شتابگر،تند کننده اسم
• (در اتومبیل) گاز اسم
• (زیست‌شناسی) عصب یا عضله‌ی شتاب دهنده (که قدرت اجرای یک عمل را تشدید می‌کند) اسم
• (شیمی و عکاسی) ماده‌ای که فعل و انفعال را تسریع می‌کند، شتاب دهنده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

vaporize

A

فعل ناگذرافعل گذرا
/ˈveɪpəˌraɪz/
• (با حرارت یا افشاندن) گاز شدن یا کردن،بخار شدن یا کردن،تبخیر شدن یا کردن
• (با افشانه یا اسپری و غیره) افشاندن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

courage

A

/ˈkərɪʤ/
• دلاوری،گردی،پر دلی،دلیری،یلی،شجاعت،جرات،تهور اسم
• (مهجور) تصمیم، اراده، روحیه اسم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

determination

A

/dəˌtərməˈneɪʃən/
• تعین،معین‌سازی،گماردش،گمارد،پیش‌گذاشت اسم
• تصمیم، اراده، عزم اسم
• عزم راسخ، اراده‌ی محکم اسم
• (حقوق) رفع مالکیت، سلب مالکیت، تحدید مالکیت حقوق

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

inner

A

/ˈɪnər/
• درونی،درونین،تویی،داخلی،اندرونین صفت
• باطنی، معنوی، روحی صفت
• نهان، نهفته صفت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

deliberate

A

صفتفعل ناگذرافعل گذرا
/dəˈlɪb(ə)rət/
• عمدی،از روی تعمد،خود خواسته،عمدا،آگاهانه
• (بادقت و سنجش جوانب) سنجیده، آگاهانه، ژرفنگرانه، حساب شده، دقیق
• بی‌شتاب، باتانی، ناشتاب
• (با دقت و سنجیدن جوانب) مورد ملاحظه قرار دادن، تعمق کردن، ژرفنگری کردن، ژرف‌اندیشی کردن، مداقه کردن، ژرف روی کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Arthritis

A

آرتروز

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

reliance (on)

A

/rəˈlaɪəns/

• اطمینان،اتکا،اعتماد،دلگرمی،پشتگرمی،استام،اوستام اسم

16
Q

mission

A

صفتاسمفعل گذرا
/ˈmɪʃən/
• (فرستادن با اختیارات به منظور اجرای کاری: فرستادن مبلغین مذهبی یا فرستادن نماینده برای مذاکرات با دولت خارجی و غیره) گسیل،فرستادن،فرستش،گسیلش،ماموریت،گماشت
• هیئت مبلغین مذهبی، سازمان هیئت مبلغین، ساختمان یا مقر مبلغین
• (جمع) فعالیت مبلغین مذهبی
• هیئت نمایندگان (برای مذاکرات بازرگانی یا سیاسی) ، سفارت، دفتر سیاسی
• ماموریت فرستادگان
• (وظیفه و شغلی که برای هر کسی مقدر شده است) کار عمده، هدف عمده، رسالت
• سازمان خیریه (یا آموزشی یا مذهبی) برای مستمندان
• برنامه‌های مذهبی اضافی به منظور افزایش ایمان و جلب ناباوران
• محله‌ای که از خودش کلیسا ندارد و از ساختمان محله‌ی دیگر استفاده می کند
• ماموریت رزمی، گسیلش رزمی (به ویژه هر پرواز رزمی یک یا چند هواپیما)

17
Q

missionary

A
صفتاسم
/ˈmɪʃəˌnɛri/
• (مربوط به تبلیغات مذهبی) میسیونری
• مبلغ مذهبی، گماشته‌ی دینی (missioner هم می‌گویند)
كشيش
18
Q

Christianity

A

/krɪstiˈænəti/
• مسیحیان،ترسایان اسم
• مسیحیت، دین مسیح اسم
• مسیحی بودن

19
Q

allegation

A

/ˌæləˈɡeɪʃən/
• ادعا،اتهام،دعوی،اظهار اسم
• (حقوق) اظهاری که دادخواه در نظر دارد بعدا اثبات کند اسمحقوق

20
Q

abide

A

فعل ناگذرافعل گذرا
/əˈbaɪd/
• پابرجا ماندن،باقی ماندن،دوام آوردن،پایدار ماندن
• (قدیمی) اقامت کردن، ماندن
• منتظر ماندن
• تحمل کردن، تاب آوردن
• چشم به راه چیزی بودن، ماندن، به سر بردن

21
Q

sensible

A
/ˈsɛnsəbəl/
• محسوس،قابل احساس،سوهش پذیر صفت
• عاقلانه، معقول، خردمند، منطقی، خردمندانه، با شعور، فهمیده صفت
• (لباس و غیره) مناسب، جور صفت
• حساس، سوهشمند، آگاه صفت
22
Q

campaign

A

صفتاسم
/kæmˈpeɪn/
• (ارتش - یک سلسله عملیات نظامی به منظور خاص)،لشگرکشی،رزم آوری،اردوکشی،حملات پیاپی
• (یک سلسله فعالیت‌های سازمان یافته به منظور خاص) پیکار، مبارزه
• مبارزه کردن، پیکار کردن، رزمیدن، جنگیدن
• (میز و صندلی و غیره) صحرایی، ساده و سبک و تاشو، سفری