11th Literature Season 7 Flashcards
اختلاف
رفت و آمد
استخلاص
رهایی جستن ، رهایی یافتن
اعتذار
پوزش ، عذر خواهی ، پوزش خواهی
التفات
توجّه
اهمال
کوتاهی ، سهل انگاری کردن
بر اثر
به دنبال، اثر به معنی ردّ پا است
تخلّص
رهایی
تکفّل
عهده دار شدن
نگ
دویدن
به تگ ایستاد
شروع به دویدن کرد
ثِقَت
اطمینان ، خاطر جمعی
جال
دام ، تور
خایب
نا امید ، بی بهره
دَها
زیرکی ، هوشمندی
راه تافتن
راه کج کردن ، تغییر مسیر دادن
ریاحین
جمع ریحان ، گل های خوشبو
زه آب
زهاب ، آبی که از سنگی یا زمینی می جوشد ، مجازاً اشک
ستیزه روی
گستاخ و پر رو ، پرخاشجوی ، جنگ خواه
سیادت
سروری ، بزرگی
صافی
پاک ، بی غش ، خالص
طاعن
سرزنشگر ، عیب جو
عقده
گره
گرازان
در حال گرازیدن ، به تکبّر و ناز راه رفتن ، خرامان
گَشن
انبوه ، پر شاخ و برگ
متصیّد
شکارگاه
متواتر
پی در پی ، پیاپی
مطاوعت
فرمان بری
مطلق
رها شده ، آزاد
مطوّقه
طوق دار
معونت
یاری ، کمک
مناصحت
اندرز دادن
مواجب
جمع موجب ، وظایف یا اعمالی که انجام آن بر شخص واجب است
موافق
همراه ، هم فکر
موالات
با کسی دوستی و پیوستگی داشتن ، دوست داری
مودّت
دوستی ، محبّت ، دوستی گرفتن
نَزِه
با صفا ، خوش آب و هوا ، خرّم
همگنان
همگان ، همه
وقیعت
بدگویی ، سرزنش ، عیب جویی
زاغ
کلاغ ، غراب
باری
خلاصه ، القصّه ، در هر صورت
هر یک خود را می کوشید
هر یک برای رهایی خود تلاش می کرد
سر خویش گرفت
راه خویش را پیش گرفتند
گزیرگاه
جای گریختن و فرار ، مَفر
خمیر
باطن انسان ، اندرون دل
فراغ
آسایش ، آسوده شدن ، راحتی
مکرمت
بزرگی ، جوان مردی
ارباب
دارا ، مالک ، پرورش دهندگان ، جمع رب
ردا
بالا پوش ، جبّه ، لباسی که روی لباس های دیگر بپوشند
برّ و برّ
با دقّت ، خیره خیره
بور
سرخ
بور شدن
شرمنده شدن ، خجلت زده شدن
تأثّر
اثرپذیری ، اندوه
تعلیمی
عصای سبکی که به دست گیرند
تلمّذ
شاگردی کردن ، آموختن
رفعت
اوج ، بلندی ، والایی
سو
دید ، توان بینایی
شماتت
سرکوفت ، سرزنش ، ملامت
شوربا
آش ساده که با برنج و سبزی می پزند
عیار
خالص، سنجه ، متضاد غش و ناپاکی
تمام عیار
کامل و بی نقصان، پاک و خالص
فرنگی مآب
کسی که به آداب اروپاییان رفتار می کند، متجدّد
قدّاره
جنگ افزاری شبیه به شمشیر ولی پهن و کوتاه تر
قدّاره کش
کسی که با توسّل به زود به مقاصد خود می رسد
قُلا
کمین
قُلا کردن
کمین کردن ، در پی فرصت بودن
قوّال
بازیگر نمایش های دوره گردی
کذا
آن چنانی ، چنان
کلون
قفل چوبی که پشت در نصب می شود
کمیسیون
یک کلمه فرانسوی ، هیئتی که وظیفه بررسی و مطالعه درباره موضوعی را بر عهده دارد ، جلسه
متجدّدانه
نوگرایانه ، روشنفکرانه
مخاطره
خطر ، خود را در خطر انداختن
مسامحه
آسان گرفتن ، ساده انگاری
مسحور
مفتون ، شیفته ، مجذوب
مُهملی
بیکارگی ، تنبلی
موقّر
با وقار ، متین
نخ قند
نوعی نخ که از الیاف کَنَف درست می شود
یغور
درشت و بد قواره
تجدّد
نو شدن، تازه شدن ، گرایش به نوخواهی
هست و نیست
قطعاً
متلک
سخنی که از روی طعنه و شوخی به کسی گفته شود
افسار گسیخته
گستاخ ، بی پروا ، وحشی
هردم بیل
بی نظم و بی قاعده
هپل هپو
بی ترتیب ، بی قاعده ، نامرتّب
ولنگاری
بی قیدی ، سهل انگاری
لاتی
فقر ، بی چیزی سخت ، افلاس
نقّال
قصّه خوان ، افسانه گو
قوز بالا قوز
کنایه از مشکل مضاعف
بد نهاد
بد سرشت، بد طینت، بد ذات
طهارت
پاک گردیدن ، پاکی ، وضو گرفتن
موهبت
عطیه
شمایل
شکل ، صورت ، تصویر
چنته
نوعی کیسه
قلدر
قوی ، گردن کلفت
حدّت
تندی ، تیزی ، خشم