01-16 Flashcards
such کاربرد
۱. شدت دادن به صفت
(قبل از صفت و اسم میاد)
such اسم جمع صفت
such a اسم مفرد صفت
۲. تعجب از موضوعی
(قبل از اسم)
such a اسم
1. That baby has such beautiful eyes. اون بچه چه چشمای قشنگی داره China is such a big country. چین چه کشور بزرگیه
- Don’t be such a fool!
اینقدر احمق نباش!!!
She is such a liar!
چه دروغگوییه!!!
fool(فُول)
احمق
liar(لایِر)
دروغگو
(on) caught on to something
کُوت
متوجه چیزی شدن
فهمیدن
Then I caught on to what he was doing سپس متوجه شدم که داشته چیکار میکرده It's not that hard, when you catch on to it اونقدرا سخت نیست وقتی که بفهمیش I guess I should have caught on.. فکر کنم باید میفهمیدم..
(to) be a mess
خیلی کثیف و شلخته
از لحاظ احساسی در وضعیت بدیه
داغونه
The house is a mess
خونه کثیف و نامرتبه
He is such a mess
او خیلی بهم ریخته و داغونه
accidentally
اتفاقی
ناخواسته
ناگهان
She accidentally dropped the vase on her foot
ناگهان گلدون رو انداخت رو پاش
یکی از کاربردهای might
پیشنهاد دادن بصورت غیر مستقیم (مودبانه)
You might want to give him a call
ممکنه بخوای بهش زنگ بزنی
drop
انداختن (سقوط)
glasses
عینک
probably
احتمالا
take about
طول کشیدن برای یه مدت
It will probably take about a week
احتمالا یک هفته طول خواهد کشید
دو سه شب پیش
دو سه روز پیش
the other night
the other day
I saw her the other night
اون رو اون شب/چند شب پیش دیدمش
I’m sorry about the other day
درمورد چند روز پیش متاسفم
(to) make love
رابطه جنسی داشتن از نوع عاشقانه
sock(ساک)
جوراب
with my shoes on
with your socks on
در حالی که کفشام پام بود
در حالی که جوراب پاش بود