زبان Flashcards
abandon
رهاکردن،ترک کردن،ول کردن،دست کشیدن،قیدچیزی را زدن
Keen
تیز،برنده،مشتاق،شدید،حساس،قوی،
((دقیق))
Jealous
حسود،غیرتی،متعصب،غبطه خور
tact
تدبیر،کاردانی،درایت،ظرافت و شعور،خوش زبانی
oath
سوگند،قسم،فحش،ناسزا،توهین،دشنام
vacant
خالی،تهی
hardship
سختی،گرفتاری،مشقت،درد،رنج،مشکل
gallant
دلیر،شجاع،مودب و با احترام با زنان
data
داده ها،اطلاعات،حقایق
unaccustomed
خونگرفته،انس نگرفته،عادت نداشتن،عجیب،نامانوس
bachelor
مجرد،مردمجرد
qualify
واجد شرایط بودن یا شدن،صلاحیت پیداکردن،شایستگی داشتن،استحقاق یافتن
spread
پهن کردن
cloak
شنل
nobleman
نجیب زاده
impressed
تحت تاثیر
situation
موقعیت
under his breath
زیر لب ،زمزمه کردن
flirting
لاس زدن
corpse
جسد،جنازه،نعش،مرده
conceal
مخفی کردن،پنهان کردن
dismal
غم انگیز،دلتنگ کننده،افسرده کننده،(هوا)گرفته و غمزده،نومید کننده،دلگیر
frigid
خیلی سرد،(رفتار)سرد و بی اعتنا،غیرصمیمی و خشک،منجمد
inhabit
سکونت داشتن،اقامت داشتن،ساکن بودن،زندگی کردن
numb
بی حس ،كرخت،خواب رفته،بهت زده،مات و مبهوت
peril
خطر،مهلكه،مخاطره
recline
تكيه دادن،لم دادن،دراز كشيدن
shriek
جيغ كشيدن،جيغ زدن،جيغ
sinister
شوم،نحس،بديمن،شرور،شيطاني،اهريمني،ترسناك
tempt
اغواكردن،وسوسه كردن،برانگيختن،دعوت كردن
wager
شرط،شرط بندی
Cemetery
قبرستان
Terror
وحشت
typical
نمونه وار،عادی،معمول،نمونه،نمادین
minimum
کمترین حد ممکن،کمترین مقدار،کمینه،حداقل
scarce
کمیاب،نادر،نایاب
annual
سالانه،سالی یک بار،سالنامه،یک ساله
persuade
متقاعد کردن،وادار کردن،قانع کردن،ترغیب کردن
essential
اساسی،لازم،ضروری،واجب،خیلی مهم
blend
هم زدن،مخلوط کردن،ترکیب کردن،درهم آمیختن،ترکیب
Visible
نمایان،قابل مشاهده،هویدا،مرئی،پیدا
expensive
گران قیمت،گران،پرهزینه
talent
استعداد،توانایی،قابلیت ذاتی
devise
ابداع کردن،تدبیر کردن،اختراع کردن،طرح ریزی کردن،نوآوری کردن
wholesale
عمده فروشی،به قیمت عمده فروشی ،گسترده
costume
لباس
wage
دستمزد،حقوق
moisture
رطوبت
desert
کویر
convention
گردهمایی
take place in
برگزاری در
encyclopedia
دایرة المعارف
sink
غرق شدن
barely
به سختی
Excite
به هیجان آوردن،برانگیختن
noted
برجسته،مورد ملاحضه
try out
امتحان کرد
burglar
سارق،دزد
scheme
نقشه ،طرح،توطئه
strike
اعتصاب
dispute
مشاجره،جر و بحث
contrary
برعكس،مخالف،درعوض
commercial
بازرگانی،تجاری
quarrel
دعوا،نزاع،مشاجره
owner
صاحب،مالک،
huge
بسیار بزرگ عظیم
vapor
بخار،مه،رطوبت،نم
makeup
ترکیبات
Swamp
باتلاق
altitude
ارتفاع
eliminate
ازبین بردن،حذف کردن،کنارگذاشتن،به حساب نیاوردن،برداشتن
villain
آدم شرور،جنایتکار،پست و شرور
(دردسر)
well
چاه
dense
غلیظ،متراکم،فشرده،انبوه،ضخیم،چگال
row
پارو زدن
utilize
بهره برداری کردن از،استفاده کردن،به کارگرفتن
eager
مشتاق
leftover
پسماند
humid
مرطوب،نمدار،نمناک
complain
شکایت
theory
نظریه،فرضیه،تئوری
descend
فرود آمدن،پایین آمدن،ارتفاع کم کردن
Circulate
به جریان انداختن،جریان داشتن،چرخیدن،گردش کردن،پخش شدن
pipe
لوله
enormous
بسیاربزرگ،عظیم،زیاد،عظیم الجثه
crab
خرچنگ
hanging
به دار آویختن،دار زدن،معلق کردن
predict
پیش بینی کردن،پیشگویی کردن
Vanish
غیب شدن،ناپدید شدن،ازبین رفتن،غیبت کردن،محو شدن
witch
جادوگر
strange
عجیب
evaporate
تبخیرشده
experiment
آزمایش،تحقیق
graduate
فارغ التحصیل
thick
غلیظ
foretell
پیش بینی کردن
attitude
نگرش
trade
تجارت
tradition
سنت ،رسم و رسوم ،آداب ،عرف،آیین
rural
روستایی،دهاتی
burden
بار،محموله،تعهد،سنگینی
Campus
محوطه ی دانشگاه،فضای جلوی دانشگاه
majority
قسمت عمده،بخش عمده،اکثریت،اکثر
assemble
دور هم جمع شدن،گردهم آمدن،مونتاژ کردن،قطعات را نصب کردن،جمع کردن
rioter
آشوب طلبان
explore
بررسی کردن،تحقیق کردن،کندو کاو کردن،مطالعه کردن،کاوش کردن
topic
عنوان،موضوع،مبحث
debate
مناظره،مباحثه،بحث و گفتگو
Instead of
در عوض
evade
فرار کردن،گریختن،طفره رفتن،شانه خالی کردن،کنار کشیدن،دوری کردن
beard
ریش
investigate
بررسی کردن،تحقیق کردن،رسیدگی کردن
probe
دقیق بررسی کردن،خوب جستجو کردن،تحقیق کردن
reform
اصلاح کردن،سر و سامان دادن،بهبود دادن
riot
شورش
teenagers
نوجوانان
approach
نزدیک شدن(به کسی یا چیزی)،مواجه شدن،برخورد کردن
detect
متوجه شدن،آشکار کردن،کشف کردن،دریافتن،فهمیدن،پی بردن
defect
عیب ،نقص،ایراد،اشکال،نقصان
employee
کارمند،حقوق بگیر،کارگر،مستخدم
neglect
بی اعتنایی کردن،توجه نکردن،غفلت کردن،بی توجهی کردن،کوتاهی کردن
deceive
گول زدن،فریب دادن،گمراه کردن
TXT:
cیه دونه حرف
خودش رو بین دوتا حرف
e
undoubtedly
بدون تردید،بی شک،بی تردید،قطعا
popular
محبوب،مردمی،عامه پسند،پرطرفدار،مشهور
thorough
کامل،دقیق،به تمام معنی،جامع
client
مشتری،موکل،مراجع
comprehensive
جامع و کامل،مفصل،همه جانبه،فراگیر،گسترده
defraud
گول زدن،فریب دادن،کلاهبرداری کردن
spirit
روحیه
steering
فرمان
carry
حمل کردن
pilgrim
زائر
miniskirt
دامن کوتاه،مینی ژوپ
Customer
مشتری
outcome
نتیجه
tax
مالیات
rate
نرخ
fee
هزینه،حق الزحمه
quite
کاملا،نسبتا زیاد
brake
ترمز
Postpone
به تعویق انداختن،به تاخیر انداختن
Consent
رضایت دادن،موافقت کردن،اجازه دادن،راضی شدن،پذیرفتن
massive
عظیم،بزرگ،سنگین،همه جانبه،درشت،توپر
Capsule
کپسول،محفظه،روکش کوچک
Spy
جاسوس
equipment
تجهیزات
Preserve
محافظت کردن،مراقبت کردن،نگاه داری کردن
denounce
محکوم کردن،سرزنش کردن،به باد انتقاد گرفتن
unique
یگانه،یکتا،منحصر به فرد،بی همتا،بی نظیر،بی دلیل
Torrent
سیلاب،سیل،رگبار،توفان
Charge
اتهام
resent
رنجیدن از،دلخور شدن،بیزار شدن،عصبانی شدن،آزرده خاطر شدن
Crew
ملوان
molest
اذیت کردن،آزار دادن،مزاحم شدن،به هم ریختن
Subway
مترو
Lifeguard
نجات غریق ها
gloomy
دلتنگ،افسرده،غمگین،تیره و تار،تاریک,ابری
unforeseen
پیش بینی نشده،غیره منتظره،غیرمترقبه
diver
غواصان
suppose
فرض کردن
constitution
قانون اساسی
mistreat
دشنام دادن ،بد رفتاری کردن
exaggerate
اغراق کردن
مبالغه کردن
غلو کردن
گزافه گویی
amateur
آماتور،غیرحرفه ای،تازه کار،مبتدی
mediocre
متوسط
معمولی
نه خوب نه بد
Composition
انشاء
Variety
تنوع
مجموعه ی متنوع
نوع
گونه
گوناگونی
Valid
معتبر
موجه
منطقی
موثق
درست
Witness
شاهد
Foreman
سرکارگر
Survive
زنده ماندن
نجات یافتن
جان سالم به در بردن
باقی ماندن
دوام آوردن
برجا ماندن
Weird
عجیب و غریب
غیرعادی
مرموز
ترسناک
اسرار آمیز
pill
قرص
swallow
بلعیدن
قورت دادن
Prominent
برجسته
ممتاز
مشهور
مهم
Security
ایمنی
امنیت
خاطرجمعی
Strict
شدید
bulky
بزرگ
حجیم
گسترده
وسیع
جاگیر
reluctant
بی میل
بی رغبت
ناراضی
بیزار
obvious
آشکار
روشن بودن
واضح
بدیهی
مشهود
مشخص
Clue
سرنخ
Vicinity
حومه،
حوالی،
مجاورت،
همسایگی،
اطراف
Century
قرن
سده
rage
عصبانیت
خشم
غضب
manner
رفتار
mayor
شهردار
press
مطبوعات
document
مدرک
سند
اوراق رسمی
innocent
بی گناه
Conclude
نتیجه گرفتن
به پایان رساندن
خاتمه دادن
به نتیجه رسیدن
تصمیم گرفتن
undeniable
مسلم
قطعی
انکارناپذیر
guilty
گناهکار
beat
شکست دادن
resist
مقاومت کردن
ایستادگی کردن
جلوی خود را گرفتن
مانع شدن
Tight
شدید
Lack
فاقد بودن
بی بهره بودن
کمبود داشتن
ignore
نادیده گرفتن
بی اعتنایی کردن
توجه نکردن
غفلت کردن
Challenge
به مبارزه طلبیدن
زیر سئوال بردن
به چالش طلبیدن
مبارزه طلبی
miniature
مینیاتوری
کوچک
بسیار ریز
Source
منشاء
منبع
سرچشمه
مرجع
excel
بهتر بودن
برتری داشتن
ممتاز بودن
پیشی گرفتن
feminine
زنانه
مونث
ظریف و لطیف
Mount
بالارفتن
صعود کردن
سوارشدن
پیشرفت و ترقی کردن
Platform
سکو
Watchman
نگهبان
Pony
اسب کوچک
Compete
رقابت کردن،
مسابقه دادن
مقابله کردن
former
سابق
قبلی
پیشین
dread
ترس داشتن از
وحشت داشتن از
ترسیدن
وحشت
ترس
ترساندن
deserted house
خانه متروکه
masculine
مردانه
مذکر
جوانمردانه
menace
تهدید
خطر
دردسر
آبروریزی
Threat
tendency
گرایش
تمایل
عادت
algebra
جبر
underestimate
ناچیز شمردن
دست کم گرفتن
کمتر از حد ارزیابی کردن
admit
پذیرفتن
victorious
فاتح
پیروز
برنده
numerous
متعدد
زیاد
فراوان
بی شمار
flexible
انعطاف پذیر
قابل انعطاف
خم شدنی
تاشو
argument
بحث و جدل
اظهارنظر
Bet
شرطبندی
expound
شرح دادن