Marja6 Flashcards
1
Q
knee
kneel
A
با زانو زدن
زانو زدن
2
Q
forge
A
ساختن، جعل کردن،
آهنگری کردن
3
Q
impede
A
مانع شدن،
جلوگیری کردن
4
Q
gregarious
A
اجتماعی، خونگرم
5
Q
sluggish
A
کِسِل، کِساد، کُند
6
Q
stretch
A
کش دادن،
کش آمدن
7
Q
renovate
A
نوسازی کردن،
مرمّت کردن
8
Q
tact
A
تدبیر، درایت،
مالحظه
9
Q
swarm
A
ازدحام کردن،
هجوم آوردن
10
Q
voluble
A
پرحرف، روان
11
Q
humiliate
A
تحقیر
خوار کردن
12
Q
castigate
A
بشدت نقد کردن،
مجازات کردن
13
Q
convince
A
راضی/ قانع کردن
14
Q
abeyance
A
تعلیق، بیتکلیفی
15
Q
sceptic
A
فرد شکّاکو دیرباور
16
Q
prejudice
A
دید تبعیضانهدادن،
تاثیر بد گذاشتن
17
Q
commonplace
A
پیش پا افتاده
18
Q
impulse
A
انگیزۀ ناگهانی، میل،
تکانه، ضربه
19
Q
impulsive
A
بی فکر،
بیمالحظهگرانه
20
Q
disregard
A
نادیده گرفتن،
اعتنا نکردن
21
Q
tone
A
بهتر کردن
22
Q
scenery
A
منظره، چشم انداز
23
Q
abstract (adj)
abstract (n)
A
انتزاعی
چکیده خلاصه
24
Q
strike (v)
A
ضربهزدن، خوردن،
خطور کردن،
اعتصاب کردن
25
contempt
تحقیر، اهانت
26
hurdle
از روی مانع پریدن
مانع
27
forego
صرف نظر کردن،
بیخیال شدن
28
wind
پیچاندن،کوککردن
باد
29
incline
متمایل کردن،
تمایل داشتن،
خم کردن
شیب
30
offend
توهین کردن،
ناراحت کردن،
مرتکب جرم شدن
31
replicate
کثیر شدن،
تکرار کردن
32
bury
دفن کردن،
به خاک سپردن
33
aesthetic
زیبایی شناسی،
اصول زیبایی
34
confer
مشورت کردن
35
manifest (v, adj, n)
معلوم کردن،
آشکار ساختن
آشکار، معلوم
بیانیه، لیست
36
manifestation
تجلی، ظهور،
علامت
37
shoplift
دزدیکردن از مغازه
38
compose
ساختن، تشکیلدادن،
آهنگسازی کردن
39
abolish
لغو کردن،
منسوخ کردن
40
scarce (adj , adv)
کمیاب، نادر
به ندرت
41
erratic
دمدمی مزاج،
نامنظم
42
make up (v)
make-up (n)
تشکیل دادن،
درست کردن،
از خود در آوردن
آرایش
43
prospect
اکتشاف کردن،
دنبال چیزی بودن
دورنما، چشم انداز،
احتمال
44
eminent
مشهور، معروف
45
controversy
جنجال
46
deterioration
زوال
47
inquire
پرسیدن
48
expediency
مصلحت
49
mount
سازماندهی کردن،
افزایش یافتن،
بالا رفتن، سوار شدن
کوه، اسب
50
efficacy
اثربخشی
51
fugitive
آدم فراری
فراری، موقت
52
sibling
خواهر یا برادر
53
solitary (n) (adj)
آدم تنها،
گوشه نشین
منفرد، تنها،
منزوی
54
rule (v)
حکومت کردن،
اداره کردن،
حکم کردن
55
adopt
به فرزند خواندگی
قبول کردن،
انتخاب کردن