Lesson 19 Flashcards
Harvest
Gathering in of grain or other food crops
برداشت
كدينگ: سگ هاي هار جمع شدند و به مرد در درو كردن كمك كردن
Abundant (adj)
Abundance (noun)
More than enough, very plentiful
Adj; فراوان
Noun: فراواني
كدينگ: اااا باندت صداش خيلي زياده
Uneasy
Restless, disturbed, anxious
بي قرار، آشفته ، نگران
كدينگ: اَن ايزي خيلي آشفته و نگران بود
Calculate
Figure
حساب كردن
كدينگ: كلك ولت كردم، قرضامو حساب كردي
Absorb
Take in or suck up liquid, interest greatly
جذب كردن يا مكيدن مايعات، بسيار علاقه مند كردن
كدينگ: آب سرد انرژي مثبت رو جذب ميكنه
Estimate
تخمين زدن، ارزيابي كردن، حدس زدن، درباره چيزي اظهار نظر كردن
كدينگ: اگه تونستي استيل ميت با سن وقدش رو حدس بزني
Morsel
Tiny amount, mouthful, a small bite
گاز كوچك، به اندازه يك دهان، مقدار بسيار كم
كدينگ: مارسال كمي از لقمه اش رو به من داد
Quota
District of a state or a person
سهم يا بخشي از يك ايالت و يا شخص
كدينگ: عمر دفترچه سهميه خانوار كوتاه بود
Threat
Menace
تهديد، هشيار
كدينگ: استرست زياده چون تهديد به مرگ كرده
Ban
Prohibit, forbid
كدينگ: استفاده از عينك ريبن ممنوع شد
Panic
Fear
ترس بي دليل
كدينگ: از قديم گفتن پا نيك بزاري از هيچ چيز وحشت نداري
Appropriate
Fit
مناسب، كنار گذاشتن براي كاربرد خاصي
كدينگ: آبرو پريد، شلوار مناسب بپوش بي ادب
Abacus
چرتكه
Buyer
خريدار
Capable
قادر
Crowd
جمعيت
Immigrant
مهاجر
Intelligence
استعداد
Labor
زحمت
Lawn
چمنزار
Leak
چكه كردن، نشت كردن
Officials
مسئولين
Outsider
غريبه
Pesticide
آفت كش
Secretary
وزير
Sponge
اسفنج
Spray
پاشيدن