Wörter 1151-1250 Flashcards
Mündlich
شفاهی کلامی، دهانی
≠ schriftlich
Schriftlich
مکتوب، نوشته شده
🔵 Roman
رمان، داستان بلند
🟢 Ereignis
Event, Incident , Occurrence
اتفاق، رویداد
Erfühlen
عملی کردن، برآورده کردن، اجرا کردن
Unbedingt
ضروری، لازم، بی قید و شرط
🔴 Freundschaft
دوستی، رفاقت
Erkennen
شناختن، تشخیص دادن
Wiedererkennen
تشخیص دادن، بجا آوردن
🔴 Erkenntnis
شناخت، درک
Anders
= Verschieden
طور دیگر، متفاوت، به طور متفاوت، دیگر
Heutzutage
امروزه
Pflegen
- مراقبت کردن، پرستاری کردن
به خود رسیدگی کردن
— - عادت داشتن
— - دوستدار چیزی بودن، به چیزی علاقه مند بودن
🔵 Kontakt
ارتباط، فرد آشنا، رابط
Beziehung Umgang, Verbindung
🔴 Enge
Eng
گذرگاه، تنگی
—
تنگ، باریک
تنگاتنگ، نزدیک
Enge Freund = دوست صمیمی، دوست نزدیک
🔴 Eigenschaft
خصوصیت، مشخصه
Zuverlässig
قابل اعتماد
Hilfsbereit
Helper
کمک کننده، آماده به کمک، سودمند
Großzügig
سخاوتمند، بخشنده
Gebildet
تحصیل کرده، فرهیخته
🔴 Verantwortung
مسئولیت
Bewusst
آگاه
🔵 Spinat
اسفناج
🔵 Verantwortungsbewusst
مسئولیت پذیر
Tolerant
صبور، شکیبا
≠ intolerant
Intolerant
بی صبر
≠ tolerant
🔴 Stirn
Forehead
پیشانی
Offen
باز
= geöffnet / ≠ geschlossen
—
آزاد، آزادانه
Ehrgeizig
بلند پرواز، جاه طلب
(صفت مثبت)
Geizig
خسیس ، بخیل
≠ großzügig
Geistig
ذهنی، روحی، فکری
Unternehmungslustig
ماجراجویانه، پرماجرا، پرحادثه
🟢 Verständnis
درک، فهم
Verständnisvoll
فهیم، با درک
Verschwiegen
Hide
مخفی کردن، پنهان کردن
Loyal
وفادار، وظیفه شناس، امین
🔴 Loyalität
وفاداری
🔵 Humor
شوخ طبعی، شوخی
🔵 Abschnitt
Section
پاراگراف، قسمت، بخش
🔵 Beitrag
Report
- حق عضویت، حق بیمه
—
- سهم
—
- مقاله (روزنامه و مجله)، نوشته، گزارش
= 🔵 Text, 🔵 Artikel
🔴 Reihenfolge
توالی، ترتیب، نوبت
🔴 Phase
مرحله، مقطع
🔴 Aktivität
Activity
فعالیت
🟢 Netzwerk
شبکه
(اجتماعی، تلفن، اینترنت و …)
( 🔵 Kanal = شبکه تلویزیون )
🔵 Kanal
شبکه تلویزیون
—
کانال، کانال آب
🔵 Kanal
شبکه تلویزیون
—
کانال، کانال آب
Unterscheiden
تشخیص دادن، تمیز دادن
🔵 Keks
(Pl: 🔴 Kekse)
Cookie 🍪
کوکی، بیسکوئیت
🔴 Unterscheiden
Distinction
فرق، تمایز، تشخیص
Scheiden
- جدا کردن
- طلاق گرفتن
Wählen
انتخاب کردن
—
شماره گرفتن (تلفن)، شمارهگیری کردن
Streiten
Sich streiten (Dat)
- جر و بحث کردن، دعوا کردن
— - جر و بحث داشتن، دعوا داشتن
🟢 Vertrauen
اعتماد
Schiefgehen
خراب شدن، مشکل پیدا کردن، عملی نشدن
= fehlgehen
Bearbeiten
Edit
ویرایش کردن ادیت کردن
Aufgeben
( Gib niemals auf. )
- فرستادن، تحویل دادن
= geben - تسلیم شدن، دست کشیدن، دست برداشتن
—
Never give up.
Auffallen
- به چشم اومدن، جلب توجه کردن، به چشم آمدن
- متوجه شدن، شناختن
🟢 Redemittel
عبارت کاربردی
Prosten
«به سلامتی» گفتن
Führen
Lead, Run, Carry, Guide
- مدیریت کردن، رهبری کردن
- هدایت کردن، راهنمایی کردن
- حرکت دادن، حمل کردن، داشتن
🟢 Sprichwort
مثل، ضربالمثل
🔴 Süßspeise
Nachtisch 🍮
دسر
🔴 Redewendung
اصطلاح، عبارت، تعبیر
🔴 Redewendung
اصطلاح، عبارت، تعبیر
🔵 Reim
- قافیه، ریتم
- شعر، شعر کوتاه
🔵 Reim
- قافیه، ریتم
- شعر، شعر کوتاه
Sich reimen
هم قافیه بودن
Heldenhaft
دلیرانه، قهرمانانه
🔵 Held 🦸♂️
🔴 Heldin 🦸♀️
قهرمان
Hero
Bezeichnen
نامیدن، خواندن
Zusammenfassen
جمعبندی کردن، خلاصه کردن
Ertrinken
غرق شدن
Retten
Sich retten
نجات دادن
—
خود را نجات دادن، فرار کردن، در رفتن
Fallen
- افتادن، سقوط کردن
- باریدن، کاهش یافتن، سقوط کردن، پایین آمدن
- کشته شدن، تلف شدن
- تسخیر شدن، فتح شدن
- بیاعتبار شدن، منسوخ شدن
- افتادن، مصادف شدن
- تعلق گرفتن، نصیب شدن
- گرفته شدن، صادر شدن، زده شدن
- دچار شدن، گرفتار شدن
Aufspringen
Jump
- پریدن، به هوا پریدن
- بازشدن، ترک خوردن، شکاف خوردن، ترک برداشتن
Sofort
بلافاصله، سریع، فوراً
🔴 Strömung
Flow
جریان
Ohne zu überlegen
With out thinking
بدون فکر کردن، بدون اندیشیدن
Herausziehen (zu)
بیرون کشیدن
🟢 Bundesverdienstkreuz
صلیب فدرال شایستگی
Heraussehen (zu)
Look out
= Aufpassen
مراقب بودن
مراقبت کردن
🔵 Kraft
Power
قدرت، توان، زور
Erreichen
Reach, Achieve
- به دست آوردن، کسب کردن
- رسیدن
🟢 Kreuz
صلیب
Lebensrettend
Life-saving
ناجی زندگی، نجات بخش، نجات دهنده
🔴 Maßnahme
تدبیر
Dadurch
- از میان آن، از آن
- به این علت
🟢 Überleben
بقا
🔵 Gedanke
Idea, Thought, Thinking
ایده، فکر
Loslassen
Let go, Release, Unleash, Let loose
- رها کردن، ول کردن، ترک کردن
Ca.
Circa
Ehrenamtlich
Voluntary
داوطلبانه، افتخاری
🔴 Mission
- ماموریت
——— - گروه اعزامی
——— - گروه مبلغین، هیئت تبلیغی
🔴 Mission
- ماموریت
——— - گروه اعزامی
——— - گروه مبلغین، هیئت تبلیغی
Tätig
Employed, Active
- شاغل، مشغول به کار
———
- فعال
🔴 Tätigkeit
Activity
فعالیت
Behindert (Adj)
معلول، کم توان
🔴 Behinderung
Disability
معلولیت، کم توانی
Behindern
مانع شدن، جلو گرفتن