01-11 Flashcards
anyway
به هر حال I must do it anyway به هر حال باید انجامش بدم Anyway, I'd better get back to work به هر حال بهتره برگردم سر کار.
I just had to do something
فقط باید فلان کار رو انجام میدادم
I just had to get out of there
فقط باید از اونجا میزدم بیرون
get used to
عادت داشتن
I just had to get used it
فقط باید بهش عادت میداشتم
یک تفاوت بین must و have to:
برای must اجبار از طرف خود گویندهس
برای have to اجبار از سمت شخص یا عوامل بیرونیه
wonder
از خود پرسیدن با خود گفتن در عجب بودن I started wondering شروع کردم از خودم سوال پرسیدن I wandered what that noise was برام سوال بود که اون صدا چی بود I wonder why he left his job برام سواله چرا شغلش رو رها کرد
drift apart
بتدریج از هم فاصله گرفتن
I know that you and i have kind of drifted apart
میدونم من و تو یه جورایی کم کم از هم فاصله گرفتهایم
grow up
بزرگ شدن
go off
جایی رو ترک کردن (بخصوص برای انجام کاری)
used to
قبلا
They used to be friends, but now they’ve drifted apart
اونا قبلا با هم دوست بودن اما الان ار هم دور شدن
ساختار مجهول:
to be فعل گذشته
A house is built The house is cleaned every day خونه هر روز تمیز میشه The house was cleaned every day خونه هر روز تمیز شد خونه هر روز تمیز میشد
دو کاربرد hope برای گذشته:
۱. هنوز از نتیجه خبر نداریم
۲. نتیجه مشخص شده و امیدواری محقق نشده
۱. I hope she passed the exam امیدوارم امتحان رو پاس کرده باشه I hope he hasn't got lost امیدوارم اون گم نشده باشه
۲.
I hoped you would pass the exam
I was hoping you would pass the exam
امیدوار بودم امتحانت رو پاس کنی (اما نکردی)
I was kind of hoping I would win the game
یه جورابی امید داشتم بازی رو ببرم