Wörter 1051-1150 Flashcards
🟢 Besteck
قاشق چنگال
کارد و چنگال
🔵 Löffel
قاشق
🔴 Gabel
چنگال
🔴 Ecke
گوشه، نقش
um die Ecke = سر نبش
Zulassen
Let
اجازه دادن، مجاز بودن، گذاشتن
🔵 Lebensstil
Lifestyle
سبک زندگی
Sich wohlfühlen
حس خوبی داشتن، حس بهبودی داشتن، حس راحتی داشتن
Woanders
در جای دیگر ، در مکانی دیگر
Geschieden
مطلقه، طلاق گرفته، جداشده
≠ Verheiratet
Alleineerziehend
Single parent
تک سرپرست
🔵 Alleinerziehender
🔴 Alleinerziehenderin
Single parent
والد مجرد
🔵 Lebensraum
زیستگاه، محل سکونت
Diskutieren
Discuss
گفتوگو کردن، بحث کردن
🔴 Freude
Happiness
خوشحالی، لذت، خرسندی، شادی
Ausdrucken
چاپ کردن، پرینت کردن
Gratulieren
Congratulate
تبریک گفتن
Vergangen
Past
گذشته
🔴 Vergangenheit
گذشته، قدیم
Vergehen
پایان یافتن، ناپدید شدن
🔴 Ergänzung
Addition
ضمیمه، متمم، تکمیل کننده
Wegen
به خاطر، به واسطه، به دلیل
🔴 Stelle
Job, Position
موقعیت شغلی، شغل، جایگاه شغلی
🔵 Apartmentkomplex
مجموعه آپارتمانی
🔵 Komplex (n)
—
Komplex (adj)
مجموعه، گروه
—
پیچیده
Lauter
Nothing but, Nobody but (Adv)
فقط، چیزی نیست جز، جز، سراپا
—
Pure, Honest, Honorable (Adj)
ناب، خالص، پاک، زلال، شرافتمند
🔵 Wortschatz
Vocabulary
واژگان
🔴 Leidenschaft
شوق، علاقه
Allerdings
اما، اگر چه
Eigentlich
(Adv) (Adj) (n)
(Adv)
در حقیقت، واقعا
(Adj)
واقعی، اصلی
(n)
راستی، اصلا
🔵 Schornsteinfeger
🔴 Schornsteinfegerin
chimney sweeper
نظافتچی دودکش
🔵 Schornstein
دودکش
Fegen
Sweep 🧹
جارو کردن
🔵 Feger
🔴 Fegerin
Sweeper
جارو زن، کسی که جارو می زند
Erweitern
افزایش دادن، توسعه دادن، بزرگ کردن
🔵 Betrieb
Business
- کسب و کار، کاسبی
- شرکت
- کار، فعالیت
Auswählen
Choose
انتخاب کردن، برگزیدن
🔵 Spruch
Saying
- مَثَل ، شعر
- حکم، رای
Ansehen
—
Sich ansehen
- نگاه کردن
- به شمار آوردن، به حساب آوردن، در نظر گرفتن، پنداشتن
—
تماشا کردن، مشاهده کردن
🟢 Ansehen
شهرت
🔵 Artikel
مقاله (تحقیق، روزنامه)
حرف تعریف
کالا، جنس
Unterschiedlich
Different, Diverse, Varying
متفاوت
Realistisch
واقع بینانه، قابل باور
Scheinen
- درخشیدن، تابیدن
- به نظر رسیدن
Völlig
کاملا
Erreichbar
Unreachable
دور از دسترس
🔵 Traum
Dream
- رویا
- خواب
🔵 Sänger
🔴 Sängerin
خواننده 👩🎤👨🎤🎤
Eigen
Own, selbst, zugehörig
مال خود، برای خود، متعلق به خود
🔴 Ausnahme
استثنا
🔵 Clip
کلیپ
🔵 Gesang
Song
آهنگ، آواز، سرود
Zusammenstellen
Arrange, set, compile, put together, collect together
- کنار هم گذاشتن، کنار هم قراردادن
- تدارک دیدن، تنظیم کردن
🔴 Euphorie
سرمستی، خوشی، نشئگی
🔴 Anfangseuphorie
خوشحالی و سرمستی وصف ناپذیر شروع یک کار
🔴 Ernüchterung
Awareness
هوشیاری، رفع مستی
Mäßig
متعادل
= maßvoll
🔵 Auftritt
Performance 🎭
اجرا، اجرای هنری، اجرای برنامه
Schließlich
= zum Schluss
بالاخره نهایتا، سرانجام
Trennen
Sich trennen
جدا کردن، تفکیک کردن
—
جدا شدن طلاق گرفتن
🔵 Lebensunterhalt
درآمد، روزی، خرجی زندگی
Unterhalten
—
Sich unterhalten
- سرگرم کردن / - سرگرم شدن لذت بردن
- تأمین مالی کردن، حمایت کردن
— - صحبت کردن، تبادل نظر کردن
Aufgehen
- طلوع کردن، برآمدن
- ور آمدن
- باز شدن، شکفتن
Weit
(Adj) (Adv)
(Adj)
- وسیع، گسترده
- دور، با فاصله
- گشاد
(Adv)
خیلی، بسیار
Weiter
- بیشتر، دیگر
- ادامه دادن، ادامه
- دورتر
- به جلو
Wachsen
رشد کردن، بزرگ شدن، بلند شدن
Zunächst
First of all, First
- در ابتد، اولش
🟢 Volk
مردم، جامعه
🔴 Expedition
- سفر اکتشافی، سفر علمی
- گروه اعزامی
Verwirklichen
- عملی کردن، محقق ساختن
🔴 Wüste
کویر، بیابان
(🔴 Küste = ساحل شنی )
🔴 Landschaft
چشم انداز، منظره
🔵 Schritt
قدم، گام
Streiten
قدم برداشتن
Genommen (Adj)
Taken
گرفته شده
🔵 Experte
🔴 Expertin
متخصص
🔵 Experte
🔴 Expertin
متخصص
🟢 Abenteure
ماجراجویی، ماجرا، حادثه
🔴 Grenze
مرز
🔴 Grenzerfahrungen
Boarderline experiences
تجربیات مرزی
Gelten
- معتبر بودن، اعتبار داشتن
- به حساب آمدن، در نظر گرفته شدن
- توجه کردن
es gilt, … zu …
- لازم بودن، واجب بودن، جا دارد که …
z.B. :
Heute gilt es, Milch zu kaufen.
لازمه که شیر بخرید.
🔵 Profifußballer
🔴 Profifußballerin
بازیکن حرفه ای فوتبال
Verbrauchen
Consumption, Consuming, Drain
مصرف کردن
Trainieren
تمرین کردن، ورزش کردن
Tatsächlich
Actually, In fact
واقعاً، حقیقتاً، در واقع
🔵 Verein
باشگاه، انجمن، کانون
🟢 Knie
زانو
verletzen
—
Sich verletzen
زخمی کردن، آسیب رساندن
—
صدمه دیدن، آسیب دیدن
Verletzt
زخمی، مجروح، آسیب دیده
🔴 Karriere
- ترقی، موفقیت، پیشرفت کاری
🔵 Profi
Professionell (Adj)
حرفه ای (فرد) حرفه ای، (فرد) متخصص
Aufgeben
فرستادن تحویل دادن، دادن
—
دست کشیدن، دست برداشتن، تسلیم شدن
🔴 Unterstützung
Support
حمایت، پشتیبانی
schweren Herzens
با قلبی اندوهگین
schweren Herzens
با قلبی اندوهگین
Eröffnen
افتتاح کردن، باز کردن
Anfeuern
Cheer, Encourage
تشویق کردن، ترغیب کردن
—
آتش زدن، سوزاندن
Anhand
با کمک، به وسیله
🔵 Besitzer
🔴 Besitzerin
- مالک، دارنده
🔴 Umgebung
- حومه، اطراف