افعال-Y-mak Flashcards

Question

Göz yum mak

Answer 1

چشم پوشيدن

Answer 2

حمام كردن، حمام رفتن

Answer 3

خوابيدن ( وقتى دارى ميرى تازه توى رختخواب )، ماندن، دراز كشيدن، به رختخواب رفتن

Answer 4

زخمى شدن، مجروح شدن

Answer 5

زخمى كردن، مجروح كردن، زخم كردن، زخم زدن، جريحه دار كردن، اندوهناك كردن، دل آزرده كردن

Answer 6

صلح كردن

Answer 7

ظرف شستن

Answer 8

غيبت كردن

Answer 9

به درد خوردن، فايده داشتن، به كار آمدن

Answer 10

فرو ريختن، ويران شدن

Answer 11

گرفتار شدن، دستگير شدن، به گير افتادن، رديابى شدن، مبتلا شدن، دچار شدن ( بيمارى )، به گير آمدن

Answer 12

گستردن

Answer 13

گسترده شدن، پخش شدن

Answer 14

ليسيدن

Answer 15

خريد كردن

Answer 16

محاكمه كردن، قضاوت كردن ، برگزارى جلسه دادگاه sanık يعنى متهم رو هم مى گويند، داورى كردن

Answer 17

مصاحبه كردن

Answer 18

ممنوع شدن

Answer 19

منهدم كردن

Answer 20

منتشر شدن، پخش شدن

Answer 21

منتشر كردن

Answer 22

نرم شدن

Answer 23

نزديك شدن( به سمت … آمدن )، برخورد كردن، شبيه بودن

Answer 24

نشر كردن

Answer 25

نقاشى كردن

Answer 26

واكسن زدن

Answer 27

واريز كردن، خواباندن ( فعل سببى )

Answer 28

شكست خوردن، از دست دادن ( در بعضى جاها معنى ميشود مثل zamana yenilmeyip با از دست ندادن زمان … )، خورده شدن

Answer 29

برنامه ريزى كردن، برنامه ريختن

Answer 30

اشتباه كردن، در اشتباه بودن

Answer 31

بى احترامى كردن

Answer 32

منعكس كردن، انعكاس كردن

Answer 33

اسكى كردن

Answer 34

رزرو كردن

Answer 35

كمپ زدن، اردو زدن

Answer 36

ادا درآوردن، تظاهر به انجام كارى كردن

Answer 37

فرستادن، ارسال كردن

Answer 38

صبحانه خوردن

Answer 39

گرفتن،گير انداختن، دستگير كردن، به گير آوردن، به چنگ كردن، ملتفت شدن، فهميدن

Answer 40

آرام نوشيدن، ميل كردن

Answer 41

پاپس كشيدن، از كارى خسته شدن و ادامه ندادن، منصرف شدن ، خسته شدن

Answer 42

پهلوگرفتن مثلا كشتى

Answer 43

غريبى كردن

Answer 44

ناله كردن، غر زدن، ناله زدن

Answer 45

پاره كردن، جر دادن، بريدن

Answer 46

چانه زدن

Answer 47

روى هم انباشتن ، جمع كردن، روى هم ريختن

Answer 48

منتشركردن، انتشار كردن

Answer 49

پاسخ دادن

Answer 50

سقط جنين كردن

Answer 51

لطمه زدن

Answer 52

به تعطيلات رفتن، تعطيلات گذراندن

Answer 53

موسيقى ساختن ، ترانه ساختن

Answer 54

تعميم دادن

Answer 55

برگزار شدن، بنا شدن، انجام پذيرفتن، انجام گرفتن، به عمل آمدن، درست شدن

Answer 56

ممنوع كردن، قدغن كردن

Answer 57

متمركز شدن، شلوغ شدن، تمركز كردن

Answer 58

درد و دل كردن

Answer 59

انكار كردن

Answer 60

قورت دادن

Answer 61

مجادله با زمان، با از دست دادن زمان

Answer 62

منعكس كردن

Answer 63

سود داشتن، بهره بردن، استفاده كردن، بهره گرفتن

Answer 64

كسى رو براى آزمايش فرستادن ( تحليل و تجزيه كردن )

Answer 65

چونه زدن

Answer 66

ليسيدن

Answer 67

پرينت گرفتن

Answer 68

ژست گرفتن

Answer 69

تجربه شدن، رخ دادن، به وقوع پيوستن

Answer 70

تاسيس شدن

Answer 71

شكافته شدن

Answer 72

التماس كردن، خواهش كردن

Answer 73

عاشق شدن

Answer 74

پيشروى كردن ( ولى بهتر است از فعل ilerlemek استفاده كنيم براى پيشرفت كردن )

Answer 75

آرام كردن يك نفر ( فعل سببى )، تسكين دادن، ساكت كردن، آرامش بخشيدن، تسكين دادن، آرام كردن

Answer 76

آرام شدن، فرو كش كردن

Answer 77

به فكر فرو بردن، متفكر ساختن

Answer 78

نور بالا زدن

Answer 79

بهره گرفتن، بهره بردن از

Answer 80

اكو شدن، منعكس شدن

Answer 81

گرفتار شدن

Answer 82

زمين شكافتن

Answer 83

خوبى كردن، لطف كردن ( در حق كسى )

Answer 84

منعكس كردن

Answer 85

بى ملاحظگى كردن، فكر نشده حرف زدن

Answer 86

جراحى زيبايى كردن

Answer 87

رواج پيدا كردن

Answer 88

اومدن ( حرف اضافه به )

Answer 89

وارد شدن( حرف اضافه را )

Answer 90

تمرين كردن

Answer 91

اراءه كردن

Answer 92

بو پخش شدن، بو دادن

Answer 93

ساختن

Answer 94

تخم ريزى كردن

Answer 95

ميزبانى كردن

Answer 96

چاپلوسى كردن

Answer 97

به درد خوردن، فايده داشتن ، تاثير مثبت داشتن ، مفيد بودن

Answer 98

نزديك شدن

Answer 99

منتشر شدن

Answer 100

تبعيض قايل شدن

Answer 101

قلدرى كردن

Answer 102

زايمان كردن

Answer 103

بو دادن

Answer 104

فرسوده شدن

Answer 105

صرف كردن مثلا فعل

Answer 106

پيكر بندى شدن

Answer 107

به من انجاموند ( فعل سببى ) يعنى باعث انجام دادن

Answer 108

شوخى كردن

Answer 109

زنده نگه داشته شدن، تجربه كردن ، باعث احساس چيزى شدن

Answer 110

درخواست دادن

Answer 111

ساخته شدن

Answer 112

ساختن ، نظم دادن ( düzenlemek )

Answer 113

مبادله كالا به كالاكردن

Answer 114

واريز شدن

Answer 115

خطا كردن

Answer 116

تمجيد كردن

Answer 117

محصول برداشت شدن

Answer 118

شيرجه زدن

Answer 119

سورپريز كردن ( حرف اضافه به )

Answer 120

خودى نشان دادن

Answer 121

خودت به خريت زدن، يعنى جورى رفتار كردن كه انگار اسكلى ، نميدونى و نميفهمى

Answer 122

التماس كردن

Answer 123

ابا رو سوزاندن معنى تحت الفظى ، عاشق شدن aşık olmak

Answer 124

فر كردن

Answer 125

چترى زدن

Answer 126

سر و صدا كردن، نگران شدن

Answer 127

نوشته شدن

Answer 128

موقعيت شغلى براى خودت پيدا كردن، كسب موقعيت شغلى

Answer 129

دوره كارآموزى گذراندن يا رفتن

Answer 130

شهادت دادن

Answer 131

لانه درست كردن ( پرنده )

Answer 132

بسته بندى كردن

Answer 133

معناى تحت اللفظى يعنى جيب سوختن، گران بودن چيزى

Answer 134

ولخرجى كردن

Answer 135

تاخير داشتن ( مثلا هواپيما )

Answer 136

شكافتن

Answer 137

به درد خوردن، فايده داشتن، تاثير مثبت داشتن

Answer 138

سوزانده شدن

Answer 139

مسافرت كردن، مسافرت رفتن

Answer 140

اشتباه كردن

Answer 141

چسبانده شدن

Answer 142

به نمايش گذاشتن

Answer 143

تبعيض قائل شدن

Answer 144

نسبت دادن، شهرت دادن

Answer 145

زنده شدن

Answer 146

كور خوندن معناى تحت اللفظى يعنى كف دست را ليس زدن ( به دست نياوردن چيز مورد نظر )

Answer 147

اقتباس كردن، نقل و قول كردن

Answer 148

صادرات كردن، صادرات انجام دادن

Answer 149

گپ زدن

Answer 150

خمير ورز دادن

Answer 151

آمپول زدن ( يكى ديگر آمپول بزنه )

Answer 152

مكاتبه كردن

Answer 153

تكيه دادن

Answer 154

بى حال و بى حركت افتادن

Answer 155

شرشر باران باريدن

Answer 156

كرچ شدن، كرچ نشستن، كرچ شدن

Answer 157

آرام گرفتن ، ساكت شدن، فرو نشستن

Answer 158

تيراندازى كردن

Answer 159

زندگى كسى را به هم زدن

Answer 160

مسابقه دادن

Answer 161

خسته كردن، ناراحت كردن

Answer 162

نرم كردن

Answer 163

نرم شدن

Answer 164

معناى تحت اللفظى: به خير خسته كردن منظور: به فال نيك گرفتن، با ديد مثبت به يك اتفاق نگاه كردن

Answer 165

لگد خوردن

Answer 166

زايمان كردن

Answer 167

پر كردن دندان

Answer 168

جيش كردن

Answer 169

به مشكل برخوردن

Answer 170

برنامه ريزى كردن، برنامه گذاشتن

Answer 171

تميزكارى كردن

Answer 172

چاپ كردن، تحميل كردن به زور و فشار واردن كردن

Answer 173

كلاه گذاشتن، حيله و حقه كردن

Answer 174

كلاه گذاشتن، حيله و حقه كردن

Answer 175

سقط جنين كردن

Answer 176

سقط جنين كردن