Uitdruking اصطلاح Flashcards
De puntjes op de i zetten
به جزئیات دقت کردن- کار را کامل و دقیق انجام دادم
We moeten nog de puntjes op de i zetten, voordat we het project afronden.
ما باید قبل از اتمام پروژه، به همه جزئیات دقت کنیم
Hij zit op zijn geld
او خسیس است.
مثال
Hoj heeft genoeg geld, maar hij zit erop
او پول کافی دارد، اما آن را خرج نمیکند(خسیس است)
Je kunt geen ijzer met handen breken.
Zij viel met de deur in huis.
نمیتوانی آهن را با دستت بشکنی.
(اشاره به تلاش های بی فایده و نامناسب است)
او با در به خانه افتاد.
(بی ملاحظه گی و بی احتیاطی در ورود به بحث های جدی)
Wie het niet kan, zal het anderen niet gunnen.
“کسی که خودش نمیتواند، نمیخواهد دیگران هم موفق شوند.”
مفهوم:
این جمله به حسادت یا عدم تمایل افراد ناتوان برای کمک یا آرزوی موفقیت برای دیگران اشاره دارد.
مثال در زندگی:
• “Hij geeft nooit complimenten. Wie het niet kan, zal het anderen niet gunnen.”
(او هرگز تعریف نمیکند. کسی که خودش نمیتواند، موفقیت دیگران را هم نمیخواهد.
Op de klok kijken
به ساعت نگاه کردن
معانی اصطلاحی:
1. منتظر بودن یا بیصبری نشان دادن:
وقتی کسی مکرراً به ساعت نگاه میکند، معمولاً نشانه بیصبری یا انتظار برای پایان یک فعالیت یا رسیدن به زمان خاصی است.
• مثال:
“De leerlingen keken op de klok, want de les duurde te lang.”
(دانشآموزان به ساعت نگاه میکردند، چون کلاس خیلی طولانی شده بود.)
2. وقتشناسی:
به معنای مراقب زمان بودن یا توجه به اینکه زمان چگونه میگذرد.
• مثال:
“Je moet goed op de klok kijken om op tijd te vertrekken.”
(باید به ساعت توجه کنی تا بهموقع حرکت کنی.
معادل فارسی چشم به ساعت دوختن-لحظه شماری کردن
Tijdens de saaie les zat ik steeds op de klok te kijken
در طول درس کسل کننده، من مدام به ساعت نگاه میکردم
Tussen de regels door lezen
خواندن بین خطوط
مثالها:
1. “Als je tussen de regels door leest, begrijp je wat hij echt bedoelt.”
(اگر بین خطوط را بخوانی، متوجه میشوی که او واقعاً چه منظوری دارد.)
2. “Hij zei dat alles goed ging, maar tussen de regels door kon je horen dat hij zich zorgen maakte.”
(او گفت که همه چیز خوب است، اما از بین خطوط میتوانستی بفهمی که نگران است.)
معادل فارسی:
معادل این اصطلاح در فارسی میتواند “از لابهلای حرفها چیزی را فهمیدن” یا “پیام پنهان را گرفتن” باشد
Dat zet geen zoden aan de dijk
این فایده ای ندارد/ این کمک نمی کند
منشأ اصطلاح:
این عبارت از ساخت سدها و دایکها (dijken) در هلند گرفته شده است. “Zoden” به معنای قطعات چمن یا خاک است که در گذشته برای تقویت دایکها استفاده میشد. اگر این زودنها به اندازه کافی نبودند، نمیتوانستند از دایک محافظت کنند و بنابراین بیفایده بودند.
مثالها:
1. “We kunnen dit wel doen, maar dat zet geen zoden aan de dijk.”
(ما میتوانیم این کار را انجام دهیم، اما این کمکی نمیکند.)
2. “Met zo weinig geld zet dat geen zoden aan de dijk.”
(با این مقدار کم پول، نمیتوان کاری از پیش برد.)
معادل فارسی:
“آب از آب تکان نمیخورد” یا “بیفایده است” میتواند معادل مناسبی برای این اصطلاح باشد
Natuurlijk, dat spreekt vanzelf
البته این واضح است
• Dat spreekt vanzelf: به معنای “این خودش گویای همه چیز است” یا “نیازی به توضیح ندارد”.
مثالها:
1. “Kun je mij morgen helpen?”
(میتوانی فردا به من کمک کنی؟)
“Natuurlijk, dat spreekt vanzelf.”
(البته، این واضح است.)
2. “We moeten op tijd zijn voor de vergadering.”
(باید برای جلسه به موقع باشیم.)
“Natuurlijk, dat spreekt vanzelf.”
(البته، این بدیهی است.)
معادل فارسی:
“معلوم است”، “بدیهی است” یا “نیازی به گفتن ندارد” میتواند معادل این عبارت باشد
De kous op de kop krijgen
“جواب منفی گرفتن” یا “ناکام ماندن در یک درخواست یا انتظار” است
این عبارت زمانی استفاده میشود که کسی درخواست یا امیدی داشته باشد، اما در نهایت با شکست، ناامیدی یا پاسخ منفی مواجه شود
1. “Ik wilde opslag vragen, maar ik kreeg de kous op de kop.”
(میخواستم درخواست افزایش حقوق کنم، اما جواب منفی گرفتم.)
2. “Ze hoopte op een uitnodiging voor het feest, maar kreeg de kous op de kop.”
(او امید داشت که دعوتی برای مهمانی بگیرد، اما ناامید شد.)
3. Hij vroeg om een loonsverhoging, maar hij kreeg de kous op de kop
او در خواست افزایش حقوق کرد اما جواب رد گرفت
Nieuwe bezem vegen schoon
جاروی جدید خوب تمیز میکند
کاربرد:
• این اصطلاح اغلب برای توصیف کسی که به تازگی مسئولیتی را بر عهده گرفته و با تلاش زیاد شروع به کار میکند استفاده میشود، اما ممکن است با گذر زمان این اشتیاق کاهش یابد.
• همچنین گاهی برای تغییرات در سازمانها به کار میرود، مانند زمانی که مدیریت جدید اعمال میشود.
مثالها:
1. “Sinds de nieuwe manager er is, loopt alles veel beter. Nieuwe bezems vegen schoon.”
(از زمانی که مدیر جدید آمده، همه چیز بهتر پیش میرود. جاروی نو خوب تمیز میکند.)
2. “Ze werkt nu pas een maand hier, maar nieuwe bezems vegen schoon.”
(او فقط یک ماه است که اینجا کار میکند، اما جاروی نو خوب تمیز میکند.
Als haringen in een ton zitten
مثل ماهیهای هارینگ در بشکه نشستن”
به تراکم زیاد یا شلوغی بیش از حد اشاره دارد.
مفهوم:
این عبارت زمانی استفاده میشود که افراد در فضایی بسیار کوچک و شلوغ باشند، بهگونهای که تقریباً هیچ جایی برای حرکت وجود نداشته باشد.
مثالها:
1. “Tijdens het concert stonden we als haringen in een ton.”
(در طول کنسرت مثل ماهیهای در بشکه فشرده شده بودیم.)
2. “In de trein op maandagmorgen zitten we altijd als haringen in een ton.”
(در قطار صبح دوشنبه همیشه مثل ماهیهای در بشکه فشرده هستیم.