Algemen 1 Flashcards
Tijd berekenen
محاسبات زمانی
کاربرد: برای برنامهریزی سفر یا زمانبندی کارها
اگر سفر شما 2 ساعت و 45 دقیقه طول بکشد و ساعت حرکت 13:30 باشد، زمان رسیدن:
• 13:30 + 2:45 = 16:15
(Je komt om 16:15 aan.)
Verdelen en verhoudingen)
تقسیمات و نسبتها
کاربرد: برای تقسیم غذا، پول، یا منابع.
• مثال:
اگر شما و 3 نفر دیگر بخواهید هزینه 120 یورو را به طور مساوی تقسیم کنید:
• 120 ÷ 4 = 30 یورو برای هر نفر.
(Ieder betaalt 30 euro.)
Procentberekening
محاسبه درصد
محاسبه درصد (Procentberekening):
کاربرد: برای تخفیفها، بهره بانکی، مالیات، و محاسبات مالی.
• فرمول: (قسمت / کل) × 100
• مثال:
اگر یک محصول 20٪ تخفیف داشته باشد و قیمت اصلی آن 50 یورو باشد:
• 20% از 50 = (20 ÷ 100) × 50 = 10 یورو
• قیمت با تخفیف = 50 − 10 = 40 یورو
(Dit kost 40 euro na korting.)
Eenheden omrekenen
تبدیل واحدها
کاربرد: برای تبدیل پول، وزن، طول یا دما.
• مثالهای رایج:
• € به $: اگر نرخ 1 یورو = 1.1 دلار باشد، 50 یورو = 50 × 1.1 = 55 دلار.
• وزن: 1 کیلوگرم = 1000 گرم. اگر بستهای 2.5 کیلوگرم باشد:
• 2.5 × 1000 = 2500 گرم
Oppervlakte en omtrek
محاسبه مساحت و محیط
کاربرد: برای اندازهگیری فرش، زمین، یا دیوار.
• مثال:
مساحت یک اتاق مستطیلی با طول 5 متر و عرض 3 متر:
• مساحت = طول × عرض = 5 × 3 = 15 متر مربع.
(De oppervlakte is 15 vierkante meter.)
Winst en verlies
محاسبات سود و زیان
کاربرد: برای خرید و فروش یا بررسی درآمد.
• فرمول سود: قیمت فروش − قیمت خرید.
• مثال:
اگر کالایی را به قیمت 50 یورو بخرید و به قیمت 70 یورو بفروشید:
• سود = 70 − 50 = 20 یورو.
(De winst is 20 euro.)
Gemiddelde berekenen
میانگینگیری
میانگینگیری (Gemiddelde berekenen):
کاربرد: برای تحلیل دادهها یا نمرات.
• فرمول: (مجموع اعداد) ÷ (تعداد اعداد).
• مثال:
اگر نمرات شما 8، 9، و 10 باشد:
• میانگین = (8 + 9 + 10) ÷ 3 = 27 ÷ 3 = 9.
(Het gemiddelde is 9.)
Proporties gebruiken
استفاده از تناسب
کاربرد: برای آشپزی یا محاسبه فاصلهها.
• مثال:
اگر 3 نفر به 6 سیب نیاز داشته باشند، برای 5 نفر چند سیب لازم است؟
• نسبت: 3 نفر → 6 سیب
5 نفر → ؟
(6 ÷ 3) × 5 = 10 سیب.
(Je hebt 10 appels nodig.
Decimalen
کار با اعداد اعشاری
کاربرد: برای محاسبات پولی یا اندازهگیری دقیق.
• مثال:
اگر قیمت هر کیلوگرم سیب 2.5 یورو باشد و شما 3.6 کیلوگرم بخرید:
• قیمت کل = 2.5 × 3.6 = 9 یورو.
(Dit kost 9 euro.)
Eenvoudige rente
محاسبه بهره ساده
کاربرد: برای بررسی بهره بانکی یا وام.
• فرمول: بهره = (اصل × نرخ بهره × زمان) ÷ 100
• مثال:
اگر 1000 یورو با نرخ بهره سالانه 5٪ برای 2 سال سپردهگذاری کنید:
• بهره = (1000 × 5 × 2) ÷ 100 = 100 یورو.
(De rente is 100 euro.)
onregelmatig
نامنظم
Regelmatig
منظم
Bonzen
محکم زدن
وقتی قلب خیلی محکم میزند
Mijn hart bonst in mijn borst.
(قلبم در سینهام محکم میزند.
sterk
قوی
deurklink
دستگیره در
lift
آسانسور
slot
قفل
sleutel
کلید
zand
شن
zand
شن
ongeluk
تصادف
modder
گِل
Mijn voet zit vast in de modder.
(مَین فوت زیت فَست این دِ مُدِر)
پایم در گل گیر کرده است
Zwak
ضعیف
Mijn longen voelen zwak aan.
(مَيْن لُنكِن فولِن زْواك آن)
ريه هايم ضعيف به نظر مى رسند.
filteren
تصفیه، فیلتر
tevreden
راضی
duim / duimpjes
انگشت شصت/ انگشتان شصت
گاهی از این واژه به صورت غیررسمی و مجازی برای اشاره به حرکت یا حالتهایی که در آن کسی انگشت شست خود را به بالا نشان میدهد (مثل نشانه تایید یا رضایت) نیز استفاده میشود.
De kinderen staken hun duimpjes op.”*
بچهها انگشتان شست خود را بالا بردند
Ze heeft dikke duimpjes!
(او انگشتان شست بزرگی دارد!)
noodgevallen
موارد اضطراری
Oproep
تماس/ فراخوان
معانی مختلف:
1. تماس تلفنی:
- “Ik kreeg een oproep van mijn vriend.”
(من یک تماس از دوستم گرفتم.)
2. فراخوان عمومی یا درخواست عمومی:
- “De politie heeft een oproep gedaan voor getuigen.”
(پلیس یک فراخوان برای شاهدان کرده است.)
3. درخواست برای واکنش یا اقدام:
- “De leraar deed een oproep voor vrijwilligers.”
معلم از داوطلبان درخواست کرد
getuigen
شاهدان
1. شاهدان یک حادثه یا جرم:
- “Er waren twee getuigen van de overval.”
(دو شاهد از سرقت وجود داشتند.)
2. شهادت دادن:
- “De getuigen verklaarden alles voor de rechter.”
(شاهدان همه چیز را در برابر قاضی شهادت دادند.)
3. در محیطهای قانونی:
- “De politie vroeg de getuigen om zich te melden.”
(پلیس از شاهدان خواست که خود را معرفی کنند.)
Kinderstoel
صندلی کودک
Weerman
محری پیش بینی وضع هوا، هواشناس مرد
Weervrouw
هواشناس زن، محری پیش بینی وضع هوا
Stokbrood
نان باگت
به نان بلند فرانسوی اشاره دارد
Kerstman
بابانوئل
Tuinkabouter
کوتوله باغچه
مجسمه های کوچک باغچه
Kam
شانه
در بعضی حیوانات یا گیاهان، به قسمت دندانهدار یا برجستهای مانند شاخ پرندگان اشاره میکند.
- مثال: “De haan heeft een grote kam.” (خروس یک شاخ بزرگ دارد.)
3. کوه یا قله با دندانههای تیز (در جغرافیا):
- در زبان هلندی، “kam” میتواند به قسمت دندانهدار یا قلهای از کوه اشاره کند.
- مثال: “We wandelen naar de kam van de berg.” (ما به سمت قله کوه پیادهروی میکنیم.)
Kameel
شتر
Acrobaat
آکروبات
Imker
زنبور دار