Forgotten 12th vocab lessons 1 to 9 Flashcards
ظنّ
گمان ، پندار
حریف
همدم ، دوست ، همراه
حدیث
سخن ، گفت و گو
دیر شدن روز
کنایه از بیهوده و تباه شدن روز
زیب
زیور ، زینت
حضرت
پیشگاه ، بارگاه ، محضر
رخت
لباس ، جامه ، کالا
خود رأی
مستبد ، خودسر ، خود کامه
بی خودی
بی هوشی
قُصوا
دور ، دورترین
نواهی
جمع نهی شده ها
عقرب
کژدُم
دل گرمی
کنایه از امیدواری
دم سردی
کنایه از ناراحتی ، نا امیدی
شعاع
نور خورشید، روشنی آفتاب ، پرتو
طاق
تنها ، فرد، یکتا، یگانه
سلسله
زنجیر
کلام
علمی که بر پایه ی استدلال است
گیرودار
هیاهو ، هنگامه ، شور و غوغا
جدّ
پدربزرگ ، نیا
تحصیل
بدست آوردن ، فراهم کردن
اوایل
جمع اوّل
حکمت
فلسفه به ویژه فلسفه اسلامی
فیلسوف
حکیم ، فلسفه دان
فقیه
دانشمند ، عالم به علم شرع
حوزه
دایره ، ناحیه ، مکتب
مُهر
سربسته ، کیسه سربسته
غریب
تنها
دهقان
کشاورز
الماس پَر
درخشان
عددبین
حسابگر
خفیف
سَبُک
دار و ندار
کلّ دارایی ، تمام هستی
زبانزد
معروف ، مشهور
حیاط دربست
خانه مستقل
گرمسیر
منطقه ای که تابستان بسیار گرم و زمستان معتدل دارد
دادیار
وکیل عمومی ، معاون دادستان
چشم پوشیدن
کنایه از صرف نظر کردن
بهار خواب
بالکن ، تراس
ییلاق
محلّ سردسیر، متضاد قشلاق
عزّوجلّ
گرامی ، بزرگ و بلند مرتبه
مزید
افزونی ، زیادی
عذر
توبه ، پوزش، معذرت خواهی
خوان
سفره ، سفره فراخ و گشاده
فرّاش
فرش گستر ، گسترنده ی فرش
در بر گرفته
پوشانده ، به تن کرده
بی دل
کنایه از عاشق و دل داده
بی نشان
کنایه از خداوند
مراقبت
نگاه داشتن دل از توجه به غیر حق
مرغ سحر
بلبل
مُنشی
نویسنده ، کاتب
مُحتسب
مأمور حکومتی شهر که مسئول اجرای احکام دین است
والی
حاکم ، فرمانروا
داروغه
پاسبان و نگهبان ، شب گرد
دینار و درهم
سکه طلا و نقره
غرامت
تاوان ، جبران خسارت
حد
کیفر و مجازات شرعی
زاهد
پارسای گوشه نشین
اِکراه
ناخوشایند بودن ، ناخوشایند داشتن
آشنایی
عشق و محبّت و دوستی
صنعت
پیشه ، کار ، حرفه
صواب
درست ، پسندیده ، مصلحت
صاحب خبر
آگاه ، مطلّع ، عارف
راهرو
سالک ، مرید
ادیب
آداب دان ، ادب شناس ، سخن دان
ذوالجلال
خداوند و پروردگار
وَجه
ذات ، وجود
در دل داشتن
کنایه از نگران بودن
زیر و زبر شدن
کنایه از نابود و دگرگون شدن
تسلّط
غلبه ، چیرگی
دماوند
بخار معلّق
سوخته جان
کنایه از دردمند
بِگرای
از مصدر گراییدن ، حمله کن
ظهیر
یاور ، پشتیبان
پِی
بنیان ، ریشه ، اساس و پایه
خاکریز
سنگر
عامل تخریب
شخصی نظامی که کارش منفجر کردن هدف های نظامی است
انتقاد
خرده گرفتن
کلوخ
پاره گل خشک شده
سلانه سلانه
آرام آرام
مو به مو
کنایه از دقیق