افعال-E-mek Flashcards

Question

Esne mek

Answer 1

خميازه كشيدن

Answer 2

تفريح كردن، سرگرم شدن، خوش گذراندن

Answer 3

تقليد كردن

Answer 4

تلفن كردن، زنگ زدن

Answer 5

توصيه كردن، پيشنهاد كردنش

Answer 6

حركت كردن

Answer 7

تبسم كردن

Answer 8

پيشنهاد كردن، پيشنهاد دادن

Answer 9

تحويل دادن، تسليم كردن

Answer 10

ترجمه كردن

Answer 11

ترجيح دادن

Answer 12

ترك كردن

Answer 13

تشكر كردن

Answer 14

تعريف كردن، توصيف كردن

Answer 15

تعمير كردن

Answer 16

بهم زدن، مخلوط كردن، به تاخير انداختن، به تعويق انداختن، به عقب انداختن

Answer 17

اشاره كردن

Answer 18

اضافه كردن

Answer 19

اعتراض كردن

Answer 20

اقامت كردن، اقامت داشتن

Answer 21

از دنيا رفتن، فوت كردن، وفات كردن

Answer 22

استعفا دادن

Answer 23

اصرار كردن

Answer 24

اصلاح كردن

Answer 25

اعدام كردن

Answer 26

اقرار كردن

Answer 27

اقامت كردن

Answer 28

انتحار كردن، خودكشى كردن

Answer 29

انكار كردن

Answer 30

نقدكردن، انتقاد كردن

Answer 31

بدى كردن

Answer 32

به مسافرت رفتن، سفر كردن، مسافرت كردن

Answer 33

دعوا كردن

Answer 34

تبريك گفتن ( حرف اضافه را )

Answer 35

تحت تاثير قرار گرفتن

Answer 36

تربيت كردن

Answer 37

تصور كردن

Answer 38

جبران كردن، تلافى كردن

Answer 39

خدمت كردن

Answer 40

خم شدن

Answer 41

خيانت كردن

Answer 42

دعا گفتن

Answer 43

دعوت به عمل آوردن

Answer 44

دقت كردن

Answer 45

ذوب شدن

Answer 46

دعوت كردن

Answer 47

سرگرم كردن

Answer 48

سوگند خوردن

Answer 49

سينه خيز كردن، چهار دست و پا رفتنش

Answer 50

شركت كردن

Answer 51

شكنجه دادن

Answer 52

شك كردن

Answer 53

شكايت كردن

Answer 54

صبحونه خوردن

Answer 55

صحبت كردن

Answer 56

طبقه بندى كردن

Answer 57

طلب كردن، درخواست كردن

Answer 58

طمع كردن

Answer 59

عبادت كردن

Answer 60

اضافه كردن

Answer 61

غيبت كردن

Answer 62

فاش كردن

Answer 63

فرار كردن

Answer 64

فدا كردن

Answer 65

فرمانبردارى كردن

Answer 66

فرمودن

Answer 67

قانع كردن، متقاعد كردن

Answer 68

قسم خوردن

Answer 69

تحقير كردن، خرد كردن، كسى را مجبور به له كردن چيزى كردن

Answer 70

كاهش دادن

Answer 71

كاشته شدن

Answer 72

كاشتن

Answer 73

كاهش يافتن

Answer 74

كج شدن

Answer 75

كشت كردن

Answer 76

كوشش كردن

Answer 77

كوچ كردن

Answer 78

لجبازى كردن

Answer 79

لعنت گفتن

Answer 80

له كردن، زيرپا گذاشتن، شكست دادن، زير كردن

Answer 81

له شدن، زير ماشين رفتن، زير فشار ماندن

Answer 82

مانع شدن، بلاك كردن ( حرف اضافه را )، جلوگيرى كردن

Answer 83

مدارا كردن

Answer 84

مخالفت كردن

Answer 85

شرمنده شدن

Answer 86

مختص كردن

Answer 87

مطرح كردن

Answer 88

معالجه كردن

Answer 89

معاينه كردن

Answer 90

ملحق شدن

Answer 91

مكيدن، مك زدن

Answer 92

منهدم كردن، نابود كردن، از بين بردن

Answer 93

ناراحت كردن

Answer 94

نسبت دادن

Answer 95

نگران شدن

Answer 96

نيت كردن

Answer 97

مجبور كردن

Answer 98

وداع كردن

Answer 99

ورشكسته شدن

Answer 100

ولخرجى كردن

Answer 101

وعده دادن

Answer 102

هزينه كردن

Answer 103

هديه كردن

Answer 104

همراهى كردن ( حرف اضافه به )

Answer 105

رزرو كردن

Answer 106

غر غر كردن، ور ور كردن

Answer 107

خورد كردن، له كردن

Answer 108

لطف داشتن

Answer 109

مطابقت دادن

Answer 110

غلط كردن

Answer 111

آزاد كردن

Answer 112

معلوم كردن

Answer 113

ديدن، بازديد كردن، به ديدن كسى رفتن

Answer 114

شورش كردن

Answer 115

كوتاهى كردن

Answer 116

اختراع كردن

Answer 117

به دست آوردن

Answer 118

بدرقه كردن

Answer 119

پس دادن

Answer 120

تعقيب كردن ( حرف اضافه را )، وقتى ميخواى به كسى بگى كه دنبال من بياييد ميگى: Beni takip edin

Answer 121

مسخره كردن

Answer 122

جرات داشتن

Answer 123

روحيه دادن، روحيه بخشيدن، روى هدف متمركز كردن

Answer 124

خواهش كردن، درخواست كردن

Answer 125

شكايت كردن، شاكى بودن

Answer 126

ورشكست شدن

Answer 127

گند زدن به كارى

Answer 128

هديه دادن

Answer 129

يادداشت كردن، نوت برداشتن

Answer 130

تصور كردن، خيال پردازى كردن

Answer 131

ثبت كردن، معين كردن، مشخص كردن، شناسايى كردن، اثبات كردن

Answer 132

بيان كردن، عنوان كردن، بروز دادن ، به زبان آوردن، گفتن، معنا داشتن، اهميت داشتن

Answer 133

قسم خوردن

Answer 134

متوجه شدن، تفاوت داشتن ، فرق داشتن

Answer 135

ضايع كردن

Answer 136

مسخره كردن كه بايد با حرف اضافه با استفاده كنيم

Answer 137

شايسته بودن، حق طرف بودن، سزاوار بودن، مستحق بودن

Answer 138

دريغ كردن

Answer 139

نجس كردن

Answer 140

اعتراض كردن

Answer 141

آب كردن

Answer 142

حرافى كردن، پرحرفى كردن

Answer 143

الك كردن، كسر كردن، حذف كردن

Answer 144

اعلام كردن

Answer 145

انجام شدن

Answer 146

تشخيص دادن

Answer 147

از دست دادن، ناقص كردن

Answer 148

شارژ كردن

Answer 149

ارسال كردن

Answer 150

اميدوار بودن به

Answer 151

جدا كردن

Answer 152

نمايندگى كردن، نمايانگر يه چيزى بودن

Answer 153

تشويق كردن، باز شكل دادن

Answer 154

پارك كردن

Answer 155

مداخله كردن ( حرف اضافه اش به )

Answer 156

اضافه شدن ( فعل سببى ) جزء استثناء ها

Answer 157

مسخره كردن ( داراى حرف اضافه با )

Answer 158

خريت كردن

Answer 159

نفوذ كردن

Answer 160

موكول شدن ( فعل مجهول )، زمان ( چيزى ) را به عقب انداختن

Answer 161

( حرف اضافه اش از مى باشد ) گرفتن، برداشتن، پيدا كردن ( هم معنى با bulmak)

Answer 162

تحسين كردن، افتخار كردن، تاييد كردن، قدردانى كردن

Answer 163

به فرزند خواندگى قبول كردن يا گرفتن

Answer 164

به سرش زدن، ديوانه شدن

Answer 165

صحبت كردن، حرف زدن

Answer 166

استفراغ كردن

Answer 167

باعث نگران شدن ( فعل سببى ) نگران كردن ( حرف اضافه را )

Answer 168

عجله كردن

Answer 169

توهين كردن

Answer 170

وحشى بودن

Answer 171

زير و رو كردن

Answer 172

خطاب كردن

Answer 173

كج كردن، خم شدن

Answer 174

كج كردن، خم شدن

Answer 175

خطاب شدن

Answer 176

ذكر شدن

Answer 177

حدس زدن

Answer 178

اشاره كردن، حرف زدن

Answer 179

لاپوشونى كردن، ماست مالى كردن، سرپوش گذاشتن

Answer 180

اختصاص داده شدن

Answer 181

شارژ شدن

Answer 182

مطلع كردن ، اعلام كردن

Answer 183

ناسزا گفتن

Answer 184

اجازه دادن

Answer 185

دوست پيدا كردن ( معناى تحت اللفظى يعنى دوست گرفتن )

Answer 186

تحصيل كردن ، آموزش داده شدن

Answer 187

رسيدن

Answer 188

به يكى گفتن عاشقتم و دوست دارم

Answer 189

درخواست داشتن

Answer 190

گردن خم كردن

Answer 191

خرج كردن

Answer 192

پول منتقل كردن

Answer 193

رو شدن دست، فريب دادن

Answer 194

قدردانى شدن

Answer 195

قدردانى كردن

Answer 196

تجربه كردن

Answer 197

جا زدن، بيخيال شدن

Answer 198

لاس زدن

Answer 199

انجام دادن

Answer 200

درخواست كمك كردن

Answer 201

جشن گرفتن

Answer 202

حيف كردن

Answer 203

كنسل كردن

Answer 204

ناله زدن

Answer 205

اضافه كردن ، بى انصافى كردن

Answer 206

سرو كردن

Answer 207

محبت كردن

Answer 208

مردد شدن، ترديد كردن، تردد داشتن

Answer 209

صداكردن

Answer 210

اصرار كردن

Answer 211

بد كردن، بدكارى كردن

Answer 212

آب كردن، ذوب كردن

Answer 213

رسيدن، دست يافتن

Answer 214

دست يافتن، رسيدن، ناءل شدن، به دست آوردن

Answer 215

استخدام كردن

Answer 216

ايده دادن

Answer 217

پرخاشگرى كردن

Answer 218

استراحت كردن

Answer 219

جايگزين كردن

Answer 220

گله كردن ( به كسى )

Answer 221

ادامه دادن ، استمرار دادن، از پيش بردن

Answer 222

به دست آورده شدن

Answer 223

رسيدن

Answer 224

سر در نياوردن ، متحير العقول بودن

Answer 225

دامن كسى را بوسيدن ، چاپلوسى كسى را كردن

Answer 226

بنده خود كردن

Answer 227

اميد داشتن

Answer 228

پادرميانى كردن

Answer 229

وعده دادن، قول دادن

Answer 230

كسى را خوشحال كردن

Answer 231

جا زدن

Answer 232

شرمنده كردن

Answer 233

شرمنده كردن

Answer 234

شرمنده كردن

Answer 235

جاسوسى كردن

Answer 236

جاسوسى كردن

Answer 237

هدر دادن، به باد دادن

Answer 238

اضافه شدن

Answer 239

استيلا يافتن بر، مستولى شدن، تحت تسلط در آوردن

Answer 240

متهم شدن

Answer 241

صحبت كردن، حرف زدن

Answer 242

نصيب كردن

Answer 243

هو شدن، مورد تمسخر قرار گرفتن

Answer 244

برچسب زدن، تگ كردن

Answer 245

به پايان رسيدن

Answer 246

رسيدن

Answer 247

عقلش رسيدن

Answer 248

به كمال رسيدن

Answer 249

به مراد دل رسيدن، به خواسته دل رسيدن

Answer 250

تست كردن، امتحان كردن

Answer 251

مورد قبول واقع شدن

Answer 252

زحمت كشيدن

Answer 253

شير دادن به بچه

Answer 254

مانع شدن

Answer 255

خودشيرينى كردن

Answer 256

دعوت شدن

Answer 257

معناى تحت الفظى : سر كردن منظور : از پس ( چيزى يا كسى ) برآمدن ، باكسى يا چيزى سر و كله زدن،زور كسى به چيزى يا كس ديگرى رسيدن ( عبارت ) حرف إضافه ظاهرا با

Answer 258

ديزاين كردن

Answer 259

رسيدن

Answer 260

فسخ شدن

Answer 261

پند دادن

Answer 262

كاربد يا حرف بد

Answer 263

امركردن، دستور دادن

Answer 264

انبار كردن

Answer 265

معناى تحت اللفظى : عقل كردن منظور: چيزى به فكر كسى رسيدن، چيزى ذهن كسى رسيدن

Answer 266

بسته بندى كردن

Answer 267

اعتراف كردن

Answer 268

بازسازى كردن

Answer 269

صرف مى كند

Answer 270

فرماندهى كردن

Answer 271

دل كسى را شاد كردن

Answer 272

منت كسى را كشيدن، منت كردن، التماس كردن

Answer 273

عوض بدل شدن

Answer 274

درخواست كردن، طلب داشتن

Answer 275

مورد قبول واقع شدن

Answer 276

تشخيص دادن

Answer 277

حذف شدن

Answer 278

وصول كردن، بدست آوردن

Answer 279

الهام گرفتن