01-6 Flashcards
cleanse
پاک کردن
تمیز کردن
(چیزی در دنیای معنوی یا تخیلی یا مجازی)
clean تمیز کردن (در دنیای واقعی) clean the floor clean your hair clean the dishes
You might cleanse your soul by confessing your sins.
تو ممکنه روح و وجود خودت رو با اعتراف به گناهانت پاک کنی.
you might cleanse yourself of a bad memory by replaceing it with good ones.
۱. (to) stop doing something
۲. (to) stop to do something
۱. انجام کاری را متوقف کردن ۲. وایسادن برای انجام کاری متوقف کردن کاری برای انجام کار دیگر (کوتاه مدت) I stopped watching TV and went to bed.
I stoped to tie my shoe.
aura
هاله
leave someone alone
کسی رو تنها گذاشتن
Why don’t you leave me alone?
I will be fine
حالم خوب میشه
ابراز امیدواری برای آینده: I hope (that) I hope (that)
اولی رایجتره
I hope you get well soon
I hope you will get well soon
امیدوارم حالت زود خوب بشه
I hope that he can come to the party tomorrow.
امیدوارم او فردا به مهمونی بیاد.
به جای will از can هم میشه استفاده کرد.
To hell with someone/something
فلال فرد یا چیز بره به جهنم
محاوره ای غیر مودبانه
To hell with her.
بره به جهنم
She left me
او من رو ترک کرد